چموشی های خودزنانه اخیر محمود احمدی نژاد را می توان آثاری تبعی در نبود اکبر هاشمی رفسنجانی محسوب کرد که از فردای ۱۹ دی ماه ۹۵ محمود را در «دو گانه توازن نفرت» تنها گذاشت و بالتبع در این میان چشم انتظاری برای ناشکیبائی و خود زنی «محمود» در نبود آن «مقبور» امری متوقع می تواند باشد.
این که گوریل های قدرتمند قبیله با نشستن مقتدرانه مقابل یکدیگر و نگاه های خوفناک و نعره های دهشتناک یکدیگر را به چالش می کشند هر چند چنین فرآیندی ترویج اخافه می کند اما همین امر نوعی موازنه ولو تنفرآمیز در فضای قبیله را مهیا می کند تا اهالی قبیله ذیل آن «توازن ارهابی» بتوانند مجال بقا و استمرار حیات یابند!
محمود احمدی نژاد نیز از آنجا که میلاد سیاسی و بقای سیاسی اش مرهون تضاد آنتاگونیستی خود ساخته اش با اکبر هاشمی رفسنجانی بود طبیعتا از فردای فقدان هاشمی نیز کنتراست مزبور بر علیه محمود بر هم خورد.
خودزنی های اخیر احمدی نژاد را باید گذاشت به حساب دلتنگی های ایشان برای هاشمی و فضای انضمامی متاثر از وجود هاشمی که در چنان فضائی طرفین (اکبر و محمود) می توانستند با نیشگون گرفتن وقت و بی وقت از یکدیگر به تشفی خاطر رسیده و خود را در کانون مریدان و جان نثاران شان «قهرمان آمائی» نمایند.
اکنون و با نزدیک شدن به یک سالگی فقدان هاشمی رفسنجانی ظواهر امر موید آن است که احمدی نژاد تاب تنهائی را از دست داده و در خلاء آن توازن ارهابی بصورتی تبعی و ناخودآگاه می کوشد برای بازتولید کاراکتر خود ساخته و خویش کامانه اش «شبیه سازی» کند.
امری که هر چند نافرجام است اما طلیعه آن می تواند باشد که بعد از پایان خویش کامی های هاشمی در دی ماه ۹۵ اکنون پایان خویش کامی های احمدی نژاد را نیز در فراز «هاراگیری نوین اش» می توان چشم انتظاری کرد.
..........................................
داریوش سجادی
@dariushsajjadi44
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر