۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

انقلاب صامت


بعد از سخنان آیت الله خامنه ای در نماز جمعه هفته گذشته و اظهارات ایشان در مشابهت خیزش اجتماعی مردم مصر با انقلاب اسلامی ایران خبرگزاری ها بنقل از رهبران اخوان المسلمین در مصر و در مقام پاسخ به رهبر ایران اعلام کردند:
انقلاب مردم مصر انقلاب اسلامی نیست و انقلاب مردم مصر است.
شخصاً بر این باورم که ادعای اخوان المسلمین ادعای درستی است و چنانچه این خیزش را با اندکی تسامح بتوان انقلاب نامید اما انقلابی اسلامی نیست. اما بلافاصله تاکید می کنم که این «بظاهر انقلاب» هیچ چیز دیگری هم نیست. لااقل در عرصه سیاست و هویت حرفی برای ارائه و اتکا ندارد. این خیزش نه ساحتی سیاسی دارد و نه موجودیتی ایدئولوژیک و نه هویتی اجتماعی و صرفاً عصبانیتی است طبیعی که ریشه در بحران اقتصادی دارد. به همین منظور مطلبی را تحت عنوان «انقلاب صامت» تحریر و در سایت انتخاب منتشر کرده ام که متن کامل آن را ذیلاً و در اینجا باز نشر کرده ام.

«انقلاب صامت»

