۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه

افشاگری

متن مراوده بین اینجانب و آقایان حمید رضا حسین خانی و حمید پاشائی:

حسین خانی: آقای سجادی می شود در مورد دریافت هفتاد هزار دلار از آقای واعضی کارمند ... در آمریکا توضیح دهید و بفرمائید این پول به چه منظور به شما پرداخت شد؟
داریوش سجادی: البته که می شود اما مشروط به آنکه اول بفرمائید آیا منظورتان از واعضی آیا واعظی هست یا نه؟ اگر آری کدام واعظی؟ منظورم اسم و فامیل و سمت و سابقه و کیستی ایشان است؟ گذشته از آن که دقیقاً مایلم به مخاطب بفرمائید ایشان کی به آمریکا آمد و دقیقاً به کجای آمریکا آمد و در چه شهر و چه مکان و تاریخی با ایشان ملاقات انجام شده؟ و کارمند سه نقطه یعنی چی؟ لطفاً شفاف بفرمائید منظور از سه نقطه چیست؟ این ها را بفرمائید بعد می رویم بر سر موضوع شیرین هفتاد هزار دلار مزبور!!!!؟ و منظور از دادن آن هفتاد هزار دلار و درخواست متقابل بابت پرداخت آن هفتاد هزار دلار !!! منتظر پاسخ تان می مانم. موضوع جذابی است. دوستان هم به دقت تخمه و پاپ کورن را مهیا کرده و بحث را با هیجان دنبال کنند.

یکی از خوانندگان: داریوش خان من به خاطر لایکی که به پاسخ تان زدم سهم ام از این هفتاد هزار دلار را می‌خواهم!

داریوش سجادی: جناب ... سهم دلار شما محفوظه اما دوستان خیلی کم لطفند معروف است که از ملانصرالدین پرسیدند می دانی ستاره های آسمان چند تاست و ایشان با اعتماد بنفس گفت بله ! 768 میلیارد و 563 میلیون و 790 هزار و 392 تا !!! ازش پرسیدند چطور می توانی ثابت کنی؟ و پاسخ داد اگر باور ندارید بروید و خودتان بشمارید!!! حالا حکایت ماست این بنده خدا نکرده حالا که بنده را برخوردار از خاصه خرجی «کارمندان سه نقطه» کرده چرا هفتاد هزار دلار!؟ آقا چرا نرخ بنده را پائین می آوری ؟ حالا که افشا کردید!!! لااقل می گفتید هفت میلیون دلار یا 70 میلیون دلار! آخه هفتاد هزار دلار هم پولیه آن هم در آمریکا که بنده بخاطرش باید به شما جواب بدم !!!؟

حمید پاشائی: آقای حسین خانی در حال نگاه کردن به افق دوردستی است که در در آن جایی برای امسال ... و سجادی نیست . جناب سجادی شما هم اصلا عصبانی نشید چون ادبیات تون برمی گرده به همون سالهای گذشته که توی ایران بودید و برای وارد شدن توی روزنامه و مقاله نوشتن به عباس عبدی پیشنهاد پول دادید تا از این طریق معروف شید . برای اراعه (ارائه) سند هم حرف خنده داری زدید . حتما فکر کردید که ما کپی فیش واریزی از طرف آقای واعظی رو اینجا پست میکنیم . نه عزیز من . خود شما هم می دونید این موضوع شبیه یه جوکه . توی این پستها ما فقط مبالغ دریافتی از طرف شما و اشخاصی رو که این پولها رو دادن و منظور از این کار رو میگیم تا هم خودتون متوجه شید که فقط شما نیستید که از جریان خبر دارید و هم بدونید که اعتماد کردن به امثال واعظی و رفیع زاده تاوانی داره و هم دوست داران شما بدونن که به هر حال پشت پرده چیزی هست که شما رو وادار میکنه خونهای ریخته شده در ایران و زندانی شدن جوانان این مملکت رو نادیده بگیرید و از یه جای امن تئوری صادر کنید و همه زحمات مردم ایران رو نادیده بگیرید. در همین لحظه که شما در حال خوندن این پست هستین کسانی مثل محمد نوریزاد در زندان تاوان کارها و نوشته های شما رو میدن . همیشه در تاریخ آدمهایی چون شما وجود داشتن که دوست داشتن سرشون توی هر دو سفره باشه که اگر یکی دچار مشکل شد از دیگری استفاده کنن . اگر جنبش سبز که ظاهرا شما مرده میپنداریدش امروز پیروز شده بود و مردم به خواسته هاشون رسیده بودن الان شما در تهران به دنبال پست و مقام به این در و آن در میزدید . امثال شما زمان مصدق هم بودند که از صبح تا بعدالظهر نظرشان عوض میشد. شما در سال هشتاد و نه کسی به نام واعظی چند بار دیدار کردید و ایشان در سه نوبت و هر بار مبلغ هفتاد هزار دلار به شما پرداخت نمود . مبلغ دریافتی از طرف روزنامه کیهان بود که البته شما از این موضوع آگاه نبودید و از ارتباط واعظی و کیهان بی اطلاع بودید اما به شما تضمین داده شد که به راحتی میتوانید وارد ایران شوید در قبال نوشتن چند مقاله . دلیل این کار هم این بود که شما به عنوان نویسنده ای بیطرف شناخته شده بودید و گفته های شما در مورد جنبش سبز میتوانست بسیار اثر گذار باشد . جناب سجادی از اطلاعات من تعجب کردید نه؟ اما مطمئنم هنوز از کاری که کردید پشیمان نیستید فقط در همین لحظه واعظی را در افشای این موضوع مقصر میدانید . بله حدث شما درست است. ادامه مطلب تا ساعاتی دیگر . به شما و دوستانتان فرصت میدهم تا در این ساعات بتوانید پاپکورن بخورید و مرا تهدید کنید و از ظاهرم ایراد بگیرید اما مطمئن باشد جلوی افشاگری ما را نتوانید گرفت.

