۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

دام هایزر!

استعفای «حسنی مبارک» هر چند بدواً خبر مسرت بخشی برای ملت مصر خواهد بود تا بدینوسیله کارآمدی 18 روز پایمردی خود در میدان التحریر را جشن بگیرند. اما ماهیت این استعفای شتابزده تا حدود زیادی مشکوک و موید ترفندی آمریکائی بمنظور خرید زمان جهت مهار انقلابیون مصری است.
اعلام شتابزده استعفای حسنی مبارک آن هم کمتر از 19 ساعت بعد از نطق تلویزیونی اش و تاکیدش در آن نطق بر عزم وی جهت ماندن در پست ریاست جمهوری می تواند حاکی از آن باشد که «مبارک» طی آن 19 ساعت بمنظور «متقاعد شدن به لزوم استعفا» زیر فشار روانی سنگینی قرار داشته .
این فشار سنگین وقتی می تواند قابل فهم باشد که مشاهده شد انقلابیون بعد از تاکید مبارک بر ماندنش در قدرت بشدت خشمگین شدند و ضمن عبور از میدان التحریر، خود را به پشت دیوارهای کاخ ریاست جمهوری قاهره و ساختمان مرکزی تلویزیون مصر رساندند و هر آئینه احتمال تسخیر این دو مرکز مهم، اقدامی دور از انتظار نبود.
طبعاً با تسخیر تلویزیون و کاخ ریاست جمهوری، شیرازه امور بصورت کامل از دست دولتمردان مصر و به تبع آن حامیان آمریکائی ایشان در واشنگتن خارج می شد و دولت قاهره و کاخ سفید خود را در مقابل عمل انجام شده و غیر قابل مهار می دیدند.
ظاهراً کاخ سفید و حلقه قدرت در قاهره بمنظور کنترل بحران و خرید زمان بنفع خود ترجیح دادند با قربانی کردن مبارک در مقابل مهار بحران توسط ارتش، معادله همه یا هیچ را بنفع خود بر هم بزنند.
این تدبیری بود که 32سال پیش نیز و بمنظور کنترل وضعیت بحرانی در میانه شعله های فروزان انقلاب اسلامی سال 57 ایران، در دستور کار کاخ سفید قرار گرفت و بر همین اساس «ژنرال هایزر» را با اختیار تام و بمنظور ترغیب امرای ارتش شاهنشاهی جهت به دست گرفتن ابتکارعمل،عازم ایران کرد.
هر چند در آن تاریخ و علی رغم مذاکرات سنگین و فشرده هایزر با امیران ارتش، نهایتاً با انتشار اعلامیه بی طرفی ارتش در قبال انقلاب مردم ایران، طرح هایزر شکست خورد. اما ظاهراً اکنون و این بار در قاهره این نسخه جواب داد و واشنگتن موفق شد تا علی الظاهر با پذیرش دادن یک امتیاز شیرین به انقلابیون در مصر (استعفای حسنی مبارک) متقابلاً ارتش مصر را برخلاف مصرح قانون اساسی و به عنوان یگانه نهاد قابل اعتماد و قدرتمند باقی مانده در هرم قدرت مصر جایگزین و مسلط بر امور و مقدرات غیرقابل پیش بینی مصر کند.
طبعاً با توجه به آنکه وفق قانون اساسی مصر، در فقدان رئیس جمهور شخص معاون اول رئیس جمهور می بایست جایگزین وی جهت دوران انتقال قدرت شود. تصمیم روز گذشته در مصر مبنی بر انتقال قدرت از کاخ ریاست جمهوری به ستاد ارتش و شورای نظامیان را می توان ترفند موفقیت آمیز واشنگتن در پروسه مدیریت بحران در مصر تلقی کرد. ترفندی که در صورت آرام شدن وضعیت در مصر و عدم ابرام انقلابیون بر دیگر مطالبات شان و بازگشت ایشان به خانه موفقیتی بزرگ برای آمریکا خواهد بود تا بدینوسیله و با تکیه بر اقتدار نظامی ارتش در مصر وضعیت را تا رسیدن به وضعیت صفر مدیریت کند.
محتوای سخنرانی رئیس جمهور آمریکا در قبال خبر استعفای حسنی مبارک نیز حاکی از دادن چک سفید ایشان به نظامیان اکنون به قدرت رسیده در بحران مصر بود که طی آن اوباما با تجاهل العارف نسبت به نقض مسلم قانون اساسی به استقبال از روی کار آمدن نظامی های قابل وثوق و اعتمادش در قاهره رفت.
طبعاً تا اینجای کار هر چند مردم مصر به خواسته نخست خود رسیدند اما با توجه به محروم بودن مصری ها از رهبری مقتدر و تمام کننده مانند نمونه ایران در بهمن 57 بعد از این سطح بازی عوض شده و در صورت خالی شدن میدان از مردم از این به بعد عرصه بازی وارد کریدورهای سیاسی خواهد شد که در این عرصه آمریکا و عوامل اش در مصر دست بالا را خواهند داشت.
با چنین مختصاتی هر چند نمی توان منکر موفقیت اولیه مردم مصر شد اما نباید و نمی توان این واقعیت را نیز انکار کرد که واشنگتن نیز تا اینجا هوشمندانه موفق شد تا بحران را از سطح خیابان به سطح نظامیان منتقل کند.

