«یافتم» و «هم جنسگرائی بیماری است» دو مطلب کوتاه هست که اخیراً در صفحه فیس بوکم نوشتم و برای مشارکت احتمالی دیگر علاقه مندان در این دو بحث، اینجا آن دو را با نقطه نظرات دوستان باز نشر می کنم.
1ـ یافتم!
این کلمه ای بود که ارشمیدس بعد از آنکه در حین استحمام به فرمول وزن حجمی اشیاء واقف شد از سر شوق آن را فریاد زد
من هم به شیوه ارشمیدس تصور می کنم واقعیتی را یافته ام و آن اینکه امکان تماس من با دوستان در ایران چه از طریق ایمیل یا فیس بوک یا هر امکانی که بنوعی مربوط به اینترنت می شود در روزهای پنج شنبه و جمعه بشدت کاهش می یابد
بارها شده پاسخ ایمیل ها و پیغام هائی که برایم خیلی مهم و فوری بوده را با 24 یا 48 ساعت تاخیر در این دو روز دریافت کرده ام
آنچه که یافتم این است که احتمالاً علت افت چنین ارتباطی در این دو روز بازگشت به کمبود وجدان کاری و سوء استفاده از امکانات عمومی است.
در واقع اکثر کاربران اینترنت در ایران ترجیح شان آن است که مراجعات و نیازهای خود به اینترنت را در ایام هفته و از طریق استفاده از امکانات اداری محل کار خود و در طول ساعات کاری که علی الظاهر برای استفاده شخصی از این اوقات مجاز نیستند مرتفع نمایند
اگر اینطور باشد حال پیدا کنید وجدان کاری و سوء استفاده از امکانات غیر شخصی و عمومی مدعیان اخلاق و مدنیت و پیشرفت و فرهیختگی را!
علی:
کدام وجدان کاری؟ خیلی وقت است اخلاق در ایران مُرده! هم نزد مردم و هم در میان حکومت ما ملتی هستیم که فقط ادعا داریم هیچ ملتی را به اندازه خود قبول نداریم خود را باهوش ترین هنرمند ترین داناترین با سواد ترین زیبا ترین و در قله همه ترین ها می دانیم و آن وقت این هم وضعیت اسفناک کشورمان است
با یکی از اساتید دانشگاه صحبت می کردم و می گفت ما پرسابقه ترین ملت در منطقه از حیث جنبش اجتماعی قانون و عدالت خواهی هستیم و با افتخار می گفت ما در پیشینه خود بیش از صد سال است که از مشروطه تاکنون سابقه قانون و عدالت طلبی داشته ایم من هم به ایشان گفتم کجای این افتخار دارد؟
آیا این اقتخار دارد که بیش از صد سال است در یک نقطه ایستاده ایم و نتوانسته ایم به پله دوم برویم و هنوز مشکل ما همان مشکل صد سال پیش است. بر این ملت و کشور و دولت باید گریست!
2ـ هم جنسگرائی بیماری است
«سایه اسکای» دختر آوازه خوان ایرانی مقیم ترکیه در بی بی سی با صراحت از هم جنس گرائی به عنوان یک «عقیده» دفاع کرد! من چند سال پیش در گفتگو با یک هم جنسگرا این مسئله را یک بیماری و نارسائی ژنتیکی عنوان کردم.شما چطور فکر می کنید؟
مطهری:
بيمارى نيست!فكر مي كنم يك گروه پزشكى معتبر تو آمريكا در دهه نود بيمارى بودن اين پديده رو رد كرد.جالبه بدونيد اين پديده بين بعضى از انواع حيوانات هم بطور طبيعى رايج هست.
سجادی:
جناب مطهری اگر هم بقول شما یا آن پزشکان آمریکائی همجنس گرائی بیماری نباشد اما من صریحاً کسی که هم جنسگرائی را یک عقیده می داند نه تنها بیمار بلکه مجنون می دانم.
