۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

تذبذب

مهدی خزعلی یکی از چهار فرزند ذکور آیت الله ابولقاسم خزعلی است که به جرأت می توان وی را فرزندی مذبذب نزد فرزندان آیت الله تلقی کرد.
پنج سال پیش ضمن گفتگو با دکتر سروش در تلویزیون هما از ایشان در خصوص ادعای تذبذب عملی و نظری محمد خاتمی پرسیدم و ایشان در پاسخ معتقد بود:
محمد خاتمی فاقد وضوح و درکی روشن از مفاهیم و شعارهائی بود که از آنها دم می زد.
امروز و با تأسی به اظهارات آن روز دکتر سروش معتقدم بنوعی همین داوری را می توان قائم بر مواضع مهدی خزعلی کرد.
مشارالیه اخیراً طی مصاحبه ای در تعریف جنبش سبز اظهار داشته:
ايدئولوژی جنبش سبز حرکت بسوی دموکراسی است و می دانيم که در قطار ما همه گونه تفکر وجود دارد، همديگر را با روی باز نقد می کنيم و باز در قطار آزادی می نشينيم ... همه آزادند تا نظر خويش بگويند و بايد نظرات مخالف را بشنوند.
مهدی خزعلی امروز در حالی ترسیم گر چنین پرسپکتیو پرتسامحی از جنبش سبز شده که چند سال پیشتر در مقدمه کتاب «هویت» که متن پیاده شده فیلمی است که به اهتمام سعید امامی از بازجوئی جمعی از زندانیان ملی ـ مذهبی در اوایل دهه هفتاد تهیه شده بود، اظهار می دارد:
«اسلام خانه ای بی در و پیکر نیست که هر چه بخواهند خارج یا هر ناروائی را وارد کنند. اسلام حدود و ثغوری دارد باید و نباید دارد و جهان را آن گونه که هست می شناسد نه چون کوردلان که جهان را با امیال نفسانی و شهوانی خود تبیین می کنند و بر آن اساس آزادی و فضای باز فرهنگی را مطالبه می کنند»

همین تذبذب از آن درجه از استعداد برخوردار است تا امروز نیز مهدی خزعلی را به آن درجه از تشتت برساند تا در مصاحبه اخیرش یک جا مدعی شود:
«پیروزی انقلاب اسلامی ايران مرهون رهبری کاريزماتيک امام خمينی (ره) بود»
و چند پاراگراف جلوتر دچار نسیان شده و در تبیین چرائی سقوط حکومت پهلوی، چنان هزیمتی را قبل از آنکه محصول مجاهدت انقلابی مردم ایران و شهادت کسانی همچون برادر ارشد خود در میدان ژاله و سال ها تبعید و زندانی شدن امثال پدرشان بداند، آن را نتیجه انقضای تاریخ مصرف حکومت پهلوی نزد ایالات متحده اعلام کند!
مهدی خزعلی:
آمریکا تا زمانی که بتواند حکومت هائی مانند عربستان را بدوشد دغدغه دمکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان برای این کشورها ندارد و تنها زمانی که مانند رژیم شاه تاریخ مصرف شان نزد آمریکا تمام شود متوجه آن مسائل می شود و از صرافت حفظ چنان حکومت هائی می گذرند. (نقل به مضمون)

هر چند شخصاً اختلاف نظر هائی بنیادی با مواضع سیاسی و فقهی آیت الله خزعلی دارم اما نمی توانم به ثبات شخصیت ایشان احترام نگذارم . احترامی که مانع از آن نمی شود تا ایشان را مورد طعن خود نیز قرار دهم که:
ظاهراً آیت الله در انتقال چنان ثبات شخصیتی به فرزند کمتر اهتمام ورزیده اند.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

امیدوارم بودم دیگه گذارم به این صفحه نیافته که متاسفانه افتاد. شما باز هم نشستید روی منبر خودتون و تا خون به پله آخر نرسه هم مثل اینکه بی خیال نیستید. شما اگر می خواهید خزعلی رو بکوبید چه احتیاجی دارید به یک قیاس مع الفارغ و بدون ربط تازه اون هم با نقل قول از سروش در یک بازه زمانی دیگه درباره خاتمی؟! برادر من، بی خیال.
سعید
انتشار رد

داریوش سجّادی گفت...

سعید جان
تصور نمی کنم کار سختی باشد که گذارتان به این صفحه نیفتد
من که تپانچه بر شقیقه کسی نگذاشته ام تا ایشان را مجبور به مراجعه به این وبلاگ کنم
اینجا حکم ملک شخصی برای اینجانب را دارد و تا آن اندازه حق دارم در این مکان هر آنچه را که تمایل داشته و یا صلاح می دانم با رعایت ادب مطرح کنم
شما که نمی توانید برای نوشتن یا ننوشتن یا چگونه نوشتن برای اینجانب تعیین تکلیف کنید.
شما مختارید بت های خود را بپرستید من هم برای شکستن بت پرستی خود را معطل مجوز دیگران نکرده و نخواهم کرد
موفق باشید

farhad گفت...

خیلی داری خودتو تحویل میگیری،،، بت شکن؟ اگر هم دوست نداری کسی نظر بده بخش نظرات را حذف کن
از خود راضی!

داریوش سجّادی گفت...

فرهاد خان
همانطور که به سعید گفتم این وبلاگ بمثابه منزل شخصی اینجانب است که درب منزل را برای ورود و میزبانی همه باز گذاشته ام اما حداقل توقع ام آن است که میهمان حرمت میزبان را نگاه دارد و نخواهد برای میزبان تعیین تکلیف کنند که چگونه بننوسید و چگونه ننویسد
مطمئن باشید از نظرات همه دوستان اعم از موافق و مخالف استفاده کرده و می کنم مشروط بر رعایت لوازم بحث