داریوش سجادی: نه راحت باشید تا اینجای مطلب را که بسیار شیرین و هیجان انگیز یافتم ادامه دهید منتظرم بعد از پایان قصه اگر خواستید حرف می زنم. فقط یک سوال داشتم. آیا شما بنمایندگی از آغای حسین خانی در اینجا نزول اجلال فرموده اید یا آنکه مستقلاً افشاگری می فرمائید؟ راستی ایشان چرا کلیه کامنت هایشان را پاک کرد؟ در ضمن آقای نوریزاد در زندان تشریف ندارند.

حمید پاشائی: آقای سجادی ... ما یک تیم هستیم و مطمئن باشید این همه اطلاعات کار یک نفر یا چند نفر محدود نیست . البته از این پس بنده و دوستانم افشاگری را در روی وال شما انجام میدهیم تا کلیه دوستان از چهره نورانی پشت پرده شما استفاده نمایند و نه فقط عده ای کمدین با مزه که پاپ کورن میخورند و از شما تقاضای پول میکنند . به دلیل حضور بعضی از دوستان در کانادا و امریکا ترجیه (ترجیح) دادیم کسانی مثل من که در ایران هستیم کار رو دنبال کنیم باشد که آسیبی از طرف شعبان بیمخ ها متوجه دوستان نشود . برای شکایت از بنده هم بسیار خوشحال میشوم یه سر تشریف بیاورید ایران اوین در خدمتتون باشیم جناب سجادی.

داریوش سجادی: جناب پاشائی شما خودتان را ناراحت نکنید و کارتان را انجام بدهید. مهم آن است تا به رسالت افشاگری تان ادامه دهید فقط بفرمائید ماجرا کی تمام می شود تا بنده هم چند تا سوال ناقابل بپرسم موفق باشید.

حمید پاشائی: موضوع نان به نرخ روز خوری شما که تمومی ندارد شما راحت باشید سوالتان را مطرح فرمائید.

داریوش سجادی: خیر قربان! ما به اندازه کافی در عالم سیاست مار خورده ایم که حالا افعی شدیم شما هر وقت داستان های تان تمام شد بفرمائید تا بعد بنده تنها یک سوال ساده بپرسم اما ابتدا همه خود را تخلیه بفرمائید.آسیاب به نوبت.

حمید پاشائی: آقای سجادی کم کم دارم به این نتیجه میرسم که شما علاوه بر اینکه قلم به مزد هستید خیلی هم بی ادب تشریف دارید . یه نگاه به پست هاتون بندازید . ادبیات شما فقط به درد چاله میدان میخوره . که البته مطمئن هستم شما بیش از این نیستید . تا اینجا بنده بی احترامی به شما و خوانندگانتون نکرده بودم اما ظاهرا شما وقتی عصبانی میشید ادبیاتتون به این صورت تغییر میکنه . در مورد اینکه کامنت من رو از روی وال پاک کردید بسیار براتون متاسفم . ذکر کرده بودید که موضوعات مطرح شده در این بحث در وبلاگتون منعکس میشه باید عرض کنم وبلاگ شما خوانندهایی داره که اغلب موافق شما هستند و این که شما مطالب رو اونجا منعکس کنید از تعداد خوانندگانش بسیار کم میکنه.

