۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

شوخی و توهم سبزها!

شب یکشنبه 24 بهمن ماه گذشته قطعاً شب پرالتهاب و هیجانی برای فراخوانان سبزها در 25 بهمن ماه بود।
به احتمال بسیار زیاد رهبران جنبش سبز این شب را در رویای شیرینی از تظاهرات میلیونی مردم در تهران و شهرستان های ایران به صبح رسانده اند।
رویای بازتولید تظاهرات میلیونی 25 خرداد سال 88 سبزها از میدان امام حسین تا میدان آزادی.
همه قرائن و شواهد حاکی از آن بود که به اعتبار و دلگرمی از جنبش التحریر مصر که توانسته بود با 18 روز پایمردی، دیکتاتور قاهره را به زیر کشد، رهبران جنبش سبز نیز روحیه ای مضاعف پیدا کرده و بر این تصور بودند که در فراخوان مجدد امت سبز بار دیگر می توانند به وسعت «25 خرداد» خیابان را در سلطه خود در آورند.
اطلاعیه های جنبش سبز در معرفی مسیرهای راهپیمائی از میدان امام حسین تا میدان آزادی و ایضاً معرفی مسیر راه پیمائی سبزهای شهرستانی در مراکز استان، جملگی خبر از آن می داد که سبزها واقعاً مطمئن شده اند 25 بهمن روز تصاحب میلیونی خیابانها توسط امت سبز خواهد بود.
تصوری که در 25 بهمن چون برف در مقابل خورشید آب شد و حضور سبزها در این روز منحصر به چند تجمع پراکنده در حد فاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین شد.
علی رغم این، تجمعات و شهرآشوبی های پراکنده سبزها در 25 بهمن با توجه به نوع شعارهای سلبی شان از قبیل مرگ بر خامنه ای یا مرگ بر جمهوری اسلامی یا مرگ بر دیکتاتور در کنار رفتارهای پرخاشگرانه از یک ویژگی برجسته نیز برخوردار بود و آن اینکه بافت و جنس سبزهای 25 بهمن تعلق به آن دسته از سبزها داشت که در ترمینولوژی سیاسی ایران اشتهار به سبزهای ساختار شکن و برانداز دارند. هر چند جبهه مشارکت 24 ساعت قبل از 25 بهمن ضمن صدور اطلاعیه ای قسم حضرت عباس می خورد که تظاهرات 25 بهمن ماهیت براندازی نداشته و بدنبال اصلاح جمهوری اسلامی است.
بر همین اساس تظاهرات روز 25 بهمن را می توان بنوعی یک شوخی تاریخی تلقی کرد که برخوردار از حجم بالائی از توهم نیز بود.
شهرآشوبی 25 بهمن شوخی و در عین حال توهم بود به دو دلیل:
نخست آنکه جنبش سبزی که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 شکل گرفت و دغدغه اصلاح ساختار نظام با اتکای بر قانون اساسی را داشت در فراخوان 25 بهمن سال 89 غایب بود و در غیبت ایشان خیابان در اختیار سبزهائی بود که هر چند بهانه حضور خود در این تظاهرات را لبیک به فراخوان رهبران جنبش سبز جهت حمایت و همبستگی با قیام ملت مصر اعلام کرده بودند. اما ظاهراً ایشان دچار نسیان شده بودند که مشارالیها همان کسانی اند که سال گذشته و در تظاهرات روز قدس شعار «نه غزه ـ نه لبنان. جانم فدای ایران» را سر می دادند.
طبیعی است فرد یا گروهی که شعار «نه غزه ـ نه لبنان» را سرلوحه عمل فردی و اجتماعی اش قرار می دهد با شفاف ترین صوت ممکن در حال اعلام این اعتقاد واضح به دیگران است که:
