از خرداد سال 42 که آیت الله خمینی به عنوان یک پدیده، وجود و حضور قدرتمند خود را در تاریخ و جهان سیاست ثبت کرد. مجموعه رفتار و گفتار ایشان حاکی از بالائی سطح تحلیل و تدبیر ایشان در برخورد با جهان سیاست بود. یکی از ادله اثبات کننده بالا بودن سطح تحلیل ایشان تحقق وعده ها و پیش بینی های وی طی سالهای مبارزه و تصدی مسئولیتش در کرسی رهبری انقلاب اسلامی ایران است.
تاکیدات و پیش بینی هائی از قبیل اینکه:
ـ شاه باید برود. و رفت!
در حالی که آیت الله 15 سال قبل از بیان این جمله، توسط همان شاه و با تحقیر از ایران تبعید شد و 15 سال بعد در اوج محبوبیت به ایران برگشت و شاه و خانواده اش در اوج تحقیر از کشور رفتند و با تحقیر آواره در جهان شدند.
ـ صدام باید برود. که رفت.
آن هم صدامی که 15 سال نگهبان تبعبدگاه خمینی در نجف بود و بعد از انقلاب در خبط مبارزه با خمینی کارش بجائی کشید که توسط ارتش آمریکا در اوج خفت از ته گودالی بیرون کشیده شد و در مقابل چشم جهانیان از میان موهای ژولیده آن قهرمان خودخوانده جهان عرب شپش یابی شد!
و یا زمانی که خطاب به دولت های عرب خلیج فارس گفت:
ـ صدام بعد از جنگ با ما اگر فراغت پیدا کند به سراغ شما خواهد آمد. که رفت!
همانطور که به سراغ شان رفت و احمقانه خاک کویت را به توبره کشید و حق 8 سال خوش رقصی حکام کویت بنفع صدام و علیه ایران در جنگ 8 ساله را بنحو احسن ادا کرد!
به میخائیل گورباچف رئیس جمهور وقت اتحاد جماهیر شوروی خبر از آن داد که:
ـ به زودی کمونیست را باید در موزه های تاریخ جستجو کرد.
و در کمتر از یک سال آن پیش بینی نیز با اضمحلال امپراطوری شوروی محقق شد!
حسنی مبارک رئیس جمهور مستعفی و متواری مصر را سالها جلوتر هشدار داد که:
ـ همچون یک مهره از فرامین آمریکا پیروی نکن والی دچار خشم ملت مصر می شوی و از قدرت به پائینت می کشند. که کشیدند!
توصیه ای که بعد از بیست سال محقق شد و امروز مبارک تحقق آن پیش بینی را بعینه دید.
اما علی رغم این هنور مطالباتی معوق از ایشان باقی مانده از جمله آنکه بعد از کشتار حجاج ایرانی در مکه صریحاً حکام ریاض را هشدار داد که:
ـ اگر از همه مظالم صدام بگذریم از جنایات حکام ریاض نخواهیم گذشت.
ظاهراً عربستان سعودی در نوبت بعدی برای تحقق یکی دیگر از پیش بینی های آیت الله قرار دارد.
گذشته از آنکه با خرد شدن استخوان اقتصاد آمریکا و جهان سرمایه داری در «بحران جهانی اقتصاد» می توان بر آن بخش از پیش بینی ایشان طی نامه به میخائیل گورباچف صحه گذاشت که به ایشان هشدار داد:
ـ مبادا فریب باغ سبز آمریکا و متحدینش را بخورید که امروز صدای شکستن استخوان دنیای سرمایه داری نیز بگوش می رسد!
اما از همه مهم تر پیش بینی ایشان دائر بر محو اسرائیل از صحنه خاورمیانه است که ظاهراً با زلزله و سقوط پلکانی دولتهای عرب حامی اسرائیل در خاورمیانه دور از ذهن نیست تا این وعده خمینی نیز دیر یا زود محقق گردد.
ظاهراً جمیع مخاطبان خمینی برای تحقق وعده های ایشان برای قرار گرفتن در نوبت با یکدیگر به رقابت برخاسته اند.
