عطف به مطلب منتشره در سایت شخصی تان (باران) تحت عنوان «فرزند مذبذب آیت الله خزعلی» که علی القاعده پاسخی به مطلب اینجانب تحت عنوان «تذبذب» منتشره در «وبلاگ سخن» محسوب می شود، بمنظور رفع شبهه از جنابعالی و خوانندگان هر دو مطلب، ارائه توضیحاتی را بر ذمه خود مفروض می دانم:
نخست آنکه ظاهراً دل پُری از اخوی خود داشته و برای سبک کردن خود دنبال بهانه و مستمسکی بودید که دست بر قضا مطلب اینجانب تمهید کننده این فرصت برای جنابعالی شد.
ملالی نیست اما تصور می کنم شان و حفظ حرمت خانواده اجل از آن است که در سپهر علنی و به بهانه مسائل سیاسی برادر در مقابل برادر قرار گرفته و پنجه به صورت یکدیگر بکشند.
اختلافات جنابعالی با برادرتان نه ربطی به اینجانب دارد و نه علاقه ی به دانستن آن داشته و شخصاً ترجیح داده و می دهم مسائل خود را قبل از آنکه به عرصه علنی بکشانید پیشتر و در خفا با یکدیگر مرتفع فرمائید.
جناب آقای خزعلی
جسارت است اما جنابعالی بهتر از اینجانب مطلع از حرام بودن وقف چراغی در مسجد هستید که به حاجت اش در منزل کمترین ظنی نیست! بر این اساس آیا اینجانب را مُحق می دانید تا جنابعالی را انذار دهم: شمائی که در مصاحبه تان با محمد رضا شکوهی فرد و در توصیف ماهیت جنبش سبزی که خود را متعلق به آن می دانید بشارت آن را می دهید که «ايدئولوژی جنبش سبز حرکت بسوی دموکراسی است و می دانيم که در قطار ما همه گونه تفکر وجود دارد، همديگر را با روی باز نقد می کنيم و باز در قطار آزادی می نشينيم ... همه آزادند تا نظر خويش بگويند و بايد نظرات مخالف را بشنوند» اکنون اجازه می دهید اینجانب برادرانه جنابعالی را شماتت کنم که:
اخوی، جنبش سبز پیشکش! شما ابتدا مشق تسامح و رواداری بین خود و برادرتان را با توسل به وصایای اخلاقی و دینی تمرین بفرمائید سبزها خود انشاالله مستجاب الدعوه خواهند شد!
دوم آنکه جنابعالی در واکنش به مطلب اینجانب (تذبذب) از همان سطر نخست موضع گیری دل چرکینانه گرفته اید آن هم بر این اساس و ادعا که سجادی مطلب خود را با اهانت به من آغاز و با اهانت نیز خاتمه داده است.
مستند چنان اهانتی را نیز از اتکای اینجانب بر کلمه تذبذب و انتساب آن به رفتار و گفتار خود استنباط فرموده اید.
البته قصد و نیت اینجانب در استفاده از آن کلمه هرگز اهانت و اساعه ادب به جنابعالی نبود. کمااینکه به شهادت همان مصاحبه ای که با دکتر سروش در «تذبذب» به آن اشاره کرده که ایشان نیز مدعی تذبذب در نظر و رفتار جناب آقای محمد خاتمی شده بودند، نه در آن تاریخ و نه تاکنون هرگز جائی ملاحظه نکردم کسی دکتر سروش را متهم به اساعه ادب و اهانت به جناب آقای خاتمی کرده باشند. اما ظاهراً هر چه آن خسرو کند شیرین بود و سهم اینجانب و امثال اینجانب در این وادی خری است که از کـُره گی فاقد دُم بوده!
سوم آنکه گمانه زنی و یا «کشف پـَـرتان» از آن به زعم جنابعالی «تیر زهرآگین» توهمی بیش نیست و اینجانب همواره مسئولیت کامل مطالب منتشره خود را به عهده گرفته و مطلبی را یا نمی نویسم و چنانچه نوشتم و منتشر کردم مسئولیت آن را به احدی جز خودم واگذار نمی کنم.
در ادامه و در راستای داریوش سجادی شناسائی تان مدعی شده اید:
اینجانب شریک برادر شما در شبکه تلویزیونی هما بوده ام!