ظلم ستیزی و دفاع از مظلوم در بیرون از مرزهای ملی محلی از اعراب برایش ندارد.
بنابراین برای حاملان چنین تفکری مفهومی ندارد تا صدای اعتراض خود را متوجه اقدامات و جنایات ظالمانه اسرائیل یا حسنی مبارک علیه مردم غزه و لبنان کنند.
لذا در حالی که طی یک سال گذشته هیچ گاه مشاهده نشد این دسته از سبزها در هیچ کجا برائت خود از آن اندیشه های آپارتایدی را اعلام کنند بر همین اساس ادعای اعلام همبستگی و حمایت تصنعی امروزشان از مبارزات ظلم ستیزانه مظلومان مصری علیه همان دولتی که سال گذشته مظالمش در غزه ارزنی از تالم در خاطر مبارک ایشان را فراهم نمی کرد! چنین نوع دوستی با تاخیری را نمی توان جز «شوخی کردن» با قوه عاقله افکار بین الملل نام دیگری گذاشت!
همچنانکه شهرآشوبی 25 بهمن را در عین شوخی بودن می توان محصول یک توهم نیز دانست که ناشی از درک غلط از یک واقعیت بیرونی است.
نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که ظاهراً سبزها جوزده 18 روز پایمردی مصری ها در میدان التحریر شدند که محصولش سقوط دیکتاتور قاهره شد.
هر چند نمی توان منکر اثربخش بودن پایمردی 18 روزه معترضین مصری در زوال دیکتاتوری حسنی مبارک شد اما ظاهراً سبزها در رویت و فهم آن ظفر و این زوال تنها موفق به دیدن مویند و پیچش مو را در ورای پایمردی متحصنین میدان التحریر نمی توانند ببینند.
تحصن مصری ها در میدان التحریر به آن دلیل به سرعت جواب داد که آن مبارزه در دل یک نظام غیرمستقل و وابسته به آمریکا صورت پذیرفت.
طبیعی است در چنین نظام هائی این شخص حاکم نیست که تصمیم گیرنده است و همان هائی که دیکتاتور را آوردند و 32 سال حمایتش کردند بمجرد آنکه متوجه انقضای تاریخ مصرفش شوند، به طرفه العینی حکم برکناری اش را نیز به دستش می دهند.
حسنی مبارک برآمده از دل مناسبات وابستگی به آمریکا بود و همین عدم استقلال و سرسپردگی بود که بفرموده آوردندش! و با بالا گرفتن اعتراض مردم علیه اش، بفرموده نیز بُردندش!
بر همین اساس ناتوانی سبزها در فهم چرائی زوال سهل الوصول دیکتاتور مصر را می توان توهم نامید.
سبزها چه خوش بدارند و چه خوش ندارند نظام جمهوری اسلامی ایران بر خلاف مصر نظامی وابسته به کشورهای خارجی نیست که بتوان با فلج کردن آن از طریق تظاهرات یا تحصن و شهرآشوبی، اربابان خارجی اش را متقاعد به کنار گذاشتن ایشان کرد.
ترش یا شیرین حکومت جمهوری اسلامی نظامی است مستقر و مستقل و مسلط که برخوردار از پایگاه مردمی قابل وثوق و اعتنائی نیز هست.
رهبران جنبش سبز و ایضاً بدنه اجتماعی این جنبش کمتر به این نکته توجه دارند که تاکنون رهبران حکومت در ایران سطح منازعه را در حد فاصل معترضین و نیروهای امنیتی اش (اعم از سپاه و بسیج و پلیس)حفظ کرده.
رهبران جنبش سبز متوجه نیستند طی یک سال گذشته، بودن نیروهای امنیتی در مقابل ایشان، بنوعی یک خوش اقبالی است.
