«شورای ملی ایران» عنوان تجمع نوینی است که طی دو روز گذشته و با پایمردی «رضا پهلوی» و جمعی از طرفداران وی در پاریس و بمنظور براندازی حکومت در ایران برگزار شد.
هر چند تلاش رضا پهلوی و سلطنت طلبان حامی وی برای اعاده نهاد سلطنت در ایران را نمی توان مورد ملامت قرار داد ولو آنکه کسانی مانند «ابولحسن بنی صدر» چنین تلاشی را آن گونه و با هتک و تندی نفی کند که:
«هیچ ملتی استفراغ خود را نمی خورد»!!!
هم چنان که در تاریخ نیز ثبت است بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه سالها اشراف گریخته از آن انقلاب به عبث گیلاس ودکاهای خود را در کناره رود ولگا بسلامتی بازگشت «تزار نیکلای دوم» سر می کشیدند!!!
علی ایحال با توجه به آنکه 3 ماه پیش ذیل پست «جمهوری اسلامی محکوم به بقاست» متذکر شدم:
«تمام حلقه های فکری یا سیاسی مدعی آلترناتیو بودن برای جمهوری اسلامی الگوهای نخ نما شده و مسبوق به سابقه و فاقد اعتبارند» بر این مبنا نشست پاریس را شاهد قابل وثوقی بر این ادعا می دانم. خصوصاً آنکه برگزار کنندگان در این اجلاس تعمد داشتند تا «رضا پهلوی» را تحت عنوان «شاهزاده رضا پهلوی» مورد خطاب قرار دهند بدون آنکه نامبرده نیز معترض چنین عنوانی شود.
تسمیه انزجار آوری که جامعه «کاستی» و ظالمانه و منقرض شده ساسانیان را تداعی به ذهن می کند که در آن افراد به احتساب شغل پدرشان برسمیت شناخته می شدند. گوئی فرزندان کنیه خود را از شغل پدر و از مجرای رحم مادر کسب می کنند!
مبنای قابل شماتتی که برسمیت شناختن اش بدان معناست که یکی را باید به احتساب شغل پدرش «شاهزاده» نامید! و لابد آن دیگری را «گدا زاده» و ایضاً دیگری را «عمله زاده» و «نانوا زاده» و «رعیت زاده» و «بقال زاده» و «حمال زاده» و الی آخر!!!
یاد روزی افتادم که در نمایشگاه کتاب تهران سربازی مانع از ورودم به یکی از سالن ها شد و دلیلش را آن گفت که:
یک «شخصیت» مشغول دیدار در سالن است!!! و ورود را برای عامه مسدود کرده بودند و در واکنش به ایشان گفتم:
خوب باشد. مگر ما بی شخصیتیم!!!؟ ما هم برای خود شخصیتی داریم!!!
http://sokhand.blogspot.com/2013/01/blog-post_25.html
هم چنان که در تاریخ نیز ثبت است بعد از پیروزی انقلاب بلشویکی در روسیه سالها اشراف گریخته از آن انقلاب به عبث گیلاس ودکاهای خود را در کناره رود ولگا بسلامتی بازگشت «تزار نیکلای دوم» سر می کشیدند!!!
علی ایحال با توجه به آنکه 3 ماه پیش ذیل پست «جمهوری اسلامی محکوم به بقاست» متذکر شدم:
«تمام حلقه های فکری یا سیاسی مدعی آلترناتیو بودن برای جمهوری اسلامی الگوهای نخ نما شده و مسبوق به سابقه و فاقد اعتبارند» بر این مبنا نشست پاریس را شاهد قابل وثوقی بر این ادعا می دانم. خصوصاً آنکه برگزار کنندگان در این اجلاس تعمد داشتند تا «رضا پهلوی» را تحت عنوان «شاهزاده رضا پهلوی» مورد خطاب قرار دهند بدون آنکه نامبرده نیز معترض چنین عنوانی شود.
تسمیه انزجار آوری که جامعه «کاستی» و ظالمانه و منقرض شده ساسانیان را تداعی به ذهن می کند که در آن افراد به احتساب شغل پدرشان برسمیت شناخته می شدند. گوئی فرزندان کنیه خود را از شغل پدر و از مجرای رحم مادر کسب می کنند!
مبنای قابل شماتتی که برسمیت شناختن اش بدان معناست که یکی را باید به احتساب شغل پدرش «شاهزاده» نامید! و لابد آن دیگری را «گدا زاده» و ایضاً دیگری را «عمله زاده» و «نانوا زاده» و «رعیت زاده» و «بقال زاده» و «حمال زاده» و الی آخر!!!
یاد روزی افتادم که در نمایشگاه کتاب تهران سربازی مانع از ورودم به یکی از سالن ها شد و دلیلش را آن گفت که:
یک «شخصیت» مشغول دیدار در سالن است!!! و ورود را برای عامه مسدود کرده بودند و در واکنش به ایشان گفتم:
خوب باشد. مگر ما بی شخصیتیم!!!؟ ما هم برای خود شخصیتی داریم!!!
http://sokhand.blogspot.com/2013/01/blog-post_25.html