جنبش اعتراضی مردم مصر همان طور که انتظار می رفت بسرعت در کانون توجه تحلیل گران سیاسی قرار گرفت و ایشان را ترغیب کرده تا هر کدام با اتکای بر بضاعت علمی و دانش سیاسی و شناخت و پیش زمینه های فکری شان، اقدام به گمانه زنی پیرامون «چیستی ماهیت» و «چرائی بُروز» چنین آشوب گسترده و غیرمترقبه ای در یکی از مهم ترین کشورهای خاورمیانه عربی کنند.
علی رغم بداهت چنین اقبال قابل تصوری اما برخلاف توقع قالب تحلیل و گمانه زنی های صورت گرفته بشدت آغشته به عنصر ذهنی گرائی غیر واقع بینانه اند.
حجم غلیظی از این تحلیل ها قبل از آنکه متکی بر «واقعیت بحران» باشد عمدتاً یا مُلهم از تحلیل های تخیلی و بعضاً توهمی تحلیل گران است و در موارد متعددی نیز تحلیل ها قبل از آنکه دغدغه کالبد شکافی کارشناسانه پدیده را داشته باشد عموماًً مبین پمپ و القای آرزوها و منویات و حب و بغض ها و شور و شیدائی های شخصی تحلیل گران به موضوع تحلیل در سرزمین فراعنه است.
زمانی دکتر محمد جواد لاریجانی به طعنه می گفت:
بهترین راه حل برای قضایای سخت، پاک کردن صورت قضیه است!
صرف نظر از ملاحت کنائی فوق اما قهراً نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که قدم نخست در حل یا فهم یک قضیه، تشریح و تبیین صحیح صورت قضیه است.
بر همین اساس در نقادی «بحران مصر» تعریف واقع بینانه از «چیستی بحران» می تواند و باید نقطه عزیمت جهت ریشه یابی بحران و چیستی شناسی و ماهیت یابی معترضین و جهت گیری آتی آن باشد.
علی رغم این و بر اساس بی التفاتی به عامل یا عوامل واقعی انعقاد نطفه بحران مصر، در قالب تحلیل های قرار گرفته و یا پخش شده در خروجی خبرگزاری ها و رسانه های خبری، افکار بین الملل شاهد انباشتی از نقطه نظرات سلیقه ای و شخصی و بعضاً فاقد اعتبار کارشناسی نظیر موارد و تعارفاتی از این دست شدند:
ـ بحران در مصر محصول جنبش آزادی خواهی مردم مصر است.
ـ اعتراضات در قاهره جنبشی علیه دیکتاتوری حسنی مبارک است.
ـ این قیام دمکراسی خواهی شهروندان مصری است.
ـ مصر تاسی به جنبش سبز ایران کرده و لاجرم پایوران حکومت در ایران نیز باید تن به تسلیم در مقابل معترضین خود بدهند.
ـ بحران در مصر الگوبرداری از انقلاب اسلامی سال 57 ایران است و ماهیتی اسلامی و ضداستکباری دارد.
ـ این بحران محصول رشد و آگاهی نسل جوان و تحصیلکرده مصر و مطالبات روشن اندیشانه و متراکم ایشان است.
تحلیل هائی که بلاشک می توان رگه هائی از واقعیت را در هر کدام از آنها ملاحظه کرد اما این واقعیات قبل از آنکه مولد بحران مصر باشند محصول تعامل و تاثیر و تاثرات غیرقابل اجتناب در دنیای سیاست است که حداکثر می تواند در «بستر بحران» نقش سرعت بخش یا جهت دهنده را عهده داری کند.
ریشه اساسی بحران در مصر را می توان در جای دیگری گمانه زنی کرد.
قریب پنج سال است که اقتصاد جهانی وارد یک بحران بسیار جدی و نفس گیر شده. بحرانی که تاکنون تنها نوک کوه یخ آن خود را نشان داده و تحقیقاً سال های آینده نظام بین الملل باید خود را مهیای آغاز جدی تبعات ویرانگر آن کند.
بلاشک جامعه جهانی با آغاز جدی بحران اقتصادی خواسته یا ناخواسته باید به استقبال سال های پیش رو و سیاهی برود که محتملاً از آن درجه استعداد برخوردار خواهد بود تا لااقل یک دهه تمامیت اقتصاد و بعضاً سیاست جهانی را تحت الشعاع آفات و تبعات و صدمات ویرانگر خود کند.
با توجه به نقش عمیق و گسترده دلار آمریکا در اقتصاد جهانی و تعاملات نامتعارف تجارت بین المللی و بانکداری ناسالم ایالات متحده با جهان خارج و ایضاً داخل، طبیعی خواهد بود دامنه های بحران اقتصادی با سرریز کردن در حوزه های سیاسی و اجتماعی، جمیع کشورهائی که بنوعی اقتصادشان با دلار آمریکا تعریف شده است را بی نصیب نخواهد گذاشت.
قهراً در کشورهائی نظیر تونس و مصر و یمن و اردن ایضاً عربستان و کویت و امارات و ... که می توان آنها را ضعیف ترین حلقه ها از مجموعه اقتصادهای وابسته به «دلار بیمار شده آمریکا» تلقی کرد، سرریز بحران اقتصادی در حوزه های سیاسی و اجتماعی این کشورها با دُز بالائی از ناآرامی و شورش و ساختارشکنی های بعضاً ویرانگر و خشن همراه خواهد بود.
خصوصاً آنکه ساختار دیکتاتوری این حکومت ها بخوبی این فرصت را فراهم می کند تا چالش اقتصادی و بحران گرانی و اشتغال و بیکاری فزاینده در این کشورها بسرعت رادیکالیزه شده و سخت سری نظام حاکم در مقابل اقشار عصبانی و کلافه از ناامنی اقتصادی منجر به رویدادهائی خشن مانند مورد مصر و محتملاً کشورهای بعدی در منطقه بشود.