۲۵ نظر:

بهرام گفت...

آقای سجادی

درک می کنم چی میگید و البته تا حدودی هم بخش هایی از تحلیل شما رو قبول دارم اما توصیه می کنم کمتر در دام تئوری توهم توطئه بیافتید!! تردیدی در این وجود ندارد که آمریکا و هر کشور دیگری به دنبال حفظ منافع استراتژیک خود در مصر است و طبیعی است که دولت ایالات متحده با توجه به موقعیت مصر به عنوان یک همپیمان استراتژیک و درگیر در مسائل فلسطین ، تحولاتش برای آمریکا و هر کشور دیگر مهم باشد اما به هر شکل، مردم و همین رهبران نیم بند نیز مسائل را تحلیل می کنند و با واقعیت ها نیز آشنایند لذا ندیدیم که در طول این 19 روز شعاری علیه کشوری خارجی بدهند الا در برخی موارد اسرائیل. خلاصه کنم: به هر صورت مصر از این به بعد عرصه رقابت شدید سیاسی میان رقبای داخلی و خارجی خواهد بود و به نظرم ارتش نیز تا زمانی که اعتماد مردم را از دست نداده می تواند تعیین کننده باشد درغیر اینصورت مردم در مقابل ارتش هم خواهند ایستاد به ویژه آنکه این مردم 30 سال طعم تلخ حکمرانی نظامیان را چشیده اند و به راحتی تن به تسلط آنان نخواهند داد دولت ایالات متحده هم این را می داند لذا تلاش اوباما و مشاورانش بر این امر استوار خواهد بود که حتی الامکان شرایطی برای به قدرت رسیدن یک دولت سکولار در مصر را فراهم کنند و البته در عین حال از تجربه ایران بهره برده و مردم مصر را علیه خود نخواهند شوراند. نیاز مصر به یک دموکراسی واقعی امری اجتناب ناپذیر است و همه جهان این را میداند. نه مصر بلکه اکثر کشورهای منطقه.

داریوش سجّادی گفت...

جناب بهرام
ضمن تشکر از ارسال نقطه نظرتان اما شوربختانه در دنیای سیاست نباید با خوشبینی انشاالله گربه است به استقبال مسائل و رویدادها رفت
درست است که طی 18 روز بحران در مصر مردم شعار علیه کشوری ندادند که دلیلش را پیشتر و به زعم خودم در مقاله انقلاب صامت آوردم
http://sokhand.blogspot.com/2011/02/blog-post_04.html
اما در این نکته نمی توان تردید کرد که حسنی مبارک طی 30 سال گذشته یکی از قابل اعتماد ترین و اصلی ترین متحدین آمریکا در شمال افریقا بوده که اکنون بنا به هر دلیلی در کانون خصومت مردمش قرار گرفته و طبعاً ایالات متحده نمی تواند و نباید در قبال سقوط موازنه قوا در مصر که تاپیش از این به نفع خودش بوده بی تفاوت باشد و از طرفی در موقعیت فعلی نمی تواند مانند دوران جنگ سرد چشم خود را بر رویکردهای انقلابی مردم دولت های متحدش ببندد
خصوصاً آنکه هنوز افکار عمومی حمایت اوباما از جنبش سبز را فراموش نکرده که صرف نظر از اصالت یا عدم اصالت آن جنبش به هر حال آمریکا از آن جنبش به دلیل اینکه ارکان قدرت در کشوری که 32 سال است در کانون خصومت با خودش قرار دارد حمایت کرد
لذا طبیعی خواهد بود با توجه به آن حافظه تاریخی امروز هم اگر مایل هم نباشد اما به صفت ظاهر باید از جنبش مردم مصر ولو آنکه علیه متحد خودش هم باشد دفاع کند
اما ظاهر سیاست را به خود رها کنید و باید برای فهم تصمیمات زیر پوستی به باطن آن بازگردیم
اینکه نیاز به مصر به دمکراسی امری اجتانب ناپذیر است مسئله مردم مصر است و نه مسئله دولت آمریکا و کاخ سفید در اولویت بدنبال راه حلی با کمترین هزینه جهت حفظ منافع خود و اسرائیل در منطقه است حال با حمایت از جنبش های دمکراسی خواهی یا رژیم های دیکتاتوری
هر کدام به اقتضای خودشان
این را نباید با طرح تئوری توهم توطئه لوث کرد

بهرام گفت...