جناب آقای مهدی خزعلی
هر چند بارها و به تناوب در مکان های مختلف گفته ام اما اینجا نیز بک بار دیگر تکرار می کنم:
تلویزیون ماهواره ای هما تلویزیونی خصوصی بود که برخوردار از «یک موسس» و «یک سرمایه گذار» و «یک مدیر مسئول» بود.
جناب آقای مهدی خزعلی
بانی و موسس تلویزیون هما یک ایرانی مسلمان و صاحب سرمایه و مقیم ایالات متحده و برخوردار از حسن نیت نسبت به ایران و مسائل مبتلابه آن بود بنام ژاپه یوسفی.
جناب آقای خزعلی
سرمایه گذار تلویزیون هما نیز شخصی بود بنام «ژاپه یوسفی» که شخصاً و مستقلاً و با تکیه بر سرمایه شخصی خود و بدون استفاده از کمترین دلار یا ریالی دولتی یا غیر دولتی تمامی هزینه راه اندازی این رسانه را عهده داری کرد.
مدیر مسئول تلویزیون هما نیز شخصی بود بنام«ژاپه یوسفی» که مسئولیت سیاستگذاری ها و تعیین خط مشی ها و اهداف این رسانه را به عهده داشت.
جناب آقای مهدی خزعلی
تلویزیون هما نه در حوزه تاسیس و نه در حوزه سرمایه و نه در حوزه مسئولیت و نه در هیچ حوزه ای دیگر برخوردار از هیچ شریکی نبود که اکنون جنابعالی مدعی شراکت اینجانب و اخوی تان در این رسانه شده اید.
اینجانب و اخوی جنابعالی هر دو کارمند حقوق بگیر این تلویزیون و تحت ریاست آقای یوسفی بودیم با دو مسئولیت متفاوت.
بنده دبیری سرویس سیاسی و مسئولیت برگزاری میزگردهای سیاسی در آن رسانه را به عهده داشتم و اخوی جنابعالی نیز مسئولیتی در حوزه اعتبار و تخصص خود را داشتند.
پنجم آنکه مدعی شده اید تلویزیون هما در انتخابات دور نهم ریاست جمهوری ایران مبلغ اکبر هاشمی رفسنجانی بوده و شگفت آنکه این حکم را در حالی با قاطعیت اعلام فرموده اید که در همان نوشته به صراحت اعتراف کرده اید: هرگز فرصت ملاحظه برنامه های این رسانه را نداشته اید.
جناب آقای خزعلی
تلویزیون هما در آن انتخابات حسب دستور جلسه ای که جناب آقای یوسفی شخصاً انجام آن را به مسئولین تلویزیون دیکته کردند و با اتکای بر سیاست عدالت رسانه ای مُصرانه کلیه امکانات خود را به صورت مساوی در اختیار تبلیغات عموم نامزدهای ریاست جمهوری قرار داد و بجز آقای احمدی نژاد و ستاد انتخاباتی شان که در آن انتخابات صراحتاً سیاست امساک تبلیغات رسانه ای را اعلام کرده بودند دیگر نامزدها به تساوی از امکان استفاده از امکانات رسانه ای تلویزیون هما برخوردار شدند. این در حالی است که در آن انتخابات نامزد مطمح نظر مدیریت تلویزیون هما جناب آقای قالیباف بود. اما آقای یوسفی علی رغم آنکه تلویزیون هما متعلق به ایشان بود و می توانست حسب سلیقه سیاسی خود تبلیغات انتخاباتی در تلویزیون هما را بنفع نامزد مورد نظر خود هدایت کنند اما بر اساس همان عدالت رسانه ای از این کار اجتناب کرد و بعد از آنی هم که رقابت انتخاباتی به دور دوم و بین آقایان هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی نژاد کشیده شد تلویزیون هما باز هم به اعتبار دستورالعمل آقای یوسفی موظف به حفظ اعتدال رسانه ای بین هر دو کاندیدا شد. اما کماکان بنا بر اصرار ستاد آقای احمدی نژاد، تلویزیون هما محروم از کلیپ ها و مصاحبه های تبلیغاتی ایشان ماند و بالاجبار تنها آنتن دهنده به تولیدات تبلیغاتی آقای هاشمی رفسنجانی در طول آن یک هفته شد. این در حالی است که هم اینجانب و هم جناب آقای یوسفی در طول یک هفته دور دوم انتخابات بارها در مقابل دوربین از ستاد آقای احمدی نژاد جهت ارسال تبلیغات ایشان دعوت به عمل آوردیم.