هر چند رهبران جنبش سبز طی یک سال گذشته هرگز نتوانستند رویای شیرین راه پیمائی 3 میلیونی 25 خرداد 88 را بازتولید کنند اما بر فرض نیز چنانچه روزی این رویا مجدد تکرار شود آیا ایشان متوجه هستند فرجام چنین رویاروئی و همآورد طلبی چه چیزی می تواند باشد؟
اگر رهبران جنبش سبز در شهوت بازتولید و بازگشت آن سه میلیون به عرصه خیابانند می توانند بفهمند در تحلیل نهائی فرجام چنین هل من مبارز طلبی رو در رو قرار دادن شهروندان ایرانی است.
رهبران جنبش سبز متوجه راهبرد جدال طلبانه خود هستند؟ می دانند که حکومت در ایران کماکان برخوردار از یک عقبه مردمی و ثابت قدم و اکثریتی است و اگر خدای نکرده روزی همین نیروهای نظامی و انتظامی صحنه را بنفع توده های طرفدار جمهوری اسلامی خالی کرده و میدان را عملاً واگذار به شهروندان حامی حکومت و مخالفنش کنند چه جدال خون چکانی را بین دو طرف مجادله که هر دو ایرانی اند، مهیا می کنند.
مگر آنکه سبزها کماکان بخواهند خود را در تریاک خودارضا کن «آنها ساندیس خوارند» تشفی دهند.
در کنار این دو، جنبش سبز کماکان از عنصر بی صداقتی نیز رنج می برد.
سبزها در حالی که بهانه تظاهرات 25 بهمن شان را تاسی و حمایت از انقلاب مصر در سقوط دیکتاتوری عنوان کرده اند، متقابلاً حکومت را نیز سفیه فرض کرده و «مرد رندانه» متقاضی صدور مجوز برای تظاهرات براندازانه خود می شوند.
معلوم نیست چرا جنبش سبز که تاسی به جنبش التحریر کرده نمی خواهد همزمان چوب و پیاز این انتخابش را بخورد؟
مگر مصری ها برای مبارزه با دیکتاتوری مبارک خود را معطل صدور مجوز حکومت کردند که اینک سبزها در برپائی تظاهرات براندازانه و دادن شعارهای ساختارشکن شان متقاضی مجوز حکومت نیز می شوند؟
ظاهراً سبزها نه می توانند با دیگران صادق باشند و نه توان صادق بودن با خود را دارند.
خرداد ماه سال 82 که دفتر تحکیم وحدت با صدور بیانیه ای تاسف بار به استقبال حمله نظامی آمریکا به عراق رفت ذیل وجیزه ای خطاب به ایشان آنی را گفتم که امروز به این بخش از سبزها می گویم:
بدنه جنبش دانشجوئی ايران که هم دلی با بيانيه صادره دفتر تحکيم وحدت دارند را توصيه می کنم که اگر دين نداريد که مطمئنم داريد اگر آزاده نيستيد که مطمئنم هستيد اگر از حماقت ها و کارشکنی های جناحی در ايران در روند جنبش اصلاح طلبی ايران دل چرکين و آزرده خاطر شده ايد لااقل صداقت داشته باشيد و بجای آنکه با بيانی نامتعارف و نامانوس با گويش جنبش دانشجوئی از زمين و زمان ادله بر موجه بودن جنگ و لشکرکشی ايالات متحده آمريکا به عراق بيآوريد، صادقانه همچون مرحوم مدرس در پاسخ به رضاخان که از دست مخالفت های سيد در مسير يکه تازي هايش به جان آمده و از وی پرسيد از جان من چه ميخواهی؟ بدون پرده پوشی و گريم بگوئيد: مي خواهم نباشی!!! لااقل اين خواسته قابل دفاع و محکمه پسندتر در حافظه تاريخ است.

