۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

از «نیکوزیا» تا «گیشا»

گفتگوئی بی تکلف با عباس عبدی
عباس عبدی را آخرین بار در قبرس دیدم. تابستان سال 78 بود و هر دو در قالب یک هیات از چهره هائی سیاسی و مطبوعاتی بمدت سه روز جهت شرکت در یک کنفرانس بین المللی در هتل هیلتون شهر نیکوزیا اقامت داشتیم. عبدی را بجرات می توان یکی از واقع بین ترین تحلیل گران مسائل سیاسی ـ اجتماعی ایران دانست. بعد از اجلاس قبرس و عزیمت و اقامتم در آمریکا، ایشان را دیگر حضوری ندیدم جز آنکه چند بار بصورت تلفنی در تلویزیون هما با وی مصاحبه داشتم و غیر از آن، طی یازده سال گذشته تمامیت تماس من با ایشان منحصر به دنیای اینترنت و رد و بدل کردن ایمیل می شد تا مرداد ماه امسال که در خلال سفر به ایران این فرصت را یافتم تا یک بار دیگر و این بار در کوچه و پس کوچه های دلپذیر محله گیشای تهران با ایشان ملاقاتی داشته باشم. متن زیر محصول همین نشست و گفتگوی یک ساعته است. گفتگوئی که حرف های زیادی در آن مطرح شد همچنانکه تعمداً حرف های زیادی نیز مطرح نشد.
شخصاً با عبدی اشتراک نظرهای زیادی دارم هم چنان که از اختلاف نظرهای زیادی نیز با ایشان برخوردارم و طبیعتاً ایشان نیز در موارد زیاد و عدیده ای با تفکر و بويژه شیوه نگارش و استدلال های من اختلاف نظر داشته و دارد.
یکی از آن موارد مشترک سخنی بود که ایشان طی مصاحبه اخیرش با یک سایت وابسته به اپوزیسیون خارج از کشور در نقادی جنبش سبز مطرح کرد مبنی بر آنکه:
«شعارهائی (در جنبش سبز) مطرح شد كه كاملاً روشن بود انحرافی است. برای مثال مرگ بر روسیه از عجیب‌ترین شعارها بود ... كه اصولاً معلوم نیست روسیه این وسط چه كاری كرده است كه باید مستحق این شعار باشد؟ اینكه ما به دلایل متعددی که حق هم هست از سیاست‌های روسیه بدمان می‌آید، یك بحث است اما مگر روسیه حامی دولت ایران است كه مرگ بر آن سر می‌دهند. به همین دلیل هم خیلی زود این شعار فراموش و حذف شد، اما چگونه ممكن است كه یك شعار تا این حد بی‌پایه در یك روز همگانی و سپس محو شود؟»

مصاحبه با روزنت

 


این بخش از اظهارات آقای عبدی تحقیقاً مشابه همانی بود که اینجانب طی مصاحبه ای در سال گذشته مطرح کردم مبنی بر آنکه:
«افتضاح بعدی شعارهای محیرالعقولی بود که عمدتاً توسط یک سینماچی خارج از کشور که یک شبه دچار توهم «خود برژنسکی بینی» شده بود و یک ناسازگارا با واقعیت ها در صدای آمریکا بود که متاسفانه در داخل نیز آن شعارها بدون کمترین تاملی فضا گرفت بدون آنکه توجه شود تاریخ این کشور در حال ثبت شدن است و تلخ یا شیرین ترهات آقایان مدعی روشنفکری و سکولار در حال ثبت در حافظه تاریخی است.
از جمله شعار «کودتای روسی». این توهین به شعور مخاطب است . جنبش سبز ... این شعار را از کدام کیسه پیدا کرد؟ آیا با بیان هر ترهاتی آن هم بدون کمترین سند و مدرکی آقایان مجازند برای تحریک عواطف عمومی بدون نیاز به مدرک در جامعه هر حرفی را پخش کنند؟ کودتای روسی نیز از جمله همین ترهات بود و آقایان بدون کمترین اعتنا به شعور جامعه و اینکه چنین ادعاهائی بنام ایشان در تاریخ ثبت می شود بخشی از تاریخ ایران را به کمدی توام با تراژدی آلوده کردند.»

مصاحبه با سهند شمس اسحاقی

تنها تفاوت بیان اینجانب با جناب عبدی در آن بود که:
فلفل هندی سیاه و خال مه رویان سیاه ــ هر دو جانسوزند، اما این کجا و آن کجا؟
جرم اینجانب در طرح چنان انتقادی «شتابزدگی» بود که منجر بر مواجهه با دریائی از ترشروئی سبزها شد و اکنون و بعد از یک سال عبدی همان را می گوید اما با این تفاوت که:
هر چه آن خسروکند، شیرین بود!