بنابراین «اخوی جنابعالی» صرف نظر از ادعای جنابعالی مبنی بر اقبال ابتدائی ایشان به هاشمی و ادبار فرصت شناسانه از ایشان در فردای پیروزی احمدی نژاد کمترین نقشی در سیاستگذاری تبلیغات انتخاباتی تلویزیون هما را نداشتند.
گذشته از آن لازم می دانم توجه جنابعالی را به نکته مهمی جلب کنم و آن اینکه هر چند شما به غلط اصرار دارید بین اینجانب و برادرتان وصلت شراکتی یا عقیدتی القا بفرمائید اما مزید اطلاع تان معروض می دارد اینجانب در هیچ حوزه سیاسی و عقیدتی و اقتصادی برخوردار از کمترین مشابهت یا اشتراک نظر با ایشان نبوده و بلکه در اکثر مواضع با یکدیگر اختلاف و تناقض نظر داشته و داریم. جالب است که به اطلاع شما برسانم این اختلاف نظر مسبوق به سابقه بوده و در ایام فعالیت تلویزیون هما نیز اینجانبان کماکان همین اختلاف نظرها را داشتیم اما این از مزیت ها و برجستگی های تلویزیون هما بود که برخوردار از چنان ظرفیت بالائی از تسامح بود که کلیه دست اندرکاران آن رسانه را بهره مند از آن می کرد تا با حفظ مواضع سیاسی خود که قالباً در تضاد با یکدیگر بود در کنار یکدیگر اهتمام شان را صرف تحقق آرمان و اهداف تعریف شده آن رسانه نمایند.
چیزی که اکنون جنابعالی لاف آن را در جنبش سبز می زنید اما می بینید و می بینیم واقعیت برخلاف آن است و حسب «آخرین نمونه در دسترس» چگونه مدعیان آن جنبش پر تسامح بالغ بر یک ماه است که یکدیگر را به استناد اظهارات مجعول دکتر کدیور در خصوص شعار من درآوردی «هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران» به باطن می درند و می خراشند و بظاهر دهان خود را با حلوا حلوا گفتن شیرین می کنند.
دیگر اعاهای مرتبط با برادرتان مبنی بر ارائه اخبار کذائی به ابوی یا کباب جوئی و عافیت اندیشی یا فرصت طلبی، ادعاهائی است که رد و اثبات آن ربطی به اینجانب نداشته و نفیاً یا اثباتاً و اخلاقاً نمی توانم و نباید وارد این حوزه ها شوم و ظاهراً مشکلی است که شخصاً باید بین خود و ایشان آن را حل و فصل نمائید.
اما از آنجا که به تلویح سلیقه یا گرایش سیاسی اینجانب را نیز نزدیک به جناب آقای هاشمی رفسنجانی و عقبه سیاسی ایشان القا فرموده اید موظفم خدمت تان معروض دارم این داوری محصول ناآشنائی جنابعالی با جهتگیری سیاسی بنده می باشد و قطعاً اگر فرصت مطالعه نوشته های اینجانب را داشتید متوجه می شدید شخصاً ضمن احترام به شخصیت حقیقی آقای هاشمی رفسنجانی همواره منتفد ایشان بوده ام. به عنوان آخرین و در دسترس ترین نمونه، جنابعالی را به مجادله و مراوده خود با جناب آقای عباس سلیمی نمین بر سر شانیت ومکانت آقای رفسنجانی در سپهر سیاسی ایران ارجاع می دهم تا با وضوح بهتر و بیشتری بتوانید نقادی خود از دیگران را مسلح به واقعیت فرمائید.
http://www.sokhan.info/Farsi/Safeyn.htm
دیگر ادعاها و استنادات جنابعالی مبنی بر پروژه بودن انقلاب اسلامی و جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه و طراحی و سناریو سازی دست های پشت پرده آن هم تا 68 حرکت بعدی «ما» را نیز بدلیل فاقد استحکام منطقی و عاری بودن از مبانی علمی و تخصصی و کارشناسانه لازم به پاسخگوئی نمی دانم و در صورت ابرام تان بر این مواضع، جنابعالی را به دکتر صادق زیبا کلام حوالت می دهم که یکی از برجسته ترین متخصصین در حوزه نقد قائلین به تئوری توطئه می باشند.