بخشی از مقاله آئینه داران
www.sokhan.info/Farsi/Ayeneh.htm


۲۳ نظر:

ناشناس گفت...

این پایگاه حداکثری چگونه پایگاهی است که با تبلیغات گسترده ی تمام رسانه های داخلی نتوانست حتی میدان آزادی را در 22 بهمن پر کند

داریوش سجّادی گفت...

مشکل عموم سبزها «تهران ایران بینی» است!
پایگاه حداکثری ناظر بر کل ایران است وگرنه مطابق آمار انتخابات ریاست جمهوری سال 88 موسوی رای اکثریت تهران را که بالغ بر 3 میلیون بود را کسب کرد که در نتیجه آرا نیز اعلام شد اما مشکل شما آن است که با رویکردی آپارتایدی هیچ حقی برای دیگر شهروندان بویژه شهروندان شهرستانی و روستائی قائل نیستید

ناشناس گفت...

To ke rast migi

ناشناس گفت...

جناب آقاي لجن (همانگونه که خودتان معرفي کرديد)‌:
اگر 22بهمن با ارسال ماشين به درب منازل شما و با پذيرايي هاي متنوع و خوش آمد گويي به ميدان آزادي دعوت مي شويد وبا برپايي انواع بازارچه هاي اهداي دفتر مشق براي بچه ها و اهداي سيم کارتهاي ايرانسل و همراه اول موجبات سر و دست شکستن شما را فراهم مي کنند، که چنان چه معتقد و يا آزاده باشيد بايد به اطلاع برسانم که بيت المال را به باد مي دهيد ، پس چرا حتي دور ميدان آزادي را هم پوشش نمي دهيد و با حضور خبرنگاران و عکاسان رسانه هاي مختلف باز هم آنها را مجيور به استفاده از نرم افزار هاي يارانه اي جهت بازسازي و پر و پيمان کردن فيلمهاي خود مي کنيد؟ از طرف ديگر آقاي ضرغامي زحمت پخش و در بوق و کرنا کردن آنها را با کمال ميل برعهده ميگيرد بايد بگويم که شما کمي صادق باشيد و ببينيد که مردم چطور از پير و جوان با پاي پياده جان خود را بر کف مي گيرند و در مقابل يک مشت چوب و باتوم از خواسته هاي به حق خود که همانا آزادي از مهمترين آنهاست با سکوت و فقط راهپيمايي خود دفاع مي کنند ولي نمي دانم چرا اينقدر براي شما سنگين است که کسي بخواهد حرف خود را مطرح کند حال چه خوشايند مزاج شما باشد چه نباشد و از گلوله و زندان براي بستن صداي انسانها که حق زندگي کردن و ابراز خواسته هايشان را دارند استفاده مي کنيد

داریوش سجّادی گفت...

امکان ندارد بتوان فردی که خود را به خواب زده بیدار کرد اگر می شد همان مقاله «راز خمینی» کفایت می کرد
http://sokhand.blogspot.com/2011/01/blog-post_10.html

ناشناس گفت...

شما چه کرديد براي روستاها و شهرها
غير از اين است که گدا پروري مي کنيد و آنها هم براي استفاده بهينه از اين پول براي تامين منابع سوختي خود به جاي پرداخت مبلغ آن و بهره مندي از سوخت ، جنگلهاي اطراف خود را در بخاري هيزمي مي ريزند تا به کلي منابع تنفسي و اکوسيستم را از بين ببرند .

ناشناس گفت...

پس بيدار شو

ناشناس گفت...

سلام.
ملت ما با اعراب افتاراقات زیادی در فرهنک داره به رغم دین مشترک و اصولا طرح حمایت از یک ملت عربی که انقلاب الانش بسیار به بهمن 57 ماست نه مطالبات فعلی ما کار غلطی هست.از طرفی دیگه همزمانی با روز عشاق و یا 25 بودن که یاد آوری خرداد کذاباشد هم اساسا اشتبا هست.آلترنتیو این حرکت می تونست قبل از 22 بهمن باشه و برای اینکه معترضین که وارث بهمن 57 هستند اتنخابات آزاد می خوان.ولی باید گفت که با وجود این سانسور و جو پلیسی باز هم می شه این 25 بهمن رو اشتباه شکل گرفت به فرصتی برای بیان مطالبات دمکراتیک کرد.

ناشناس گفت...

مثل همیشه بی طرف.....
ممنون....
آقا ادامه بده...من عطش مقاله های شما رو دارم...از کیهان وبی بی سی متنفرم.

ابراهیم گفت...