طرفه آنکه همه دشمنان خمینی در حالی وعده های ایشان را محقق کردند که نام شان با بدنامی و سرنوشت شان نیز با تلخکامی همراه شد و این در حالی است که خمینی بر تارک اقبال طرفدارنش وارد ایران شد و وقتی نیز از دنیا رفت در اوج محبوبیت بود و پیروانش عاشقانه او را بدرقه کردند.
این نیز تحقق یکی از وعده های خدای خمینی است که هشدار آن را داده و می دهد:
عزت و ذلت را در جائی قرار داده که احدی را یارای شکستن قانونمندی آن نیست.
۱۱ نظر:
خمینی. خمینی کجایی که باز شناسیم تو را
بی خمینی یتیمی یک ملت معنا پیدا می کند. هر چند بالغ شده باشد.
بی خمینی عشق ملی کم سو میشود.
کاش کور نشویم و خمینی را در تاریخ گم نکنیم. کاش در برابر عمروعاص ها و معاویه های به ریسمان سیاست الهی چنگ بزنیم و پراکنده نشویم. کاش لاابالی گریهای سیاسی سرخوشمان نکند.
دل و روح خمینی آینه خدا بود. که حداقل 50 سال با تهذیب صیقل خورده بود. تا برای عصر حاضر آبروداری کند. در این جنگل سیاست جهانی پیامبر سیاسی الهی باشد.
خمینی فراتر از زمان و مکان بود. نمیدانم چه حکمتی بود. خداوند ملت ایران را در عرصه تاریخ این چنین آبرو داد.
از خمینی گفتن روح انسان را جلا میدهد. بی خمینی ماندن مثل چهره بوش و مبارک و ملک عبدالله ها کدر و به مرده می مانی.
خدا رو شکر بذرهای تفکر خمینی چنان در جامعه ایران و لبنان و... گسترده شده است. که اگر همه شیطان ها دست به یکی کنند. چیزی جز ذلت و خواری نصیبی نمیبرند.
خمینی قطب نمای فعالیت سیاسی بر مدار الهی است.
وقتی حوادث سالهای بعد از انقلاب را مرور میکنی. احساس می کنی زمان و شرایط هر حادثه ایی حکمتی داشت. و در زمان خودش به نفع و مصلحت انقلاب اسلامی و ملت ایران و تاریخ معاصر بود.
حتی رییس جمهور شدن هاشمی و خاتمی و احمدی نژاد و ترتیب زمانی آنها . بطور مثال اگر بعد از جنگ شخصیتی مانند احمدی نژاد رییس جمهور میشد. به دلیل نبود تجربه های شکست خورده سازندگی و اصلاحات. و مخالفتهای سنگین . شاید نمیتوانست انقلاب اسلامی را دوباره احیا کند. و منافقان و دنیا طلبان انقلابی همچنان موجه بودند.
هاشمی بت بزرگ که با سوء استفاده از مدال های انقلاب باید تشت رسوایش را خودش بر زمین میزد. تا اکثریت غالب ملت به حقیقت برسند.
زمانی که بوش در در چهره گرگ ظاهر شده بود. و ایران طعمه ایی برای دریدن بود. از سر اتفاق یا حکمت خاتمی رییس جمهور ایران بود. بطور مثال اگر در آن زمان احمدی نژاد رییس جمهور بود. شاید حوادث دیگری پیش می آمد.
آمریکایی که با جنگ تحمیلی سعی داشت. مانع رشد و بالندگی ایران شود. با هزینه و تلفات خود زحمت و بدبختی های سرنگون کردن صدام و طالبان را متقبل شد. و زمانی که دو مانع صدام و طالبان از پیش روی ایران با دیوانه ایی مانند بوش (به ادعای خود بوش از طرف خدا مامور این کار بوده)برداشته شد. و زمان رشد و بالندگی ایران مهیا شد. همزمان دولت های هاشمی و خاتمی با سابقه منفی برکنار شدند. و احمدی نژاد جسور و تجربه آموخته از گذشته بر سر کار آمد. و دقیقا در همین زمان قیمت نفت افزایش پیدا کرد. و همزمان آمریکا و اروپا گرفتار بحران اقتصادی و اسیر جنگ عراق و افغانستان و پاکستان ماندن. تا فرصت بحران سازی برای ایران را از دست بدهند.