جناب سجادی

بنده خوشبین نیستم و ساده لوحی را هم توصیه نمی کنم و معتقدم که در سیاست و کشورداری هیج زمان کشوری دوست مطلق یا دشمن مطلق ندارد اساس روابط را منافع ملی هر کشوری تشکیل می دهد و همین مهم موجب درک مشترک به خصوص در میان دولتمردان کشورها می شود....! بنده نگفتم که انشالله گربه است و در عین حال معتقدم نیستم که آمریکا مدینه فاضله است و یا اینکه آمریکا مسوولیت استقرار دموکراسی در کشورها را بر عهده دارد اما معتقد هم نیستم که دائم ذهن خود را مشغول این کنیم که دنیا در حال توطئه علیه ماست و ما نیز به جای آنکه به دنبال ایجاد یک فضا آرام و بدور از تشنج باشیم تا بتوانیم امور داخلی کشور و روابط خارجی آن را تنظیم کرده و سامان دهیم دائم به دنبال آن باشیم که برنامه ریزی کنیم تا توطئه های دشمن را خنثی نمائیم!! طبیعی است که آمریکا و هر کشور قدرتمند تاثیر گذار در جهان به دنبال تامین منافع خود در دنیاست و اتفاقا چون به لحاظ سیاسی اقتصادی و نظامی قوی است َآسان تر منافع خود را تامین می کند لذا با پذیرش این واقعیت، باید همه چیز را سیاه و سفید و صفر و یک نبینیم باید با واقعیت ها رو به رو شد و هزینه را در رفتارها و روابط بین المللی کاهش داد و قدم به قدم به دنبال تامین بیشتر منافع ملی بود..!
مگر شما به چیزی غیر از این معتقدید؟
در پایان توجه شما را پاسخی که خودتان به نوشته اول من داده اید جلب می کنم که به صراحت فرموده اید امریکا ناچار شد به متحد سی ساله ی خودش پشت کند و به خواست مردم تن دهد!! درست است؟ حال بفرمایید آیا عاملی به غیر از خواست و اراده مردم، آمریکا را وادار به صرفنظر کردن از هم پیمان خود کرد؟! البته من جتی پا را فراتر از این می گذارم و معتقدم که آمریکا اگر بتواند و زمینه ای ایجاد شود سایر متحدان سنتی خود در منطقه را نیز قربانی خواهد کرد چون سالهاست که دنیا که آمریکا نیز بخشی از آن است به این واقعیت اجتناب ناپذیر رسیده دموکراسی ضرورت جهان امروز است و دولت قدرتمندی مثل آمریکا هم منافع خود را در استقرار دموکراسی در کشورها دنبال می کند و از آن فضا برای تحقق سیاست هایش بهره می برد...
بحث مفصل است....

ناشناس گفت...

با سلام و احترام ، با تأیید تحلیل شما درباره ماهیت انتقال قدرت در مصر، ولی قیاس شما از همسانی مأموریت آمریکا در ایران دیروز و مصر امروز چندان دقیق به نظر نمی رسد! ماهیت مأموریت هایزر دیروز آمریکا و هایزر امروز آنان یکسان نبود ، هایزر دیروز برای فلج کردن ارتش به صحنه آمده بود و هایزر امروز برای حفظ اعتبار و غلبه ارتش مصر بربحران !، باید تأکید کرد که ژنرال هایزر دیروز و ژنرالهای آمریکایی امروز هر دو در مأموریتهای محوله موفق ظاهر شدند ، البته با عنایت براین مطلب که ماهیت مأموریتهای این دو ژنرال و ماهیتِ سیاستهای آمریکا در مواجهه با انقلاب ایران و انقلاب مصر متفاوت بود ، ژنرال هایزر تلاش بر تسلیم ارتش و اعلام بی طرفی و تسهیل روند سقوط شاه را داشت که در این امر هم کامیاب گردید ، ولی ژنرالهای آمریکایی در عصر مبارک برای پرهیز از اقتدار بنیادگرایان در مصر وپیشگیری از هرج و مرجی که روند تحولات را ازکنترل آنان خارج سازد به تقویت ارتش مصر برای فائق آمدن بر بحران همت گماشتند تا از تکرارتجربه ای مشابه با ایران پیشگیری کنند ، این بار سیاست آمریکا بر حمایت از ارتش ملی و حامی ارزشهای سکولار در مصر تعلق گرفت در حالیکه در انقلاب 57 چنین عزمی از سوی آمریکا مشهود نبود و آمریکا به عوامل ملی گرایی که در به ثمر رسیدن انقلاب با آیت الله خمینی همگام بودند اعتماد بیشتری داشت .از طرف دیگر شاه نیز به ارتش و آمریکا اعتمادی نداشت و برخلاف امروز که مبارک و ارتش و آمریکا به توافقی نسبی برای ترک مسالمت آمیز دست قدرت یافتند، ضمنا تحیل جناب بهرام نیز در خصوص سیاستهای امروز آمریکا برای بسط دموکراسی به عنوان عامل تأمین امنیت وبقای خوددر جهان امروز نیز قابل تأمل است .