این بحران، بحرانی بغایت جدی است و قبل از آنکه دعوت شود خود را راساً بعنوان میهمانی ناخوانده به دنیا تحمیل کرده. ناآرامی ها در مصر و تونس و اردن و یمن پیش لرزه های بحران مهلک و در حال ظهوری است که کمابیش عموم کشورهای آلوده به دلار را در کام خود خواهد بلعید.
پایگاه اجتماعی بحران اقتصادی پیش رو را بطور قطع و یقین باید نزد اقشار متوسط ردیابی کرد.
نمونه مصر موید چنین ادعائی است.
اینکه تاکنون کمترین حضور در صفوف معترضین مصری تعلق به اقشار تهی دست و فقیر داشته، طبیعی ترین و در عین حال قابل انتظارترین اتفاق در یک بحران اقتصادی است.
اقشار فقیر به اعتبار فقرشان! کم آسیب پذیرترین اقشار در بحران های اقتصادی اند. بحران اقتصادی برای اقشاری که تا دیروز چیزی نداشتند و امروز هم چیزی ندارند چندان شوک آور و فلج کننده نیست.ایشان تا دیروز نان و پنیرشان را می خوردند و در بحران نیز کماکان نان و پنیرشان را خواهند خورد.
این اقشار متوسطند که در بحران اقتصادی دچار نابردباری و مصیبت و بعضاً عصبانیت می شوند.
عصبانیتی که تا آن درجه استعداد دارد تا با عملیاتی شدنش، تمامیت نظم و ساختار سیاسی کشورهای خود را به مبارزه بطلبند. برای قشر متوسطی که پیش از این در یک رفاه نسبی با حداقلی از امکانات زندگی نسبتاً مرفه و معیشت قابل قبول و فراغتی نسبی زندگی می کرده به یکباره محروم شدنش از آن حداقل ها و امنیت اقتصادی و احساس بی آیندگی و ناامنی ذهنی بغایت تلخ و غیرقابل تحمل است.
طبقه متوسط مانند اقشار فقیر و تهی دست نیستند تا در کانون بحران های اقتصادی از توان و انعطاف لازم برای کنار آمدن با عسرت و مسکنت برخوردار باشند. چلوکباب خورده هائی هستند که تن دادن به سد جوء با نان و پنیر را به راحتی اقشار همیشه نان و پنیر خوار نمی توانند بپذیرند.
بی جهت نیست که بحران در مصر را می توان «انقلابی صامت» یا انقلابی بدون شعار نامید. انقلابی که تاکنون فاقد شعار یا شعارهائی مانده که هویت دهنده و مشخص کننده نوع مطالبات ایجابی ایشان باشد. بر همین اساس است که کمترین میزان خروجی خبرگزاری ها منحصر به مخابره شعارهای تظاهرات کنندگان در مصر است. (1)
این «انقلاب صامت» قالباً محصول عصبانیت طبقه متوسط از وضعیت وخیم اقتصادی است. انقلابیون عصبانی که بدلیل عدم استظهار به مبانی هویتی و اتکای صرف بر نارضایتی از وضعیت معاش و اقتصاد تا حدود زیادی گیج اند و تنها می دانند وضعیت اقتصادی موجود را نمی خواهند.
طبیعی است این اقشار متوسط در هر کدام از مناطق جهان متکی به خرده فرهنگ و عقاید و هنجارها و گرایشات و آئین و مرام و ایدئولوژی منحصربفرد خود هستند.
لذا پیشگوئی اعجاب آوری نیست اگر گفته شود موج نارضایتی در مصر در صورت به زیر کشیدن حکومت، گرایشات اسلام خواهانه و ضدآمریکائی خواهد داشت.
طبیعی است هر ملتی در بحران به داشته ها و بستر فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و حب و بغض ها و کینه و نفرت های خود پناه می برد. لذا سالها سیاست یکجانبه گرایانه آمریکا در خاورمیانه بنفع اسرائیل و سرکوب گرایشات اسلام خواهانه در این منطقه توسط حکام وابسته به آمریکا، زمین این منطقه را به غایت انباشته از بغض ضدآمریکائی در کنار گرایشات اسلام خواهانه کرده که بصورت قهری ریختن حکومت های دست نشانده عربی بصورتی اجتناب ناپذیر منجر به اقبال به حکومت های اسلامی و ضدآمریکائی خواهد شد.
اما این امر لزوماً بمعنای انتخاب های ایجابی ضد غربی و اسلام خواهانه حرکت های اعتراضی در مصر و تونس و اردن و یمن و دیگر کشورهای عربی خاورمیانه نیست. بلکه بازگشت بومرنگی سیاست های سلبی و نارفیقانه آمریکا در منطقه با مسلمانان و حمایت های یک جانبه اش از اسرائیل است.
طبعاً وقتی ابعاد بحران اقتصادی محتملاً به کشورهائی بیرون از این منطقه نیز سرایت کند، معترضین در آن کشورها نیز با انگیزه اقتصادی اعتراض های خود را با تکیه بر خرده فرهنگ ها و حب و بغض های تاریخی و سیاسی منحصربفرد منطقه خودشان فریاد خواهند زد.
اما یک نکته مهم نیز در این میان مغفول مانده و آن اینکه برخلاف نظر آن دسته از تحلیلگران که با خوانش غلط از «بحران مصر» مبنی بر جنبش دیکتاتور ستیزانه و آزادی خواهانه شهروندان مصری به دیگر کشورهای منطقه هشدار باش می دهند، نگرانی اصلی بعد از «کشورهای حاشیه دلارهای بیمار آمریکا» متوجه صاحبان و وارثان اصلی بحران جهانی اقتصاد است.
تونس و مصر و یمن و اردن ضعیف ترین مهره های دومینوی سقوط اقتصاد جهانی اند و تلخ یا شیرین و دیر یا زود باید و می توان چشم انتظار آن بود تا با عبور بحران از این حلقه های ضعیف «سونامی بحران» حرکت خود را سنگین تر و مهیب تر متوجه کانون بحران در آمریکا و مجموعه کشورهای غربی کند که اقتصادشان بشدت آغشته به دلارهای بیمار و اقتصاد در بستر احتضارآمریکاست.

