۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

هذیان های سیاسی!

بعد از ارائه طرح «تشکیل کنگره ملی» توسط «مجتبی واحدی» که خود را سخنگو و نماینده «حجت الاسلام کروبی» در خارج از کشور می خوانند جناب آقای «سعید شریعتی» عضو حزب مشارکت طی تحشیه ای به این طرح در صفحه فیس بوک شان خطاب به آقای واحدی و با زبانی طنز گونه نوشتند:
ای آقا پسری که می‌خواهی یک تنه کنگره ملی تشکیل دهی آن هم با مذاکره با تروریست‌های سابق. جر نزن برو ته صف آن‌ها بیست و اندی سال پیش شورای ملی مقاومت تشکیل داده‌اند. رهبر دارند، رئیس جمهور دارند، انقلاب اسلامی در هجرت دارند و هزار تا از این ادعاها. درسته که یه نفری اما صف بربری نیست که یه دونه را بی‌صف بدهند.
متعاقب این تحشیه اینجانب نیز ذیل آن و در همان صفحه فیس بوک جناب شریعتی نوشتم:
به اعتبار سلام و علیک سابق با آقای واحدی مایل نیستم با ایشان جدل کنم. اما با توجه به بالا گرفتن هذیان های ایشان مجبورم به زودی پستی مستقل را در وبلاگم به ایشان اختصاص بدهم.
امروز مشاهده کردم که جناب آقای واحدی طی نوشتاری تحت عنوان «کودتاگران وحشت کردند، دوستان چرا» در سایت «صبح امروز» ضمن دفاع مجدد از طرح کنگره ملی شان بدون ذکر نام اما با طعنه و متلک خطاب به اینجانب ابراز لحیه فرموده اند که:
در خارج از کشور هم ، یکی از دوستان ، مرا به هذیان گویی متهم کرد. او را هم درک می کنم زیرا در میان کسانی که ظاهراً از آنها به عنوان اپوزیسیون نام برده می شود تنها کسی که پس از کودتای بیست ودوم خرداد ، با آسودگی خیال به ایران رفت و آمد می کند همین فرد است. در عین حال به انتظار خواهم نشست تا استدلال این دوست را نیز بشنوم .

جناب آقای واحدی
خیلی خلاصه خدمت تان معروض می دارد:
اولاً اینجانب هیچ وقت اپوزیسیون نبوده و نیستم و ادعای اپوزیسیون بودن هم نداشته ام. شما ادعاهای کیهان در مورد اینجانب را بخوانید اما جدی نگیرید!
ثانیاً این بمعنای آن نیست که با اپوزیسیون یا اپوزیسیون بودن مشکل دارم. اما درست یا غلط اپوزیسیون برای بنده تنها در داخل مرزهای ملی ایران و با رعایت اصول و آداب مشروع سیاست ورزی قابل فهم و درک و پذیرش است و پیشتر آنچه که در خارج از کشور خود را تحت عنوان اپوزیسیون معرفی کرده و می کند را تحت عنوان «بیزینس» در پست «اپوزیسیون تاجر» معرفی کرده ام.
ثالثاً بنده درست یا غلط خود را ژورنالیست تعریف کرده و همواره کوشیده ام به لوازم چنین تعریفی پایبند بمانم. لذا صرف نظر از ماهیت حکومت و عمل حکومت و ابتلائات سیاسی در ایران برای خود شان فعال سیاسی تعریف نکرده ام تا لازم باشد نسبت به تحولات سیاسی در ایران موضعگیری داشته باشم. شان روزنامه نگار صرفاً شان تبیین و تشریح بدون جهتگیری و غرض ورزی رویدادها و اتفاقات است.
تا آنجا که سابقه جنابعالی نشان می دهد شما نیز لااقل تا زمانی که در ایران تشریف داشتید روزنامه نگار بوده و چیزی بیش از این را ادعا نمی کردید. البته بنده در جریان فضای خارج از کشور هستم و تا حدود زیادی رفتار فعلی شما برای اینجانب قابل فهم است.
اما اجازه فرمائید فعلاً به همین حد قناعت کرده و در پستی مستقل و مفصل و انشاالله بزودی ابعاد چنین رفتارهای قابل فهمی را به سهم و بضاعت خود کالبد شکافی کنم.
رابعاً متلک جنابعالی مبنی بر تردد با آسودگی خیال اینجانب به داخل کشور را به حساب هیجانزدگی همیشه قابل رصد در چهره و رفتار و گفتار شما می گذارم و جنابعالی را به ذکر خاطره ای دعوت می کنم.
شهریور سال 88 که جنبش سبزتان در اوج بود و آقای احمدی نژاد جهت شرکت در اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل به ایالات متحده آمده بود، دوستان سبزتان در نیویورک مقابل هتل محل اقامت ایشان تجمع اعتراض آمیز کرده بودند و در گفتگوئی که با یکی از ایشان که دختر خانمی آلامد و جوان با مچ بند سبز بودند که به صراحت خودشان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکرده بودند و طرفه آنکه شعار «موسوی رای ما را پس بگیر» را هم سر می دادند! ضمن آنکه با «شور حسینی» معتقد بود حکومت در ایران فاشیستی و استبدادی است از اینجانب و با زبان طعنه پرسید:
اگر من که 20 سال است از ایران خارجم امروز به تهران برگردم و در فرودگاه شعار «مرگ بر خامنه ای» بدهم آیا حکومت من را بازداشت نمی کند؟
در پاسخ به ایشان گفتم:
اولاً شما مگر مریضید که بعد از 20 سال که می خواهید به ایران برگردید اصرار دارید در بدو ورودتان و در همان فرودگاه شعار مرگ بر خامنه ای بدهید!؟ خوب مثله بچه آدم برید کشورتان و بعد از این همه سالهای دوری به اقوام تان سر بزنید!
ثانیاً علی رغم تصورتان مطمئن باشید در چنان حالتی نیز ماموران مستقر در فرودگاه با شما برخورد خاصی نمی کنند و تنها شما را هدایت به گیت خروجی کرده و تحویل خانواده تان می دهند حداکثر می گویند طرف دیوانه است و تحویل خانواده تان می دهند! چرا که حکومت نیز تا آن اندازه شعور دارد تا بفهمد نسبت به شعار و مواضع کسی باید واکنش نشان دهد که از حداقلی از نفوذ کلام نزد مخاطب برخوردار است.