عرفان:
بنده به عنوان یک جانورشناس میتونم بگم این پدیده در میان جانوران دیگر هم بسیار رایج است، بیماری محسوب نمیشود چون اختلال در هیچ فرایند حیاتی ایجاد نمیکند و لزوماً هم ژنتیک نیست. اما آن دخترک خواننده هم اشتباه کردهاند که فرمودهاند این موضوع یک عقیده است. نهخیر. من هرچقدر هم به این موضوع اعتقاد داشتهباشم نمیتوانم ذرهای به همجنس خودم ابراز علاقهکنم
کیان:
امروز اکثر روانشناسانِ جهان ، بیماری بودنِ این پدیده را نفی می کنند و از همجنسگرایان به عنوانِ دگرباشانِ جنسی یاد می کنند که گرایشات شان با اختلالاتِ مصطلحِ روانی قابل توصیف نیست
توجهِ شما را به مقاله ای اجمالی در این خصوص جلب می نمایم که در فرازی از آن " عقیده نام نهادنِ "این گرایش را مردود می شمارد و تنها بر رعایتِ حقوق انسانی این طیف تاکید می نماید و ابراز می دارد که : اصولا همجنسگرایی یک عقیده، مرام فکری یا گفتمان نیست که بشود آن را تبلیغ کرد. البته در این عرصه چیزی تبلیغشدنی وجود دارد و آن رعایت حقوق همجنسگرایان و احترام به آنان است. چیزی که همجنسگرایان بر آن اصرار دارند، ترویج طرز فکری است که اقلیتها و از جمله همجنسگرایان را بهرسمیت بشناسد، نه «ترویج همجنسگرایی»؛ همانگونه که برای مثال توقع جنبشهای زنان و جنبشهای کارگری افزایش درک و پذیرش جامعه نسبت به حقوق زنان و کارگران است، نه افزایش خود زنان و کارگران"متنِ کاملِ این مقاله در آدرسِ زیر قابلِ مطالعه است
1ـ یافتم!
این کلمه ای بود که ارشمیدس بعد از آنکه در حین استحمام به فرمول وزن حجمی اشیاء واقف شد از سر شوق آن را فریاد زد
من هم به شیوه ارشمیدس تصور می کنم واقعیتی را یافته ام و آن اینکه امکان تماس من با دوستان در ایران چه از طریق ایمیل یا فیس بوک یا هر امکانی که بنوعی مربوط به اینترنت می شود در روزهای پنج شنبه و جمعه بشدت کاهش می یابد
بارها شده پاسخ ایمیل ها و پیغام هائی که برایم خیلی مهم و فوری بوده را با 24 یا 48 ساعت تاخیر در این دو روز دریافت کرده ام
آنچه که یافتم این است که احتمالاً علت افت چنین ارتباطی در این دو روز بازگشت به کمبود وجدان کاری و سوء استفاده از امکانات عمومی است.
در واقع اکثر کاربران اینترنت در ایران ترجیح شان آن است که مراجعات و نیازهای خود به اینترنت را در ایام هفته و از طریق استفاده از امکانات اداری محل کار خود و در طول ساعات کاری که علی الظاهر برای استفاده شخصی از این اوقات مجاز نیستند مرتفع نمایند
اگر اینطور باشد حال پیدا کنید وجدان کاری و سوء استفاده از امکانات غیر شخصی و عمومی مدعیان اخلاق و مدنیت و پیشرفت و فرهیختگی را!
علی:
کدام وجدان کاری؟ خیلی وقت است اخلاق در ایران مُرده! هم نزد مردم و هم در میان حکومت ما ملتی هستیم که فقط ادعا داریم هیچ ملتی را به اندازه خود قبول نداریم خود را باهوش ترین هنرمند ترین داناترین با سواد ترین زیبا ترین و در قله همه ترین ها می دانیم و آن وقت این هم وضعیت اسفناک کشورمان است
با یکی از اساتید دانشگاه صحبت می کردم و می گفت ما پرسابقه ترین ملت در منطقه از حیث جنبش اجتماعی قانون و عدالت خواهی هستیم و با افتخار می گفت ما در پیشینه خود بیش از صد سال است که از مشروطه تاکنون سابقه قانون و عدالت طلبی داشته ایم من هم به ایشان گفتم کجای این افتخار دارد؟
آیا این اقتخار دارد که بیش از صد سال است در یک نقطه ایستاده ایم و نتوانسته ایم به پله دوم برویم و هنوز مشکل ما همان مشکل صد سال پیش است. بر این ملت و کشور و دولت باید گریست!
