۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه

آقای موسوی؛ حصر خود را بشکنید!



(نامه ای بی تکلف به میرحسین موسوی)

جناب آقای میرحسین موسوی

اینک و بعد از سپری شدن 1000 روز از انزوای تلخ و گریز ناپذیر جنابعالی همه شواهد و قرائن نشان از آن دارد که با وضعیت موجود نباید و نمی توان مترصد و چشم انتظار اتفاق جدیدی در موقعیت حصرتان بود و شور بختانه «ماندن در وضعیت موجود» را کماکان و تا اطلاع ثانوی باید و بایست متوقع بود و روا داری کرد.
علی رغم این شخصاًَ بر این باورم که برخلاف جو غالب چه در جانب حامیان جنابعالی و چه در جبهه مخالفان جنابعالی «میرحسین موسوی» تنها کسی است که می تواند پیش قدم شده و حصر خود را برچیند!
این را از آن جهت می گویم که معتقدم جنابعالی قبل از آنکه در حصر حکومت باشید اسیر حصر ذهنی خود شده اید!
آری میر حسین موسوی، محصور و اسیر و زندانی و گروگان حصر خود ساخته ای شده که دیوارهایش بر شالوده های توهم و تعصب و لجاجت بالا رفته و ضخامت گرفته و استوار گشته و قوام یافته.
قبل از هر چیز اجازه فرمائید یک واقعیت را به خود گوشزد کنیم و آن این که میرحسین موسوی اگر 1000 روز به جبر محکوم به عزلت شده این «عزلت تحمیلی» هرگز به اتهام ادعای تقلب حکومت در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نبوده و نیست.
جناب موسوی اجازه دهید خودتان و خودمان را گول نزنیم!
حصر فیریکی 1000 روزه شما از هرج و مرج طلبی و به آشوب کشیدن شهر با فراخوان های مبارزه جویانه تان با حکومت ناشی شد والی تا پیش از آن جنابعالی بیش از یک سال آزاد بودید و پشت به پشت با کوبیدن بر طبل تقلب، بیانیه صادر کردید و حکومت را به چالش می کشیدید. اما انصافاً صبر حکومت را زمانی لبریز کردید که در توهم یا تخیل رهبریت یک جنبش اعتراضی با فراخوان های وقت و بی وقت امت معوج تان اسباب ناامنی و آشوب و هرج و مرج مملکت را از طریق لشکر کشی های خیابانی و مبارزه طلبی ناصادقانه با نظام فراهم کردید که آخرینش فراخوان روز والنتاین در 25 بهمن 89 به بهانه انقلاب مصری بود که متحیرانه تا چند ماه پیش تر امت تان در روز قدس با شعار «نه غزه ـ نه لبنان» بر خلاف ادعای والنتاین 89 لاقیدانه خواستار بی وقعی به دغدغه ها و رنج و ستم و مبارزات ملت های عرب منطقه شده بودند!
جناب موسوی، واقعیت آنست که جنابعالی 1000 روز است که به اتهام اعلام نشده و کیفر خواست صادر نشده «بر هم زدن امنیت و نظم عمومی با آن فراخوان های مستقیم و غیر مستقیم تان» جسماً محصور شده اید. بر همین اساس است که معتقدم جنابعالی قبل از حصر فیزیکی اسیر حصارهای ذهنی خودید.

جناب آقای موسوی
به بیان رندانه و حاذقانه لسان الغیب:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست ـ تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
چهار سال از افسانه تقلب گذشت و مطمئناً چهل سال هم اگر از این افسانه بگذرد علی رغم آن تاریخ هرگز گریبان شما را برای مستندات آن تقلب ادعائی رها نخواهد کرد.
چهار سال از افسانه تقلب گذشت و جنابعالی و اصحاب جنابعالی به بهانه مضایقه حکومت از امکانات صدا و سیمای جمهوری اسلامی از ارائه مستندات «تقلب ادعائی» استنکاف ورزیدید!

