مصاحبه ام با سایت انتخاب خبر درباره تحولات منطقه
انتخاب خبر: رییسجمهور آمریکا پس از کشمکشهای فراوان و این پا و آن پا کردنها و نسبت دادن «بدترین» توافق تاریخ آمریکا به برجام در نهایت پس از حدود 10 ماه با اعلام نکردن پایبندی ایران به برجام برخلاف گزارشهای آژانس، خروج یکجانبه آمریکا از این توافق را کلید زد.
ترامپ ضمن اینکه سپاه را نهاد نظامی تروریستی دانست که خشونت را در منطقه گسترش میدهد اعلام کرد: سپاه از رژیم سرکوبگر اسد حمایت میکند بنابراین من از وزارت خزانهداری آمریکا میخواهم که تمام بخشهای سپاه را و همچنین ماموران و وابستگان به این نهاد را مورد تحریم قرار دهد. همچنین برنامه موشکی ایران را نیز به شدت تحریم خواهیم کرد.
اما در تحولی دیگر؛ اتحادیه عرب دیشب طی نشستی فوری و ضد ایرانی که به درخواست عربستان در سطح وزرای خارجه اتحادیه عرب برگزار شد در بیانیه پایانی خود اذعان کرد که در مرحله کنونی علیه ایران اعلام جنگ نمیکند.
به همین مناسبت «انتخاب خبر» گفت و گویی انجام داده است با داریوش سجادی، تحلیل گر سیاسی و روزنامهنگار مقیم آمریکا که در ادامه میخوانید.
سجادی میگوید: برخی از اتفاقاتی که در طول سه سال اخیر در منطقه روی داده موقعیت سیاسی، استراتژیک و نظامی ایران را تقویت کرده است.
این تحلیل گر سیاسی ادامه می دهد: مختومه شدن پرونده داعش زیر نظر رهبری و مدیریت نظامی سردار قاسم سلیمانی با هماهنگی نیروهای ارتش سوریه یکی از قوی ترین اتفاقاتی بود که در این مدت رخ داد و به طور صراحت می گویم که پرونده داعش طی دو سه ماه آینده در منطقه به طور کامل بسته می شود.
همگرایی اقتصادی سیاسی بین دولت های روسیه، ایران و چین
این روزنامه نگار مقیم آمریکا تصریح می کند: بسته شدن پرونده داعش، بسیاری از مناسبات اقتصادی، سیاسی و نظامی منطقه را به نفع ایران و متحدین ایرانی تمام کرد، گذشته از اینکه در راستای همین مسئله شاهد یک همگرایی و نزدیکی اقتصادی و سیاسی هرچه بیشتر بین دولت های روسیه، ایران و چین هستیم که از آن می توان به پیمان بلند مدت اقتصادی توافق شده بین تهران، مسکو و چین اشاره کرد و همه این ها نشان می دهد که نظام منطقه ای در غرب آسیا طی دهه آینده به شکل بسیار موثری تحت سرپرستی و مدیریت این سه کشور قرار می گیرد، به خصوص که نقش ایران در این موضوع، بی بدیل و پررنگ تر است.
به گفته سجادی، مجموعه این اتفاقات باعث یک نوع تجدیدنظر یا تغییر رویکرد در منش و روش مخالفین ایران در منطقه و فرامنطقه شد که عمدتا حلقه اتحاد آمریکا- تل آویو- ریاض است.