2ـ هم جنسگرائی بیماری است
«سایه اسکای» دختر آوازه خوان ایرانی مقیم ترکیه در بی بی سی با صراحت از هم جنس گرائی به عنوان یک «عقیده» دفاع کرد! من چند سال پیش در گفتگو با یک هم جنسگرا این مسئله را یک بیماری و نارسائی ژنتیکی عنوان کردم.شما چطور فکر می کنید؟
مطهری:
بيمارى نيست!فكر مي كنم يك گروه پزشكى معتبر تو آمريكا در دهه نود بيمارى بودن اين پديده رو رد كرد.جالبه بدونيد اين پديده بين بعضى از انواع حيوانات هم بطور طبيعى رايج هست.
سجادی:
جناب مطهری اگر هم بقول شما یا آن پزشکان آمریکائی همجنس گرائی بیماری نباشد اما من صریحاً کسی که هم جنسگرائی را یک عقیده می داند نه تنها بیمار بلکه مجنون می دانم.
عرفان:
بنده به عنوان یک جانورشناس میتونم بگم این پدیده در میان جانوران دیگر هم بسیار رایج است، بیماری محسوب نمیشود چون اختلال در هیچ فرایند حیاتی ایجاد نمیکند و لزوماً هم ژنتیک نیست. اما آن دخترک خواننده هم اشتباه کردهاند که فرمودهاند این موضوع یک عقیده است. نهخیر. من هرچقدر هم به این موضوع اعتقاد داشتهباشم نمیتوانم ذرهای به همجنس خودم ابراز علاقهکنم
کیان:
امروز اکثر روانشناسانِ جهان ، بیماری بودنِ این پدیده را نفی می کنند و از همجنسگرایان به عنوانِ دگرباشانِ جنسی یاد می کنند که گرایشات شان با اختلالاتِ مصطلحِ روانی قابل توصیف نیست
توجهِ شما را به مقاله ای اجمالی در این خصوص جلب می نمایم که در فرازی از آن " عقیده نام نهادنِ "این گرایش را مردود می شمارد و تنها بر رعایتِ حقوق انسانی این طیف تاکید می نماید و ابراز می دارد که : اصولا همجنسگرایی یک عقیده، مرام فکری یا گفتمان نیست که بشود آن را تبلیغ کرد. البته در این عرصه چیزی تبلیغشدنی وجود دارد و آن رعایت حقوق همجنسگرایان و احترام به آنان است. چیزی که همجنسگرایان بر آن اصرار دارند، ترویج طرز فکری است که اقلیتها و از جمله همجنسگرایان را بهرسمیت بشناسد، نه «ترویج همجنسگرایی»؛ همانگونه که برای مثال توقع جنبشهای زنان و جنبشهای کارگری افزایش درک و پذیرش جامعه نسبت به حقوق زنان و کارگران است، نه افزایش خود زنان و کارگران"متنِ کاملِ این مقاله در آدرسِ زیر قابلِ مطالعه است
http://www.zamaaneh.com/degarbash/2010/01/post_18.html
سجادی:
جناب کیان از لینک تان استفاده کردم اما در ذیل همان لینک کامنتی با این مضمون نوشته شده:«دروغ تحویل خوانندگان تان ندهید. انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ١٩٧٣ اعلام کرد که همجنسگرایی درمان ندارد. اینکه چیزی درمان ندارد به این معنی نیست که آن چیز بیماری نیست متن اولیه پاسخ انجمن این بود که از آنجا که هم جنسگرایی اختلالی در قوه داوری فرد ایجاد نمی کند انجمن از نهاد های قانونگذار در سراسر جهان می خواهد که هرنوع مجازات علیه هم جنسگرایی را به عنوان یک جرم لغو کند.»