جناب آقای موسوی
هنوز هم برای ارائه ادله و قرائن و مستندات آن تقلب ادعائی دیر نشده و اگر صدا و سیما طی 4 سال گذشته از جنابعالی و اصحاب جنابعالی مضایقه شده در ازای آن پهنای عرصه اینترنت به تمامت در مقابل شماست و می توانستید و هنوز هم می توانید برای رسوا کردن متقلبین، جمیع مستندات آن تقلب ادعائی را در دنیای اینترنت اطلاع رسانی فرمائید!

جناب آقای موسوی
متاسفانه واقعیت آنست که صحنه آرائی های صحنه آرایان سال 88 ، هم افسانه تقلب را بر شما مُسجّـل کرد و هم امر را بر شما مشتبه کرد تا خود را در قامت چالشگر با نظام به یادگار مانده از امامی قرار دهید که خود دغدغه بازگشت به دوران طلائی اش را داشتید.

خیر جناب موسوی
صادقانه باید به شما گوشزد کرد که جنابعالی نه «آنگ سان سوچی» انقلاب ایرانید و نه «نلسون ماندلای» مملکت! علی رغم این متاسفانه صحنه آرایان ماجرای 88 آن چنان شما را احاطه و مصادره کردند که شواهد نشان داد جنابعالی امر را بر خود مشتبه دیده و خواسته یا ناخواسته خود را در قامت «آنگ سان سوچی» یا «ماندلائی» توهم کردید که در قبال تاریخ و جهان و ابتلائاتش عهده دار مسئولیتـــــید تا امت معوج و تحت فرمان تان را برای مانور قدرت و مطالبه سهم از کیک قدرت صحنه آرائی خیابانی کنید!
(حال بگذریم که آن پیرزن نیز با افتخار قلاده نوبل و اثبات خـُبث طینتش از طریق صحه گذاشتن بر کشتار مسلمانان توسط هم وطنان بودائیش ثابت کرد «آنگ سان سوچی» بودن قبل از افتخار اسباب ابتذال است)

جناب آقای موسوی
بیش از این خود را معطل و اسیر توهمات ذهنی خود نکنید.
واقعیت آنست که:
شما قهرمان نیستید! هم چنان که خائن هم نیستید!
میر حسین موسوی تنها انسان سلیم النفس و در عین حال ساده اندیشی است که «بازی خورد»!

جناب آقای موسوی
هر چند پذیرش این واقعیت سخت است اما شور بختانه گریزی از آن نیست و «شما بازی خوردید» و بازیگردان و بازیگردانان اصلی مدت هاست در خلوت آسایش و ساحل عافیت شان، بُردند و خوردند و چهار پای مراد شان را در چمن تنش های 88 چراندند و پروراندند و سهم و عایدی جنابعالی از آن غائله تنها بلاگردانی بابت زیاده خواهی و قدرت طلبی و شرارت و مطامع سیاسی ایشان شد!

جناب آقای موسوی
این ماجرای بی فرجام و بی معنا تنها توسط جنابعالی می تواند ختم بخیر شود.
بقول محمد خاتمی سال های وزارت ارشاد (!)
«کنار کشیدن از انقلاب یا تظاهر به مخالفت کردن با آن هنر نیست. خودکشی است!»

جناب آقای موسوی
اکنون چشم خود را باز کنید و ببینید چه کسانی به بهانه «دفاع از شما» و شکستن «حصر شما» برای شما کمپین دفاع و حمایت راه انداخته اند!؟ شوربختانه خواسته یا ناخواسته جنابعالی گرانیگاه جماعتی شده اید که بنا به بیان ظریف «خاتمی ارشاد» سالهاست در حال «خود کشی اند»!
تجربه 20 سال سکوت تان نشان داده اگر حرف زدن در سیاست را نامتبحرید حرف نزدن در سیاست را ماهرید. فقط کافی است به لاک سکوت و تنهائی خود مطابق قبل از 88 بازگردید و سیاست را سه طلاقه کنید. با توجه به روحیات شاعرانه و شخصیت هنری و طبع ساده اندیشانه تان تصور آنست که تجربه 4 سال گذشته توانسته به جنابعالی اثبات کند مرد میدان پیچیده سیاست نیستید و دیگران می توانند مدیریت تان کنند.

