۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

زارعین باد!

رنج نامه حزن آلود دکتر سروش و استغاثه ایشان بابت جفای جائرانه دیوانیان به یکی از عزیزانش، سند تاثرآوری است که بلاشک در حافظه تاریخی ایرانیان به ترشی و تطویل ماندگاری خواهد داشت.
استغاثه ای ملال آور که استعداد آن را دارد تا هر ضمیر پاک سرشتی را از رنجوری و آزردگی بیآلاید.
هر چند ارزنی تذبذب در مذمت این دنائت و شناعت را نمی توان غمض عین کرد. اما منصفانه نیز نمی توان تردید داشت که بادکاران، دروگران طوفانند!
شدت و حدت اعمال رنج ظالمانه به داماد دکتر سروش به همان اندازه که تاثرآور است، به همان میزان نیز برخوردار از توان عبرت آموزی است!
قطعاً بر فرزانه ائی هوشمند چون دکتر سروش نباید این اصل پوشیده می ماند که فرجام خودکردگی از «بی تدبیری» است.
دکتر سروش نباید فراموش کند «ابتلای امروز» محصول زراعت «خشم مقدسی» است که دیروز و در چکاچک تندی ها و ترشی ها و درشتی ها از سوی کسانی تجویز و توصیه شد که بنا بر منبر «اوصاف متقین» اش از ایشان توقع رأفت ومعدلت می رفت.
جناب آقای دکتر سروش
من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آنست بدین دانه که در دام افتم
سال گذشته ً بعد از تحریر «روح مجروح و غرور رنجورتان» خواسته یا ناخواسته «خالی» را بر چهره خشونت زده جامعه ترسیم کردید که مقدمات «دام چاله ای» برای طبخ خورشت خشونتی شد که شخصاً و مکرراً هشدار اجتناب از آن را می دادید!
جناب آقای دکتر سروش
فردای ناآرامی های انتخابات در تهران که برخلاف توقع «منبر اخلاق» را مذبوح «مسند افتا» کرده و جوانان شوریده را فتوای «خشم مقدس» دادید. پشت خیرخواهان را لرزاندید و خواسته یا ناخواسته نفت بر آتشی ریختید که امروز لهیب شعله هایش را افتاده در حریم و خلوت عزیزانتان می بیند.
دکتری که سال گذشته در کانون چنان درشتی ها و تندی ها بجای آرام کردن فضا ترجیح داد بر کرسی «موزع خشم» نشسته و مفتی «خشونت مقدس» شود امروز نباید و نمی تواند دچار حرجی باشد. که «تاجران خشم» خود نخستین قربانیان خشونتند.
آیا «دکتر سروش» به فتانت ناتوان از چنان فهمی بود که در سودا و تجارت خشونت، پنجه «لویاتان حکومت» و «صاحبان قانونی ابزار خشونت» پربارتر و پراستعداد تر از دیگران است.
جناب آقای دکتر سروش
اجازه فرمائید ذکر خاطره ای کنم و بگذرم.