البته عبدی نیز بیرون از این مصاحبه انتقادی را از قلم اینجانب مطرح کرد که شاید یکی از دلائل چنان نااقبالی و ترش روئی هائی باشد از جمله آنکه در بیان مواضع هر چند منطقی از لهجه و گویشی تند بهره می برم که ناخواسته مخاطب را به موضع استنکاف می کشاند. هر چند من نیز در اتخاذ شیوه نوشتن، منطق و اسلوب خاص خود را دارم اما فعلاً و در اینجا مایل به باز کردن این بحث نیستم. به هر حال علی رغم هم دلی هائی که بین اینجانب و آقای عبدی در پاره ای از موضوعات و مسائل سیاسی از جمله جنبش سبز وجود داشت و دارد اما بنا به دلائلی که آقای عبدی داشتند در نشست مشترک مان ترجیح قابل احترامی دادند تا حرف هائی را بزنند که تعلق به بخش های غیر همدلانه مان داشت.
متن زیر عصاره همه حرف هائی است که در این ضیافت دو نفره بین من و ایشان گذشت. ضیافتی که اکنون پیش کش به دیگرانی می شود که مایل به مجالست در این ضیافت بی تکلفند. تا «شاید» دیداری دیگر و گپی مجدد در یک «بیدرکجائی» دیگر و تاریخی نامشخص.
اگر عمری باقی بود!

ادامه در «سایت سخن»


۸ نظر:

ناشناس گفت...

اسماعیل:
جوهر سحن آقای عبدی این بود که به قول خودتون ما باید "گربه ملوس" آمریکا بشیم....باورم نمیشد که ایشون اینقدر از نظر استدلالی ضعیف باشند...شاید هم ایشون با علم بر بی منطق بودن استدلالشون قصدشون فقط اینه که اربابان غربی رو راضی نگه دارن....ای کاش مشخص هم میکردند که حد و مرز خودزنی در مقابل غرب و نوکری برای آنها تا کجاست؟

سجاد بسیجی سبز گفت...

فیلتره!!!!!

نمیشه رفت :(

ناشناس گفت...

سوای هرحرفی که با این آقای عباس عبدی - کسی که نقشه حمله به سفارت امریکا در تهران را کشید - زدید ایشان یک کفش درست و حسابی ندارد به پا کند؟

سجاد بسیجی سبز گفت...

بلاخره خواندم !
آقای عبدی بسیار پخته صحبت کرد و من واقعا پسندیدم .
اما چیزی که برایم ثابت شد این بود که آقای سجادی ( که ایشان هم بسیار خوب صحبت کرد ) بر خلاف آن چیزی که می گویند آرمان گرا یا احساسی نیستند . بسیار احساسی و آرمانی هستند و احساس می کنم آقای سجادی تحت تاثیر شریعتی می باشد . نمیدونم این بده یا خوب ! من نسل آقای عبدی و سجادی را نمی فهمم . به تاریخ هم آنچنان مسلط نیستم .

پی نوشت : به هر حال از این مصاحبه عالی از آقای سجادی بی نهایت سپاسگزارم . اینکه صدا رو هم تایپ کردید ( میدونم چقدر سخته ) باز هم ممنون.
پی نوشت : در جایی از صحبت های آرمانی تان به ایران برای همه یا همه برای ایران اشاره کردید . الان فرصت خوبیه که مطلب قدیمی تون در تعریف ایرانی را کامل کنید :)
سبز باشید

saeed1800 گفت...

سلام جناب سجادی
خوشحالم که پیش از دو ماه دوباره به وبلاگتون برگشتید.خوش آمدید.
به نظر من که گفتگو بسیار خوبی بود و به بیشتر سوالات من پاسخ داده شد. امیدوارم شما و آقای عبدی هم پاسخ
سوالاتتون رو گرفته و از این پس در مقاله هایه آینده تون بکار گیرید.
امیدوارم باز هم از این سوغات برایمان داشته باشید.
راستی منظورتان از گفتگوئی بی تکلف چی بود؟

ممنونم

داریوش سجّادی گفت...

منظورم از گفتگوی بی تکلف بیشتر عدم تکلف فیزیکی بود که با مراجعه به عکس ها قطعاً متوجه منظورم خواهید شد

ناشناس گفت...

vay khodayeh man cheghadr khosh tep hasted. ostadeh azezam taki, chon sadeghaneh minevised va sadeghaneh sokhan megoyed ba kalamat bazi nemekoned (chablosi) barayeh hamin jameh chablos shoma ra dark nemekonanand makhsosan inkeh vaghti harfeh hagh mezaned?
chera inja kharabeh ast? kojast inja? che jaleb hr 2 abi poshedid be gholeh bacheh-hayeh iran abetoneh
mersi khosh-hal shodam agsetan ra dedam baz ham az in karha bekoned vali indafeh khahish mekonam ghraretan ba dostanetan ra jahayeh sonati begzared .chon man ashegheh jahayeh sonati iran hastam be khatereh shoma ham ke shodeh man an manazereh zeba ra bebenam
dostareh shoma m

داریوش سجّادی گفت...

جناب m
اولاً شما لطف دارید و ثانیاً اینجا منزل در حال ساحت جناب عبدی بود که فرصت را مغتنم شمرده و در همین محل با ایشان گفتگو کردم
از توجه شما ممنونم