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر از دوست ناشناس
اما ضمن اینکه توجه شما را به این بخش از اظهارات پروفسور جیمز بیل جذب می کنم:
«هایزر و سایر مقامات عالی رتبه آمریکایی امید داشته اند که ارتش را منجسم نگاه دارند تا بتوانند انقلاب را از سر بگذرانند و بار دیگر آمریکا بتواند پایگاه های اطلاعاتی خود را مورد استفاده قرار دهد.»
همچنین ژنرال هایزر در کتاب خاطراتش، هدف از مأموریت خود را ابلاغ پیام کارتر به ارتش ذکر نموده که طی آن مأموریت داشته سران ارتش را از حمایت رییس جمهور آمریکا مطمئن ساخته و ضمن آماده کردن آنان برای کودتای نظامی، از هر گونه اقدام نظامی زود هنگام که احتمالاً موجبات گسیختگی ارتش را فراهم می کرد، جلوگیری نماید.

بهرام گفت...

چند نکته ی دیگر را به نکات دوست ناشناس و آقای سجادی اضافه می کنم:
1- من هم معتقدم مقایسه ارتش شاه و ارتش مصر مقایسه ای صددر صد درست نمی تواند باشد. در نظر داشته باشم که ارتش شاه در سال 57 ارتشی کامل وابسته به شاه به لحاظ فرمانبری و وابسته به آمریکا به لحاظ تنکولوژی ئ سلاح و ابزارآلات جنگی بود البته ممکن است اقای سجادی بفرمایند که ارتش مصر نیز در ارتباط با بخش دوم از این قاعده مستثنی نبوده است ولی به هر صورت باید توجه داشت که ارتش مصر ارتشی بود که پیشتر انقلابی را دیده بود و ارتش انقلابی عربی در مقابل ارتش اسرائیل به شمار می رفت و از این زاویه با ارتش ایران متفاوت بود هر چند در دهه ی اخیر در انزوا به سر می برد اما به هر صورت ارتشی ملی بوده و افسران باسابقه ی آن در جنگهای اعراب واسراییل شرکت داشته اند و این روحیه در ارتش مذکور باقی مانده و چه بسا مدارای آنان با مردم نیز تا حدودی ناشی از این روحیه بود
2- به نظر من در کنار توافقی که تحلیل می شود میان ارتش و مبارک و آمریکا برای چگونگی برخورد در مرحله گذار و تغییر، اتفاقی دیگری هم باید افتاده باشد و آن ، این است که مقام های آمریکایی و ارتش مصر نیز احتمالا توافقاتی با رهبران معترضان داشته اند که در صورت انتقال آرام و کنارگیری مصر و بی طرفی ارتش، معترضان تضمین کنند که جریان امور به دست گروههای افراطی نیافتد تا به نوعی منافع امریکا در مصر نیز حفظ شده باشد. البته این تحلیل کاملا پخته نیست و باید بر روی آن کار کرد

ناشناس گفت...

آقای بهرام

سیاست بین‌الملل تا حد زیادی با توطئه اداره می‌شه. حمله و اشغال عراق توسط آمریکا و انگلیس را خوب مطالعه کنید تا بعد توطئه را درک کنید. مگر کودتا ۲۸ مرداد توطئه نبود؟ شیلی چطور؟ حمله عراق به کویت هم توطئه آمریکا بود که صدام احمق رو گول بزنند و موفق هم شدند.

کسانی‌ که در امور بین‌الملل دم از توّهم توطئه میزنند یا از تاریخ و امور بین‌الملل خبر ندران یا نوکر اربابان قدرت هستند که با رد کردن هر تحلیلی میخوان آب پاکی‌ روی دست اربابشون بریزن.

سالها پیش در رسانه‌های آمریکا، دخالت سیا در سقوط مصدق را توّهم توطئه میخواندند. و و و...

جواد

ناشناس گفت...