اصلاحات تصنعی و ظاهری عربستان راه به جایی نخواهد برد
وی با بیان اینکه یک اصطلاح بهتر برای تبیین این رویکرد جدید وجود دارد، ابراز داشت: تببینی که من آن را آناستازیا می گویم. آناستازیا یک خواهر ناتنی در آن داستان معروف سیندرلا بود که تلاش می کرد به جای سیندرلا خود را در مقام صاحب آن کفش بلورین معرفی کند و بتواند با پوشیدن آن کفش، خودش را در اعداد همسر شاهزاده یا پسر شاهزاده معرفی و القا کند که موفق نشد. چرا موفق نشد؟ چون برخلاف سیندرلا، فارغ از شایستگی ها و صلاحیت های سیندرلا بود. از این تعبیر و استعاره می خواهم استفاده کنم که در رویکرد جدیدی که ایران بعد از تفوق سیاسی و نظامی در منطقه غرب آسیا پیدا کرد به خصوص بعد از بسته شدن پرونده داعش، یک رویکرد تصنعی و سناریویی می بینیم که براساس آن سناریو قرار است دولت ریاض نقش آناستازیا را بعهده بگیرد تا بتواند از آن طریق با یک سری اصلاحات تصنعی و ظاهری در مقابل ایران پاراللی ایجاد کندتا بتواند برای کشورهای اسلامی الگو و سرمشق شود؛ اما چون ماهیت نظام عربستان یک ماهیت محافظه کارانه و متکی بر بنیان های معرفت شناختی سنتی و عقب افتاده وهابیت است، این تئوری در بطن خودش ابتر است.
تحرکات شیطنت آمیز عربستان برای بی ثبات سازی منطقه
این تحلیلگر سیاسی توضیح می دهد: عربستان با صادر کردن برخی از اصلاحات ساختاری ظاهری مانند اجازه رانندگی به زنان یا اجازه ورود زنان به ورزشگاه نشان داد که می خواهد در رقابت با ایران الگوسازی کند تا عربستان را مدرن تر از ایران معرفی کند؛ اما چون این تئوری فاقد مبانی معرفت شناختی است؛ کارساز نخواهد بود و مانند آناستازیا است که تلاش می کند؛ اما نمی تواند صاحب آن کفش بلورین شود.
وی اضافه کرد: عربستان تلاش می کند تا با ایران به رقابت برخیزد چراکه رویکردهای جدیدی به وجود آورده است که بخشی از آن به اصلاحات داخلی ساختار حکومتی عربستان بر می گردد تا بتواند الگویی در مقابل الگوی ایران باشد. از طرف دیگر شاهد برخی تحرکات شیطنت آمیز برای بی ثبات سازی در منطقه هستیم.
مثلث عربستان- اسرائیل- آمریکا ناتوان در مقابل ایران و حزب الله
سجادی اذعان می دارد: ظهور جنگ در منطقه هم به صلاح نیست؛ چراکه نه عربستان، نه اسرائیل و نه آمریکا توان و استعداد یک جنگ جدید در منطقه، آن هم در مقابل ایران یا متحدین ایران مانند حزب الله لبنان را ندارند، بنابراین تلاش می کنند به بی ثبات سازی منطقه دامن بزنند تا از دل آن بی ثبات سازی بتوانند شیطنت های منطقه ای خود را به منصه ظهور برسانند.
وی با طرح این سوال که حالا شیطنت ها چه می تواند باشد، می گوید: یکی از این شیطنت ها این بود که آنها از طریق استقلال طلبی به دنبال اقلیم کردستان عراق رفتند و شکست خوردند؛ چراکه این مساله حرکتی ناشیانه بود که دولت ساندویچی کردستان بین سه کشور ترکیه، ایران و عراق محاصره شده و این سه کشور که به احتمال قوی مخالف استقلال کردستان بودند، بخواهند مستقل کنند. بنابراین کردستان عملا نمی توانست به استقلال دست یابد، بنابراین این پروژه هم در عمل شکست خورد، چرا که اگر قرار بود این پروژه موفق شود، اپیدمی رخ می داد و این اپیدمی در کردستان ایران هم شایع می شد که موضوع تجزیه طلبی در منطقه را دامن می زد تا دوباره از این طریق بتوانند ایران را در تهاجم خود قرار دهند.
