۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

یکی «کوچک زاده ها» را ساکت کند!


حکایت کوچک زاده و امثال کوچک زاده که رویکردشان در سیاست اتکای بر «نعره درمانی» دارد مصداق بارز گوشزد اخلاقی «نظامی گنجوی» است دال بر آنکه «دشمن دانا بلندت می کند ـ بر زمینت می زند نادان دوست»
هیجان زدگی و عصبانیت و عربده کشی آفت سیاست است. عرصه سیاست عرصه مهار و مدیریت عواطف و احساسات و غیظ و نفرت و شیدائی و الفت است.
پرخاشگری مسبوق به سابقه کوچک زاده و تکرار آن در مقابل دکتر ظریف طی حضور وزیر خارجه در پارلمان مصداق بارز از تکرار یک بی مسئولیتی و بی حزمی در فهم موقعیت سیاسی ایران در مذاکرات اتمی است.
قبلا و به تفصیل با اتکای بر داده های میدانی و واقعیت های سیاسی تاکید کرده ام که مذاکرات هسته ای 1 + 5 با ایران محکوم به شکست است.
(نگاه کنید به دومقاله تلواسه ظریف و شکست محتوم مذاکرات)
علی رغم این و پیش تر بر این نکته نیز ابرام ورزیدم که:
اهتمام اصلی طرف آمریکائی برخلاف تصور، شکست مذاکرات نیست بلکه دولتمردان واشنگتن به لطائف الحیل دغدغه شکست دادن ایران در مذاکرات از طریق مقصر جلوه دادن رهبری ایران را داشته و دارند. آمریکائیان در این دور از مذاکرات بی رغبت نیستند تا بتواند با دامن زدن به دو گانه «روحانی ـ رهبری» فرجام مذاکرات را طوری به شکست بکشانند تا نزد افکار عمومی چنین القا شود «رئیس جمهور ایران علی رغم توانش بدلیل مخالفت رهبری نتوانست در مذاکرات با طرف مقابل به توافق برسد» تا از این طریق بتوانند توپ اختلاف را در زمین رقابت بین مسئولین و بالتبع مردم ایران انداخته و بدین وسیله ماهی مراد خود را با گل آلود کردن آب، صیادی کنند.
(نگاه کنید به مقاله مشیت موریانه)
صرف نظر از شرارت مثلث فتنه لندن ـ تل آویو ـ ریاض نباید به اعتبار داده های میدانی «علیه سلام شدن» اوباما و برخورداری ایشان و تیم سیاسی ایشان از حسن نیت نسبت به دولتمردان جمهوری اسلامی و عزم ایشان در برسمیت شناختن حقوق مشروع ایرانیان در پرونده اتمی را افاده معنا کرد. بیرون از اهتمام ثلاثی فتنه در برخورد سخت و فتنه گرانه با ایران، اوباما و مردانش در جبهه مقابل و با ایفای نقش در دو گانه «پلیس خوب و پلیس بد» می کوشند با رویکرد نرم افزارانه، از خلال مذاکرات اتمی ایران را به تمکین در مقابل خود بکشاند. در واقع تیم اوباما بعد از شکست پروژه ریاست جمهوری هاشمی (نگاه کنید به مقاله از لاری گیت تا ظریف گیت) اکنون دنبال شکست مذاکرات اتمی با ایران نیست بلکه بدنبال شکست ایران از طریق مذاکرات اتمی است تا از این طریق بتواند با اخذ امتیاز از تهران و بدون برسمیت شناختن حقوق مشروع هسته ای ایران، جمهوری اسلامی را بعد از 35 سال تک روی به عنوان یک نظام سرکش در مقابل «کدخدا» و به زانو درآمده در مقابل «کدخدا» به افکار عمومی دنیا معرفی کند.
(نگاه کنید به مقاله اسیدآسیون سیاست)
بدین اقتفا اکنون عربده کشی و پمپ هیجان و ترزیق رادیکالیزم نالازم به بدنه مذاکرات هسته ای بمثابه دوپینگ یا امدادی غیبی است که از ناحیه بی ظرفیتی و بی حزمی امثال کوچک زاده منجر به تقویت موضع فتنه گران در داخل و خارج شده تا بدینوسیله بتوانند با مدیریت زیرکانه، شکست محتوم مذاکرات را بیرون از زیاده طلبی و باج خواهی طرف آمریکائی از طریق تزریق و ترویج هیستریک دلواپسی به بدنه توده های حامی انقلاب، فضای سیاسی در داخل کشور را بسمت دو قطبی آشتی ناپذیر و آنتاگونیستی «رهبری ـ روحانی» هدایت کرده تا بدینوسیله عملا موجبات فتنه ای بمراتب سنگین تر ار فتنه سبز در 88 را فراهم آورند.
این در حالی است که با اعمال دوزی رقیق از فراست می توان «هم» بازی را در سطح مطلوب مدیریت کرد و هم زمان با نگاه داشتن توپ در زمین طرف غربی مانع از عملیاتی شدن شیطنت متحدانه فتنه گران در داخل و خارج شد.
یک نفر این کوچک زاده ها را ساکت کند!


