۱۳۹۲ آذر ۹, شنبه

آفت عرفان!



تواضع و خفض جناح را می توان زیر مجموعه ای از افعال غیر اخلاقی یا اخلاقی نما دانست!
فروتنی فاقد اصالت و قاصر از ابراز است.
غایت قـُصوی تواضع کردن، تظاهر کردنی است از جنس تصنع.
تواضع «بودنی» است.
باید متواضع بود نه آنکه تواضع کرد!
چنان تواضعی چیزی نیست جز گریم خودنمائی با چشمداشت ستایش طلبی.
نوعی خودنمائی است با باور به نزول اجلال فخرفروشانه از عرش به فرش.
یک بنده نوازی مهوع! یک «من که چیزی نیستم» شعاری!
تواضع از «جنس بودن» باور به هیچ بودن است. نه آنکه با حسی مالکانه «منت ورزانه» فروتنی کردن.
فروتنی از موضع داشتن و داشته خود را به رخ نکشیدن، ادا در آوردن است.
نان و پنیر خوردن اغنیا با فقراست به نیت جلب توجه و ستایش و بی آلایشی فروشی!
متواضع بودن باور عقلی به فقر ذاتی انسان است. فهم این واقعیت که انسان بماهو انسان بالذات مالک هیچ چیزی نیست تا بخواهد یا بتواند فخر آن «داشته مجعول» را خودستایانه بفروشد یا متواضعانه نفروشد!
آفت کلبی مسلکی عارفانه «منت گذاشتن» بر سر خدا با تواضع کردن و ادای فروتنی در آوردن است!
به تعبیر بلند مولانا:
من نه منم! «نه من» منم.
چنین خود ندیدنی. چنین نفی منیتی است که معنای ناب تواضع را سلوک سالکان می کند.
به تعبیر بلند خمینی:
نیستم نیست که هستی همه در نیستی است
هیچم و هیچ که در هیچ نظر فرمائی.


۱ نظر:

ناشناس گفت...

البته این آفت عرفان حقیقی نیست، آفت درویش بازی و دکان باز کردن هاست. والا امثال حضرت امام که خود شما هم اشاره کردید ورودشان به عرصه اجتماع عین عرفان بود.