در خاتمه اجازه فرمائید حضور محترم تان تصریح دارم که شخصاً اعتقاد به حجت بودن و متقن بودن نقطه نظرات خود نداشته لذا شایسته می دانم ادعای اینجانب مبنی بر تذبذب در گفتار و رفتار دکتر مهدی خزعلی و استدلال جنابعالی در رد چنین ادعائی را با استناد بر مطالب ارائه شده توسط اینجانبان به عهده داوری خوانندگان هر دومقاله بگذاریم و بالاتفاق از نقطه نظرات ایشان بهره لازم را ببریم و در پایان تنها مایلم به این نکته از آن فراز اظهارات جنابعالی تحشیه بزنم که فرموده اید:
«من همان کسی هستم که مقدمه هویت را نوشتم، با همان تفکر و محکم تر از قبل بر مبانی اسلام پای می فشارم، اما مصاحبه امروز راجع به جنبش سبز است»
جناب آقای خزعلی
چه خوب بود جنبش سبز قبل از آنی که رنگش را تعریف کند مرحمت فرموده هویتش را کشف و ارائه می داد.
با تقدیم احترام ـ داریوش سجّادی
۷ نظر:
سعید:
آقای سجادی محترم،
فرموده بودید که در نظر قبلی به عنوان میهمان حرمت میزبان را رعایت نکرده بودم. خب این قلم را ببینید تا متوجه شوید که بی حرمتی چگونه می تواند باشد:
اگر بنده گفتم امیدوار بودم که گذارم به این صفحه نیافتد منظور این بود که نوشته شما روی بالاترین داغ نشود! وگرنه هر دوی ما که خارج نشین هستیم بهتراز هر کسی می دانیم که «ایرانی ها در غربت از فاصله بیشتر لذت می برند» و بنده هم خوشبختانه یا شوربختانه از آن دسته هایی هستم که شدیدن با افرادی چون شما که در پناه دور بودن از گورستان وطن قلم به دست میگیرند و به مثابه شمشیر از آن استفاده می کنند هیچ صنمی ندارم. فقط افسوس و وحشت من از آینده این وطن است که مبادا به دست افرادی چون شما بخواهد اداره شود که اگر قرار بر این است همان بهتر که کوتوله هم فکر و هم پیمان شما که هم اینک بر مسند است بر جای خود بماند.
من تنها به عنوان یک خواننده به شما انتقاد کردم که برای تخریب هر کسی ابزار مناسب آن را به کار ببرید. وگرنه نه بتی دارم و نه پرستشگر هستم. شمایی که به عنوان سند شناسایی خود، وب سایت بدون شناسنامه تان را به بنده معرفی می کنید در مقامی نیستید که از اشتهار شبکه ای خود برای ضربه زدن به هر شخصی اعم از خاتمی و احمدی نژاد، خزعلی و شریعتمداری نیستید. من توهینی در این مطلب نمی بینم.
با سلام
ظاهرا بتشکن واقعی اقای سجادی هستن نه احمدی نزاد که اینطور بت این روشنفکران تازه به دوران رسیده را با منطق و فکر خود خرد میکند
مهسا
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جناب آقای مهسا!!!
با پوزش قبلاً عرض کرده بودم پیغام های حاوی توهین و فحاشی را به حکم منطق و اخلاق منتشر نخواهم کرد
انشاالله خواهید بخشید
کامنتی از مرتضی:
آقای سجادی
با سلام،
شما در این مقاله طولانی به تمام مسائل حاشیه ای پاسخ داده اید بجز اصل مطلب.