سبزهای لجن باز محصول کدام انحراف و آلودگی جامعه ایران است؟
پیوند میکروب های سیاسی سلطنت طلب. منافقین. اصلاح طلبان کرم خورده(سیب های کرم خورده) و... چگونه ممکن است؟
چهره کامل و واقعی سبزهای لجن باز را میتوان در چهره بت نفاق و پلیدی مسعود رجوی و مریم رجوی (همسر شیطان) دید.
تمام همت سبزهای تهی مغز بر این قرار گرفته است. که ثابت کنند هیچ معیار و اصولی برای مبارزه ندارند. اهدافشان سیال است. لازم باشد با شیطان و دار و دسته اش هم تبانی می کنند. حتی اگر بازنده باشند. لازم شود شعارهای اند ملی گرایی و نژاد پرستی و ضد عرب می دهند. باز هم اگر لازم شد با عرب ها برادر می شوند. لازم باشد مانند رجوی شیطان صفت سر و صورت صدام را برای کشتار بیشتر ملت ایران لیس میزنند.
چه ورطه خطرناکی است. موسوی نخست وزیر دوران جنگ. کروبی مرید امام خمینی و... با چرخش های 180 درجه متمایل به بی هویت ترین حالت ها می شوند.
از یک شخصیت سیاسی و با تجربه انتظار میرود. در مسیر تحقق اهدافش پایبند به اصول و معیارهایی داشته باشد. والا سرنوشتی بهتر از رجوی نخواهد داشت.

ناشناس گفت...

آقای سجادی اول اینکه از طرز فکر شما متاسفم.نمی‌خوام با شما بحث کنم چون شما رو انسانی‌ یک دنده میدونم که هیچ حرف حقی‌ رو قبول نمی‌کنین.اصولاً شما انسانی‌ هستین که دوست دارین با مخالفت با اکثریت خودتون رو در بین مردم مطرح کنین که متأسفانه موفق نیستین.با یک نگاه به تعداد دوستان شما در همین فیس بوک و بازدیدها از وبلاگ شما میشه به این موضوع پی‌ برد.وقتی‌ پدر معنوی شما خمینی باشد بیشتر از این هم انتظاری از شما نمی‌رود.شما سعی‌ می‌کنین با سیاست یکی‌ به نعل یکی‌ به میخ پیش بروید.خمینی از نظر من یک انسانی‌ بود که فقط به درد مسجد میخورد و نه سیاست.توجه شما رو به ویدئو از پدر معنوی تون جلب می‌کنم که بد از دولت موقت در اول انقلاب رسما میگه که کسانیکه با ما مخالف هستن چون با خدا مخالف هستن رو بکشین و بعدش در مورد گردن زدن ۷۰۰ نفر در یک روز توسط حاضرت علی‌ اشاره میکنه.کشتن انسانها به دلیل محاربه هم دلیل دومی‌ از مریض بودن روانی‌ خمینی هست.یعنی‌ ایشان خودشون رو در حد حاضرت علی‌ و خدا میدیدن که حکم اعدام رو به راحتی‌ صادر میکردن.اما در مورد جنبش سبز.جناب استاد! آیا در انتخابات ریاست جمهوری تقلب شد یا نه؟این همه سند و مدرک در مورد تقلب در انتخابات وجود داره.ساده ترینش مانور نیروی انتظامی در عصر انتخابات در حالیکه هیچ سالی‌ این حرکت انجام نمی‌شد،دوم روند اعلام نتایج و میزان آرای باطله.و هزاران مدرک از این دست.شما سر خودتون رو کردین زیر لحاف و اونجا برای خودتون خیال پردازی می‌کنین.اکثریت جامعه ایران از این رژیم متنفر هستن این رو همه میدونن جز شما.برای این کار هم یک رفراندوم ساده همه چیز رو نشون میده.مگه پدر معنوی شما در اول انقلاب نگفت که پدران ما جای ما نمی‌تونن تصمیم بگیرن و مردم الان شاه رو نمیخوان؟ حالا هم یک رفراندوم برگزار بشه همه چیز رو نشون میده. گرچه مطمئن هستم که شما چون طرفدار حزب هوا هستین اون موقع هم چرخش پیدا می‌کنین

ناشناس گفت...

@ خدمت دوست ناشناس:
سلام : انتخابات سال 88 از استانداردهای قابل قبولی برخوردار بوده است.(شاید تنها انتقاد به روش تعیین صلاحیت کاندیداها قابل برسی وبحث باشد , و در این مورد آقای موسوی و کروبی هیچ گونه انتقادی نداشته اند) .درادامه باید متذکر شد که :تمام دنیا منتظر ارائه سند و مدرک از سوی موسوی درارتباط با ادعای تقلب می باشند... یک تحلیل کامل از انتخابات را در ذیل مطالعه کنید
Did Mahmoud Ahmadinejad Steal the 2009 Iran Election?
http://brillwebsite.com/writings/iran2009election.html

ناشناس گفت...