جنگ لبنان و غزه همه در شرایط ضعف دشمن و رسوا شدن سران غرب و عرب و مصر اتفاق افتاد.
و بسیاری از حوادث دیگر. آیا دست تقدیر الهی پشتیبان انقلاب اسلامی است ؟ اگر نیست چرا هاشمی و خاتمی و غرب و عربها و... نتوانستند در طول 32 سال اصالت انقلاب اسلامی را از بین ببرند؟ چه تقدیر و حکمتی بود که موسوی و خاتمی و هاشمی و کروبی و همه کسانیکه بهر دلیلی راهی جدای از تفکر امام خمینی را دنبال میکردند. باید غربال و رسوا میشدند؟
بطور مثال چرا نباید مدال های تفکر انقلاب اسلامی همچنان بر سینه نامحرم هاشمی(شاگرد امام) و موسوی(نخست وزیر امام) حتی سید حسن خمینی (نوه امام) باقی میماند. تا خدای نکرده در آینده با سوء استفاده از سابقه گذشته مسبب انحراف نشوند.
شاید خیال بافی و خرافه بنظر آید. اما امام خمینی هم بارها گفته بود. که پشت سر انقلاب دست حمایت الهی را احساس میکنم.
شما اول یاد بگیر فارسی را درست بنویسی. والا درست است نه والی! البته اغلاط فاحش در نوشته های شما فراوان هست. کسی که خویشتن را یکی از 5 روزنامه نگار ایرانی جهان میداند باید زبان مادریش را بداند.
آقای سجادی با سلام
اگر زحمتی نیست. در مورد نوشته زیر اظهار نظر بفرمایید.
اشرف مخلوقات خدا، فلسفه و الگوی پیشرفت اسلامی . ایرانی :
وجود هر انسان از میلیاردها سلول نیمه هوشمند ساخته شده است. هر کدام از سلولها مانند همه افراد جامعه حقوق و مسئولیت هایی دارند. هر چند جامعه انسان تفاوت هایی با جامعه سلولهای بدن انسان دارد. اما از جهت برنامه ریزی. سیستم سازی. حاکمیت حق و عدالت. شبکه های دقیق و قدرتمند اطلاع رسانی. ابعاد دقیق و مهندسی شده روح و جسم. اعضاء و جوارح کارآمد. همبستگی سلولی. آرمانهای متعادلی مادی و معنوی. همدردی و نوع دوستی. تعاون و همکاری و... میتواند الگوی پیشرفت اسلامی. ایرانی باشد.
در بدن انسان سالم و موفق. حقوق ناخن پا تا موی سر در سلامت و موفقیت او تاثیر دارد. اما در جامعه انسانی سلولهای شکم صد برابر زحمت دست و پا مال حرام جمع می کنند. که آن هم باعث بیمار و کم کاری و سکته و سرطان جامعه میشود.
در مقام مقایسه :
تمدن غرب مدل و الگویش . انسان مادی گرای. خوش گذران بد مست است. که گاه شعر میخواند و فیلم میسازد و علم می آموزد. و سکه روی سکه میگذارد. و برای منافع خودخواهانه اش تجاوز می کند و آدم میکشد.
اما در تمدن اسلامی. انسان کامل متعادل در دنیا و آخرت بر مدار خورشید پروردگار است.
جامعه انسانی تمدن غرب در آزادی و فردگرایی و هرج و مرج و خودخواهی ذاتی رشد می کند. مانند انسان غربی که همزمان به اضداد مضر علاقه دارد. علم و شراب و هنر و بی بند و باری و معنویت ساختگی ...
جامعه انسانی مورد نظر اسلام در همبستگی و پیوستگی با هم رشد میکند. انسان کامل مسلمانی که پیکر انسانی اش کاریکاتوری و نقصی ندارد. علم و هنر و لذت و شادی و خدا و دنیا و آخرت در زیبایی و هنر و ظرافت ساخته شده است. (هرچند در حالت اجتماعی بوجود نیامده. اما به نظر میرسد جامعه مورد نظر اسلام خداوند. چنین ترکیب عادلانه. پیچیده و حکمت آمیزی دارد.