همانطور که می بینید نظر انجمن این بود که هم جنسگرایی بیماری است اما جرم نیست. چندسال بعد بود که انجمن روانپزشکی آمریکا موضع خود را تغییر داد و اعلام کرد هم جنسگرایی بیماری نیست و جالب این که هیچ داده علمی جدیدی به داده های سال ١٩٧٣ اضافه نشده بود و موضوع همچنان محل مناقشه بود اما مثل همه موضوعات محل مناقشه در نهایت کسانی حرف خود را به کرسی نشاندند که گردن کلفت تر بودند یعنی لابی همجنسگرایان در آمریکا که در این فاصله قدرت گرفته بود و توانست باعث اخراج طرفداران ایده «بیماری بودن همجنسگرایی»از انجمن روانپزشکی آمریکا شود
کیان:
آقای سجادی ـ با سپاس از عنایت شما به مطالعه مقاله ای نمادین در این خصوص ، البته کامنت مزبور بر اساسِ ایراد اتهام به یک ارگان علمی معتبر است بر این مبنا که نهادهای علمی بر اساسِ خواستِ لابی ها و گروه ها به نشر علم می پردازند و واقعیاتِ هر پژوهشی می تواند تحت فشارِ اقشاری از جامعه مخدوش گردیده و در جهتِ میلِ آنان تفسیر گردد، امری که در صورتِ صحت از روندی قهقرایی در تولید دانش حکایت می کند و استیلای فرهنگی منحط در مهدِ پژوهش در جهان را به ذهن متبادر می سازد که شاید با عنایت به سیر شتابنده و بی مهارِ دانش در دنیا چندان مقرون به واقعیت نباشد! نگارنده یِ کامنت مزبور بدونِ انتساب به جامعهِ روانشناسان از زاویه نفیِ امری که در حال حاضر مورد اعتقاد "قاطبه یِ روانشناسان" می باشد به این موضوع پرداخته و البته بر این امر که در حال حاضر چنین پدیده ای در زمره یِ بیماری ها طبقه بندی نمی شود نیز به معارضه برنخاسته است، البته در مقاله به اعترافِ جهانِ علم در خصوص همجنسگرایی اتکا و استناد گردیده و بررسیِ علمیِ این مطلب را شاید از آغاز در حیطه یِ صلاحیتِ خود نیافته است.
بنده نیز ضمنِ اذعان به عدم بهره مندی از صلاحیتِ علمی کافی در جهتِ داوریِ تخصصی و تبیینِ آکادمیکِ این موضوع صرفا تا به حال از زبانِ غالبِ روانشناسان و متخصصین مربوطه ، با اعترافی مبنی بر بیماری بودنِ این پدیده مواجه نشدم ، با سیری در منابعِ کنونی علم روانشناسی آشکار می شود که این پدیده بر اساس تعاریفِ علمی در حیطه یِ اختلالات روانی طبقه بندی نمی شود ، هر چند که از دیدگاهِ بخش عمده ای از جامعه پدیده ای نامطلوب و غیر متعارف است و از منظر مذاهب نیز مذموم است ، واقعیاتِ علمی را نمی توان با تکیه بر سلایقِ شخصی و بر اساس عواطف و تمایلات یا احساساتِ فردی به داوری نشست ، باید شواهد علمی و تحقیقاتِ انجام شده در این زمینه را مورد استناد قرار داد که البته بنده به دلیل فقدانِ صلاحیت تخصصی تنها به یک اعتقاد عمومی بین روانشناسان و دانش آموختگان این عرصه اشاره داشتم که بر بیماری نبودن این قضیه دلالت می نمایدو متنِ مورد اشاره نیز به یک جمع بندیِ کلی در خصوص این پدیده پرداخته بود و چنان که شما نیز در مطلب تان اشاره فرمودید این امر را یک اعتقاد نمی توان نام نهاد چراکه با قوایِ عقول و ایمان قابلِ حصول نیست و شاید در زمره یِ مقتضیاتِ غیرارادی در نهاد فرد باشد که چنین هویتِ خاصی را برای او رقم می زند . البته محتمل است که در آینده شواهدی مبنی بر بیماری بودن این پدیده از منظر دانشمندان و بر اساسِ پژوهشهایِ آتی کشف شود ، ولی در حال حاضر به اعتقاد دانشمندان این پدیده در شمار بیماریها نیست.