سلام جناب سجادی

با این نوشته کاملا موافقم. خنده دار‌ترین اینه که تا دیروز این جنبش سبز در محور عرب ستیزی شعار میداد (نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران). امروز عملا شعارشان شده نه غزه نه لبنان جانم فدای قاهره! آخه یک چنین جنبشی رو چطور می‌شه به عنوان یک جنبش انقلابی که می‌خواد امور مملکتو به دست بگیره جدی گرفت؟

البته اینکه یک قشر از جوانان مملکت که در دنیای مجازی گم شده اند، فکر می‌کنن همه ایران مثل شمیراناته و واقعیت را با فیسبوک و توئیتر قاطی کردن خیلی‌ هم خنده دار نیست. کاش میرفتن و روز ولنتاین که اینقدر باهاش حال می‌کنن رو جشن میگرفتن و آبروی مملکت رو نمیبردن.

در ضمن باید قبول کرد که رهبران این به اصطلاح جنبش فاتحه خودشونو با اینکار خوندن.

جواد

ناشناس گفت...

اگر حرف هایی که میزنید درست است پس چرا نظام از این جمعیت به گفته شما پراکنده سبزها تا حدی هراس دارد که روز تظاهرات تمام شبکه های مخابراتی را مختل میکند، تمام شبکه های ماهواره ای رو پارازیت می اندازد و یا این همه نیروی ضد شورش و بسیجی و سپاهی به خیابونها میفرستد.
از جملات شما پیداست که یا اهل فکر نیستید یا سرتون رو کردید تو برف تا واقعیات رو نبینید. تا حالا فکر کردید که چرا این دولت نمیذاره مردم به شبکه های ماهواره ای دسترسی داشته باشن تا خودشون تصمیم بگیرن!؟ غیر از اینه که واقعیات اون چیزی نیست که اینها میگن!؟ چرا تا روزنامه ای کوچکترین انتقادی از نظام میکنه درشو تخته میکنن، این نظام به این محکمی از چی اینقدر میترسه؟ چرا این همه افراد بزرگ از حزب ها مختلف تو زندانن!؟ تو این 30 سال تو این مماکت پر آشوب چند بار رفراندوم گذاشتن (البته زیر نظر محافل بین المللی) تا جواب اونهایی که میگن حداکثر هستن رو بدن!؟ چرا انتخابات ریاست جمهوری که از اولش بودار بود زیر نظر ارگان های بین المللی برگزار نشد تا این همه حرف و حدیث نداشته باشیم!؟ ببینم اصلاً دیکتاتوری یعنی چی؟! حرف ها و درددل ها زیاده، ولی چه فایده! رییستون همه اینها رو انکار میکنه، چه برسه به شما که نوچه اون هم حساب نمیشید!

ناشناس گفت...