اصل مطلب که موجب تمام این بحث ها شده است، این است که شما در مقاله تذبذب مواضع فعلی آقای خزعلی (منعکس شده در مصاحبه در مورد جنبش سبز) را با مواضع قبلی ایشان (منعکس شده در مقدمه کتاب هویت) را مقایسه کرده و این دو موضع ایشان را متناقض ارزیابی کرده و ایشان را به تذبذب متهم کرده اید. من در ذیل مقاله قبلی شما توضیح دادم که هیچگونه تناقضی بین مواضع قبلی و فعلی آقای خزعلی نیست. اینجا مجددا این مطلب را توضیح میدهم و هیچ بحث حاشیه ای را مطرح نمیکنم تا شما در صورت تمایل فقط به این نکته پاسخ دهید و در پاسخهایتان به صحرای کربلا گریز نزنید.
آقای خزعلی در مقاله با عنوان " آقای مصباح؛ دموکراسی دینی فریب است" میگوید:
« معتقدم ما فقط می توانیم حکومت اسلامی و حکومت الله رابا تمام ملزومات و ضروریات عرضه نماییم و در مسیری کاملاً دموکراتیک و آزاد اگر مردم پذیرفتند و حکومت اسلامی را برگزیدند، آن وقت زحمت حکومت و مسئولیت را می پذیریم و اگر مردم رای ندادند با احترام به رای مردم مثل یک شهروند حق داریم تا به تبلیغ و ترویج اندیشه خود بپردازیم شاید در دوره بعد مردم حکومت اسلام را انتخاب کنند». همچنین ایشان در ذیل مقاله ای دیگر (با عنوان "صدای زن") در پاسخ به کامنتی میگوید:
« لا اکراه فی الدین، برای ورود به دین است، اما به مجرد قبول دین تمامی قوانین و آیین دین لازم الاجراست، مثل یک حزب که ورود آن آزاد است امااگر وارد شدیم باید به مرامنامه و اساسنامه آن پایبند باشیم ».
مطالب فوق نشان میدهد که ایشان به آزادی و حق انتخاب مردم احترام میگذارد تا مردم خودشان حکومت اسلامی یا غیر اسلامی را انتخاب کنند، ولی معتقد است مادامیکه عامه مردم حکومت اسلامی را انتخاب کردند، دیگر در آنصورت باید به تمام حدود و ثغور اسلام (بی کم و کاست) احترام گذاشته و عمل شود. بنده شخصا اختلاف نظرهای قابل توجهی با مواضع آقای خزعلی دارم که از حوصله این نوشتار خارج است. فقط خواستم این توضیحات را بگویم تا برای شما مشخص شود که تذبذبی بین مواضع قبلی و فعلی آقای خزعلی نبوده است. بنده انتظار ندارم شما در پاسختان به این کامنت، مواضع آقای خزعلی در مورد دین و دموکراسی را نقد کنید. فقط انتظار دارم اگر در بین مواضع قبلی و فعلی آقای خزعلی تذبذبی میبینید آن را تشریح کنید و اگر تذبذبی نمیبینید، یک کلمه از آقای خزعلی عذرخواهی کنید. مطمئن باشید که این عذرخواهی چیزی از قدر و منزلت شما کم نخواهد کرد.
جناب آقای مرتضی
هر چند قبلاً خدمت تان معروض داشتم در حال حاضر فراغت برای پاسخگوئی مفصل ندارم اما ظاهراً جنابعالی فرد پی گیری هستید و از این بابت قابل احترامید
لذا در حد مقدور خدمت تان پاسخ خواهم گفت و امیدوارم افاقه کند
دوست گرامی بنده درست یا غلط ادعای تذبذب در گفتار جناب آفای خزعلی کرده ام ادعای خود را را نیز مستند به چند فکت از نوشته و مصاحبه ایشان کرده ام و تحت هر شرایطی آماده دفاع از این ادعا در متن و گفتمان مرتبطه هستم
اینکه جنابعالی برای رد ادعای بنده متوسل به متن های دیگری از ایشان می شوید لزماً نه وظیفه ای را بر من مترتب می کند و نه می تواند ناقض ادعای بنده در متن مزبور (تذبذب) باشد
من که نمی توانم و نباید در زمین جنابعالی بازی کنم . ادعای من ناظر بر کد های ارائه شده از جناب خزعلی در متن تذبذب است
نشان داده ام ایشان از سوئی مدعی رهبری کاریزماتیک آیت الله خمینی در مقام رهبر مقتدر و تمام کننده در انقلاب اسلامی است و از سوی دیگر مدعی پروژه بودن انقلاب اسلامی می شوند! ادعائی که خوشبختانه در پاسخ خود به بنده آن را با وضوح و صراحت بیشتر تکرار کرد تا آنجا که صریحاً اعلام داشتند:
ما فکر می کنیم انقلاب کردیم
در مورد تناقض ادعای تسامح گرایانه ایشان در جنبش سبز با مقدمه ایشان در کتاب هویت ظاهراً کمتر به این نکته توجه می فرمائید که متن را نمی توان از کانتست منفک کرد.