شبیه سازی جنگ افغانستان برای تهاجم احتمالی به ایران
این روزنامه نگار مقیم آمریکا ادامه داد: از جمله اتفاقات نادر دیگر این بود که پس از گذشت چندین سال از کشته شدن اسامه بن لادن ناگهان CIA خواب نما شد و مدعی شد سندی را کشف کرده که حاکی از همکاری اطلاعاتی ایران با القاعده بوده است. مسلم بود که این هم یک دروغ تصنعی است تا از این طریق بتوانند مصوبه ای را که به اقتضای تهاجم القاعده در 11 سپتامبر به برج های مرکز تجاری و خاک آمریکا روی داده بود و جورج بوش را راغب به صدور مجوز جنگ علیه افغانستان کرده بود برای تهاجم احتمالی مجدد آمریکا به ایران باز تولید کنند. البته تهاجمی در کار نیست و بیشتر صحنه سازی برای بحرانی نگه داشتن و بی ثبات کردن منطقه است.
وی گفت: سفر رئیس جمهور فرانسه به ریاض مصداق دیگری بود که رخ داد؛ اگرچه ظاهر این سفر، افتتاح موزه لوور امارات بود، اما این سفر یک سفر معنا داری است که باید دید فرانسه چه نقشی را در این پازل بازی می کند؟
افشای پشت پرده ماجرای ترور شاپور بختیار
سجادی اضافه کرد: بعد از روی کار آمدن ترامپ، اتحادی بسیار قوی بین جناح جهان گرایان در کاخ سفید و منطقه علیه ترامپی که محور ملی گرایی را نمایندگی می کند رخ داده است. این جناح جهان گرایان که عمدتا بانکداران جهانی هستند و کارتل ها، تراست های بانکی و تسلیحاتی و نفتی را در اختیار دارند اتحادی را برعلیه ساختارهای استقلال طلبانه مانند ایران سازماندهی کرده اند و این کار را هنوز ادامه می دهند. با یک بازگشت تاریخی مشابه این داستان را می توان در 20 تا 25 سال گذشته مشاهده کرد هنگامی که برای اولین بار، فرانسوا میتران رئیس جمهور وقت فرانسه از منتهی الیه جبهه سوسیالیست های فرانسه اعلام کرد که آماده سفر به ایران است درست یک هفته قبل از سفر میتران به تهران ناگهان به صورت خیلی مرموز، شاپور بختیار در پاریس ترور شد که این ترور هم منجر به لغو سفر میتران به تهران شد.
سجادی ترور بختیار، نخست وزیر پیشین ایران را یک بازی اعلام می کند و ادامه می دهد: این بازی به منظور از هم پاشیدن موازنه ای بر علیه ایران بود؛ چون ایران می کوشید که خود را از انزوا خارج کرده و یارگیری کند، اما آن زمان همان جناح جهانگرایانی که برای هرگونه منزوی بیشتر نگهداشتن ایران، متحدانه پشت سر آمریکا ایستاده بودند با ماجرای ترور بختیار این امکان را از ایران گرفتند که بتوانند خود را از انزوا خارج کنند.
فرانسه به دنبال وحدت شیطانی برای اعمال حاکمیت بر نظام بین الملل
این تحلیل گر سیاسی می گوید: سفر اخیر رئیس جمهور فرانسه، نمی تواند مساله ای خارج از مناسبات شیطانی جهانگرایانه باشد؛ صرف نظر از اینکه رئیس جمهور فعلی فرانسه خودش را بیرون از مناسبات حزبی تعریف کرده است، اما چون او سابقه بانکی دارد و یکی از بانکداران معروف بوده است، باید او را در اعداد همان جناح جهانگرایانی قرار داد که در کارتل ها و تراست های بانکی، نفتی و تسلیحاتی متحدانه به دنبال یک وحدت شیطانی برای اعمال حاکمیت خود بر نظام بین الملل هستند.