سپاس از فرازهایی که از این منایع ذکر فرمودید ، البته در خاطرات سران ارتش ایران و سایر مقامات آمریکایی نظیر سفیران بریتانیا و آمریکا به توصیه های آمریکا به ارتش برای اعلام بی طرفی و عدم دخالت فعال در مهار بحران در مقطع سقوط شاه اشاره کرد علاوه بر آن سیاهه ای وسیع از خاطرات سیاسیون و نظامیان سابق و آخرین نخست وزیر دوران پهلوی را شامل می شود و البته مناقشه برانگیز و محل چالش نیز خواهد بود . به دنبال چاپ خاطرات ژنرال هایزر در ایران ، تلاش فراوانی بر پررنگ نشان دادن ماموریت ایشان در حمایت از ارتش ایران صورت گرفت در حالیکه سیاستِ کلی آمریکا در آن زمان به جایگزینیِ شاه با دیکتاتوری نظامی همراه نبود با اینکه شایعات در این زمینه در همان زمان بسیار بود ولی در اثر توافق انقلابیون با آمریکا، هیچگاه به واقعیت نپیوست ، بلکه پس از به قدرت رسیدنِ روحانیون شاید آمریکا به این نتیجه رسید ! ، در صورتیکه ارتش ایران از حمایت و پشتگرمی آمریکا برخوردار بود شاید به مهار بحران و کنترل اوضاع توفیق می یافت ، در عصر سقوط شاه ، آمریکا به توافقی برای تحویل قدرت با وساطت عناصر ملی و با زعامت آیت الله خمینی دست یافته بود و البته آنچه پس از استقرار نظام در ایران روی داد شاید با پیش فرضهای آمریکا مطابقت نیافت . به هرحال چنان که تأکید شد سیاست آمریکا در عصر کنونی با دوران انقلاب ایران متفاوت است و چنان که شما نیز ذکر فرمودید جامعه مصراز رهبری کاریزماتیک بی بهره است که احتمالا تقدیری متفاوت را برای مصریها رقم خواهد زد .....

ناشناس گفت...

آقای سجادی

نوشته اید که:

"در فقدان رئیس جمهور شخص معاون اول رئیس جمهور می بایست جایگزین وی جهت دوران انتقال قدرت شود"

در قانون اساسی‌ مصر، رئیس مجلس بعد از رئیس جمهور نفر اول مملکت می‌باشد نه معاون رئیس جمهور.

جواد

داریوش سجّادی گفت...

آقا جواد
تصور می کنم در مورد قانون اساسی مصر اشتباه می کنید و معاون اول رئیس جمهور جایگزین رئیس جمهور است و نه رئیس مجلس
در غیر این صورت اساساً ضرورتی به داشتن مقامی تحت عنوان معاون اول رئیس جمهور وجود ندارد و این مقام در تمامی نظام های حقوقی جمهوری به عنوان جانشین رئیس جمهور تعریف شده

بهرام گفت...

آقای ناشناس گرامی یا آقا جواد محترم

عبارت زیر متعلق به شماست ک
"کسانی‌ که در امور بین‌الملل دم از توّهم توطئه میزنند یا از تاریخ و امور بین‌الملل خبر ندران یا نوکر اربابان قدرت هستند که با رد کردن هر تحلیلی میخوان آب پاکی‌ روی دست اربابشون بریزن."

آفتاب آمد دلیل آفتاب! وقتی همه چیز را توطئه بیانگاریم نتیجه این می شود که هر تحلیل گری که مخالف نظر ما نظری ابراز کرد را "نوکر " قدرت های بزرگ بخوانیم!!
اتفاقا نگرانی که بنده به آن اشاره کردم ناشی از اینگونه تحلیل ها بود!
بنده عرض نکردم که مطلقا همه چیز توهم توطئه است بلکه گفتم اینطور نباشد که به محض اینکه درتحلیل مطلبی کم آوردیم فورا همه چیز را توطئه بخوانیم یا اینکه خودمان را اسیر این قبیل تصورات بکنیم و از اصل ماجرا و تلاش برای قوی شدن در حوزه های مختلف برای تاثیرگذاری در معادلات بین المللی دور شده و محروم شویم و الا کی گفت که توطئه وجود ندارد قطعا توطئه هم وجود داره اما مطلق نیست و بی کفایتی سران برخی کشورهای غیردموکراتیک را به حساب توطئه ی قدرت های بزرگ نگذاریم! صدام حسین کم حماقت کرد و کم گردن کشی در دنیا؟!؟ آمریکایی ها از صدام نخواستند که به کویت حمله کند و منافع آنان را به خطر بیاندازد بلکه آمریکائی ها از حمایت صدام در حمله به کویت بهره گرفته و از یک تهدید برای خود فرصت ایجاد کردند و بهره های خود را بردند!!

ژاپه یوسفی گفت...

