دیکتاتوری صناعتی است بیشکل که بسته به ساختاری که در آن قرار میگیرد شکل گرفته و ماهیت و جنسیت و فعلیت پیدا میکند.
دیکتاتوری وقتی مظروف یک «ساختار سیاسی» میشود مآلاً ماهیتی سیاسی پیدا کرده و شکل مناسبات حاکم و محکوم و جنس مطالبهها و تضییعها و مضایقهها در آن ساختار «سیاسی» شده و فرد در تار و پود عدم آزادیهای سیاسی پیله پیچ میگردد.
دیکتاتوری سیالیتی است که در خلاء فاقد موضوعیت است و برای فعلیت یافتن نیازمند ساختار است و بالمآل دیکتاتوریها را بر اساس ساختار حکومتیشان میبایست گونهشناسی و تباریابی کرد.
بر این منوال به اعتبار آنکه ایالات متحده آمریکا یک ساختار سیاسی نیست بالتبع این کشور دیکتاتوری سیاسی نیز نیست و بر این اساس آزادیهای سیاسی و اجتماعی در این کشور متاعیاند که به وفور در بازار سیاست موجودند چون سیاست و مشتقات سیاست در این ساختار موضوعیت نداشته و طریقیت دارد.
علیرغم این آمریکا یکی از سنگینترین نظامهای دیکتاتوریاست با این تفاوت که صیرورت دیکتاتوری آمریکائی در ظرف اقتصاد قالب گرفته و فونداسیون اقتصادی در این کشور است که دیکتاتوری را در آمریکا فانکشنال میکند.
وقتی بقول ریچارد نیکسون: «در آمریکا پول همه چیز نیست، بلکه تنها چیز است»! طبعاً در چنین نظام پولسالاری این «اقتصاد» است که فرمدهنده به مناسبات شهروند و حکومت میشود.
لذا کارنامه دیکتاتوری یا لیبرالیستی بودن نظام حکومتی آمریکا را باید با شاخص مناسبات مالی ارزیابی کرد.
محل نزاع و موضوع مناقشه ماهیت اقتصادی و مناسبات پول سالار در حکومت آمریکائی است که منجر به آن شده شدیدترین دیکتاتوری اقتصادی از طریق مناسبات خفقانآور و دست و پاگیر بانکی و حقوقی و مالی و بیمهای بر زندگی شهروند آمریکائی احتقان شود.
شهروند آمریکائی با فرو رفتن در تار و پود مناسبات مآزگونه بانکی و اقتصادی فاقد کمترین میزان حُریت شهروندی است و سیستم با اتکای بر یک نظام رُباتیک اقتصادی شهروندان را به رُباتهائی مُبدل کرده که نقش پیچ و مهرههای ماشین پُرمهابت پولسالار و اقتصاد محور کاپیتالیسم آمریکائی را عهدهداری میکنند.
بر این اساس در لِوْایِتان پولسالار آمریکائی «انسان» مختصات و تعریف خاص خود را پیدا میکند:
مرد در این منظومه موجودیتی است «کامرشال» Commercial (تجاری) و زن تمامیتی است «سکشوال» Sexual (جنسیتی) که هر دو بر اساس مزیت نسبیشان فانکشنال شده و در چرخ دندههای ساختار اقتصادی آمریکا در جای مناسب تعبیه شدهاند.
.........................
مع الاسف کلیت آمریکاشناسی نخبگان ایرانی به کتاب «تحلیل دموکراسی در آمریکا» منحصر شده که بالغ بر دویست سال پیش توسط «آلکسی دوتوکویل» تحریر شد و فاهمه ایرانیان از آمریکا را در همین نوشتار فریز کرد تا جائی که رئیس جمهور خاتمی نیز در ۷۶ طی مصاحبه با CNN بدون تفطن به واقعیت عینی آمریکا درکاش از ایالات متحده را با این کتاب فسیل شده رفرنس کرد!
ویدئوی ضمیمه بوضوح نشان میدهد دیوان سالاران بانکی در آمریکا چگونه جامعه زنان را به اسم آزادی انتخاب و اشتغال با جنبش فمنیست فریفته و مُحیلانه ایشان را بصورت ریموت کنترل به مهرههای کارورز در دیکتاتوری اقتصادیشان دلالت کردهاند.