مگر آنکه تحلیل گران اصرار داشته باشند کنایه دکتر لاریجانی را جدی فرض گرفته و ضمن پاک کردن صورت قضیه، خودفریبانه اسباب ابتهاج روحی خود را فراهم آورند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ هر اندازه انقلاب اسلامی ایران را می توان با شعارهای کلیدی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و شعارهای الحاقی مرگ بر آمریکا و اسرائیل شناسه گذاری کرد و ایضاً جنبش سبز را نیز می توان با شعارهائی نظیر رای من کو؟ و استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی و نه غزه نه لبنان برسمیت شناخت اما قیام مردم مصر تاکنون فاقد شعار هویت دهنده و تعریف کننده این خیزش اجتماعی بوده.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

Although I agree with some of your comments about U.S and other Western policies toward the Middle East, most notably through the support of regimes aligned with their own interests, who turn a blind eye to the mistreatment of a people by their leaders, I respectfully disagree with the analogy that economic conditions were the core of the issue in Egypt in particular. It seems that you tend to dismiss the aspiration of a people being fed up by oppressive regimes and try to find another reason, such as social freedom for the wealthy in northern Tehran, to describe the Iranian uprising after the presidential election in 2009. Now, it is about the economy in Egypt and nothing else. It is naïve to label any free voice with anger, emotion, and label it “illogical”, and lacking “expertise assessment”. If the economy were the core of Egypt’s uprising, it should have happened in 1990s or earlier. If you look at the facts, Egypt’s economy within the past decade, you’ll notice a growth rate increase, with the exception of a growth rate decline of 5.3 % in 2010. This is still more than many western countries, and the middle class, in some ways, benefited even with “ill” dollars as you describe it. Meanwhile, the poverty level has stayed somewhat steady since mid 1990s in the urban areas. So why suddenly is there an uprising? As you said, “The poor eats their bread and cheese and are not affected by any political upheaval.” If that is the case, why did the middle class decide to rise all of a sudden after the Tunisians overthrew their president?
On the other hand, why do you think that during the global recession, even though there were also uprisings in some other countries by the middle class, they were not cracked down upon, imprisoned, and named foreign agents as we see in the Middle Eastern - style suppression. In those countries, people had the opportunity to challenge and change their political course by elections, and forming the governments that at the very least, listened. People have the power to change when they are not given basic rights; it is any government’s responsibility to frame domestic and foreign policies to benefit the people. As you can see, the uprising in Egypt has already shaken all the leaders in the region as they’ve started dismissing their governments as a gesture to show they listen and agree to reform. It is time to redefine stability by acting on behalf of the people and by fulfilling their aspirations rather than naming any action irrational or emotional

ناشناس گفت...