چند دیدگاه:

1. در اینکه امریکا بیشترین تلاش خود را انجام خواهد داد تا رژیم مصر را در گروه کشورهای سرسپردۀ خود نگه دارد گمانۀ دگری نیست. این واکنشی است خویی برای هر کشور.

2. خود امریکا نیز می داند که رفتن مبارک آغاز دگریدن مصر است و نه پایان آن. سخنان اوباما پس از خروج مبارک بیانگر این چگونگی نیز بود.

3. مردم مصر به خوبی می دانند که هم اکنون دارای بیشترین توانایی در پدید آوردن دگرگونی در چیدمان کشورداری خود هستند. ایشان می دانند که اگر اکنون کوتاه بیایند بازسازی چنین جنبشی در آینده نزدیک بسیار دشوار و پر هزینه خواهد بود.

4. امریکا نبز می داند که مردم مصر با داشتن دسترسی به اینترنت و رسانه های تلویزیونی ناسازگار با سیاست (فرمایه) های امریکا در خاورمیانه، تلاش برای گول زدن مرم گله مند مصری فرجامی جز پوچی نخواهد دشت.

5. من می انگارم که امریکا به دنبال این است که فرمایه گذاری خود در بارۀ مصر را تا جایی که می تواد در راستای خواسته های مردم مصر بدِگرد. پس بیشتر به دنبال دستکاری در بازسازی قانون اساسی (گوهردات) مصر خواهد بود تا بدون هزینۀ زیاد بتواند بُرش سیاسی خود را در مصر افزایش دهد. پس نشانۀ فرمایه گذاری امریکا در پیچیده کردن قوانین (دات نوشت ها) خواهد بود تا بتواند با استوانی بر توانمندی های خود و به کارگیری از پیچیدگی دات نوشت های نوساخته بهره وری خود را پایدار نگه دارد.

ناشناس گفت...

جناب سجادی، با احترام لطفا اصل ۸۴ قانون اساسی‌ مصر را مطالعه فرمائید. رئیس مجلس بعد از رئیس جمهور می‌باشد.

از ویکیپدیا:
According to Article 84 of the constitution, the speaker of the People's Assembly is first in the order of succession to become acting President of Egypt if the president dies, becomes incapacitated or resigns

http://en.wikipedia.org/wiki/Constitution_of_egypt

جواد

داریوش سجّادی گفت...

آقای جواد
با تشکر از پی گیری مسئولانه تان
اما اولاً ویکی پدیا رفرنس قابل استنادی نیست چون اعتبار کارشناسی ندارد و هر کسی بدون لحاظ الزامات علمی و امانتداری می تواند هر مطلبی را که خواست در ویکی پدیا بگذارد
ثانیاً بر فرض آنکه مطابق گفته شما رئیس مجلس نیز به اعتبار نفر دوم مملکت بودن، مطابق قانون اساسی مصر جانشین رئیس جمهور است در این صورت هم باز مراد حاصل نیست و کماکان با جایگزین کردن شورای نظامیان بجای نفر دوم مملکت نقض صریح قانون اشاسی صورت گرفته
حال چه معاون رئیس جمهور یا رئیس مجلس مطابق قانون جانشین رئیس جمهور در مصر باشد
به هر حال از پی گیری مسئولانه تان کمال امتنان را دارم

ناشناس گفت...

جناب سجادی

قصد جدال با شما را ندارم فقط یک اشتباه در مقاله شما وجود داشت که گوشزد شدم. در ضمن از درست بودن نوشته ویکیپدیا مطمئن بودم وگر نه لینک نمیدادم. اینهم لینک مستقیم و رسمی‌:


http://www.egypt.gov.eg/english/laws/constitution/chp_five/part_one.aspx

Art.82: In case the President of the Republic , due to any temporary obstacle, is unable to carry out his functions, he shall delegate his powers to a Vice-President.

Art.84: In case of the vacancy of the Presidential office or the permanent disability of the President of the Republic, the Speaker of the People’s Assembly shall temporarily assume the Presidency. In case the People’s Assembly is dissolved at such a time the President of the Supreme Constitutional Court shall take over the Presidency on condition that neither one shall nominate himself for the Presidency. The People’s Assembly shall then proclaim the vacancy of the office of President . The President of the Republic shall be chosen within a maximum period of sixty days form the date of the vacancy of the Presidential office.

ملاحظه بفرمائید که اصل ۸۲ امور را به معاون رئیس جمهور بطور موقت واگذار میکنه در شرایطی که رئیس جمهوری وجود داشته باشه ولی‌ قابل انجام وظیفه نباشه. اصل ۸۴ رئیس مجلس را در صورت خالی‌ بودن پست رئیس جمهور زمامدر میکنه.

در هر صورت در اینکه موقعیت کنونی سپردن قدرت به ستاد رهبری ارتش خلاف قانون اساسیست شکی نیست.


