۱۳۸۹ تیر ۱۲, شنبه

از کوچک زاده تا بهنود!

مسعود بهنود روزنامه نگار شاخصی از میانه اقشار منسوب به سکولار و شبه مدرن ایرانی است که به تنهائی بخش بزرگی از شناسه های برزخ هویت این اقشار را نمایندگی می کند.
شخصاً به تناوب و تعدد طی سال های گذشته وی و نوشته های پر تناقض وی را مورد نقد و ارزیابی قرار داده ام.
خوش دستی بهنود برای سوژه بحث قرار گرفتن نزد اینجانب قبل از آنکه ناظر بر ژرفای کلام و عمق اندیشه مشارالیه باشد عطف به سادگی ایشان و بتبع آن سادگی، اشتیاق و پیش قدمی همیشگی اش جهت ورود به مباحث سیاسی و اجتماعی از موضع شبه مدرن است بدون آنکه قبلاً خود را مسلح به مبانی فکری و انديشگی لازم الاحصا در این زمینه کرده باشد.
ورود شتابزده ای که بعضاً منجر به گاف هائی مکرر از جانب ایشان می شود . همین گاف هاست که با توجه به بی رغبتی حساب شده چهره های شاخص جامعه شبه مدرن ایران در ورود به مباحث جدی سیاسی و اجتماعی، فرصت غنیمتی را برای نشان دادن فونداسیون ابتر و مبانی فکری معوج جامعه شبه مدرن ایرانی را از طریق اشتباهات اجتناب ناپذیر بهنود فراهم می کند.
گاف اخیر وی در مورد
عکس فتوشاپ کوچک زاده در کنار گاف قبلی وی از عکس ارائه چفیه آیت الله خامنه ای به یکی از متفاضیان، آخرین نمونه از شتابزدگی از سر شهرت طلبی ایشان قبل از اثبات اعتبار منبع خبر است.
http://alef.ir/1388/content/view/76870/
چنین گاف هائی به تناوب و تعدد در کارنامه آقای بهنود قابل رويت است. برجسته ترین آن در جریان تراژدی زلزله بم اتفاق افتاد تا جائی که مشارالیه را مجبور کرد! بمنظور کسب توجه، شتابزده و در ساعات اولیه وقوع زلزله خبر از تماس تلفنی اش از لندن با دوستانش در بم را دهد با این بشارت که دوستان ایشان از فراز بام منزل شان خبر داده اند که:
نگران نباشید «ارگ بم سالم و استوار بر جای خود ماندگاراست»!
خبری که از اساس کذب از آب درآمد و مشخص شد اساساً در جریان زلزله بم سیستم تلفن همراه بطور کل قطع بودند چه رسد به آنکه بتوان از لندن تماس گرفت و بر سقف سالم نمانده ای! رفت و ارگ تخریب شده ای را سالم دید!
نام جوئی و توجه طلبی سندرم تاریخی جامعه شبه مدرن ایران بوده که ریشه در حس پنهان حقارت و کمبود شخصیت در مقابل جهان برتری دارد که ایشان از مجموعه تمدنی غرب برای خود ساخته اند. سندرمی مزمن که قریب به یک صد سال است روحیه جامعه شبه مدرن ایران را از درون می خورد و می خراشد!
نامجوئی که صلاحیت های آن از دل استاندارهای غرب بر می خیزد و هم زمان مبتلا به نوعی شرمندگی فرهنگی و هویتی از پیشینه ملی خود است.
ابعاد چنان نیاز توجه طلبانه ای بسته به مناسبت ها و فرصت ها می تواند در حد فاصل یک شیدائی میلیونی از نوع «
نوبل شیرین عبادی» تا نامجوئی در حد و اندازه استناد بر عکسی فتوشاپی از کوچک زاده برای یک روزنامه نگار باشد.
حال بگذریم که بهنود ابتدا تحلیل های خود در پست اخیرش را مستند به عکس زیر کرد.

و بعد از آنی که متوجه گاف خود شد، بدون احساس نیاز به پوزش از مخاطب و ایضاً بدون احساس نیاز جهت توضیح چنان گافی، عکس قبلی را با عکس دوم جایگزین کرد!
و با زبان بی زبانی اما با صراحت تمام فرمودند:
به کسی هم مربوط نیست. اگر خوردیم مال خود را خوردیم!
هر چقدر هم که دیگران اصرار کردند که:

اخوی این بنده خدا زنده است! مشارالیه فرمودند:
خیرـ مُرده، گرمه حالیش نیست!
در ابعادی بزرگ تر، رویکرد کسری از دانشجویان آلوده به این سندرم در جریان اقدام دولت وقت جهت دفن پیکر چند شهید گمنام در صحن دانشگاه ها طی چند سال گذشته قابل استناد است.
تجربه ای تلخ که نشان داد سنسورهای غیرت ملی و عرق میهنی این جماعت وقتی قرار است در معرض قدردانی از سلحشورانی قرار گیرد که جان شان را برای دین و میهن شان فدا کرده اند، دچار کرختی و بی حسی شده و فریاد اعتراض سر می دهند :
مگر دانشگاه قبرستان است!
هیچ شیر پاک خورده ای نیز از ایشان نپرسید:
بینی و بین الله مشکل شما حفظ شان دانشگاه از قبرستان است؟
خداوکیلی اگر بجای آن شهدای گمنام
(بر فرض محال) قرار بود جسد «آنا نیکل اسمیت»

در صحن دانشگاه تهران دفن شود آیا آن «شرمندگان بی شرم» همین برخورد را داشتند يا آنکه از یک ماه قبل ستاد استقبال از پیکر مرحومه راه انداخته و با فرش قرمز به پیشواز آن علیا مخدره می رفتند؟!
طرفه آنکه «مسعود بهنود» پرخاشگری آن نماینده به نماینده ای دیگر در پارلمان ایران را ولو با کذب درآمدن عکس مورد استنادش دال بر حاکمیت لات بازی و لمپنیزم در پارلمان ایران می کند. امری که هر چند مذموم است اما عموماً و در اکثر پارلمان های دنیا بین نمایندگان به تناوب اتفاق افتاده و می افتد. اما معلوم نیست چرا وقتی مشابه چنین لمپنیزم و لات بازی در ادبیات سخیف نمایندگان از ما بهتران در کنگره آمریکا مورد استفاده قرار می گیرد سلسله اعصاب شبه مدرنیسم ایران دچار کمترین تشنج یا حساسیتی نمی شود؟
پاسداران مرزهای اخلاق و ادب و متانت در اردوی مدرنیته ایرانی کجا صدای اعتراض شان شنیده شد وقتی آن نماینده مبتذل کنگره آمریکا (براد شرمن) مبتلا به هذیان شد که:
مردم ایران پلیدترین مردمان در جهانند!
کجا بود فریاد اعتراض طلایه داران سپاه ادب و فرهنگ و منزلت مدرنیته معوج ایرانی وقتی هیلاری کلینتون در کمپین انتخابات رسایت جمهوری سال گذشته میلادی به صراحت و شفافیت و بدون لکنت با ادبیاتی چارواداری افاضه فرمودند:
ایران را باید با بمباران تبدیل به پارکینگی عمومی کرد!
چرا احدی از متخلقین به اخلاق مدنیت و مدرنیته ایرانی بر چنین ادبیاتی نشوریدند و عرق ملی شان نجوشید؟
نه تنها نجوشید بلکه به زبان بی زبانی به دلدار فهماندند:
اگر هیلاری می گوید خوب راست می گوید! ایشان از خودمانند و چنانچه علیا مخدره به ریش مان می خندند، حکماً ریشمان خنده دار است!