عرفان:
دوستان عزیز، میتوانیم به منابع دستهاول هم مراجعهکنیم. بههرحال برداشت من ربطی به انجمن روانپزشکی ندارد. این موضوع به عنوان یک پدیدهی طبیعی مورد توجه زیستشناسان نیز قرار دارد و در متون زیستشناسی هیچجا به عنوان بیماری عنواننمیشود. امیدوارم مرا به لابیگری با همجنسگرایان و دگرباشان متهم مفرمائید
سجادی:
من تا اطلاع ثانوی قائل به بیماری بودن هم جنس گرائی هستم برای اثبات این ادعا به یک هم جنس گرای مرد و یک هم جنس گرای زن محتاجم تا در این بحث شرکت کنند و جواب پرسش های صریح من را با صراحت بدهند
البته اگر این دو هم جنس گرای مفروض در صفحه فیس بوک بنده پیدا شدند با توجه به محدودیت هائی که می فهمم ایشان در گفتگوی با شناسنامه دارند حاضرم این بحث را به وبلاگم و با رعایت عدم معرفی ایشان منتقل کنم
کیان:
کوششی سازنده است و امیدوارم به ثمراتی ارزنده نیز منجر گردد ، در صورتی که مقتضیاتِ انجامِ یک پژوهش ، مشتمل بر حضور تعدادِ متنابهی از افرادِ دگرباش یا همجنسگرا و رعایتِ موازینِ پژوهشی در حصول به نتایجِ متقنِ علمی فراهم باشد و از مشاورهِ روانشناسانِ حاذق نیز بهره ور باشد ، امری مبارک است و قطعا دستاوردی ارزنده به جهانِ دانش نیز پیشکش خواهد کرد وبی تردید تبعاتِ پربار دیگری نیز در عرصه های دیگر بر آن مترتب خواهد بود
مطهری:
در خلاف عرف بودن اين مساله شكى نيست اما تشخيص بيمار بودن يا نبودن بعهده اهل علم هست. در ضمن يكى از گرايشات اهل سنت-احتمالا شافعى-ارتباط جنسى داشتن با يك پسربچه بى ريش را مجاز ميداند. فكر مي كنم عبيد زاكانى هم جمله اى قريب به اين مضمون دارد كه از پسربچگان به ميان پايى راضى شويد.
سیاوش:
آقای محترم اگر فرمایش شما درست باشد و هم جنسگرایان بر اثر نارسایی ژنتیکی صاحب چنین تمایلاتی باشد در اصل قضیه چه تفاوتی می کند که باید به حقوقشان احترام گذاشت ،مگر خودش خواسته با نارسایی ژنتیکی به دنیا بیاید
سجادی:
آقا سیاوش ـ دیر رسیدید زود هم می خواهید تشریف ببرید!مگر اینجا کسی صحبت از حق و حقوق هم جنسگرایان کرد که شما عصبانی شدید؟ ظاهراً دل تان از جای دیگری پر است. موضوع بحث ماهیت هم جنس گرائی است بحثی درباره حق ایشان هنوز نشده.
سیاوش:
جناب سجادی من عصبانی نیستم، واگر هم باشم تصور می کنم پس از چندین سال فعالیت در حوزه عمومی به این توانایی دست پیدا کرده ام که عصبانیتم را وارد گفتگو با "دیگران"نکنم. درست می فرمایید متاسفانه مطلب تان را سریع خواندم و متوجه منظورتان نشدم اما در مورد موضوع بحث هم فکر می کنم می توان برای هم جنسگرایی انسان ها دلایل روانشناختی و چه بسا ژنتیکی پیدا کرد همانطور که برای روی آوردن یک انسان به "نیهیلیسم" و بسیاری مسائل دیگر می توان چنین دلایلی پیدا کرد
به باور من هرگاه به هر دلیلی یک طرز تفکر یا تمایلاتی برای طولانی مدت در یک انسان شکل گیرد می توان نام عقیده بر آن نهاد و برایش احترام قائل بود البته تا آنجائی که مزاحم دیگران نباشد. حتی اگر تعداد انسان های با آن عقیده خاص به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد. اما این که آیا می توان نام بیماری بر آن نهاد؟ لطفا اگر دلایل قانع کننده ای دارید دریغ نفرمایید
سجادی:
کماکان منتظر چند هم جنسگرا برای پاسخ به سوالاتم هستم تا از آن طریق بشکلی اصولی تر به ادعای خودم نزدیک شوم.