داریوش سجادی: بابت تکدر خاطرتان از ناحیه ادبیات بنده عذر تقصیر دارم در مورد مطالب شما نیز ظاهراً توجه نفرمودید بنده متعهد شدم بعد از اتمام مطلب تان کل آن را بصورت پستی مستقل هم در صفحه فیس بوکم و هم در وبلاگم منتشر خواهم کرد. مطمئن باشید ـ لذا از این بابت جای نگرانی نیست.

حمید پاشائی: کار شما دقیقا صدا و سیمای ایرانه که میگه اگرصدای مخالفی دارید این این تریبون نمیتونید استفاده کنید در همون لحظه هم روی ماهواره پارازیت میندازن که صدای مخالف شنیده نشه . وبلاگ شما و خوانندگان همیشگی اون ارزشی برای انتشار مطلب نداره چون مخاطب خواص داره . البته ما سالهاست با این روش سانسور دست و پنچه نرم میکنیم اما همونطور که اربابان شما در ایران صدای مخالف رو حذف میکنن شما هم همین کار رو انجام دادید اما اشکال کار اینه که صدای ما در اینجا هیچ وقت حذف نمیشه . مطالب بعدی رو از طریق دیگری انتشار میدم . جناب سجادی میبینید که هر قدمی که برمیدارید بیشتر در گردابی که اطرافیانتون براتون فراهم کردند فرو میرید . شما هیچ راهی جز عذرخواهی از جنبش سبز و شهدای آن ندارید. اگر این افشاگری شما رو از خواب بیدار نکرد منتظر افشاگری های بعدی باشید در فضای مجازی . البته در جایی که دست سانسور شما و جمهوری اسلامی کوتاه باشد . فعلا بدرود.

داریوش سجادی: آقای پاشائی شما حال تان خوبه؟ چند بار باید تکرار کنم مطلب تان را هم در این صفحه که شما خیلی به انتشار آن در اینجا اصرارش را دارید و هم در وبلاگم بصورت مشترک منتشر خواهد شد باز هم باید تکرار کنم؟

حمید پاشائی: منظورم روی وال اصلی بود که همه این مناظره را ببینند اگر ریگی در کفش شما نیست . نه در این پست که خوانندگان محدود دارد.

داریوش سجادی: آقای محترم به زبان صریح فارسی عرض می کنم بعد از اتمام کامل مطالب تان کل آن را بصورت پستی مستقل بر روی والم با بهترین شکل ممکن منتشر خواهم کرد . متوجه شدید؟ پیشنهاد من آن است شما بجای نوشتن تکه تکه در این قسمت از صفحه فیس بوکم مطالبتان را بصورت کامل برای انتشار برای بنده ارسال فرموده و اینجانب نیز آن را بر روی وال اصلی ام در فیس بوک و وبلاگم منتشر خواهم کرد هر طور که صلاح می دانید.

حمید پاشائی: ... مطالب من برای فعلا کافیه لطفا منتشر بفرمائید و اگر سوالی دارید در خدمت هستم.

داریوش سجادی: همین؟ همه افشاگری تان همین بود؟ لااقل نمی خواهید همین مقدار هم برای خوانندگان تان تکمیل کنید؟ مثلاً نام کوچک آقای واعظی و رفیع زاده را هم بنویسید یا محل ملاقات و تاریخ ملاقات (ولو بصورت تقریبی هم که شده) بنویسید در ضمن در یکی از پست ها اشاره ای به علیه بی بی سی نوشتن اینجانب هم کرده بودید که بعد حذف شد! نمی خواهید در مورد ضد بی بی سی نوشتن توضیح بیشتری بدهید؟

حمید پاشائی: یه جوری نشون میدید که انگار این اسامی رو برای بار اول میشنوید !!!

داریوش سجادی: خیر ـ منظورم اینه که منطقاً برای یک افشاگری باید لوازم آن را نیز رعایت کنید و یکی از آن لوازم هم دقیق نوشتنه. از جمله اسامی کامل. پس اگر اجازه می فرمائید بنده خودم اسامی را کامل کنم؟ اجازه دارم؟ در مورد بی بی سی هم ممنون می شوم پاسخ بفرمائید تا انشالله متنی کامل برای انتشار شود.

حمید پاشائی: همانطور که میدونید مرتضی واعظی و علیرضا رفیع زاده . در ضمن چیزی از مطالب من پاک نشده مگر شما پاک کرده باشید . در مورد خوانندگان این مطلب هم نگران نباشید . شما هم مثل رئیس هایتان مردم را نادان فرض میکنید اما کاملا در اشتباهید . خواننده این مطلب تصمیم خواهد گرفت چه کسی راست میگوید چه کسی دروغ . من از افشاگری در این پست چیزی عایدم نمیشود اما شما با نوشتن مطلب در سایت تان «ویلای کلاردشت» رو بدست آوردید. نگران بقیه مطالب هم نباشید هم مطلب از گذشته زیاد هست و هم اینکه شما هر روز در حال تولید بیشتر مطلب هستید با ارتباط با جمهوری اسلامی.