خدا رحمت کند علی شریعتی را که هنوز گفتمانش طراوت دارد آنجا که به زبان طعنه می گفت:
آدم وقتی فقیر می شه ، خوبی هاش هم حقیر می شه . اما کسی که زور داره، یا زر داره، عیبش رو هنر می بینند ، حرف های چرندش را حرف حسابی می شنوند.
آروغ های بی جا و نفرت بارش رو فلسفه و دانش و دین می فهمند. حتی شوخی های خنک و بی ربط او حضار را از خنده روده بُر می کند!

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام،
متاسفم که بنده هم به عنوان یک دانشجو و به خاطر کمبود سن و سال و دانش دقیقا نتوانستم به سوابق علمی و کاری شما دسترسی متقن داشته باشم. الان هم به قصد دفاع از بهنود مصدع نشده ام و انگیزه ام فقط انتقاد از خود شماست.
1- اشاره کردید به جریان دفن شهدای گمنام در دانشگاه، به عنوان فارغ التحصیل دانشگاه به تمام دانشجویانی که آنروز انتقاد خود را نشان دادند افتخار می کنم و از بی بصیرتی خودم خجالت می کشم. تنها حوادث 16 آذر سال پیش کافی بود تا فهمید که هدف از دفن شهدا نه احترام که ساختن پایگاه برای لمپن های بسیج بود. احتیاجی به توضیح بیشتر هم نمی بینم که اظهر من الشمس است.
2- ما ایرانی ها برای بالابردن خود، تاریخ 6000 ساله را چماق می کنیم و برای کوبیدن رقیب مجلس آمریکا را! چرا؟
3- شما به بهانه چند اشتباه ژورنالیستی بهنود به بی سوادی تمام یک قشر رسیده اید. لازم نمی بینید که اصلاح کنید این منطق را؟
در ضمن چون از شما و دوستانتان می ترسم مجبورم ناشناس نظر ارسال کنم. اسم کوچکم سعید است.

ناشناس گفت...

آقای سجادی

بهنود و امثالهم، بطور کلّ به اصطلاح "روشنفکران" خارجی‌ نشین، مغز‌های استعمار زده دارند. تجدد را با غرب یکی‌ میدانند و دیدشان فراتر از آنچه غرب برایشان از تجدد تعریف کرده نمی‌رود. به همین دلیل نمیتوانند یک تعریف ایرانی‌ از تجدد تولید و تبلیغ کنند. اینان از خود و فرهنگ خود متنفرند و آرزو دارند که‌ای کاش فرنگی‌ به دنیا آمده بودند. حال که اینطور نشده، سعی‌ در این دارند که حد الممکن از نژاد برتر تقلید کنن. بدون رودربایستی بگویم، اینان عمو تام‌های ایران هستند. غربیها هم بوق در اختیار آقایان گذشته و حد اکثر استفاده را از ایشان میبرند.

ناصر زرافشان در یک مقاله عباس میلانی را "عمله فکری امپریالیست" نامید. عبارت قشنگیست ولی‌ طولانی‌. من به اینها میگویم "نارگیل". از بیرون قهوه‌ای اند و پشمالو (نژاد ما) ولی‌ از داخل صاف و سفیدند (نژاد سفید).

جالب اینجاست که من در بین ایرانیان تازه مهاجر نارگیل زیاد میبینم. در اینکه یک قشر نارگیلی هست و تاثیر گذار هم هست شکی نیست. سوال اینجاست که چه باید کرد؟ چطور باید با این پدیده عمو تام در میان ایرانیان مبارزه کرد؟


ممّد

golestan گفت...

آقای سجادی شما از موضوعاتی حرف میزنید که شاید تعداد خوانندگانش از انگشتان یک دست هم بیشتر نباشد شما که انقدر از خودتان مایه میگذارید موضوعاتی را نقد کنید که ارزش حرف زدن داشته باشد مثلا اینکه در همین چهارشنبه یک نوجوان در ایران اعدام میشود آنهم به جرمی در پانزده سالگی اش اینهاست که موضع شما را مشخص میکند کی به فکر آقای بهنود است و گافهای ایشان؟ اگر هم آنقدر این آقا شما را رنج میدهد میتوانید انتقادش کنید ولی از کنار اصل نگذرید
موفق باشید

Majid گفت...

