بلوندها احمق اند!

اصطلاح Dumb blonde یا «بلوندها احمق اند» یکی از باورهای رائج عامیانه در فرهنگ آمریکائی است.
واقعیت موجود در این باور ناشی از فرهنگ مبتذل «جمال سالاری» است که بصورت مسلط از جانب دستگاه انگاره ساز هالیوود به جامعه زنان این کشور و بعضاً زنان جهان پمپ می شود.
طبیعتاً وقتی زنان در کانون چنین فرهنگی قرار گیرند که: «ای خواهر تو همه ماهیچه ای» و همه شانیت و موجودیت و اعتبار زن به وجوه فیزیکال و ظواهر و برآمدگی و فرو رفتگی های سکشوالش کاهش یابد و جامعه نیز برای چنین ابتذالی کف بزند و چنان زنانی را در کانون اقبال خود بنشانند! طبیعتاً برآمد چنین زنی از چنان خرده فرهنگی (!) مشتی «زیبا رویان احمق» خواهد شد که در کانون اقبال و اشتیاق مشتی هوس باز «زیباروی طلب» هرگز فرصت آن را نخواهند یافت تا با گذشتن از ظواهر، قابلیت های ذهنی و شعور و فهم و فکر و استعداد های خود را نیز برای مطرح شدن و دیده شدن به فعلیت برسانند!
دنباله همین فرهنگ منحط «جمال سالاری» را امروز در ایران هم می توان به عینه ملاحظه کرد که چگونه فردی بدون داشتن قابلیت و جذابیتی جز «جاذبه های ذاتی بصری» توانسته با هوچیگری و توجه طلبی های احمقانه «گاف» کند و در کانون توجه باشد!
سال گذشته در «شولای بی قواره!» نوشتم:
قرار دادن «منسوبین یک بزرگ» در کانون اعتبار و احترام و محبت از جانب مُحبان و عاشقان و شیدائیان آن «بزرگ» در حالی که نه آن منسوب لیاقت چنان احترامی را دارد و نه تمایلی به آن بزرگ و بزرگی هایش دارد و نه فهم و شناخت و شعور و قرابتی از بزرگی های آن بزرگ دارد و نه ادعائی هم برای چنان افتخارات و انتساباتی دارد، بلاشک چنین امری منجر به زار زدن شولای ناقواره آن توفیق اجباری و شوکت و احترام و اعتبار اعطائی با قامت بی قواره چنان منسوب و منسوبانی خواهد شد!
چنین انتساب «لایتچسبکی»! همانقدر حماقت است که به گزاف تکیه بر جای بزرگان زدن!
کاش چنان منسوبینی دلیری می کردند بیش از این چنان بزرگانی را ملکوک نکرده و صادقانه به راه دلپذیر خود می رفتند.
بندگان خدا اگر در رودربایستی انتساب شان نبود اکنون و با فراغ بال در حال حمام آفتاب گرفتن در کنار سواحل دریا در جستجوی تامین دغدغه های تفرج طلبانه شخصی شان بودند تا ادا در آوردن در راستای اعتبار مجعول و بالاجبار محول شده به ایشان!
حکایت آن قهرمانی اند که وقتی از ایشان پرسیدند چه احساسی داشتید وقتی از بالای آبشار به پائین پریدید و گفت:
اگه دستم به اونی که هُلم داد برسه پدرش رو در می آرم!!!
...
من به در گفتم ولیکن بشنوند نکته ها را مو به مو دیوارها

(جمهور زنان و ریاست جمهوری زنان)