کتاب هویت و پیوند دکتر خزعلی با سعید امامی در آن کتاب در فضائی صورت گرفت که ایشان همدلی و همراهی با فضای ضد شبیخون فرهنگی ترسیم شده از جانب آیت الله خامنه ای داشتند و تمامیت جهد جناح محافظه کار در آن فضا برچیدن همان سفره ای بود که ایشان در مقدمه کتاب هویت از آن تحت عنوان تبیین جهان با امیال نفسانی وشهوانی با گریم مطالبه آزادی و فضای باز فرهنگی یاد می کردند که دست بر قضا پیوند آن روز ایشان با جناح تندرو محافظه کار فضائی آرمانی را برای تحقق گفتمان از نوع گردنه حیران و اتوبوس نویسندگان را فراهم کرد و امروز به تعبیر مرحوم خمینی انقلابی تر از انقلابیون یا سبزتر از سبزیون شده و بیرق تسامح را برافراشته اند.
این آن تذبذبی است که بنده درست یا غلط ادعای آن را کرده ام.
امیدوارم توضیحات قانع کننده باشد. متاسفانه بدلیل مسافرت بیش از این نمی توانم وقتی برای این ادامه این بحث بگذارم.
موفق باشید
کامنتی از مرتضی،
آقای سجادی،
با سلام مجدد و تشکر از سعه صدر شما در پاسخ به کامنتها.
بخاطر ضیق وقت شما، انتظار ندارم به کامنت بنده پاسخ بدهید. ولی این مطلب را برای روشن شدن اذهان بینندگان وبلاگتان، اضافه میکنم، تا انصاف در مورد آقای خزعلی حفظ شود. زیرا معتقدم لازم است انصاف را نه تنها برای دوستان، بلکه در مورد دشمنان نیز باید رعایت کنیم.
البته مطلب پایین، برداشت من از مقالات و مواضع آقای خزعلی است و بنده وکیل ایشان نیستم.
بنظر بنده آقای خزعلی همچنان به همان قرائت جزم اندیشانه (و بدور از تسامح خود) در مورد احکام اسلام معتقد است و فرقی با گذشته نکرده است (البته نمیدانم ایشان به چه میزان به نقش زمان در تعدیل احکام فقهی معتقدند). ایشان همچنان بدنبال برپایی حکومت اسلام ناب محمدی (بدون تسامح و تساهل) در کشور است.
برطبق برداشت من از مقالات وی، تنها فرق آقای خزعلی با گذشته اش این است که ایشان ظاهرا دیگر نحوه مدیریت فعلی آقای خامنه ای را برای ادامه چنین حکومت اسلامی ناب، صحیح نمیداند. لذا بخاطر اجرای حکومت اسلامی مورد نظر خود، برپایی جنبشی که منجر به چالش کشیده شدن آقای خامنه ای شود را مشروع میدانند. بدیهی است که در هر جنبشی نظرات متفاوت و متناقضی وجود دارد، و ایشان میگوید بشرطیکه مانند زمان انقلاب 57، اقبال اکثریت به حکومت اسلامی بود، حکومت اسلامی با تمام لوازم خود (و با فرهنگ کاملا اسلامی و بدور از فرهنگ غربی) باید پیاده شود.
بنده احترام ایشان به رای اکثریت (برای برپایی یا عدم برپایی حکومت دینی) را بعنوان تسامح و تساهل تعبیر نمیکنم.
با تشکر،
مرتضی
ارسال یک نظر