#داریوش_سجادی
دیکتاتوری وقتی مظروف یک «ساختار سیاسی» میشود مآلاً ماهیتی سیاسی پیدا کرده و شکل مناسبات حاکم و محکوم و جنس مطالبهها و تضییعها و مضایقهها در آن ساختار «سیاسی» شده و فرد در تار و پود عدم آزادیهای سیاسی پیله پیچ میگردد.
دیکتاتوری سیالیتی است که در خلاء فاقد موضوعیت است و برای فعلیت یافتن نیازمند ساختار است و بالمآل دیکتاتوریها را بر اساس ساختار حکومتیشان میبایست گونهشناسی و تباریابی کرد.
بر این منوال به اعتبار آنکه ایالات متحده آمریکا یک ساختار سیاسی نیست بالتبع این کشور دیکتاتوری سیاسی نیز نیست و بر این اساس آزادیهای سیاسی و اجتماعی در این کشور متاعیاند که به وفور در بازار سیاست موجودند چون سیاست و مشتقات سیاست در این ساختار موضوعیت نداشته و طریقیت دارد.
علیرغم این آمریکا یکی از سنگینترین نظامهای دیکتاتوریاست با این تفاوت که صیرورت دیکتاتوری آمریکائی در ظرف اقتصاد قالب گرفته و فونداسیون اقتصادی در این کشور است که دیکتاتوری را در آمریکا فانکشنال میکند.
وقتی بقول ریچارد نیکسون: «در آمریکا پول همه چیز نیست، بلکه تنها چیز است»! طبعاً در چنین نظام پولسالاری این «اقتصاد» است که فرمدهنده به مناسبات شهروند و حکومت میشود.
لذا کارنامه دیکتاتوری یا لیبرالیستی بودن نظام حکومتی آمریکا را باید با شاخص مناسبات مالی ارزیابی کرد.
محل نزاع و موضوع مناقشه ماهیت اقتصادی و مناسبات پول سالار در حکومت آمریکائی است که منجر به آن شده شدیدترین دیکتاتوری اقتصادی از طریق مناسبات خفقانآور و دست و پاگیر بانکی و حقوقی و مالی و بیمهای بر زندگی شهروند آمریکائی احتقان شود.
شهروند آمریکائی با فرو رفتن در تار و پود مناسبات مآزگونه بانکی و اقتصادی فاقد کمترین میزان حُریت شهروندی است و سیستم با اتکای بر یک نظام رُباتیک اقتصادی شهروندان را به رُباتهائی مُبدل کرده که نقش پیچ و مهرههای ماشین پُرمهابت پولسالار و اقتصاد محور کاپیتالیسم آمریکائی را عهدهداری میکنند.
بر این اساس در لِوْایِتان پولسالار آمریکائی «انسان» مختصات و تعریف خاص خود را پیدا میکند:
مرد در این منظومه موجودیتی است «کامرشال» Commercial (تجاری) و زن تمامیتی است «سکشوال» Sexual (جنسیتی) که هر دو بر اساس مزیت نسبیشان فانکشنال شده و در چرخ دندههای ساختار اقتصادی آمریکا در جای مناسب تعبیه شدهاند.
.........................
مع الاسف کلیت آمریکاشناسی نخبگان ایرانی به کتاب «تحلیل دموکراسی در آمریکا» منحصر شده که بالغ بر دویست سال پیش توسط «آلکسی دوتوکویل» تحریر شد و فاهمه ایرانیان از آمریکا را در همین نوشتار فریز کرد تا جائی که رئیس جمهور خاتمی نیز در ۷۶ طی مصاحبه با CNN بدون تفطن به واقعیت عینی آمریکا درکاش از ایالات متحده را با این کتاب فسیل شده رفرنس کرد!
ویدئوی ضمیمه بوضوح نشان میدهد دیوان سالاران بانکی در آمریکا چگونه جامعه زنان را به اسم آزادی انتخاب و اشتغال با جنبش فمنیست فریفته و مُحیلانه ایشان را بصورت ریموت کنترل به مهرههای کارورز در دیکتاتوری اقتصادیشان دلالت کردهاند.
#داریوش_سجادی
۱ نظر:
عکس قضیه هم در اخلاق و روابط اجتماعی صدق میکند که به لحاظ نفرت ، بیزاری ، دروغ ، دو رنگی ، دو رویی و ریا کاری در عصر حاضر و تا آنجا که بنده اطلاع دارم درهمه جا و حتی تا حدودی در جامعه اسلامی ما طریقت پیدا نکرده بلکه موضوعیت دارد ! از آنرو تنها چیز باقی مانده پول است .
ارسال یک نظر