جناب آقای موسوی
افسانه تقلب را فراموش کنید. بازی خوردید و به تبع جنابعالی بسیاری دیگر نیز بازی خوردند.
معقول ترین حالت آنست تا چنانچه کماکان مایل بر کوبیدن طبل تقلب اید (!) قرائت رهبری در خطبه خرداد 88 را ملاک قرار دهید که تصریح داشتند تقلبی هم اگر صورت گرفته نمی تواند موثر بر نتیجه انتخابات باشد.

جناب آقای موسوی
افسانه تقلب در انتخابات 88 را فراموش کنید! اگر جای اعتراضی بود آن اعتراض باید متوجه تقلب در حد چند هزار رای موثر در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 می شد که متاسفانه حافظه تاریخی مردم کمترین اعتراضی را بابت آن تقلب مسلم نه از سوی جنابعالی و نه از جانب اصحاب جنابعالی در آن تاریخ به یاد نمی آورد.
تقلب واقعی سال 84 بود که با جابجائی چند هزار رای مکتسبه کروبی توانستند ضمن حذف ناحق و متقلبانه کروبی از دور رقابت ها، احمدی نژاد را جایگزین کنند با این تحلیل و توهم که رقابت کروبی در مقابل هاشمی بویژه با اقبال مردم به وعده 50 هزار تومانی کروبی برخوردار از ریسک است اما رقابت بین هاشمی سنگین وزن و شهیر در مقابل آهنگر زاده ای گمنام برخوردار از پیروزی تضمین شده است.

آقای موسوی
تقلب واقعی آن روزی شد که کروبی را در 84 فدیه جاه طلبی و زیاده خواهی و تعویق پائیز پدرسالار کردند و هر چند مکر خدا و عزم مردم آن تقلب و آن بازی کثیف و ناسالم را بر هم زد اما این نافی مسئولیت جنابعالی و اصحاب جنابعالی نمی شد و واقعیت آنست جنابعالی در تمام آن ناخلفی ها و ناراستی ها و تقلب ها و علی رغم همه اشتهارتان به سلامت نفس ارزنی به آن «رای شوئی» اعتراض نکردید و مصلحت اندیشانه ساکت ماندید!
(نگاه کنید به مقاله دزد سوم)

جناب آقای موسوی
قصد نبش قبر گذشته نیست! اما گریزی هم از این واقعیت نیست که «گذشته چراغ راه آینده» می تواند باشد و گذشته شما موید آنست که می توانید با بازگشت به سلوک و سکوتی مشابه عزلت 20 ساله تان بعد از امام، مهر ختامی بر ورود نامبارک و پر هزینه و نامدبرانه و بی مبالاتانه تان در فتنه 88 بزنید.

جناب آقای موسوی
استخلاص شما از وضعیت موجود نه با محاکمه تان و نه با آزادی بدون قید و شرط تان قابل توقع است. گره کار به دست خودتان باز می شود. بازگردید به لاک سکوت و مشق سیاست را منحصر به بوم نقاشی خود کنید.
متاسفانه هم تجربه سال های جنگ و هم تجربه فتنه سبز نشان داد جنابعالی علی رغم همه سلیم النفسی به اثبات رسیده تان، مرد میدان سیاست و حزامت و کیاست نیستید و در این عرصه عرض خود می برید و زحمت «خود و دیگران» می دارید!


۷ نظر:

ناشناس گفت...