جناب آقای واحدی
اگر رفت و آمد های بنده به داخل کشور آن هم بدون واکنشی خاص از جانب حکومت اسباب تحیر شما را فراهم کرده دلیل آن را دو چیز بدانید:
نخست آنکه «سجادی» جایگاه و نفوذ کلام و شان و ثقلی قابل اعتنا در ساختار سیاسی ایران ندارد.
دوم آنکه «سجادی» صرفاً یک روزنامه نگار است که به سنت «روزنامه نگاری حرفه ای» و پرهیز از ورود به عاطفی نویسی و اتخاذ موضع له یا علیه دیگران آشنا است. همان چیزی که در سنت روزنامه نگاری ایران کیمیاست و معدودی از عزیزان در داخل کشور با آن آشنا و ملتزمند.
البته قطعاً جنابعالی در شیفت تان از روزنامه نگاری به اکتیویست سیاسی در خارج از کشور مخیرید. اما برادرانه از شما خواهش می کنم لااقل در این جایگاه نوین «روی پای خود بایستید» و شیخ را به حال خود بگذارید. برای شیخ اگر چنین ماجراجوئی هائی ارزش داشت به فرزندشان امر نمی کرد که تحت هیچ شرایطی کشور را ترک نکنند! تا اینک مانند عموم «اپوزیسیون خارج از کشور»!!! مبتلا به هذیان گوئی سیاسی شوند!
زیاده فعلا!عرضی نیست.

۲۰ نظر:

ناشناس گفت...

اولن شما کە تاکید میکنید ژورنالیست هستید نە سیاسی، همین نوشتەات خلاف این را میگوید. اگر ژور نالیست هستی ، کە نیستی، این تیتری کە زدەای چیست؟ سیاسی یا خبری یا تحلیلی
اما اقای سعید شریعتی قبلن عضو ج.م بودە و حالا جزوە ولایت مداران و کیهانیان است، یعنی این را نمیدانستی!؟ یا وظیفە ی ژورنالیستیت حکم میکرد کە راســــــــــــــتـــــــش را بگویی؟
"شان روزنامه نگار صرفاً شان تبیین و تشریح بدون جهتگیری و غرض ورزی رویدادها و اتفاقات است" "هذیان های سیاسی!" هر دو نوشتە از شماست، یکیشان را عوض کن. ولی من این سخن سیاسیت را قبول دارم
تعدادی عادت دارند منکر انچە هستند شوند و خود را انچە نیستند بدانند. دوست عزیز ،در مورد ان خانم کە سخنش رفت، بە خودش مربوط است در انتصابات، ببخشید انتخابات شرکت کردە یا نە، چون میتونە خود را عضو جنبش سبز یا بدونە یا نە. تازە مفتش هم شدە ای کە در انتخابات شرکت کردە یانه! باری ‌قاضی هم شدە ای کە مرض دارد یا نە. و از همە مهمتر راهنما و نصیحتگرش هم هستی. شایدحق همە اینها را داشتە باشی اما با تعریف ان جناب از خبرنگار سازگار نیست. ببخشید کە پر حرفی کردم
دوست سیاسی

داریوش سجّادی گفت...

اگر بجای ان همه برآشفتگی کمی فکر می کردید متوجه می شدید که بنده نگفتم و نمی توانم هم بگویم ژورنالیست سیاسی نیستم چون ژورنالیسم در جهان شاحه هائی متعدد دارد از جمله ژوزنالیزم سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی یا هنری یا کارتونیست یا فتوژورنالیست و طنز نویس و گزازش نویس و تحلیلگر و شاحه هائی متعدد دیگر که سهم بنده نیز تحلیلگر سیاسی شده است گذشته از آنکه صفحه فیس بوک بنده و ایضاً وبلاگ بنده محل انتشار حرف های خودمانی و بعضاً کم تکلفم با مخاطب است و نه تحلیل های سیاسی. تحلیل های سیاسی بنده را یا باید در روزنامه ها مطالعه فرمائید و یا در سایت سخن موفق باشید

ناشناس گفت...

با این تعاریف شما از اپوزیسیون پس آقای خمینی هم اپوزیسیون رژیم شاه نبود؟
بابک

داریوش سجّادی گفت...

جناب بابک
ایشان رسماً توسط حکومت وقت به ترکیه و سپس نجف تبعید شدند کاش جماعت اپوزیسیون خودخوانده فعلی خارج از کشور نیز لااقل ادای ایشان را در می آوردند و بجای شانزه لیزه و پیکادلی و بورلی هیلز و ... تشریف می بردند نجف یا کابل یا اسلام آباد!!!!

ناشناس گفت...

انگار مشکل "خارجه".... هر کی میره میره... یعنی میمیره... نمونه های هنری سیاسی فرهنگی اجتماعی هم که سر به فلک کشیدن روزهای اول حرفاشون شنیدنیه روزهای بعد تکراری ، بعدش غیر واقعی ، بعد تر تهوع آور....تو ی کیسه ی مارگیریشون هزارتا دروغ دارن که ما تو ایران توهم میزنیم نکنه ما تو ایران زندگی نمی کنیم نکنه ما خارجیم و اونا داخل
سِیرِ نابودی خیلیارو دیدیم و متاسف هم شدیم
پس:مرگ بر خارج که هی داره مارو تنها تر می کنه
شبنم

داریوش سجّادی گفت...

شبنم خانم مشکل از خارج نیست مشکل از باطنه

ناشناس گفت...

آقای سجادی
تو از کی دوست شیخ شدی؟ که امر می کنی شیخ را به حال خود بگذارید اون که به فرزندان میگه از کشور خارج نشوند یکی از رهبران سیاسی است تازه اگر خود شیخ از کشور خارج شده بود از نظر من هیچ اشکالی نداشت چرا که میتوانست از ایجا بهتر جنبش رو رهبری کنه اما در ضمن مزدوران جمهوری اسلامی چند نوع هستند به خودت نگیر

ناشناس گفت...

از طریق کیهان به اینجا آمدم! خیلی وقته کیهان خوان هستم (احتمالا بدتون آمد؟!) دیدم هر از چندگاهی اخبار ویژه کیهان از شما یاد می کند. گفتم ببینم این آدم عچیب و غریب کیست؟!

به هرحال خیلی وقت گذاشتم برای خواندن مطالب قبلیتان. در یک کلام می توان گفت فردی که می خواهد "منصفانه" ببیند.

موفق باشید.

ناشناس گفت...