بنظر میرسد در شرایط فعلی جامعه ایران. بدلیل بی توجهی نسبت به طراحی و تعیین فلسفه و الگوی جامعه سازی. سرگردان بین این دو حالت تمدن غربی و اسلامی قرار دارد.
به همین خاطر همه نعمت ها و فرصت ها و بدنبالش جمعیت ها به تهران ها کوچ می کنند و بیماری تولید میشود. و سهم آب و کار و فرصت های پویایی به مناطق محروم نمی رسد. هم این ظالم آلوده و بیمار میشود. و هم آن مظلوم محروم زندگی می کند. و محروم و مظلوم می میرد.
وقتی خداوند در خلقت انسان (روح و جسم) بعنوان اشرف مخلوقات به خود مباهات کرده است. چرا جامعه اسلامی از روی نقشه حقیقی. حقوقی. علمی. مادی و معنوی وجود انسان کامل برای جامعه سازی فلسفه و الگو برداری نکند؟
جناب ابراهیم
با تشکر از زحمت تان در دج نقطه نظرتان
اما اگر اجازه فرمائید نظر خود را طی پستی مستقل در خصوص فلسفه خلقت مطرح خواهم کرد
موفق باشید
آقا داریوش من عاشقتم.....
تو رو خدا توی این وضع رسانه های داخلی وخارجی که همشون مزدورند یا دولتی ،این تحلیل های بی طرف رو ادامه بدین....من یه رسانه بی طرف ندیدم جز سایت شما...من یه کارشناس بی طرف ندیدم جز شما...
خدا پشت وپناهت باشه...
آقا مصطفی
ممنون از محبت تان اما دعا کنید بتوانم علی رغم بضاعت اندکم در این میانه پر از غرض ورزی و دروغگوئی و فشارهای سنگین دوام بیاورم
انصافاً ایستادن در برابر تندبادهای دروغ و تزویر و شیدائی ها و تنفرها خیلی سخت است
التماس دعا
چند نکته از مقاله شما جا افتاد بهتر است آنها را نیز اضافه کنید
1 حجاب زن اجباری نیست
2 ما آب و برق و گاز را مجانی میکنیم
3 ما معنویات شما را بالا میبریم
یعنی
1 یا توسری یا روسری
2 کمبود
3 فحشا اعتیاد
بزرگ مرد معاصر، خمینی کبیر، با آن دم مسیحایی خود الحق که کاملا درست آینده را برای آنان که کور نیستند نمایان ساخته بود بواسطه اتصالی که به منشاه خوبیها داشت پلیدیها را رسوا کرد اطمینان درام که تتمه اذناب نابود خواهند شد همانطور که ایشان آگاهانه خبر از نابودی آنها را داده بودند.
همانطور که گفتید انصافاً ایستادن در برابر تندبادهای دروغ و تزویر و شیدائی ها و تنفرها خیلی سخت است، با توجه به این که به کوهی چون خمینی اتکا دارید در برابر این همه ناملایمات حتما خم به ابرو نخواهید آورد. ان شا ا...
ostad azez , ta tnja ke man motaleh kardam emam khomeni ba (tahgher) az keshvar tabed nashod pas ha-deseh varamin che bod? nemidanam man zereh 27 sen daram (hr chand khodam ra 2 shaleh medanam chon 2 shal ast ke mosalman shodam khosh-bakhtaneh ) shoma beshtar az man medaned va az hameh mohemtar dr iran boded chetor mishavad goft ba tahgher?khahish mekonam be man begoyed manzoretan az in jomleh che bod? makhsosan inkeh shoma ham mesleh man be (emam khomeni) alagheh mand hasted! marsi m
اینکه امام عزیز بودند و ماندند و هستند جای شک ندارد منظور از لفظ تحقیر توانائی رژیم وقت در به تبعید فرستادن یک مرجع تقلید متنفذ و قدرتمند در آن مقطع بود
ارسال یک نظر