گویند سفیهی از فرزند خود پرسید:
دو دو تا؟ و فرزند پاسخ داد هفت تا!
پدر برآشفت و در مقام «تعلیم توام با تنبیه» فرزند را این گونه عتاب کرد که:
ابله! دو دو تا چهار تا.
نه ـ پنج تا خیلی باشه شیش تا!
هفت رو از کجا آوردی!؟
اسفند ماه سال 82 که آن بخش از اصلاح طلبان رادیکال متقاضی تحریم انتخابات دور هفتم مجلس شورای اسلامی شدند و علی رغم شکست فراخوان شان و مشارکت بالای 50 درصدی مردم در آن انتخابات، پایشان را در یک کفش کرده بودند که مردم به فراخوان ما لبیک گفتند! در آن مقطع شخصاً و با اشاره به «انفعال اوتیستیک جوانان منسوب به اردوی اصلاحات» ذیل مقاله «صمد و عین الله» نوشتم:
شکست تحريم انتخابات با حضور بالای پنجاه درصدی شهروندان ايرانی در کنار اصرار تحريم کنندگان (علی رغم پيش بينی استقبال 90% مردم از تحريم انتخابات) بر پيروزی سياست تحريم، یادآور اين گزاره ملانصرالدين است که معتقد بود مردمان سه دسته اند: آنها که شمارش بلدند و آنها که شمارش بلد نيستند!؟ هر چند چنين حالت انفعال اوتيستيکی نزد نسل جوان برای برخی از جناح های سياسی ايران که همواره جوانان را عنصری مزاحم و چموش در عرصه سياست ايران می دانسته اند وضعيتی ايده آل و شيرين است اما مشکل آنجاست که اين وضعيت فاقد تعادل و شکننده است و در ميان مدت طيف مبتلا به «اوتيسم اجتماعی» با پيدا کردن نخستين فرصت و بزنگاه برای تخليه خود از کمپلکس انباشته شده ناشی از عدم تحقق رويای تحريم انتخابات، با رفتارهای کور و خشن ، شهرآشوبانه و هنجارشکن و تخريبگرانه از خود واکنش نشان خواهد داد. واکنش هائی که هر چند نافرجام هم باشد اما برای ساختار حکومت هزينه زاست.
اسفند ماه سال 82 که آن بخش از اصلاح طلبان رادیکال متقاضی تحریم انتخابات دور هفتم مجلس شورای اسلامی شدند و علی رغم شکست فراخوان شان و مشارکت بالای 50 درصدی مردم در آن انتخابات، پایشان را در یک کفش کرده بودند که مردم به فراخوان ما لبیک گفتند! در آن مقطع شخصاً و با اشاره به «انفعال اوتیستیک جوانان منسوب به اردوی اصلاحات» ذیل مقاله «صمد و عین الله» نوشتم:
شکست تحريم انتخابات با حضور بالای پنجاه درصدی شهروندان ايرانی در کنار اصرار تحريم کنندگان (علی رغم پيش بينی استقبال 90% مردم از تحريم انتخابات) بر پيروزی سياست تحريم، یادآور اين گزاره ملانصرالدين است که معتقد بود مردمان سه دسته اند: آنها که شمارش بلدند و آنها که شمارش بلد نيستند!؟ هر چند چنين حالت انفعال اوتيستيکی نزد نسل جوان برای برخی از جناح های سياسی ايران که همواره جوانان را عنصری مزاحم و چموش در عرصه سياست ايران می دانسته اند وضعيتی ايده آل و شيرين است اما مشکل آنجاست که اين وضعيت فاقد تعادل و شکننده است و در ميان مدت طيف مبتلا به «اوتيسم اجتماعی» با پيدا کردن نخستين فرصت و بزنگاه برای تخليه خود از کمپلکس انباشته شده ناشی از عدم تحقق رويای تحريم انتخابات، با رفتارهای کور و خشن ، شهرآشوبانه و هنجارشکن و تخريبگرانه از خود واکنش نشان خواهد داد. واکنش هائی که هر چند نافرجام هم باشد اما برای ساختار حکومت هزينه زاست.
پیش بینی که متاسفانه در 88 در بالاترین سطح به منصه ظهور رسید!
سوای تحقق پیش بینی مزبور، شواهد موید آن است که بخش نخست ماجرا کماکان محفوظ مانده و رادیکال های اصلاحات کماکان معتقدند «دو دو تا هفت تا»!
مصاحبه اخیر «حمیدرضا جلائی پور» با روزنامه اعتماد شاهدی بر این ادعاست آنجا که ایشان در مقام تحلیل انتخابات ریاست جمهوری سال 92 خطاب به اصولگرایان می فرمایند:
آنها (اصولگرایان) هنوز اشتباهات خود را قبول نكردهاند و بيشتر از سوي مردم غافلگير شدند. اگرچه آنها در یك وزنكشي سياسي فقط چهار ميليون راي در انتخابات رياستجمهوري 92 كسب كردند.(اشاره به آرای متخذه سعید جلیلی)
سوای تحقق پیش بینی مزبور، شواهد موید آن است که بخش نخست ماجرا کماکان محفوظ مانده و رادیکال های اصلاحات کماکان معتقدند «دو دو تا هفت تا»!
