۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

پاسخی از سر غیظ!


نوشته قبلی تحت عنوان «تذبذب» ظاهراً موجبات ملال و تکدر خاطر دکتر مهدی خزعلی را فراهم کرد تا جائی که ایشان در مقام واکنش مطلبی را تحت عنوان «فرزند مذبذب آیت الله خزعلی» را در سایت شخصی شان (باران) منتشر کردند.
ظاهراً جناب آقای دکتر خزعلی در مقام پاسخ بشدت برافروخته بودند و همین برافروختگی مانع از آن شده تا لگام قلم را در مهار منطق و معدلت قرار دهند. نتیجه طبیعی چنان نوشتنی آغشتگی عصبیت با ادغام کذب و حقیقت شده.
فعلاً توجه علاقه مندان را به پاسخ ایشان جلب می کنم تا بعداً و سر فرصت پاسخ مقتضی را خدمت ایشان ارائه نمایم.

آدرس پاسخ دکتر مهدی خزعلی:
http://www.drkhazali.com/index.php?option=com_content&view=article&id=541&catid=231&Itemid=447



۴ نظر:

ناشناس گفت...

به نظر من خوانند بی طرف
غیظ و عصبیت نوشته شما به مراتب بیشتر است و استدلال در ان کمتر.

ناشناس گفت...

به نظر من خواننده بی طرف

غیظ و عصبیت و برافروختگی در نوشته شما بیشتر قابل دیدن است. و در عوض کمتر استدلالی در ان امده

ناشناس گفت...

کامنتی از مرتضی:
آقای سجادی
با سلام،
نکات زیر را در مورد نوشته شما در رابطه با آقای خزعلی عرض میکنم:
1. بنده نوشته های آقای مهدی خزعلی را تعقیب میکنم. اگرچه شخصا با نظرات ایشان در مورد دموکراسی و دین اختلاف نظراتی دارم، ولی هیچگونه تذبذبی را در نظرات آقای خزعلی در این موارد مشاهده نکرده ام.
اجازه بدهید بر اساس نوشته های قبلی آقای مهدی خزعلی، نظرشان در مورد دموکراسی و دین اسلام را بگویم. ایشان در مقاله با عنوان " آقای مصباح؛ دموکراسی دینی فریب است" میگوید:
« معتقدم ما فقط می توانیم حکومت اسلامی و حکومت الله رابا تمام ملزومات و ضروریات عرضه نماییم و در مسیری کاملاً دموکراتیک و آزاد اگر مردم پذیرفتند و حکومت اسلامی را برگزیدند، آن وقت زحمت حکومت و مسئولیت را می پذیریم و اگر مردم رای ندادند با احترام به رای مردم مثل یک شهروند حق داریم تا به تبلیغ و ترویج اندیشه خود بپردازیم شاید در دوره بعد مردم حکومت اسلام را انتخاب کنند». همچنین ایشان در ذیل مقاله ای دیگر (با عنوان "صدای زن") در پاسخ به کامنتی میگوید:
« لا اکراه فی الدین، برای ورود به دین است، اما به مجرد قبول دین تمامی قوانین و آیین دین لازم الاجراست، مثل یک حزب که ورود آن آزاد است امااگر وارد شدیم باید به مرامنامه و اساسنامه آن پایبند باشیم ». جمله آخری که ذکر کردم همین یکسال پیش توسط ایشان نوشته شده است، و شباهت قابل توجهی به مقدمه کتاب هویت دارد. بنده شخصا با مطلب آقای خزعلی در مورد "لا اکراه فی الدین" مخالفم، ولی این مطلب نشانه ای از این است که تذبذبی در نظرات آقای خزعلی نبوده است.
2. اینکه شما چگونه آقای خزعلی را متهم به تذبذب میکنید، دو احتمال قوی برایش متصورم. یکی اینکه تمام نوشته های ایشان را تعقیب نکرده و اطلاع دقیقی از نظرات ایشان در مورد دین و دموکراسی ندارید. و دوم اینکه مشخصا ماموریتی بر شما محول شده باشد که بر طبق آن قصد تخریب و لجن مال کردن افراد موثر در جنبش سبز را داشته باشید. بنده در مقاله "تذبذب" شما، هیچگونه نقد علمی برای تبیین رابطه دین و دموکراسی ندیدم، بلکه تنها مطلبی که از آن بدست می آید "مقایسه قبل و بعد آقای خزعلی برای طعنه زدن به ایشان و تخریب ایشان است". آقای سجادی، جا دارد مضمون نکته نغزی از دکتر سروش را نقل کنم: "با منطقت کمر ادعای مرا بشکن، چرا با سنگ سر مرا میشکنی؟". بقول معصوم (ع): "انظر الی ما قال، ولا تنظر الی من قال".
مقاله "تذبذب" شما نشان داد که بنا بر تخریب شخصیت آقای مهدی خزعلی داشتید و نه پاسخی منطقی به نظرات ایشان در مورد دین و دموکراسی. این شیوه تخریب شخصیت، دقیقا همان شیوه ای است که احمدی نژاد در مناظره با میرحسین موسوی پیش میکشید و بجای پاسخ به انتقادات میرحسین، گذشته میرحسین (وگذشته انقلاب و سیره امام خمینی) را بر سر میرحسین میکوبید. چنین شیوه ای، دقیقا شیوه روزنامه کیهان است، که متاسفانه شما خواسته یا ناخواسته دقیقا در آن مسیر حرکت میکنید.
اینکه گفتم "شاید شما ماموریت داشته باشید تا طرفداران جنبش سبز را تخریب کنید" یک احتمال است و نه یک اتهام. این احتمال بر اساس نوشته های شما در یکسال اخیر است که تفاوت عمده ای با نوشته های قبلی شما دارد. ضمن اینکه چندی پیش یکی از خوانندگان وبلاگتان از شما پرسیده بود که چرا به ایران نمی آیید، و شما در پاسخ گفته بودید: "من به خود نامدم اینجا که بخود باز روم"!!
3. آقای خزعلی گفتند که مطالب تلویزیون هما را تعقیب نمیکردند. ولی بنده دقیقا مطالب تلویزیون هما (قبل وپس از انتخابات سال 84) را تعقیب میکردم. بنده بخوبی بیاد دارم که کل تلویزیون هما و شخص شما قبل از انتخابات با تمام قوا (و البته بطور نسبتا غیر مستقیم) در حال تبلیغ هاشمی رفسنجانی بودید. این تبلیغات قبل از دور دوم انتخابات (بین رفسنجانی و احمدی نژاد) به اوج خود رسید. .و البته بیاد دارم که آقای یوسفی (بنیانگذار تلویزیون هما) پس از پیروزی احمدی نژاد در مورد محاسن احمدی نژاد با شما سخن میگفت، و مضمون سخن ایشان این بود که احمدی نژاد بدنبال شکستن هژمونی استکبار است .و بدنبال رسیدن به "وحدت" در اداره دنیا است که هدفی مقدس و ارزشمند است!!! البته در یکسال اخیر شما بطور مستقیم از احمدی نژاد حمایت نکرده اید، ولی هدف شما مشخصا "تخریب جنبش سبز، و نه نقد جنبش سبز برای اصلاح اشتباهاتش" بوده است.
4. بنده مکررا دیده ام که شما در پاسخ به کامنت بینندگان، یک قسمت کوچک از کامنت را های لایت کرده و به آن میپردازید و از پاسخ به اصل مطلب طفره میروید. خصوصا اگر نسبت به بندهای یک و دو کامنت بنده پاسخی دارید، لطفا بفرمایید.
با تشکر،
مرتضی

داریوش سجّادی گفت...

جتاب آقای مرتضی
با تشکر از اهتمام همیشگی تان
متاسفانه در حال حاضر بدلائلی شخصی مجال پاسخگوئی مفصل را ندارم اما حسب انجام وظیفه فقط به چند نکته قناعت می کنم
تذبذب مطمح نظر بنده در پست مزبور صرفاً ناظر بر مصاحبه اخیر آقای خزعلی و در خصوص دیدگاه ایشان از انقلاب اسلامی و ایضاً جنبش سبز بود و قصد بحث تفصیلی در خصوص کلیه مطالب منتشره ایشان را نداشتم
گذشته از آنکه با دیدگاه های ایشان غربیه نیستم و مطالب ایشان را همواره دنبال کرده ام
در مورد دلیل عدم بازگشت به کشور هم آن شعر منسوب به مولانا را از حيث تسلیم تقدیر بودن ذکر کردم که بی ارتباط با مسائلی شخصی در زندگی اینجانب نیست که در بازبینی آن خود را در کانون اتفاقاتی ناخواسته و حتماً مبارک در آمریکا یافتم والی در صورت صحت فرض جنابعالی مبنی بر مامور اعزامی و تحت فرمان بودنم حتماً تا آن اندازه برای یک مامور تحت فرمان زیرکی قائل خواهید بود که با چنان شعری خود را لو ندهد
در مورد تلویزیون هما نیز می توانید به پاسخ اینجانب به جناب آقای خزعلی مراجعه فرمائید
در مورد جنبش سبز نیز من اساساًآن را فاقد هویت و اصالت سیاسی می دانم لذا انگیزه ام ناظر بر نفی این جنبش است و نه نقد بمنظور اصلاح آن.
توضیحات بیشتر را به آینده ای نزدیک محول می کنم
مجموعاً از کلیه نقطه نظرات جنابعالی استقبال می کنم و چنانچه اجازه فرمائید در فرصتی مغتنم به تفصیل در خدمت تان خواهم بود

با تشکر