خدایش این بهنود از اینهمه گاف خودش خسته نشده بره دنبال یه کاره آبرومندتر! این بابا سنگ پا قزوین رو هم از رو برده!
مجید

داریوش سجّادی گفت...

جناب آقای سعید
با سلام متقابل
اولاً بخش بزرگی از سوابق کاری اینجانب در همین وبلاگ و همچنین وب سایت سخن قابل دسترس می باشد
www.sokhan.info
بند سه اظهارات تان کاملاً موید بند نخست تان است و کاملاً مطمئن شدم آشنائی با بنده و نقطه نظرات بنده ندارید اگر داشتید متوجه می شدید نزد من نه 6000 سال تاریخ ایرانیان قابل افتخار و اعتبار است و نه بی تاریخی آمریکائی ها
و اساساً اینجانب این مرز بندی ها و فخر فروشی ها را بازی های دوران نابالغی انسان می دانم همان چیزی که انیشتن از آن تحت عنوان دوران صباوت بشر یاد کرد
برای اینجانب اعتبار انسان ها به فضیلت ها و مکارم و ارزش ها و رفتارهای انسانی فردی یا گروهی شان است وهیچ ملیتی را بالذات نه برسمیت می شناسم و نه برخوردار از اعتبار یا بی اعتباری می دانم
در این مقاله به بهانه بهنود که نمادی از این اقشار است ایضاً در دیگر مقالاتی از این دست با استناد بر اداعاهای اقشار ملیت سالار و مدعی مدنیت و مدرنیه قصد داشته و دارم تنافضات رفتاری و گفتاری ایشان را بتصویر بکشم والی خود نیز که اساساً این مرزبندی ها را فبول ندارم
در مورد بند آخر پیغام تان نیز توصیه می کنم در زندگی سعی کنید اساساً از هیچ کس و هیچ چیز جز خداوند نترسید
ترس يک رذیلت اخلاقی است که زائل کننده فضیلت های انسان است
ریشه اش نیز درونی است و ربطی به بیرون و من و به قول شما دوستانم ندارد
یک قدم جلوتر هم می روم و توصیه می کنم در صورت توان اساساً از خداوند نیز نترسید وایشان را عاشقانه عبادت کنید و نه خائفانه
موفق باشید

ناشناس گفت...

اسماعیل:
با تشکر از مطلب جالبتون
لومپن به معنای رنجبران ژنده‌پوشی به کار می‌رود که قشرهای وازده اجتماع و جامعه را تشکیل می‌دهند. طبقه خود را از دست داده‌اند. به فساد کشیده شده‌اند و فاقد هرگونه ارتباط و همبستگی طبقاتی می‌باشند. این عده در جوامع سرمایه‌داری، اغلب در شهرهای بزرگ، از طریق مشاغل انگلی، غیر تولیدی و غیر اخلاقی-و به طور غالب در شرایط بد و سخت-زندگی می‌کنند. کاربر دانشوا... See Moreژه Lump به معنای ((تندلش)) یا Lumpish به همین معنا و معانی دیگری چون ((لخت)) و ((کودن)) در همین راستا قابل توجه است. این گروه احتمالاً به خاطر پول به هر کار ناپسند و ضد انسانی تن در می‌دهند
لغت نامه دهخدا
بهنودها و نوریزاده ها هم جزو روشنفکر نما یان لمپن هستن

ناشناس گفت...