چند نکته در مقاله شما جای توجه دارد :
1 - فرمودید "حضور سبزها در این روز منحصر به چند تجمع پراکنده در حد فاصل میدان آزادی تا میدان امام حسین شد" : گویا شما تنها فارس نیوز را می خوانید . این تجمع ها در خیلی نقاط دیگه نظیر صادقیه ، فردوسی ، حافظ و چهار راه ولی عصر و .. هم بود . ضمن اینکه همین چند! تجمع پراکنده به جرات حداقل 100 تا 200 هزار نفر می شدند که فکر می کنم جملتون گویای این مطلب نباشه .
2 - واقعا از جبهه مشارکت انتظار دارید اعلام براندازی بکند ؟ شما خودتان اگر مثلا در یک حزبی ( در هر کشوری) بودید و قصد براندازی حکومتی را داشتید بلافاصله همین را می گفتید . خود بهتر می دانید اصولا حیات یک حرکت سیاسی در گرو میزان هوشمندی دروغ هایش است . این را که همان پدر معنویتان که به بهترین نحو ممکن به منصه ظهور گذاشته است. آیت الله خمینی، اگر حرف های سال 57 را در سال 55 می گفت فکر می کنید چقدر زنده می ماند؟ در سال 42 چطور؟ مصاحبه های پاریس و یا سخن از آب و برق مجانی گفتن نیز حقیقت بود ؟
ضمنا نماینده این جنبش جبهه مشارکت ،تحکیم وحدت ، خاتمی و یا هر موجود اصلاح طلب دیگری نیز نیست چرا که اصلاح طلبان بی عرضگی سیاسیشان را سال ها پیش از این اثبات کرده اند و میزان رویگردانی مردم از آنها هم در انتخابات نهم مشخص شد . اگر اگر اگر هم در حال حاضر کوچکترین اقبالی به ایشان می شود تنها یک همکاری تاکتیکی است. از جنس اقبالی است که به هاشمی شد. در تاریخ معاصر ایران شاید خائنی به بزرگی هاشمی وجود نداشته باشد اما لزوم همکاری در این برهه زمانی باعث شد با کوچک ترین موضع گیری که بدون شک در جهت منافع خودش بود اما به دلیل هم راستا بودن با منافع مردم، اقبال عمومی نسبت به وی را موجب شد. لذا سخنان و محتوای بیانیه هایشان از هیچ اهمیتی به جز التهاب فضا برخوردار نیست و به هیچ عنوان قابل بحث نمی باشد. مضاف بر اینکه موضوع پس گرفتن رای خیلی وقت است که تمام شده ( در اثر واکنش حکومت ) و به طور قطع هر کس پس از روز قدس در تظاهرات شرکت می کند برانداز است و کسی هم شکی در این مورد ندارد و این رو به راحتی می توان از ادبیات جنبش سبز در تظاهرات ها ، فیس بوک ها و نوشته هایشان فهمید و در میان مردم هم کسی ابایی از گقتن این موضوع ندارد.
3 – خودتان بهتر می دانید که منظور از شعار نه غزه نه لبنان اعتراض به این وضع اسفناک اقتصادی در ایران و در عوض کمک های میلیون دلاری به حزب الله و فلسطین است. حقیقتا ملت ایران را یارای پاسخ گویی ماجراجویی های جمهوری اسلامی در آن منطقه آن هم به چنین بها های سنگینی نیست.
4- اگر خدای کرده روزی همین نیروهای نظامی و انتظامی صحنه را بنفع توده های طرفدار جمهوری اسلامی خالی کرده و میدان را عملاً واگذار به شهروندان حامی حکومت و مخالفنش کنند آن روز ، روز پایان جمهوری اسلامی است. این عبارت ساندیس خور از دل یک واقعیت بیروی می آید. چرا این طور فکر نمی کنید اگر این حضور هر از چند گاهی طرفداران جمهوری اسلامی واقعا مردمی است پس واقعا چه نیازی به ساندیس است ؟ چه نیازی به بسیج کردن فاحشه هاست؟ چه نیازی به آوردن سربازان است؟ چه نیازی به اجبار کارمندان است ؟ چرا با تمام همه این تدابیر و همه تضمینات دولت برای یک بار هم که شده پانصد هزار نفر هم نمی شوند ؟ ( که پر تجمع ترین حضور را از درون چشمان تیز بین گوگل در سال گذشته دیدید ). آنها اگر جمهوری اسلامی را می پرستند چرا حد اقل برای یک بار هم که شده یک حضور میلیونی از خودشان نشان می دادند و برای همیشه ما براندازان و آشوبگران را خفه نمی کنند. مگر در بهبوحه انقلاب منافقین را خفه نکردند ؟
در آخر سوالی دارم : شما برای جلوگیری از عدم افزایش قدرت روزافزون حکومت که بدون شک در اثر اشتباهات اصلاح طلبان ، موسوی و سبز ها رقم خورد راهی به جز این شیوه اعتراض دارید ؟ بایستیم تا انتخابات آینده ؟ آنوقت به کی رای بدهیم ؟ یا شاید هم باید تا ظهور حضرت مهدی صبر کنیم ؟

ناشناس گفت...