سجادی:
جناب کیان از لینک تان استفاده کردم اما در ذیل همان لینک کامنتی با این مضمون نوشته شده:«دروغ تحویل خوانندگان تان ندهید. انجمن روانپزشکی آمریکا در سال ١٩٧٣ اعلام کرد که همجنسگرایی درمان ندارد. اینکه چیزی درمان ندارد به این معنی نیست که آن چیز بیماری نیست متن اولیه پاسخ انجمن این بود که از آنجا که هم جنسگرایی اختلالی در قوه داوری فرد ایجاد نمی کند انجمن از نهاد های قانونگذار در سراسر جهان می خواهد که هرنوع مجازات علیه هم جنسگرایی را به عنوان یک جرم لغو کند.»
همانطور که می بینید نظر انجمن این بود که هم جنسگرایی بیماری است اما جرم نیست. چندسال بعد بود که انجمن روانپزشکی آمریکا موضع خود را تغییر داد و اعلام کرد هم جنسگرایی بیماری نیست و جالب این که هیچ داده علمی جدیدی به داده های سال ١٩٧٣ اضافه نشده بود و موضوع همچنان محل مناقشه بود اما مثل همه موضوعات محل مناقشه در نهایت کسانی حرف خود را به کرسی نشاندند که گردن کلفت تر بودند یعنی لابی همجنسگرایان در آمریکا که در این فاصله قدرت گرفته بود و توانست باعث اخراج طرفداران ایده «بیماری بودن همجنسگرایی»از انجمن روانپزشکی آمریکا شود
کیان:
آقای سجادی ـ با سپاس از عنایت شما به مطالعه مقاله ای نمادین در این خصوص ، البته کامنت مزبور بر اساسِ ایراد اتهام به یک ارگان علمی معتبر است بر این مبنا که نهادهای علمی بر اساسِ خواستِ لابی ها و گروه ها به نشر علم می پردازند و واقعیاتِ هر پژوهشی می تواند تحت فشارِ اقشاری از جامعه مخدوش گردیده و در جهتِ میلِ آنان تفسیر گردد، امری که در صورتِ صحت از روندی قهقرایی در تولید دانش حکایت می کند و استیلای فرهنگی منحط در مهدِ پژوهش در جهان را به ذهن متبادر می سازد که شاید با عنایت به سیر شتابنده و بی مهارِ دانش در دنیا چندان مقرون به واقعیت نباشد! نگارنده یِ کامنت مزبور بدونِ انتساب به جامعهِ روانشناسان از زاویه نفیِ امری که در حال حاضر مورد اعتقاد "قاطبه یِ روانشناسان" می باشد به این موضوع پرداخته و البته بر این امر که در حال حاضر چنین پدیده ای در زمره یِ بیماری ها طبقه بندی نمی شود نیز به معارضه برنخاسته است، البته در مقاله به اعترافِ جهانِ علم در خصوص همجنسگرایی اتکا و استناد گردیده و بررسیِ علمیِ این مطلب را شاید از آغاز در حیطه یِ صلاحیتِ خود نیافته است.