غروب جمعه ای گرم و تابستانی در تهران برای رسیدن به مقصد در اتوبوس شرکت واحد عرق ریزان به اتفاق دیگر مسافران به انتظار آمدن راننده نشسته بودیم و راننده نیز علی رغم حضور در محل و دیدن تعب مسافران به روی مبارک نيآورده و بیرون در سایه نشسته بود تا زمان و مهلت مقرر برای حرکت نقلیه اش برسد. در این میان عاقله مردی متین و موقر و مودب طاقت از کف نهاد و راننده را عتاب کرد تا بیش از این مردم را معطل نکند و راننده نیز با ادبیاتی زننده ایشان را پاسخ گفت و همچنان از حرکت استنکاف می کرد.
القصه آن عاقله مرد با لحنی مدنی و محترمانه به راننده طعنه می زد که این لحن شایسته خطاب قرار دادن شهروندان نیست و محصول این مجادله بالا گرفتن و شدیدتر شدن آن خشونت کلامی و بیشتر معطل شدن مسافرین شد تا جائی که نهایتاً اسباب عصبانیت اینجانب را نیز فراهم کرد و علی رغم میل خود بر سر آن عاقله مرد فریاد زدم که:
آقای محترم ـ چرا بی جهت مشکل را بیشتر می کنید؟ جنابعالی تصور کرده اید با یک استاد دانشگاه طرفید که از موضع و گویش بهداشتی و اخلاقی «رعایت حقوق و حرمت شهروندی» با ایشان جدل می کنید؟ ایشان یک راننده است و بیشتر از این از ایشان توقع نداشته باشید و اجازه دهید بیش از این معطل نشویم.
ان قلتی که ظاهراً جواب داد و طرفین کوتاه آمدند و راننده نیز بالاخره هر چند با غرولند حرکت کرد.
جناب آقای دکتر سروش
این خاطره را از این بابت گوشزد کردم که در میانه شهرآشوبی های سال گذشته نیز، که طرفین با چشمانی خون چکان به یکدیگر پرخاش می کردند و همآورد می طلبیدند بر فرهیختگانی چون جنابعالی فرض بود تا با شناخت از «مالکیت انحصاری ابزار خشونت دولتی» و ظرفیت های ویرانگر رها شدن خشونت بین طرفین منازعه بويژه وقتی دیوانیان «امنیت» را در خطر ببینند جنابعالی و امثال جنابعالی موظف بودید نقش تاریخی خود را عهده داری کنید.
جناب آقای دکتر سروش
زکات سالها بر کرسی تهذیب اخلاق نشستن و حافظانه «مروت با دوستان و مدارا با دشمنان» را تعلیم دادن، میانداری در روز واقعه است تا ساقیانه حلقوم تشنگان از عطش خشونت را با ساغر «رواداری و محبت» سیراب کنید.
جناب آقای دکتر سروش
بپذیرید التفات به این نکته نفرمودید که:
علی رغم همه اینها شرط انصاف حکم می کند تا صاحبان عدلیه در ایران نیز جلوتر از دیگران مدعی چنان ظلمی به دکتر سروش و دیگران شوند.
خصوصاً بر آیت الله صادق لاریجانی فرض است به حرمت مجادلات ومراودات شیرین قلمی و جدال احسن ایشان با دکتر سروش بر سر «تئوری قبض و بسط شریعت» امروز حرمت علم و عالمان را بجا آورده و راساً پیش قدم اعاده حق و تادیب گستاخانی شوند که با چنین خیره سری هائی اسباب بدنامی عدلیه در ایران را فراهم کرده و می کنند.