یکی از ابزارهای مورد استفاده برای بررسی میزان محبوبیت و حمایت از یک حکومت/دولت نظر سنجی می باشد. تحلیل آقای سجادی از حوادث ایران وصحنه سیاسی منطقه با نتایج این نظر سنجی هم خوانی دارد .

در دسامبر 2010 توسط گروه" ای.پی.ای /چارنی" یک نظر سنجی از ایرانیان (در ایران) انجام شد. برخی از پرسشهای مهم این نظرسنجی در ذیل آمده است.برخی از سوال های مهم را در ذیل مشاهده می کنید
-Generally speaking, would you say things in Iran are headed in the right direction or wrong direction?

Right direction...54%
Wrong direction...33%

19- Do you strongly support, somewhat support, somewhat oppose or strongly oppose Iran’s financial and military aid to Hamas in the Palestinian Territories and Hezbollah in Lebanon?

Total support...69%
Total oppose ...29%

3-How would you rate the work of the national government – excellent, good, fair, or poor?

Excellent/Good...51%
Fair/Poor...48%

http://www.ipinst.org/images/pdfs/cr_iran_2010_survey_frequency_questionnaire.pdf

تحلیل و توضحیات وی در مورد این نظرسنجی:
http://mideastreality.blogspot.com/2011/02/ipicharney-research-poll-on-iran.html

ناشناس گفت...

درود بر این ناشناس 4 نکته ای.

سلام جناب تئوریسین،
به یاد دارید در پاسخ به مقاله 2 تا قبل تر گفتم بگید منظور از توهم چیه ؟ برای این روز بود ...
LOL

ناشناس گفت...

@ناشناس گفت...


متوجه سوالتان نمی شوم ؟

ناشناس گفت...

اگر مسلمانان ایران حقیقتا انقدر مسلمانند و واقعا به فکر کشور های مسلمان هستند پس چرا در همه منازعات اسلام و غرب همیشه آخرین کشور هشتند که صدایشان در حد چند صد نفر در می آید و تازه با توجه به آرایش تظاهرات نیز منشا آن به راحتی قابل حدس زدن است.
به طور مثال در مورد کاریکاتور دانمارکی اگر به خاطر بیاورید چند روز پس از گسترده شدن اعتراضات بین المللی تازه یاد مردم ایران ( که به نظر من بسیجیان ایران ) افتاد که از قافله عقب مانده اند. حال همان تظاهرات نیم بند را به نظر شما می توان با آنچه که در پاکستان یا مالزی مقایسه کرد.
چه بخواهید چه نخواهید چمهوری اسلامی سفره اسلام را از ایران ور چید و دین بسیاری نیز هنوز به زور حکومت و تبلیغات وسیع آن پا برجاست. روزی که یک سریال در ابعاد امام علی در مورد حمله اعراب به ایران و یا سرگذشت بابک خرم دین و یا مازیار از تلویزیون ملی ایران بسازند اسلام را دیگر در ایران باید در صفحات تاریخ جست و جو کرد.

مجید گفت...

ببخشیددرست این هست
یکسی میتونه بگه 20*1000000=20 میلیون
استراتجی=استراتژی
مجید

ناشناس گفت...

خارج نشین....من وتو خاک پای اون انسان ازاده ای که جونش رو برای ازادی کم دستش میزاره هم نیستیم بهتره جای فاضات اضافی راجب خمینی ومعجزاتش چشمات رو بیشتر روی حقایق باز کنی

ناشناس گفت...

آخی.....
سعیت رو بکن که به اسم بیطرف! از جنبش سبز ایراد بگیری
نگفتم انتقاد چون یا نمیدونی فرق انتقاد و تخریب چیه یا می خوای تخریب کنی
به امید روزی که تمام جیره خواران به راه راست هدایت شوند
آمین

داریوش سجّادی گفت...

علی آقای حکمت
کامنت تان بیشتر جنبه یک شوخی بی مزه را داشت و ارزش انتشار نداشت