۳ نظر:

ناشناس گفت...

کدخدا برای بار چندم بعد از برقراری روابط با کوبا ابراز علاقه به برقرای روابط با ایران میکند ، که میداند با یک جمعیت با استعداد و آموزش دیده در سطح بالا عامل مهمی برای حفظ منافع خودش در منطقه استراتژیک خلیج فارس و مبارزه با تروریسم در خاورمیانه است . بجای استقبال ، همکاری و تعامل با این قدرت بزرگ مخصوصا" در شرایط بسیار آشفته کنونی خاورمیانه ، خانم مرضیه افخم طبق سنت پرخاشگری در دستگاه دیپلماسی ایران پشت تریبون وزارت امور خارجه رفته و اعلام میکند که ایران قصد هیچگونه برقراری رابطه و باز کردن سفارتخانه با آمریکا را ندارد . اوباما و وزیر امور خارجه آمریکا هم در شورای همکاری خلیج که باید نام آنرا شورای همکاری خلیج عرب گذاشت چون مهمترین کشور خلیج فارس که ایران باشد در این شورا حضور ندارد !! شرکت جسته ، دوستی و روابط خودش را با عربهای بی منطق ، نمک نشناس و قدرنشناس محکم میکند . این است نتیجه دشمنی کور و ستیزه جوئی خارجی ایران . حال آنکه برقراری روابط ، نزدیکی و تعمل با آمریکا در شرایط پرالتهاب کنونی میتواند تمامی کشورهای عرب حوزه خیلج فارس را به هراس بیاندازد .

محمد امین حسن پور گفت...

جناب آقای یا سرکار خانم ناشناس.
فرموده اید که آمریکا خواهان برقراری رابطه با ایران است چون "جمعیت با استعداد و آموزش دیده در سطح بالای ایران عامل مهمی برای حفظ منافعش در منطقه استراتژیک خلیج فارس و مبارزه با تروریسم در خاورمیانه است".
مبارزه با کدام تروریسم؟ همان ها که محصول برنامه های پنهان و آشکار ایالات متحده هستند؟
اصلا کدام منافع؟ مشکل از آنجا ناشی می شود که شما کدخدایی کدخدا را به رسمیت می شناسید و نتیجه ی طبیعی اش این می شود که رعیت بودن تان را نیز باید به رسمیت بشناسید. لذا کدخدا در همه چیز رعیت صاحب نفع و منفعت است.
ما که نباید پیشقدم برقراری رابطه بشویم. نخست این ایالات متحده بود که روابط دیپلماتیک خود را قطع نمود و اگر دوست دارد باید مقدمات و پیش شرطهای لازم را رعایت کند تا روابط از سر گرفته بشود. هر چند که ما را به خیر او امید نیست، فقط به کدخدا بگویید که شر نرساند.

ناشناس گفت...

جناب محمد امین حسن پور ! اولا" در جریان تاریخ نیستید که این ما بودیم که با حمله به سفارت یکی از بزرگترین کشورهای جهان روابط خودمان را با آن قطع کردیم . آقای سجادی معتقد است که ایران با این عمل خود آمریکا را مورد تحقیر قرار داد. حال آنکه حمله به سفارت بی دفاع یک کشور خارجی شجاعتی لازم ندارد . والا داعش به مراتب بیش از ما آمریکا را با بریدن سرژرنالیستهای این کشورمورد تحقیر قرار داده ! آنچه که متاسفانه از همان بدو انقلاب رهبران ما از درک آن عاجز بودند این بود که روابط سیاسی مناسبات فردی نیست . آمریکا یک شخص نیست بلکه دولتی است که ماهیت آن هر چهارسال یا هشت سال تغییرمیکند. مسئله برسر کدخدائی یا شیطان بودن آمریکا نیست . موضوع عقلانیت و واقع بینی است . دوست جانبازی داشتیم که در همان دوران جنگ میگفت ما با داشتن F14 برعراق برتری هوائی داریم . گفتم پس خدا شاه را بیامرزد که این جنگنده های هوائی را از آمریکا خرید ! پیش از جنگ با عراق هم که غولی به مانند شوروی بالای سرما قرار داشت . با آن وضعیت ضعیف اقتصادی ، نظامی و حتی اجتماعی ایران . اگر آمریکا در ایران حضور نداشت . او هم آنجا آرام نمیگرفت . نمونه آن حمله به افغانستان یا حضور قوای شوروی در شمال ایران پس از پایان جنگ جهانی دوم . این کدخدا دو دشمن در دو سمت شرق و غرب ایران یعنی طالبان در افغانستان و صدام در عراق را از سر راه ایران برداشت . به هر حال کد خدا یا شیطان بزرگ ، زالو درمانی هم نوعی درمان است !