بهره برداری ترامپ از حربه ایران هراسی
سجادی با اشاره به اینکه باید به سخنرانی ترامپ از عمق این قضایا و تحولات نگاه کرد؛ خاطر نشان می کند: ترامپ با این سخنان می خواهد از حربه ایران هراسی بهره ببرد تا منویات تجاری، مالی و اقتصادی خود را در مقابل جناح جهانگرایان تامین و احصاء کند. ترامپ به طور زیرکانه در عین حفظ خصومت خود با ایران در جبهه مقابل هم با جهان گرایان چالش گری می کند و از این چالش گری در مقام یک تاجر و کاسب بهره می برد تا بتواند از طریق ایران هراسی منافع تجاری، مالی و اقتصادی خود را تامین کند و انعقاد قرارداد تسلیحاتی سنگین در اولین سفر خود به ریاض یکی از موفق ترین آنهاست.
برجام یک موافقت نامه شکست خورده است
سجادی در پاسخ به این سوال که آیا برجام تمام شده است، می گوید: واقعیت سیاسی ماجرا این است که برجام عملا تمام شده است؛ یعنی آمریکا نه لزومی دارد از آن خارج شود و نه لزومی دارد آن را باطل کند. برجام را به صورت یک قرارداد بی اثر درآورده اند. اروپایی ها و متحدین دیگر آمریکایی ها به برجام بدون چراغ سبز آمریکا اقبالی نشان نمی دهند، برای اینکه ماهیت برجام قبل از اینکه حقوقی باشد، سیاسی است. به دلیل همین مناسبات سیاسی است که هیچکدام از دولت های اروپایی علیرغم توافق نامه برجام، مشارکت جدی در سرمایه گذاری ایران نمی کنند؛ چرا که سرمایه دار اروپایی در موقعیتی که بیشترین منافع تجاری خود را در بازار بزرگ آمریکا دارد توجیه منطقی و عقلی و مالی ندارد که آن بازار بزرگ را رها کند و وارد بازار کوچک ایران شود آن هم در موقعیتی که هنوز ایران روابط و مناسبات و مشکلات خود را با آن ها حل نکرده است و ریسک سرمایه گذاری در ایران هنوز برای سرمایه گذاری اروپایی زیاد است. به همین دلیل می خواهم بگویم که برجام را باید به عنوان یک موافقت نامه تمام شده تلقی کرد که خروج یا عدم خروج آمریکا کوچک ترین موضوعیتی در ماهیت قضیه ندارد و در واقع برجام، تمام شده است.
فشار مستقیم بر شخص رهبر ایران از طریق اعمال تحریم های سپاه
او در پاسخ به این سوال که آینده سپاه را با وجود اعمال تحریم ها چگونه ارزیابی می کنید، می گوید: رویکرد جدید آمریکایی، طرح پرونده موشکی ایران و قرار دادن غیرمستقیم سپاه ذیل گروه های تروریسم به معنی آن است که هدف اصلی پس از عدم موفقیت برجام، فشار مستقیم بر شخص رهبر ایران است، چون تمام حرف ها، ادله و تمام قوانینی که آمریکایی ها دارند روی آن انگشت می گذارند از مسئله موشکی تا مسائل دیگر در حوزه صلاحیت های رهبری است.
جناح انقلابی در ایران در خطر انزوا
وی ادامه می دهد: آمریکا، سپاه و توان نظامی- موشکی ایران را بازوان رهبری قلمداد می کند و از طریق تقویت پراگماتیست های ایرانی تضعیف بازوان اجرایی رهبری که یکی از آنها سپاه و دیگری توان موشکی ایران است در دستور کار قرار گرفته است. رویکرد جدید آمریکایی ها و متحدین آن ها از جمله تل آویو و ریاض، اعمال فشار مستقیم و بیشتر روی سپاه پاسداران خواهد بود تا از این طریق بتوانند آن نقطه قوت ایران در منطقه را که مزیت های نظامی- سیاسی سپاه و نهاد رهبری است تضعیف کنند تا از کنار این تضعیف بتوانند پراگماتیست های ایرانی را تقویت کنند، چرا که این پراگماتیست های ایرانی علیرغم تمام سرمایه گذاری که روی آن ها شده بود بتوانند در دوره جدید و طی تعاملات بین المللی و برجام جناح انقلابی در ایران را به انزوا ببرند؛ اما با توجه به ناکامی برجام و ناموفق شدن پراگماتیست های داخلی از این طریق آمریکایی ها می کوشند رانت و امتیازی را غیرمستقیم و نامشروع به پراگماتیست های داخل ایران برسانند تا بتوانند توازن قوا در ایران را به نفع پراگماتیست ها تغییر دهند.