بی راه نگفته اید اما اینجا نکته ای هم هست که باید به اون دقت کرد

ما در جایی زندگی می کنیم که مقام معظم هم فارغ از اشتباه نیست

هیچ کس رو خدا ندونیم و در ظرف هرکسی جایی برای اشتباه کنار بگذاریم و اشخاص رو به شکل آرزوهای خودمون نبینیم که هیچ کس اون شکلی نیست
با تشکر سپندمینو

ناشناس گفت...

حالا کاری ندارم که مسعود بهنود اشتباه کرده یا نه. که انگار در مورد این عکس اشتباه کرده. اما فکر نکنم فرق چندانی تو اصل قضیه داشته باشه. این نقد رو اصلا نمیتونم قبول کنم

ناشناس گفت...

حالا چرا شما کاسه داغ تر از آش شده ... از آقای کوچک اف به قول مطهری حمایت می کنید؟
کجای دم تان به آن ها وصل است؟(!!!) بهنود درباره پارلمان ایران حساس است چون ایرانی است و طبیعتا درباره ایران هم می نویسد، شما که شهروندی آمریکا داريد(!!!) چرا برعلیه مجلس آمریکا نمی نویسید؟
چرا نسبت به پارلمان ایران و لات بازی های رایج در آن با لاتها و قاتلانی مثل حسینیان و رسایی و کوچک اف حساس نیستید؟
چرا از آنها دفاع می کنید؟

ناشناس گفت...

سلام
جناب سجادی، به عنوان یکی از خوانندگان دائمی مطالبتون همیشه امیدوار بوده و هستم که مسائل کلان تر و مهم تر در حال وقوع در کشور رو مورد تحلیل قرار می دادید و از کلمات عربی کمتر استفاده می کردید.

موفق باشید
حامد

داریوش سجّادی گفت...

چشم آقا حامد

ناشناس گفت...

به‌نام خود جازدنِ آخرین مطلبِ وب‌لاگ‌تان، توسطِ یک سایتِ خبری

http://www.payamekhordad.com/newsF-1720.html
فاضل

داریوش سجّادی گفت...

جل الخالق
البته فاضل خان ضمن تشکر از شما قبلاً نظر خود را در ارنباط با چنین امری در پست زیر نوشته ام
http://sokhand.blogspot.com/2010/01/blog-post_10.html
موفق باشید

ناشناس گفت...

به جمله ای از شریعتی اشاره کرده اید با شناختی که از او در ذهنم باقی ماندهم تصور میکنم اگر شریعتی بود جمله خود را اینگونه تکمیل میکرد

ادم وقتی زور داره، یا زر داره، یا صاحب تزویر است چپیه اش هم دارو و درمان می شود!

می خواستم بدانم از خط قرمز شما عبور کرده ام یا نه؟

داریوش سجّادی گفت...

خیر! عبور نکرده اید.

m گفت...

ostadeh azezam , man bar-agaeh shoma ke az shariat-madari narahat hasted(ke omedvaram ta be hal rafe kodorat shodeh bashad)man kheli mamnoneh eshan hastam chera ? barayeh inkeh eshan bod ke shoma azez ra, az nazareh man nabegheh (roznameh negari) be man moarefi kard va az an roz be bad man obses shodam barayeh khandaneh maghaleh-hayeh shoma
shoma man ra ke teshneh danestan bodam az etefaghateh iran mesleh 1 ,tarekh neves ba on majmoeh maghalat benazer ashna karded chejor metavanam az shoma tashkor komam joz inkeh begoyam mersi benahayat motashakeram zendeh bashed shayad bavar nakoned har roz barayetan arezoyeh salamati mekomnam az khoda
man ra bebakhshed 1- nemetavanam mesleh shoma khob benevesam 2- badtar az hameh farengles menevesam. pas hala ghabol dared man khod ra madyon aghayeh shreat bedanam? khodaya khobaneh donya ra barayeh peroz shodanh hagh negahdar amen.
har neveshteh man ra ke sala nadanested enteshar naded man hech narahat nemeshvam dosetan daram kheyli zeyad