بنده نیز ضمنِ اذعان به عدم بهره مندی از صلاحیتِ علمی کافی در جهتِ داوریِ تخصصی و تبیینِ آکادمیکِ این موضوع صرفا تا به حال از زبانِ غالبِ روانشناسان و متخصصین مربوطه ، با اعترافی مبنی بر بیماری بودنِ این پدیده مواجه نشدم ، با سیری در منابعِ کنونی علم روانشناسی آشکار می شود که این پدیده بر اساس تعاریفِ علمی در حیطه یِ اختلالات روانی طبقه بندی نمی شود ، هر چند که از دیدگاهِ بخش عمده ای از جامعه پدیده ای نامطلوب و غیر متعارف است و از منظر مذاهب نیز مذموم است ، واقعیاتِ علمی را نمی توان با تکیه بر سلایقِ شخصی و بر اساس عواطف و تمایلات یا احساساتِ فردی به داوری نشست ، باید شواهد علمی و تحقیقاتِ انجام شده در این زمینه را مورد استناد قرار داد که البته بنده به دلیل فقدانِ صلاحیت تخصصی تنها به یک اعتقاد عمومی بین روانشناسان و دانش آموختگان این عرصه اشاره داشتم که بر بیماری نبودن این قضیه دلالت می نمایدو متنِ مورد اشاره نیز به یک جمع بندیِ کلی در خصوص این پدیده پرداخته بود و چنان که شما نیز در مطلب تان اشاره فرمودید این امر را یک اعتقاد نمی توان نام نهاد چراکه با قوایِ عقول و ایمان قابلِ حصول نیست و شاید در زمره یِ مقتضیاتِ غیرارادی در نهاد فرد باشد که چنین هویتِ خاصی را برای او رقم می زند . البته محتمل است که در آینده شواهدی مبنی بر بیماری بودن این پدیده از منظر دانشمندان و بر اساسِ پژوهشهایِ آتی کشف شود ، ولی در حال حاضر به اعتقاد دانشمندان این پدیده در شمار بیماریها نیست.
عرفان:
دوستان عزیز، میتوانیم به منابع دستهاول هم مراجعهکنیم. بههرحال برداشت من ربطی به انجمن روانپزشکی ندارد. این موضوع به عنوان یک پدیدهی طبیعی مورد توجه زیستشناسان نیز قرار دارد و در متون زیستشناسی هیچجا به عنوان بیماری عنواننمیشود. امیدوارم مرا به لابیگری با همجنسگرایان و دگرباشان متهم مفرمائید
سجادی:
من تا اطلاع ثانوی قائل به بیماری بودن هم جنس گرائی هستم برای اثبات این ادعا به یک هم جنس گرای مرد و یک هم جنس گرای زن محتاجم تا در این بحث شرکت کنند و جواب پرسش های صریح من را با صراحت بدهند
البته اگر این دو هم جنس گرای مفروض در صفحه فیس بوک بنده پیدا شدند با توجه به محدودیت هائی که می فهمم ایشان در گفتگوی با شناسنامه دارند حاضرم این بحث را به وبلاگم و با رعایت عدم معرفی ایشان منتقل کنم
کیان:
کوششی سازنده است و امیدوارم به ثمراتی ارزنده نیز منجر گردد ، در صورتی که مقتضیاتِ انجامِ یک پژوهش ، مشتمل بر حضور تعدادِ متنابهی از افرادِ دگرباش یا همجنسگرا و رعایتِ موازینِ پژوهشی در حصول به نتایجِ متقنِ علمی فراهم باشد و از مشاورهِ روانشناسانِ حاذق نیز بهره ور باشد ، امری مبارک است و قطعا دستاوردی ارزنده به جهانِ دانش نیز پیشکش خواهد کرد وبی تردید تبعاتِ پربار دیگری نیز در عرصه های دیگر بر آن مترتب خواهد بود
مطهری:
در خلاف عرف بودن اين مساله شكى نيست اما تشخيص بيمار بودن يا نبودن بعهده اهل علم هست. در ضمن يكى از گرايشات اهل سنت-احتمالا شافعى-ارتباط جنسى داشتن با يك پسربچه بى ريش را مجاز ميداند. فكر مي كنم عبيد زاكانى هم جمله اى قريب به اين مضمون دارد كه از پسربچگان به ميان پايى راضى شويد.
سیاوش:
آقای محترم اگر فرمایش شما درست باشد و هم جنسگرایان بر اثر نارسایی ژنتیکی صاحب چنین تمایلاتی باشد در اصل قضیه چه تفاوتی می کند که باید به حقوقشان احترام گذاشت ،مگر خودش خواسته با نارسایی ژنتیکی به دنیا بیاید
سجادی:
آقا سیاوش ـ دیر رسیدید زود هم می خواهید تشریف ببرید!مگر اینجا کسی صحبت از حق و حقوق هم جنسگرایان کرد که شما عصبانی شدید؟ ظاهراً دل تان از جای دیگری پر است. موضوع بحث ماهیت هم جنس گرائی است بحثی درباره حق ایشان هنوز نشده.