پیگیری برجام های 2 و 3 در دستور کار دولت روحانی
سجادی اضافه می کند: در این میان، حسن روحانی، چهار سال آینده را به طور بسیار ضعیف تداوم می بخشد تا پست ریاست جمهوری را به شخص بعدی تحویل دهد. اما این به معنای آن نیست که این جناح پراگماتیست هم بیکار بنشیند. قدر مسلم پراگماتیست ها و البته نه حسن روحانی، بلکه کل مجموعه پراگماتیست ها و عملگرایان در ایران به صورت یک مجموعه هستند که می کوشند از طریق بحران معیشت و برجسته کردن بحران معیشت بر ساختار نظام اعمال فشار کنند تا بتوانند نظام را به پیگیری برجام های 2 و 3 متقاعد و مجاب کنند و آن برجام ها در قالب توان موشکی یا سپاه نیز بتواند نظام جمهوری اسلامی ایران را متقاعد به پیوستن حلقه کدخداسالارانه نظام بین الملل کند تا از این طریق پراگماتیست ها بتوانند مباحث توسعه سیاسی- اقتصادی مدنظر خود را با محوریت نظام کدخدا سالارانه تنظیم و پیگیری کرده و تحقق بخشند.
بحران معیشت زمینه ساز برجام های 2 و 3
این روزنامه نگار مقیم آمریکا تصریح می کند: این موضوعی است که آمریکاییها به دنبال آن هستند، اما اینکه آیا موفق خواهند شد، بحث دیگری را می طلبد، اما آنچه مسلم است این است که پراگماتیست ها بی تمایل نیستند که بتوانند با تکیه بر بحران اقتصادی که کماکان دامنگیر ایران شده است و کماکان رکود بر ایران حاکم است کلیت نظام را وارد یک جریان سازش کنند. آنچه مسلم است؛ سرمایه گذاری خارجی هنوز وارد ایران نشده است و اگر پراگماتیست ها موفق شوند با دامن زدن بر بحران معیشت حتی از طریق بحران های شهری موازنه قوا را برای متقاعد کردن کلیت نظام به حل مسئله خود با آمریکا در برجام های 2 و 3 بر هم زنند، آن وقت می توان گفت که حسن روحانی یا تیم روحانی تلاشی خواهند کرد که چهار سال آینده را براساس خط مشی سیاسی- اقتصادی باب میلشان قرار دهند.
مناسبات قدرت در ایران بیرون از ساختمان پاستور رقم می خورد
وی در پاسخ به این سوال که آیا آنها موفق می شوند ابراز می دارد: آنها قطعا نمی توانند موفق شوند، چرا که طی 38 سال گذشته صرف نظر از اینکه چه رئیس جمهوری وارد ساختمان پاستور در تهران شده است، مناسبات قدرت در ایران بطوری تعریف شده است که ثقل سیاسی، اقتصادی و نظامی بیرون از ساختمان پاستور است.