جواد

داریوش سجّادی گفت...

آقا جواد
باز هم از حساسیت و پی گیرس قابل تحسین شما ممنونم

ناشناس گفت...

توطئه و دیگر هیچ
جداً این توطئه رو از شما بگیرن فکر کنم دیگه نمی‌تونید به زندگی ادامه بدین

ناشناس گفت...

در ضمن لطفاً نظرتون رو در مورد عبور کردن با خودرو از روی مردم معترض در مصر و ایران بگید.
انکار نمی‌کنید که در تهران نیروهایی نظامی با خودرو مردم رو زیر گرفتن؟می‌کنید؟

داریوش سجّادی گفت...

در مورد عبور خودروی نیروی انتظامی از روی مردم وقتی این خبر وحشتناک توسط شما به دنیا مخابره شد افکار عمومی ایضاً بنده بشدت منقلب و متاثر از این خبر شدند اما وقتی فیلم ماجرا بر روی اینترنت آمد داستان فرق کرد
تا قبل از آن تصور این بود که نیروی انتظامی در یک اقدام از قبل طراحی شده تعمداً مردم معترض در خیابان را هدف قرار داده و ضمن تعقیب معترضین یک به یک ایشان را با اتوموبیل زیر می گیرد اما بنا بر همان فیلم خودرو نیروی انتظامی در یک سراسیمگی ناشی از حمله معترضین به خود و بمنظور فرار از تهاجم سبزها اقدام به گریز کرده که در این میان یک نفر بر اثر وحشت و هیجان زدگی راننده بمنظور نجات جان خود از دست معترضین ناغافل و ناخواسته توسط راننده وحشت زده به زیر گرفته می شود
این خیلی فرق می کرد با آنچه سبزها به دنیا مخابره کردند

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس و طراح سایت که سال گذشته تماس گرفتید
متاسفانه ایمیل خود را قید نکردید تا انجام وظیفه کنم
من هم ایمیل تان را حفظ نکردم
در صورت امکان با آدرس ایمیل بنده تماس بگیرید
در مورد ناتمام ماندن وب سایت نیست نگران نباشید جای گلایه ای نیست

ایرح گفت...

انقلاب ایران با انقلاب مصر از جهات بسیاری قابل قیاس نیست چرا که آن روحیه شهادت طلبی که در انقلاب ایران وجود داشت در مردم مصر وجود ندارد به طور مثال اگر مرم ایران را به جای مردم مصر بگذاریم و فرصت تسخیر تلویزیون را به آن ها بدهیم بدون شک تلویزیون را تسخیر می کردند
مردم مصر با تعلل در تسخیر تلویزیون و کاخ ریاست جمهوری یکی از بهترین فرصت ها را از دست دادند فرصتی که شاید به این زودی ها محقق نشود.

ایرج گفت...

انقلاب ایران با انقلاب مصر از جهات بسیاری قابل قیاس نیست چرا که آن روحیه شهادت طلبی که در انقلاب ایران وجود داشت در مردم مصر وجود ندارد به طور مثال اگر مرم ایران را به جای مردم مصر بگذاریم و فرصت تسخیر تلویزیون را به آن ها بدهیم بدون شک تلویزیون را تسخیر می کردند
مردم مصر با تعلل در تسخیر تلویزیون و کاخ ریاست جمهوری یکی از بهترین فرصت ها را از دست دادند فرصتی که شاید به این زودی ها محقق نشود.

ابراهیم گفت...

هاشمی انقلاب اسلامی را به سمت نا مبارک شدن می‌برد
انقلاب اسلامی پس از دفاع مقدس تحت سیطره دولت‌های سازندگی آرام آرام به جاده خاکی انحراف افتاده بود. و قرار بود خورشید انفجار نور و آرمانخواهی را از پیشانی انقلاب اسلامی پاک کنند. قرار بود پلکان‌های تعالی و پویایی طولی ملت ایران را بشکنند. و به مردم تلقین می‌کردند آسمان را فراموش کنید. به گسترش زمینی فکر کنید. به فکر دنبه‌ها و سفره‌های چرب و چیلی باشید. ببینید عرب‌های شکم گنده چه سفره‌های رنگ و وارنگی دارند! ببینید زر و برق و خوشی‌های تمدن غرب چه خیره کننده است! اینقدر از بدبخت و بیچاره‌ها و مستضعف. مستضعف حرف نزنید! به خوشی‌ها فکر کنید. به لولیدن در خوشی‌ها و بی خیالی و بی رگ بودن‌ها فکر کنید.