داریوش سجادی: این جوری که نمیشه؟ شما باز تکه به تکه اضافه می کنید حالا ویلای کلاردشت را هم اضافه کردید قبلاً عرض کردم یک بار همه فرمایشات تان را بگوئید تا بنده هم به قول خودم عمل کنم و آن را منتشر کنم . باز تکرار می کنم در مورد بی بی سی هم یک توضیحی بدهید و اگر چیز دیگری هم هست بفرمائید تا اقدام به انتشار کامل نمایم.

حمید پاشائی: در مورد بی بی سی فعلا حرفی نیست نگران نباشید . من اگر بخواهم در مورد شما بنویسم باید کتاب بنویسم . شما سوال رو مطرح بفرمائید اگر سوالی هست . هر چیزی به وقتش.

داریوش سجادی: عرض کردم سوال باشد برای بعد از انتشار مطلب تان . ماجرای ویلای کلاردشت را هم تکمیل کنید و برای خوانندگان توضیح بیشتر بدهید تا اگر چیز دیگری نیست متن کامل را منتشر کنم.

حمید پاشائی: شما تکمیل کنید.

داریوش سجادی: من تکمیل کنم!!!!!!!؟ کجای دنیا یک نفر باید خودش خودش را افشا کند؟ شما بنده را سر کار گاشته اید یا خودتان را؟

حمید پاشائی: اطلاعت شما حتما از من بیشتره در مورد دریافت پول.

داریوش سجادی: البته که اطلاعات من بیشتره اما این شما هستید که وارد ماجرا برای افشای بنده شده اید و منطقاً وظیفه شما است که وجوه افشاگری تان را تکمیل بفرمائید. اگر فرض را بر درستی ادعاهای شما بگیریم مگر یک عنصر بقول شما مزدور و خود فروخته با افشاگرش برای افشاگری علیه خودش همکاری می کند!!!!؟ بنده فقط به شما قول همکاری برای انتشار اسناد و اطلاعات و افشاگری تان در فیس بوکم و وبلاگم را داده ام پر کردن این پازل با شماست.

حمید پاشائی: پس شما هیچ دفاعی ندارید و مطالب بنده را تایید میکنید؟

شما منتظرید که من در مطالبم اشتباه بکنم و شما آنرا دستمایه قرار دهید اما در اشتباهید چون من مطلبی از خودم اضافه نمیکنم که دروغ باشد و شما هم در روانشناسی مطمئنا از من کمترید.

داریوش سجادی: عرض کردم شما اول همه اسناد و اطلاعات تان را برای انتشار بنویسید بعد نوبت حرف زدن بنده می شود. فعلاً تا همین جا را که فرموده اید تکمیل بفرمائید و اگر چیز دیگری هم هست بنویسید ویلای کلاردشت را هم تکمیل بفرمائید تا بنده به قول خودم عمل کنم و آن را منتشر کنم. آقا جان بنده کجا معترض فرمایشات تان شدم شما اصلاً خوده زیگموند فروید. بر بخیل لعنت! بنده فقط خواستار تکمیل مطلب تان هستم. سخن آخری اگر نیست و همه افشاگری تان همین است ویلای کلاردشت را هم تکمیل بفرمائید تا کل ماجرا را منتشر کنم با تشکر و آرزوی موفقیت تان.

حمید پاشائی: ویلای کلاردشت بعدا . فعلا عرضی نیست.

داریوش سجادی: پس ویلای کلاردشت را منتشر نکنم؟

حمید پاشائی: نه

داریوش سجادی: آخرین نکته ـ محل و تاریخ تقریبی ملاقات با آقایان واعظی و رفیع زاده را نیز مرقوم بفرمائید اگر دقیق نمی دانید مهم نیست فقط کشور و یا احیاناً شهر و تاریخ نسبی کفایت می کند. در ضمن نمی خواهید بگوئید آن هفتاد هزار دلارها دقیقاً به چه منظوری به سجادی پرداخت شد؟

حمید پاشائی: محل ملاقات امریکا . مبلغ پرداختی به منظور جلب حمایت مطبوعاتی شما برای نوشتن مطلب بر علیه جنبش سبز و کلا همه مخالفین.

داریوش سجادی: و تاریخ؟

حمید پاشائی: سال ‎89

داریوش سجادی: ممنون فرمایش دیگری ندارید؟

حمید پاشائی: صحبتی نیست. انشا الله در آینده نزدیک دوباره می بینم تان.(منظورشان آن است که دوباره افشاگری می کنند)

هیچ نظری موجود نیست: