دوشنبه 17 شهریور ماه گذشته نخستین کسی بودم که به آقای محمد خاتمی پیشنهاد دادم که با توجه به کسالت رهبری و فهم این مسئله که عیادت ایشان توسط خاتمی برخوردار از ملاحظاتی است لااقل با صدور پیغامی علنی وظیفه اخلاقی خود در این خصوص را اداء کنند! (اینجا)
خوشبختانه ملاحظه شد جناب خاتمی نیز چند روز بعد همین کار را کردند.
بدون آنکه اهمیتی داشته باشد که ایشان اساسا پیشنهاد بنده را دیده باشند یا خیر یا اساساً پیغام شان ربطی به درخواست بنده داشته باشد یا خیر اما موظفم به یک نکته برخوردار از برکت از قبال نامه ایشان اشاره کنم.
هر چند پیشنهاد بنده به جناب خاتمی ناظر بر دو هدف بود (تلطیف فضا و انجام تکلیف اخلاقی)
اما شخصاً هدف سومی را نیز از ارائه این پیشنهاد دنبال می کردم که تعمداً از ذکر آن در آن مقطع استنکاف ورزیدم و اکنون و بعد از انتشار پیام جناب خاتمی و محقق شدن آن هدف مستنداً می توانم به آن رفرنس کنم!
استنکافی مفهوم که قطعاً بیان بی موقع آن در آن مقطع می توانست با بسیج حرامیان به ضد خود تبدیل شود!
واقع آن بود که هدف سوم برای بنده برخوردار از اهمیت بیشتری بود و آن اینکه از این طریق آقای خاتمی خواسته یا ناخواسته بین «خود» و «حرامیانی در جوار خود» مرزبندی و مفصل گذاری کرده و با چنین عایق بندی تکلیف خود را با چنان حرامیانی روشن کنند که از 88 به این طرف از جوار شهرآشوبی های آن سال بدون آنکه کمترین صلاحیتی داشته باشند خود را بنام اصلاح طلب به آقای خاتمی کلیپس کرده و بدون آن که کمترین دلبستگی به انقلاب اسلامی و خمینی انقلاب اسلامی و نظام برآمده از انقلاب اسلامی و رهبری انقلاب اسلامی داشته باشند ، زالو صفتانه با سنگر گرفتن در قفای آقای خاتمی بر نقارهای بعد از 88 (پا به پای رادیکال های جبهه مقابل) دامن زده و می زنند.
مرزبندی با انحلال طلبان و اصلاح طلبان رادیکال و سبزهای ساختارشکن دغدغه ای بود که بنده و امثال بنده طی 5 سال گذشته مداوماً از رهبران آن شهرآشوبی ها مطالبه می کردیم و اکنون با ملاحظه حجم عصبانیت و ایضاً پرخاش آن زالو صفتان بعد از نامه اخیر جناب خاتمی به رهبری می توان آن نامه را برخوردار از یک برکت مهم دانست.
برکتی مهم تا آنک بتوان از آن بمثابه قدمی بزرگ در راستای امشی شدن «شرـ زیستان» از جوار آقای خاتمی یاد کرد.
این امر موید آن است وقتی یک رجل سیاسی در تراز آقای خاتمی برای طهارت خود از ناپاکان ماخوذ به حیا مانده! می توان و باید با استفاده از بزنگاه هائی ایشان را در بسترهائی حذق ورزانه مدیریت یا مساعدت کرد.
۴ نظر:
با سلام
یک نکته در مورد نثر جنابعالی به کاربردن کلماتی مانند رفرنس در کنار کلماتی چون استنکاف و کلماتی دیگر که خواننده الان به یاد نمی آورد اما با خواندن هرباره آن ها به یاد سردار رادن و آن کلمه اش می افتد (تبرج) .
دوم این که نوشته اید : حرامیان اطراف آقای خاتمی .
خواهشمند است تا اگر می شناسید نام ببرید تا خواننده گان آگاه شوند و ارجاع به لینک ها و سایت ها در ایام عاشورای 88 ندهید و نام ببرید چرا که انگار جنابعالی بهتر از آقای خاتمی دوستان و دشمنانشان را می شناسید . اگر این گونه است شما بفرمایید نوشتن در وبلاگ سخن را به آقای خاتمی بسپارید و مرحمت فرموده ریاست مرکز باران را قبول بفرمایید .
با تشکر .
جناب سجادی نامه خاتمی به رهبری قطعا اثرات مثبتی برای اردوگاه اصلاح طبان معتقد به نطام و در چارچوب نظام دارد اما باید به این مسئله هم توجه کنیم که ایا قطب مقابل هم پیام این نامه رو دریافت کرده درحالی که در سرمقاله کیهان به قلم حسین شریعتمداری در روز سه شنبه با عنوان اول استعفا بعد.......ما نشانی از این مسله نمیبینیم به نظر میرسد عده ای قصد ندارد فضا به ان صورت که شما میگویید تلطیف شود.
جناب ناشناس!
پرسش های ساده ای مطرح می کنید!
لازم به ذکر نام نیست تنها سری به سایت های مدعی اصلاح طلبی و سبزینگی و صفحات فیس بوک منسوبین نسبی و عقیدتی (ظاهراً منسوبین عقیدتی) آقای خاتمی بعد از عمل جراحی رهبری بزنید تا از واکنش ها و شدت تاثر و تالمات روحی ایشان نسبت به کسالت رهبری در کنار نامه قابل تقدیر آقای خاتمی مطلع شوید.
در مورد نکته دوم تان نیز
مهم نیست کسانی تمایل به تلطیف فضای سیاسی کشور ندارند مهم آن است که هر کس موظف است نقش و مسئولیت سیاسی و رسالت تاریخی اش برای حفظ وحدت و یکپارچگی کشور را عهده داری کند
با سلام مجدد .
خیر . جنابعالی جمع بستید و فرمودید : حرامیان اطراف و خواستیم تا نام ببرید و لینک به فلان سایت و وبلاگ ندهید که باز دادید .
ساده اش می کنیم .
نام ببرید از حلالیان اطراف .
با تشکر .
ارسال یک نظر