سجادی با بیان اینکه قدرت، تفنگ و رسانه در جهان سوم، اصلی ترین و محوری ترین مولفه ها هستند، بیان می کند: در ساختار سیاسی ایران هم تفنگ و هم رسانه بیرون از مناسبات هیئت دولت تعریف شده است، یعنی هم قوای مسلح کشور تحت نگین انگشتری رهبری نظام است و هم رسانه ملی بیرون از اختیارات دولت جمهوری اسلامی ایران است. این دو مولفه، اصلی ترین محورهای قدرت در جهان سوم است و چون خارج از اختیار دولت است عملا دولت چه در ایران و چه در هر جای دیگر دنیا که از چنین امکاناتی برخوردار نباشد؛ عملا امکان چندانی برای موفقیت طرح های خود ندارد، خصوصا اینکه از طرف دیگر، ساختار اقتصادی ایران به شدت متکی به ساختار تولیدی نفت است. به عبارتی، انحصارا نفت تامین کننده بودجه کشور می شود برخلاف کشورهای دیگر که مالیات این وظیفه را بر عهده دارد و چون ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی ایران نفت سالار است، افزایش و کاهش قیمت نفت این امکان را به دولت جمهوری اسلامی ایران نمی دهد که تلاش کند بتواند با ماجراجویی ساختار قدرت در ایران را به نفع خود تغییر دهد. بنابراین معتقد هستم که دولت حسن روحانی در چهار سال آینده تلاش خود را صرف مدیریت روزمره می کند تا بتواند پست ریاست جمهوری را به رییس جمهور بعدی تحویل دهد؛ بدون اینکه چشم امیدی داشته باشیم که نور گشاینده جدی در مناسبات و ایده آل های پراگماتیست ها در ایران اتفاق افتد.
پراگماتیست ها به دنبال بهبود مناسبات ایران با آمریکا هستند
این تحلیل گر سیاسی، پراگماتیست ها را جناحی عملگرا در ایران می داند که از ابتدای انقلاب رویکرد مصلحت سالار در نظام جمهوری اسلامی ایران داشتند. این جناح به دنبال بهبود مناسبات با نظام بین الملل و به دنبال بهبود مناسبات با آمریکا بوده اند. محوری ترین شخص این جناح، هاشمی رفسنجانی بود که از ابتدا به دنبال این مناسبات بود و پس از فقدان او، در حال حاضر محوریت این جناح را به صورت کم ثقل تر حسن روحانی به دست گرفته. چون حسن روحانی ثقل سیاسی و اعتبار و شیخوخیت هاشمی رفسنجانی را ندارد؛ اما بهرحال حسن روحانی، جانشین ناخواسته و خودخوانده هاشمی شده و این محور را دنبال می کند، اما به اعتقاد من احتمال موفقیت او کم است.
شکست استراتژیک عربستان- اسرائیل- آمریکا در مواجهه با ایران
وی می گوید: عربستان و اسرائیل و آمریکا در مواجهه با ایران با یک شکست استراتژیک روبرو شده اند و در حال حاضر ایران دست بالا را در منطقه دارد. این هم خوب و هم بد است. خوب از این جهت که ایران توانست آن موقعیت برتر خود را در منطقه مسلط کند و بد است از این جهت که حالا ایران دشمنان خود را به یک وحدت آرمانی رسانده است و این به معنای آن است که آینده یک آینده درد سر سازی است، اما منظور این نیست که مردم را نگران کنیم چرا که همین جناح پراگماتیست ها با القاء کردن خطر جنگ دل مردم را خالی می کنند؛ در صورتی که واقعیت و بدیهیات کف جامعه، کف سیاست و کف منطقه نشان دهنده آن است که منطقه استعداد جنگ دیگری را چه از طریق تل آویو، چه از طریق ریاض و چه از طریق آمریکا ندارد، اما پراگماتیست ها مایل هستند که با خالی کردن دل مردم که خطر جنگ وجود دارد، نظام را زیر فشار افکار عمومی قرار دهند و مردم را به سمت برجام های ۲ و۳ و تعامل با آمریکا و نظام کدخدا سالارانه نظام آمریکا سوق دهند.