سیاوش:
جناب سجادی من عصبانی نیستم، واگر هم باشم تصور می کنم پس از چندین سال فعالیت در حوزه عمومی به این توانایی دست پیدا کرده ام که عصبانیتم را وارد گفتگو با "دیگران"نکنم. درست می فرمایید متاسفانه مطلب تان را سریع خواندم و متوجه منظورتان نشدم اما در مورد موضوع بحث هم فکر می کنم می توان برای هم جنسگرایی انسان ها دلایل روانشناختی و چه بسا ژنتیکی پیدا کرد همانطور که برای روی آوردن یک انسان به "نیهیلیسم" و بسیاری مسائل دیگر می توان چنین دلایلی پیدا کرد
به باور من هرگاه به هر دلیلی یک طرز تفکر یا تمایلاتی برای طولانی مدت در یک انسان شکل گیرد می توان نام عقیده بر آن نهاد و برایش احترام قائل بود البته تا آنجائی که مزاحم دیگران نباشد. حتی اگر تعداد انسان های با آن عقیده خاص به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد. اما این که آیا می توان نام بیماری بر آن نهاد؟ لطفا اگر دلایل قانع کننده ای دارید دریغ نفرمایید
سجادی:
کماکان منتظر چند هم جنسگرا برای پاسخ به سوالاتم هستم تا از آن طریق بشکلی اصولی تر به ادعای خودم نزدیک شوم.
یاس:
چون در این زمینه اطلاعی ندارم نمی توانم قضاوت کنم. اما احساس می کنم هم جنسگرایی نوعی ایدز بی خطره ! با این تفاوت که در مورد خطرات و پیشگیری ایدز کلی هشدار داده میشه ، اما در مورد هم جنسگرایی طوری صحبت میشه که اگه باعث ترویجش نشه نوعی تبلیغ ...می تونه باشه و در نتیجه چه نخوایم و چه بخوایم هر دو دارن به رشدشون ادامه میدن. من همجنسگرا نیستم اما ممکنه دچار توهم توطئه باشم.راستی چرا؟ممنون.
چون در این زمینه اطلاعی ندارم نمی توانم قضاوت کنم. اما احساس می کنم هم جنسگرایی نوعی ایدز بی خطره ! با این تفاوت که در مورد خطرات و پیشگیری ایدز کلی هشدار داده میشه ، اما در مورد هم جنسگرایی طوری صحبت میشه که اگه باعث ترویجش نشه نوعی تبلیغ ...می تونه باشه و در نتیجه چه نخوایم و چه بخوایم هر دو دارن به رشدشون ادامه میدن. من همجنسگرا نیستم اما ممکنه دچار توهم توطئه باشم.راستی چرا؟ممنون.
۱ نظر:
وقت نکردم این متن را با دقت کامل بخوانم اما یک نکته که خیلی نظرم را جلب کرد توضیح دوستانی بود که شاهدشان برای بیماری نبودن هم جنس گرایی، وجودش در حیوانات است؟!
در محیط تحصیلیم رزیدنتی بود که از من یک سال بالاتر بود و از نظر سنی چندین سال بالاتر.روز رفتنش، مرا صدا کرد و خواست نصیحتی را به من بکند گفت که دختر جان! مردان می توانند در یک زمان به دو نفر فکر کنند و حتی در صورت داشتن همسر به دنبال رابطه دیگری باشند این فیزیوژی مردان است.
آن روز نشد که به او بگویم ولی به آن که فکر کردم دیدم که بله فیزیولوژی مردان اینطور است اما مفاهیمی همچون وفاداری اخلاق و انسانیت هم وجود دارد که عنان فیزیولوژی را در دست بگیرد.
اینکه حیوانات این کار را بکنند که دلیل بر بیماری نبودن این ماجرا در انسانها نمی شود.
ارسال یک نظر