مصاحبه اخیر «حمیدرضا جلائی پور» با روزنامه اعتماد شاهدی بر این ادعاست آنجا که ایشان در مقام تحلیل انتخابات ریاست جمهوری سال 92 خطاب به اصولگرایان می فرمایند:
آنها (اصولگرایان) هنوز اشتباهات خود را قبول نكردهاند و بيشتر از سوي مردم غافلگير شدند. اگرچه آنها در یك وزنكشي سياسي فقط چهار ميليون راي در انتخابات رياستجمهوري 92 كسب كردند.(اشاره به آرای متخذه سعید جلیلی)
قبل از ایشان آقای «صادق زیباکلام» و دیگرانی از منتهی الیه اصلاح طلبان رادیکال همین ادعا را مطرح کرده اند.
ادعائی که در ساده ترین تعریف ممکن می توان آن را نوعی «مرد رندی» قلمداد کرد!
چنین قضاوتی بازگشت به این کوژتابی دارد که این افراد وقتی می خواهند دلائل موفقیت دکتر روحانی را بیان کنند ضمن آنکه وی و آرای وی را بنام خود مصادره و سند می زنند می گویند «ما» برخلاف اصولگرایان دچار تفرقه نشدیم که با چهار کاندیدا آمدند و آرایشان پخش شد و با استفاده از تجربه 84 و از طریق اجماع و وحدت روی یک نامزد برنده شدیم.
طرفه آنکه همین قشر از اصلاح طلبان رادیکال وقتی می خواهند به چیستی و چرائی باخت رقیب بپردازند با استناد به آرای «سعید جلیلی» می گویند انتخابات نشان داد اصولگرایان تنها 4 میلیون رای دارند!
مردرندی انتسابی ناظر بر این پرسش است که:
چطور برای «بولد کردن» پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال 92 به آرای 18 میلیونی ایشان استناد می شود اما نوبت به شمارش آرای رقیب که می رسد فراموش می کنند مجموع آرای اصولگرایان که به اعتراف اصلاح طلبان بین 4 کاندیدا پخش شد 16 میلیون است اما مرد رندانه به اینجا که می رسند تنها آرای جلیلی را (4 میلیون) به عنوان آرای متخذه اصولگرایان برسمیت شناخته و چرتکه می کنند.
به تاسی از آن گزاره ارسطو مبنی بر آنکه «من افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیش از افلاطون دوست دارم» به سهم خود مایلم خطاب به این بخش از منسوبان رادیکال جبهه اصلاحات گوشزد کنم:
بنده نیز به سهم خود این بخش از اصلاح طلبان را دوست دارم هر چند سنت شکنانه اصلاحات را زخمی کردند اما حقیقت را بیش از ایشان باید دوست داشت و حقیقت آن است که دو دو تا چهار تاست!
ولو آنکه با مذاق ما خوش نیآید!
ادعائی که در ساده ترین تعریف ممکن می توان آن را نوعی «مرد رندی» قلمداد کرد!
چنین قضاوتی بازگشت به این کوژتابی دارد که این افراد وقتی می خواهند دلائل موفقیت دکتر روحانی را بیان کنند ضمن آنکه وی و آرای وی را بنام خود مصادره و سند می زنند می گویند «ما» برخلاف اصولگرایان دچار تفرقه نشدیم که با چهار کاندیدا آمدند و آرایشان پخش شد و با استفاده از تجربه 84 و از طریق اجماع و وحدت روی یک نامزد برنده شدیم.
طرفه آنکه همین قشر از اصلاح طلبان رادیکال وقتی می خواهند به چیستی و چرائی باخت رقیب بپردازند با استناد به آرای «سعید جلیلی» می گویند انتخابات نشان داد اصولگرایان تنها 4 میلیون رای دارند!
مردرندی انتسابی ناظر بر این پرسش است که:
چطور برای «بولد کردن» پیروزی آقای روحانی در انتخابات سال 92 به آرای 18 میلیونی ایشان استناد می شود اما نوبت به شمارش آرای رقیب که می رسد فراموش می کنند مجموع آرای اصولگرایان که به اعتراف اصلاح طلبان بین 4 کاندیدا پخش شد 16 میلیون است اما مرد رندانه به اینجا که می رسند تنها آرای جلیلی را (4 میلیون) به عنوان آرای متخذه اصولگرایان برسمیت شناخته و چرتکه می کنند.
به تاسی از آن گزاره ارسطو مبنی بر آنکه «من افلاطون را دوست دارم اما حقیقت را بیش از افلاطون دوست دارم» به سهم خود مایلم خطاب به این بخش از منسوبان رادیکال جبهه اصلاحات گوشزد کنم:
بنده نیز به سهم خود این بخش از اصلاح طلبان را دوست دارم هر چند سنت شکنانه اصلاحات را زخمی کردند اما حقیقت را بیش از ایشان باید دوست داشت و حقیقت آن است که دو دو تا چهار تاست!
ولو آنکه با مذاق ما خوش نیآید!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر