۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

باز هم جشنواره حماقت

بمناسبت فرا رسیدن جشنواره سالیانه اُسکار، پستی را که سال گذشته به همین مناسبت نوشتم (جشنواره حماقت) در اینجا باز نشر می کنم।
متن کامل را می توانید در آدرس زیر ببینید:
http://sokhand.blogspot.com/2010/02/blog-post.html
..... اسکار را به وضوح می توان جایزه بلاهتی تحت عنوان سینما محسوب کرد.سینمائی که بوضوح اصلی ترین شاخصه اش، گاو فرض کردن مخاطب است. سینمائی که تماشاچی مرد را صرفاً آلتی تناسلی می بیند و هنرپیشه زن و رسالت وی را صرفاً تامین و تغذیه ذائقه و اشتهای آن آلت سیری ناپذیر! طرفه آنکه ارزنی هم صدای اعتراض جامعه زنان مدعی روشنفکری بلند نمی شود که این توهین به شخصیت و شعور زن است که از ایشان در هالیوود صرفاً در حد و قد و قواره توانائی ارضاء ذائقه جنسی مردان استفاده می شود و نه تنها از این بابت جامعه زنان مدعی روشنفکری مکدر نشده بلکه همه ساله باید شاهد جشنواره حماقت اسکار هم باشیم که طی آن خانم ها و آقایانی سوپر استار در اوج بلاهت و حماقت با البسه فاخر و نزول اجلال بر فرش قرمز اسکار دریائی از پوچی و حماقت و بلاهت تنیده شده در زرورقی از تجمل خود را بابت نقش آفرینی در سناریوهای بغایت مزخرفه سناریو نویسان هالیوود بنمایش می گذارند و از آن حماقت آمیزتر چشمان مشتاق و نیش های تا بناگوش باز و دهان های نیمه باز مشتی مفتون و شوق زده طرفداران ایشان در جهان است که با چه اشتیاق توام با بلاهتی نظاره گر سوپراستارهای محبوب شان در پای تلویزیون می شوند.
من به جرات معتقدم حماقت نیز برخوردار از رکورد است و شایسته اخذ جایزه و با توجه به حجم بالای تولیدات ابلهانه هالیوود، صنعت سینمای جهان موظف است به کسانی که توانائی خلق چنان سناریوهای ابلهانه ای را با گاو فرض کردن مخاطب دارند حتماً باید جایزه ای درخور اختصاص دهد.
خدا پدر و مادر وودی آلن را بیامرزد که لااقل به صرافت افتاد و گفت:
جشنواره اسکار محل تجمع مشتی سینما نشناس شده تا به خیال خود سینما و صنعت سینما را ارزیابی و داوری کنند.مصیبت آنجاست که در چنین فضائی که آش آنقدر شور شده که وودی آلن هم فهمیده، اما وقتی فیلم ایرانی درباره الی از حضور در جشنواره اسکار باز می ماند، برخی از اهالی سینمای ایران دچار غنبرک مزمن می شوند!
فراموش نمی کنم وقتی فیلم بغایت ارزشمند «بچه های آسمان» مجید مجیدی نامزد اسکار شد چقدر تاسف بابت آن اثر ارزشمند خوردم و به صراحت گفتم این توهین به فیلم مجیدی است که شان بچه های آسمان را تا حضیض اسکار پائین آوردند.
بر همین اساس بود که هفت سال پیش طی مقاله «آمريکا، کشوری با قهرمانان مجازی!» متذکر شدم که:
... سينمای آمريکا، هاليوود را به مرکز آمال و آرزوها و توفيقات شهروندان آمريکائی مبدل کرده تا جائيکه «هالی بری» نخستين زن سياهپوستی که موفق به کسب جايزه اسکار بعنوان بهترين بازيگر نقش اول زن در هفتاد و چهارمين دوره اسکار شد هنگام دريافت جايزه در حالی که بشدت می گريست! خطاب به حضار می گويد:
«
اين موقعيتی بسيار فراتر از تصور من است. اين دری است که به روی همه زنان بی نام و نشان سياهپوست گشوده می شود... امشب سقف شيشه ای شکست و اميدوارم که برای هميشه شکسته باشد» !حالات واظهارات هالی بری چنانچه به سمع و نظر يک ناظر بی خبر از مراسم مزبور می رسيد احتمالاً وی را زنی تصور می کرد که بعد از ساليانی دراز از کوران يک مبارزه طولانی و طاقت فرسا جهت احقاق حقوق اجتماعی ـ سياسی زنان سياهپوست آمريکا با ظفرمندی بيرون آمده و يا محصول سالها ممارست و رياضت علمی و مکاشفات درونی و تاملات و انديشه های وی منجر به خلق يا کشف يک اثر علمی يا فرهنگی و ادبی و هنری شده! در حالی که به اعتبار نظر کارشناسان سينمای هاليوود مميزه اصلی فيلمی که هالی بری در آن موفق به کسب جايزه اسکار شد وجود طولانی ترين صحنه های عشقبازی ! توسط وی در مقابل دوربين سينما بود!طی مجادله سه سال پیشی که با ابراهیم نبوی پیش آمد بر این نکته ابرام ورزیدم که:
مشاهير و قهرمانان هر جامعه ای، اشتهار و محبوبيت خود را مديون اقبال مردم شانند و زکات چنين سرمايه ای پاسداشت مرزهای اخلاقی است.
اين نمی شود که با نردبان اقبال مردم صدر نشين شهرت و محبوبيت شد و نارفيقانه از آن شهرت لقمه حرام چيد.
فرق است بين مشاهير جامعه اخلاقی با ديگر جوامع.
شهرت در جامعه اخلاقی بمانند جامعه اخلاق ستيز نيست که در آن «آنجلينا ژولی» فاحشه ای از هاليوود کثيف ترين نقش های سکشوال را در مقابل دوربين سينما بازی کند و در مقام شهرت در مقابل دوربين عکاسان کام در کام برادر تنی خود بگذارد و نهايتاً نيز از جانب يونيسف بعنوان نماينده حسن نيت جهت کمک به کودکان انتخاب شود! تو گوئی زمين از حجت خدا خالی است و تنها همين يک نفر برای عهده داری امور انسانی باقی مانده.
اين يعنی توهين به شعور بشريت و دريدن مرزهای اخلاق.
اين يعنی الگو ساختن از هرزگی برای جوانانی که در سنين غلبه احساس بر عقلانيت اند.
http://www.sokhan.info/Farsi/Tavoos3.htm
هر چند شخصاً همه اینها را در حد سرگرمی انسان ها با توجه به جدی فرض کردن خود و حیات شان و برسمیت شناختن اصالت بالعرض چنان بقائی قابل فهم و توجیه می دانم و معتقدم چندان هم نمی توان توقع داشت تا همه انسان ها در قد و قواره کمال انسانی، انسانیت کنند و هکذا زندگی کنند!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام

ناشناس گفت...

alekeh salam , javabeh salam vajeb ast!!!
halivod maleh sahyonezm ast degeh cheh entezari meshavad dasht az sahyonezm? m