هنوز بازی تمام نشده . حتی مرگ موسوی و کروبی مشکل آقایان را حل نخواهد کرد
این لقمه به این راحتی ها از گلویشان پایین نمی رود.
این خط از انقلاب مشروطه آغاز شده تا به جنبش آزادی خواهی امروز رسیده سنت ستیزی خمیر مایه تمام این حرکت هاست و از آن گریزی نیست .شاید آینده در همسایگان ما بتوان ادامه توهمات گذشته مان را دید. ولی بدانید (( عمر تشیع در ایران رو به پایان است ))

ناشناس گفت...

توهم موسوی از بازگشتش به دوران طلائی امام بود، دورانی که در سال هزاران نفر سیاسی را اعدام میکرد، دوران صفای لاجوردی‌ها و خلخالی‌ها!!
آقای محترم شما از موسوی هم متوهم‌تر هستید، لشکر کجا بود که به خیابان بکشد؟ انگار ملت از احمدی نژاد مجنونتر بودند که آزموده را دوباره بیازمایند!

Kambiz Khan گفت...

Unlike our learned Naashenaas, I dont believe Shiism will meet it fait accompli! I have no doubt if alternative voices (i.e. opposition) have something better to offer, the population at large would have followed them! I dont believe complete westernisation would solve any of our problems; they are much deeper than you may imagine! By the same token, I am not convinced for example, if our women were allowed to wear bikini in public or pick up their lovers openly, we would be considered a civilised cultured nation! We would be considered another 3rd world country to be used as a brothel for them. I never forget almost 30 years ago I worked in a big multinational company whose whose HR director was an ex- royal airforce officer in Tehran before revolution. All he could say to me was that we have beautiful women he could pick up a few at the same time! Not once he mentioned our hospitality, arts or even cats! I guess they instinctively assume they own all that is material. What is left is our women and with extension men! What is engraved in the west's popular perception is that we are here to be mere subjugates with its well define glass ceiling! So Mr Naashenass, tell you friends come with a better alternative to the current status quo and not those that have been tried and failed miserably!

ناشناس گفت...

جناب آقای سجادی .
دیوار حصری که بر اثر لجاجت بالا رفته است ؟
آقای سجادی اخبار دیر می رسد انگار . آقای مطهری گفتند که کسانی را دارد که مدرک دارند که تقلب شده است و میر حسین هم که همین را می گفت .
آقای سجادی شما چشم خودتان را نبسته اید ، کور کرده اید آقا .

ناشناس گفت...

صد دردصد موافقم.این موسوی بهتر بر سراغ بوم نقاشی و با امنیت کشورم بازی نکنه.اونم توی این فضای اشفته بازار خاورمیانه.

ناشناس گفت...