اصلاً ببینید من چه می‌گویم. من استوانه نظام هستم یا نیستم؟ هستم دیگه هستم. من زیرک‌ترین سیاستمدار ایران هستم یا نه؟ مطمئنم قبول دارید که هستم. اصلاً شما بگویید من حقه بازترین سیاستمدار ایران. (هر چند شما فحش می‌دهید. اما من چقدر حال می‌کنم از کلمه باشکوه حقه بازترین سیاست مدار ایران. جان)

قرار بود کرباسچی جان همه تهران را برج سازی کند. قرار بود کاری کنند. وقتی از انقلاب اسلامی حرف می‌زنند. همه مردم پیف پیف کنند. قرار بود بچه‌های جنوب شهر حس افتخاری شان بشکند. و دوباره مثل دوران طاغوت دچار عقده بالا شهر نشینی بشوند. قرار بود یک دختر دانشجوی چادری در برابر یک دختر مانکن بالا شهری که چند جمله انگلیسی بلغور می‌کند. دست و پایش را جمع کند.

قرار بود خاتمی جان کم کم عبایش را تبدیل به شنل سربازان روم باستان کند. مانند کشیش‌ها یقه عبا و عمامه‌اش را از رنگ‌های شاد قرمز و صورتی. شاید هم عصای طلایی رنگی برای اسلام بتراشند. قرار بود دور دوره عقده گشایی مشارکتی‌ها و دوم خردادی‌ها باشد. هر کسی بیشتر چرت و پرت گفت عزیزتر و متمدن‌تر باشد. هر کسی بیشتر مدال تعریف و تمجید غربی‌ها را دریافت کرد. نخبه‌تر و روشنفکر تر باشد.

چقدر هاشمی کیف می‌کرد. وقتی با حقه بازی و دریدگی سیاسی حلقه اشرافی گری اقتصادی دوران سازندگی را به حلقه توسعه غربگرایانه سیاسی دوران اصلاحات گره زد. همه کارها را تمام شده فرض می‌کرد. من بردم. من بردم. من همه دور زدم. من با لباس روحانیت با همه مدال‌های دوران انقلابم. من با کمک نوچه‌های کارگزاران و به بازی گرفتن بی بصیرت‌ها میخ تفکر هاشمیسم را در قلب انقلاب اسلامی امام خمینی کوبیدم. این منم. من. هاشمی. مردی که انقلاب اسلامی را با امام شریک شدم. من. فقط من...

آخ که دوستان احمق. دوستان خاله خرسه بد چیزی هستند. آدم درون جهنم بیفته . اما گرفتار خاله خرس‌های احمق نباشد. این افراطیون احمق دوم خردادی همه رشته‌های مرا پنبه کردند. با تند روی و قبول نکردن حلقه نوکری فکری من بر علیه ارباب فکریشان تاختند. آنقدر گند بازی در آوردند. که بازی از دستمان خارج شد. و تازه به دوران رسیده ایی مثل احمدی نژاد چموش فرصت جولان دادن پیدا کرد. ای خاک بر سر شما خاله خرس‌های نفهم.

فرار بود آرام آرام طاغوت وارد پوستین انقلاب اسلامی شود. قرار بود چهره مهربان انقلاب اسلامی با امام خمینی جایش را به چهره عبوس و حالت لمیدن هاشمی روی صندلی بدهد. قرار بود حسین مرعشی شیخوخیت را قالب انقلاب اسلامی کند. قرار بود کرباسچی بت امیرکبیر ثانی را برای هاشمی بتراشد. مهاجرانی ایده ریاست جمهوری مبارک را برای هاشمی عملی کند. ...

همه اینها زمانی بود. که مبارک‌ها و ملک عبدالله و بن علی و بوتفلیقه ها در برج عاج هایشان لمیده بودند. و ملت‌هایشان بله قربان گو بودند.

اما انقلاب نیمه تونس و مصر و دیگر کشورهای عربی که اربابانشان امروز مثل بید به لرزه افتاده‌اند. نشان داد هاشمی انقلاب اسلامی را به سمت نامبارک شدن جامعه ایران پیش می‌برد.

اگر حکمت امام گونه خامنه ایی عزیز نبود. اگر سرباز از جان گذشته ایی مثل احمدی نژاد نبود. اگر صبر و استقامت و بصیرت ملت ایران نبود. اگر مکرو و مکرالله والله خیر الماکرین نبود. شاید امروز. دیرتر یا زودتر انقلاب اسلامی درون گرداب نامبارک شدن می‌افتاد.

ابراهیم گفت...

ناکام ماندن انقلاب مصر . یک شکست بزرگ برای انقلابیون ایرانی است. که نتوانستن یک الگوی بی حرف و حدیث برای ارائه به کشورهای اسلامی ایجاد کنند.

ناشناس گفت...

mersi agha ebrahem ,gol gofti hagh gofti mersi mofagh bashi
harfeh hagh javab nadarad