جناب سجادی عزیز سلام. جواب خوبی بهش دادید. اما نمیدونم چه سری هست که بعضی افراد وقتی پایشان به خارج از ایران باز میشه اینقدر بی اخلاق و بی جنبه میشن؟ نظری همین آقای واحدی . نوبه قبل اساعه ادب کرد به آقای خاتمی عزیز و با جوابهای کوبنده و دندان خرد کن مواجه شد حالا خودشو نماینده کروبی هم میدونه؟ تشکیل کنگره ملی هم که دیگه نوبره. کروبی بنده خدا تو حصر داره تلف میشه ( دور از جون) این تازه به دوران رسیده نو کیسه ادعای همه چیز داره. برای صدای آمریکا بیشتر از این متاسفم که اونجا رو کرده مجال جولان دادن افراد بی سواد و بی اخلاقی نظیر مجتبی واحدی و امثالهم
حجت کتابی

ناشناس گفت...

اقای داریوش سجادی فقط کافیه در دوسال گذشته نیم نگاهی به روزنامه کیهان و اندیشه های شما بیاندازی تاببینی چگونه بازبان خودت میگویی که مزدور اداره اطلاعات و نوکر جمهوری اسلامی هستی

ناشناس گفت...

مگر حکومت ضداسلامی ایران مرض دارد که جلوی رفت و آمد به ایران یک حزب بادی مجیزمال (دستمال به دست) قدرت را بگیرد--کسی که با "ژورنالیست" خواندن خود آبروی کیهان را میخرد؟

بدون شک واژه "وقیح" باید در برابر "سجادی" برود بمیرد از خجالت.

م.وکيلي گفت...

آقای سجادی دست مريزاد
شما به تنهايي دانشگاه روزنامه نگاری هستيد و قواعد بازی را تا امروز بخوبي پاس داشته ايد. کاش مدعيان دموکراسي خواهي که خود از مصاديق تام و تمام استبداد هستند، قدری رفتار شما و آقای دکتر عليرضا حقيقي را الگوی رفتار سياسي خود قرار دهند. متاسفانه، هيجان زدگي و عاطفه مداری، آفت کنشها و واکنشهای سياسي شده و هر فرد فرصت طلبي، رفتارهای بچه گانه خود را فعاليت سياسي نام ميدهد.
موفق باشيد
م.وکيلي

ناشناس گفت...

اخوی فرض کنید موسوی و کروبی بخواهند در چارجوب قواعد سیاسی ایران فعالیت سیاسی را ادامه دهند، به نظر شما چه کنند؟

ناشناس گفت...

میرسیافی نفود کلام داشت که کُشانده شد؟

پرويز پدرام گفت...

اين بخشي از مطلب اخير شماست:
"بنده درست یا غلط خود را ژورنالیست تعریف کرده و همواره کوشیده ام به لوازم چنین تعریفی پایبند بمانم. لذا صرف نظر از ماهیت حکومت و عمل حکومت و ابتلائات سیاسی در ایران برای خود شان فعال سیاسی تعریف نکرده ام تا لازم باشد نسبت به تحولات سیاسی در ایران موضعگیری داشته باشم. شان روزنامه نگار صرفاً شان تبیین و تشریح بدون جهتگیری و غرض ورزی رویدادها و اتفاقات است."
جناب آقاي سجادي! بنده سالهاست براي اينكه از مواضع گرايشهاي گوناگون مطلع باشم مطالب شما را هم به دقت مي‌خوانم لذا انشا‌ءالله بنده را به نفهمي و بي‌اطلاعي از نظراتتان متهم نمي‌كنيد.
برادر من شما اگر بنا نداريد به موضع‌گيري بپردازيد چرا اين مسأله را درباره سبزها و هر آنچه به آنان مربوط است و يا مخالفان حاكمان ايران مراعات نمي‌كنيد؟
اگر صرفاً به تبيين تحولات سياسي مي‌پردازيد چرا تمركز شما بر رفتار مخالفان جمهوري اسلامي است و انگار نه انگار كه حكومت جمهوري اسلامي نيز به فعاليت سياسي (حتي بسيار دامنه‌دارتر از مخالفانش) مشغول است و لازم است رفتار او نيز تبيين شود.

ناشناس گفت...

بدبختی ما ایرانیان همین است که کار سیاسی را مساوی " هارت و پورت کردن و گرد و خاک کردن " میدانیم.انگار اگر الفاظ درشت و کوبنده و فحش های سیاسی سر بدهیم و بجای آنالیز بی طرفانه حوادث سیاسی بگوییم: من میدانم که قطعا کار فلانی است و دیکتاتور است و سرکوب و چه و چه... همه چیز سروسامان میگیرد و بشریتی آزاد! آیا عصبانی کردن یک حکومت با کلفت گویی های سیاسی نشانه عقل مبارزین است و به جایی بهتر از ترکستان می رسد؟ خوبست سئوال ایشان را از خودشان بپرسیم که چرا شما آنقدر درایت و هوش سیاسی ندارید تا طوری رفتار سیاسی نمایید که کسی در فرودگاه یقه تان را نگیرد؟ این شامل عده ای از کسانی که در این ستون کامنت می گذارند و به رفتار منطقی دیگران فحش می دهند هم می شود. بیایید لای زرورق سیاست، لجن به دیگران پرتاب نکنیم و از آینه هم غافل نشویم...
عسگری

Green Movement گفت...

باسلام
جناب سجادی من می تونم جندتاسوال بپرسم؟ قصد تشفتیش عقاید خدایی نکرده ندارم. 1- آیا بعنوان یک ایرانی از حکومت فعلی حاکم برایران راضی هستید و آن را حافظ و تامین کننده منافع ایرانیان می دانید؟
2- آیا حکومتی مبتنی بر اصل مطلقه ولایت فقیه را پاسخگوی نیازهای جوانان ایرانی قرن 21 می دانید؟
اگر لطف کنید صراحتا جواب این سوالات رو به یک جوان خواننده وبلاگنون بدید ممنون می شم.

ناشناس گفت...

آقای سجادی عزیز
من به عنوان یکی از خوانندگان شما، به خودم این حق رو میدم که سوالی در خصوص مکانیزم ارزش دهی شما به اخبار و تصمیم گیری برای ارایه تحلیل ازتون بپرسم. مثلا من نمیفهمم که چطور شما خبر جابجایی یکی از گزارشگران بی بی سی رو در اون حد حایز اهمیت میبینین که در موردش مطلب مینویسید، بعد در همون ایام مثلا هیچ حرفی در مورد عملکرد قوه قضاییه در اجرای حکم شلاق یه خانم محجبه دانشجوی دکتری سبز ندارین. از کنار اختلاس ۳ ضربدر ۱۰ به توان ۱۲ تومن میگذرین، بعد اینی که آقای واحدی یه فرمایشاتی فرمودن رو حایز اهمیت تشخیص میدین و افاضه میفرمایین؟ امیدوارم سوالم واضح باشه.

داریوش سجّادی گفت...

خدمت جناب Green Movement
با ساختار سیاسی موجود در ایران از حیث محتوا مشکل ندارم اما ار حیث اجرا انتقادات زیادی بر آن وارد می دانم
برای توضیح بیشتر می توانید به دو پست قبلی اینجانب تحت عنوان «آسیاب به نوبت» در آدرس زیر
http://sokhand.blogspot.com/2009/12/blog-post_22.html
و پست «عمو زنجیر آفتاب» در آدرس زیر رجوع فرمائید
http://sokhand.blogspot.com/2011/08/blog-post_07.html
که یکی از نمونه های انتقادی بنده به رفتارهای حکومت است
امیدوارم تا این اندازه پاسخ خود را گرفته باشید

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
سوال شما واضح است و پاسخ بنده نیز آن است که بنده حسب تخصص و گرایشات و موضوعات خاصی که خودم دنبال می کنم به تحلیل مسائل می پردازم و تعهدی نداده ام که در هر موردی حرف بزنم چون در هر موردی نیز تخصص ندارم
در مورد بحث اختلاس البته موضوع مهمی است اما چون برای پرداختن به آن باید به ریز ساختارهای بانکی آشنائی داشت که از تخصص بنده بیرون است لذا ورودی به این مباحث ندارم
در مورد آن خانم نیز اطلاعات تان ناقص است و ایشان شلاق نحوردند و تنها برای ایشان ادای شلاق زدن را در آوردند که تا همین حد نیز به زعم بنده شایسته نیست اما به هر حال همانطور که عرض کردم بنده بر حسب تخصص و ارزشمندی خبری مسائل از حیث تخصص سیاسی خودم موضوعات را برای تحلیل انتخاب می کنم
موفق باشید