سلام An interesting facebook discussion on Tunisia….
(text by Abdou Bouzerda and my reaction below)Following the Tunisian Revolution and the debates in response to it I tried for myself and for those who are interested to outline the situation in an objective framework.The causes of this revolution seem to be explained on the basis of the so-called Black Swan theory.I agree that Tunisia because of lack of democracy, corruption and economical situation stood on the starting blocks for a revolution. But that was also twenty years ago. And maybe at that time even more. And the same applies throughout the world for dozens of countries. And last but not least in the Arab world. Those who claim that the Revolution started due to hunger are just as wrong as those who claim the high percentage of highly educated in Tunisia.There is no substantial proof for both theories.The percentage of Tunisians below the poverty line is 7.6%, Morocco 19%.But these facts only don’t tell us much. These figures do not say much about the political dimension is shown by the following example: 27% of the Turkish population lives below the poverty line.These are UNDP figures. The CIA uses different figures. Tunisia 3,8%, Morocco 15% and Turkey 17.11The average standard of living is better illustrated by the so-called UN Development Index.The Human Development Index (HDI) is a comparative measure of life expectancy, literacy, education and standards of living for countries worldwide.List by countries(2010):1. Norway, Australia81. Tunesia83.Turkey84. Algeria114. MoroccoA more important measure of political turmoil are the number of young people, lack of democracy and percentage of highly educated.According to the Democracy Index (The Economist) Morocco is ranked 116th, Algeria 125th and Tunisia 144th.When we look closer to the demographic structure of Tunisia, Algeria and Morocco we see the next figures:Morocco has the youngest population, followed by Algeria and Tunesia. The differences are not huge. Morocco has slightly more youth than the two other Maghreb countries.Source: World Factbook- CIAWhen we look to the education level of the three countries we will see Tunisia on top followed by Algeria and Morocco. This time the differences are a little bit more substantial. But not substantial enough to make conclusions based on the differences.UN Education Index(List by countries)123th Tunisia127th Algeria152th MoroccoAfter an examination of the facts and differences, we know one thing for sure.
ادامه در پست بعد

ناشناس گفت...

ادامه
we know one thing for sure. Revolution is all about emotions. And emotions can always be explained, but never enforced.We can try to theoritize and try to formulate the best circumstances for a theory, but honestly we still don’t have a clue. We simply know it can happen. And we also know that a psychological barrier is broken. This will shape a new mentality for the people in the Arab world.But why Tunisia and not Jordan? Maybe because of the momentum and the well coordinated Aljazeera efforts to give the developments in Tunisia high priority. Maybe because it didn’t rain during the uprising. We know from experiences in the past that people stay at home when it rains. Maybe because god wanted it to happen.We simply don’t know.We only know it can happen. That is why maybe some Moroccan compatriots talk about the Revolutionary spirit in Tunisia as if it is a tsunami that could hit MoroccoMy reaction:nice stuff abdou, But that Blackswan theory won’t cut it for me… there is always an explanation and it can be found. I mean I also enjoyed reading Nassim Taleb on randomness and there is certainly more ground for randomness in human behavior than in other phenomena because we are governed also by moods and moods can be collective… But even Collective moods have psychological roots… I think we agree that bread is not the main reason but that unemployment (which is different than hunger) combined with harsh repression and wide spread mafia practices played an important role. Aljazeera but also facebook played major roles in this, for example in the event to attend a demo today against the governemet on facebook there are 20 000 people saying they will attend… this is forming opinion. also most the videos of aljazeera were taken from facebook.Facebook is becoming more and more the debate agora space of the people.But the act of albouazizi shouldn’t be underestimated and the reaction of sidi bouzid. Somebody has to ignite the flame and it always starts somewhere. this Time it was al bouazizi who literary did it, and sidi bouzid that stood up for its dignity in solidarity and didnt budge.. only after 10 days the rest of Tunisia smelled blood and started joining the revolt… The regime couldn’t curb the revolt of sidi bouzid and this was a sign of weakness. These kind of regimes cannot afford this.So in a way the regime of Benali acted softer on Sidi Bouzid than what the Moroccan regime did in Sidi Ifni… where they isolated the city killed most of the protesters and acted as if there is nothing. The rest of the country also pretended nothing is happening.It is clear that the people of Tunisia was angry, very collectively angry and that at a certain moment the collective will culminated into a decision to topple the regime. Nothing was going to stop this from happening.The presence of a highly educated population definitely contributes to the shaping of these kinds of decisions. Also the existence of teh UGTT as semi-independent trade union and the Student Union too. But then again, Tunisians are People who are not happy because streets look nice and tourists are coming and because there is food on the table, why? because they want more and they feel they can govern the country.Many people in Morocco that I speak to still defend a story that there is no alternative to the King and that without the King Morocco will sink in Chaos. It is crucial that Tunisia proves these kinds of theories to be wrong.In many schools of political science, revolution is explained by the will of marginalized classes or elites to take power. If you are a regime and you marginalize the middle class in a country, and if that middle class forms or almost is a majority, then your days are counted.

http://www.aboujahjah.com/?p=241

ناشناس گفت...

عاليه تحليلت آقاى سجادى گرامى
مطهری

ناشناس گفت...