MR SAJADDI : I DO AGREE WITH YOUR VIEW THAT MOUSAVI IS THE ONLY ONE WHO CAN END HIS HOUSE ARREST AND QUIETLY GO BACK TO HIS PAINTING. IN 88 I VOTED FOR HIM ONLY FOR ONE REASON THAT GOES BACK TO THE YEARS OF HIS PREMIERSHIP AND THE REASON WAS THAT I ALWAYS THOUGHT HE IS IN THE LINE OF EMAM AND CONSERVATIVE , OUT OF RESPECT AND HIS AGE VOTED FOR HIM TO PAY MY RESPECT TO HIM OTHERWISE MY VOTE WAS FOR AHMADINEJAD AND KNEW THAT HE WILL BE REELECTED ; ONE THING MAKES ME SAD AND ANGRY THAT HE [MOUSAVI]HIDE HIMSELF AND HIS TRUE HIMSELF FROM ME AND MILLIONS WHO VOTED FOR HIM FOR THE SAME REASON THAT I DID ,OTHERWISE HIS VOTE WOULD HAVE BEEN OF THE SAME NUMBER AS MOINE IN 84 OF 5 MILLION CHICHITALAB[GREEN]AND NORTHERN TEHRANIS ,AFTER THE RIOTS OF TEHRAN BY HIS CHICHITALAB HOLOGANS MY MOTTO FOR HIM WAS :GIVE MY VOTE BACK DAMN IT ,I ABSOLUTELY HAVE NO RESPECT FOR HIM TO THE BORDER LINE OF HATE, AND NOW HE IS THE ONE WHO CAN END HIS ORDEAL AND MY PREDECTION IS HE IS UNPRINCIPLE ENOUGH AND DECIEVED ENOUGH BY HIS GANG OF TWO FACED FRIENDS IN REFORM !!!!CAMP THAT HE WILL GO INTO DAWN OF HISTORY. BY THE WAY DO YOU REMEMBER THE MOTTO :MOUSAVI DASTGIR BESHE /IRAN GHIYAMAT MISHE ? NOTHING HAPPEND AND NOTHING WILL HAPPEN AND HE LIKE HIS NEW DISIPLES WILL PUT THEIR TAIL BETWEEN THIER LEGS LIKE A FOX AND DISAPPEAR IN THE DAWN OF HISTORY.I DO NOT FORGIVE HIM FOR HIS STUPIDITY AND ARROGANCE.

ناشناس گفت...

سلام

(نامه ای بی تکلف به میر حسین موسوی)

جناب آقای میرحسین موسوی

1) اینک و بعد از سپری شدن 1000 روز از حصر شما از خداوند برای شما صبر در ادامه ی راهی که فکر می کنید درست است می خواهم. حق مطلق خداوند است. شما هم در مواردی به ناحق هستید اما حصر شما دلیل روشنی است بر نظام حاکم بر کشور که برایش مهم نیست بازرگان، منتظری، خاتمی، هاشمی، احمدی نژاد، موسوی، کروبی یا یک شهروند باشی. اگر ساز مخالف بزنی
تو را در نهایت ترور شخصیتی می کند.
همه می دانند که اعتراض حال حاضر شما و مردم دیگر به آن تقلب همیشگی نیست. اعتراض به اصول تحمیلی نظام است که هر که با ما نیست یا دشمن است یا فریب خورده است و یا بی بصیرت و از ایادی دشمن و ... .

2) جناب آقای موسوی

به بیان رندانه و حاذقانه لسان الغیب:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد ...

(این بیت مثل بعضی از نامه های بی تکلف به شما به موضوع ربطی نداشت!)

اما وقتی تو در حصر بودی من یک دلیل برای تقلب جور کردم تا نگویند دلیلی وجود ندارد.
الف) در انتخابات قبلی 85 درصد مشارکت بود و می دانی که با 12 درصد ریزش در مشارکت در انتخابات اخیر تقریبا 73 درصد مشارکت وجود داشت،

ب) مسلما ریزش 12 درصدی آرا از پایگاهی غیر از اصولگرایی بوده است.

ج)روحانی با بیش از 50 درصد آرا رییس جمهور شد.

د) خاستگاه روحانی اصول گرایی نیست.

حال چطور ممکن است با وجود ریزش 12 درصدی آرا غیر اصولگرایان همچنان یک غیر اصولگرا با بیش از 50 درصد آرا انتخاب شود؟
البته بگویم که اگر هم مدرکی داشتی و در اینترنت و صدا و سیما! هم پخش می شد تو همچنان از جانب حکومت محکوم بودی.

3) نکند که به لاک سکوت و تنهائی خود مطابق قبل از 88 بازگردید و سیاست را سه طلاقه کنید. که بر خلاف قول عالمان بی عمل و به قول مولانا باید عمل کرد که:
دوست دارد یار این آشفتگی - کوشش بیهوده به از خفتگی

زیاده عرضی نیست

در عمل به آن چه در آن اجتهاد کرده اید و سپس انتخاب نموده اید پایدار باشید.

یا حق