تحلیل های شما و زاویه دیدتان را می پسندم. ولی جناب سجای به نظرم نمی توان بصورت خیلی دقیق یک گرینه را از میان دیگر موردها بیرون کشید و پرورش داد. در وضعیت جاری مصر هم اوضاع به همین شکل است. به نظرم چندین گزینه را می توان با هم و همزمان به پیش برد. اقتصادی - سیاسی و وضعیت اجتماعی
رضا

ناشناس گفت...

یک جنبش ممکن است حتی با به هم کوبیدن قابلمه های آشپزخانه توسط عده ای از زنان خانه دار شروع شود (مانند آرژانتین) و یا با اعتصاب چند رانندهء کامیون (مانند شیلی) و یا با شورش چند کشاورز روستایی (مانند مکزیک) اما تحولات بعدی که پی در پی رخ می دهند به آن ابعاد و نیز هویت جدیدی می بخشند . بنابراین نقطه شروع یک حرکت لزوما" تمام هویت آن نیست
عبادی

ناشناس گفت...

خوشحالم جناب سجادی که در تحلیل های اخیرتون نظری خلاف نظر حاکمیت ایران دیدم
امین

ناشناس گفت...

عدمِ انطباقِ انقلابِ مصر با انقلاب اسلامی در ایران واقعیتی مشهود است که شواهدیِ متعدد برآن می توان یافت و جنابعالی به درستی بر این امر صحه نهادید، هر چند که اصرارِ مردم بر سرنگونیِ دیکتاتورِ حاکم و نفیِ وی به عنوان علت العللِ تمامِ نابه سامانی هایِ جامعه نیز بارزترین وجهِ اشتراکِ این دو رویداد می باشد و نیز حضور طبقه یِ متوسط به عنوان محرک اصلیِ خیزش نیز از تشابهاتی است که حتی تا مقطعِ موسوم به جنبشِ سبز نیز قابلِ تعمیم است شاید بهتر باشد که بگوییم انقلاب مردم مصر "ساقه" یا "برگ "در بحرانِ اقتصادی دارد و "ریشه" در دیکتاتوری سی ساله یِ مبارک است که نارضایتی و خشمِ مردم با هیچ گونه وعده یِ اصلاحات توسطِ مبارک قابلِ علاج نیست و نیز هیچ خواستِ مشخصِ اقتصادی که صرفا ناظر بر نارضایتیِ اقتصادی باشد در شعارهایِ آنان از آغاز مشهود نبود و میل به سرنگونیِ مبارک برجسته ترین وجهی بود که در نزدیکترین نما مُلهم از پس لرزه هایِ خیرشِ مردم تونس و سرایتِ جسارت به دیگر توده های عرب بود و هم اکنون در تمام جهانِ عرب نیز به جای وعده یِ اصلاحات اقتصادی ، تنها حکمرانان به وعده یِ کناره گیری از قدرت یا واگذاری منصب اجرایی به چهره های دیگر مبادرت می نمایند تا از احتراق شعله های خشم نسبت به حکام مادام العمر در کشورهای متبوعِ خویش ، پیشگیری نمایند بحران اقتصادی در حکمِ جرقه ای بود که انبارِ باروتِ خشم انباشته یِ این ملت را به مرزِ انفجار رساند، کما اینکه هر بحران و نابه سامانی در کشورهای استبدادی در صورتِ عدم مهارِ در نطفه تا مرز انقلاب و نفی دیکتاتورِ حاکم به پیش میرود و در کشورهای دموکرات تنها اعتراض خیابانی و اعلام انگیزه یِ نارضایتیِ معترضین در حیطه های اقتصادی، سیاسی ، اجتماعی وبه دگرگونیِ ساختاری و انقلابِ ماهوی منجر نگردیده و تحولاتِ انقلابی را رقم نخواهد زد
کیان

شادی غفوری گفت...

پس نظر من کو؟
خیلی ساده بود و اینکه تاریخ بیانیه اخوان المسلمین یک روز قبل از نماز جمعه تهران بوده است و نوشته بودم که کل نظرتان ممکن است ربطی به این موضوع نداشته باشد و...
یعنی باور کنم که سانسور کرده اید؟
نه ترجیحم و باورم این است که به دستتان نرسیده است.

داریوش سجّادی گفت...

متاسفانه نظر قبلی تان را دریافت نکردم