۱۲ نظر:

شبانه گفت...

درود جناب سجادی که در نهایت عدالت قلم زدید.به راستی تنها کلامی جز خود کرده را تدبیر نیست نمیتوان به زبان اورد.
من 25 سال دارم و به باور من هر انچه را که طی این سی و چندی سال توسط امثال دکتر سروش که احترام زیادی برایشان قائل هستم به خورد مردم داده شد باید قی شود.امثال تاج زاده را نگاه کنیم که دیروز چطور سخن میراندن و امروز چطور.زنده باد انسانیت و درستی و صداقت.پاینده باشی جناب سجادی.بیشتر بنویسید که ما نیاز داریم عزیزانی چون شما را که شرافت قلم را حفظ میکنند.پاینده باشید

nariman گفت...

من از این سعه صدر شما درس گرفتم و امیدوارم که فلسطینی ها هم همین روش رو پیش بگیرن و دست از خشونت بردارن تا اسرائیلی ها اونا رو آزار ندهند. واقعا فلسطینی بخاطر این طوفان درو می کنن که باد می کارن. احسنت

داریوش سجّادی گفت...

فلسطینی با حکومتش طرف نیست.
با غاصب کشور و حکومتش طرف است

محمد گفت...

سلام بر شما اقای سجادی
من دقیق متوجه استدلال شما نشدم.اگر توسل به قوای قهریه در هر حال ,عملی غیر موجه است ان وقت چرا حساب خودتون را با انقلاب صاف نمی کنید؟چرا به اقای خمینی برای کشتار چنجدین هزار زندانی بعضا بی گناه, ایراد نمی گیرید؟اگر استفاده از خشونت, توسط تظاهرات کنندگان(حتی دفاع از خود) کاشتن باداست و هر چه بر سر اان می اید درو کرد طوفان.لابد گناه چندصد نفر کشته شده در لیبی و بحرین هم به گردن خودانهاست.چرا با حکوت خود کامه در افتادند؟چرا بدون داشتن جواز تظاهرات به خیابانهاامدند؟
من متوجه نشدم اگر خشونت از هر سنخی محکوم است اگر دست به اسلحه بردن و هر گونه خشونت دیگری عملی مزموم است حتی اگر به شما ظلمی رفته باشد حتی اگر حق شما پایمال شده باشدو تنها می توان به درگاه ستم پیشگان ناله کرد و از انان تمنای حق خود را داشت پس چرا به فلسطینیان و گروه های جهادی این توصیه را نمی کنید؟اگر شمااین حق را برای قلسطینیان قائل هستید پس چرا ان را از مردم خودمان دریغ میدارید؟
ایا راه مقابله با این همه خون ریخته شده ,سینه ی شکافته, جوانان پر پر شده ,داوری را نزد ظالمان انداختن است؟
من یک جوان بیست و چهار ساله هستم و مانند شما دل در گروی مهر و عطوفت و شفقت و جامعه ی بی خشونت و اصلاحات دارم و معتقدم با یک انقلاب دیگر هیچ چیزی درست نمی شود و بر عکس شما معیار دوگانه هم ندارم هر خشونتی محکوم می کنم.چه ظلم شاه یا مبارک یا قذافی باشد چه ستمی که اسرائیل بر مردم بی گناه غزه روا می دارد و چه ترور های کوری که گروه های جهادی به مردم بی گناه و غیر نظامیان اسرائیلی روا می دارند وچه جفایی که حاکمین امرور بر ما جوانان ایرانی روا می دارند.
(و این را بارهای بار در این یک سال و نیم از سروش شنیده ام)
راه برون رفت از این وضعیت را بیرون از این دوگانه ی انقلاب یا اصلاح می دانم.انقلاب و اطلاح بهترین راه حل ممکن است.در بعضی حکومت هاواقعه ای به بزرگی یک یک انقلاب به خوبی ممکن است و حکومت توانایی هضم ان را دارد(مثل حق رای سیاهان در امریکا) و زمانی یک اصلاح کوچک تنها با تغییر یک حکومت ممکن است.این حکومت توان اطلاحات خود را از دست داده است و این چند سال اخیر به خوبی نشان داده است که شطرنج با گوریل هیچ پیروزی را برای ما به همراه نخواهد داشت.
با دوستان مروت, با دشمنان مدارا, مگر با دشمنانِ مدارا

حمید گفت...

اقای سجادی عزیز
تند رفته اید و اتهامات اقای سروش را بدون مدرک پذیرفته اید. جمهوری اسلامی شاید از اینگونه اعمال در سالهای دور و هنگامیکه اقای سروش جزیی از انها بودند انجام داده باشد ولیکن اخیرا چنین اعمالی دیده نشده است. در ثانی دلیل معقولی غیر از استفاده تبلیغاتی برای اقای سروش از این کار متصور نیست. ایشان هیچ اطلاعات ابتدایی هم در این مورد از قبیل چه موقع و کجا یا توسط چه گروهی را هم ارائه نمیکنند.

داریوش سجّادی گفت...

حمید خان
من به اعتبار صداقت متوقع از دکتر سروش اصل را بر صحت ادعای ایشان گذاشتم
قطعاً چنانچه مشخص شود آن ادعاها کذب بوده بنده و ایشان اخلاقاً موظف به عذرخواهی از مخاطبانمان خواهیم بود
در مورد خودم می توانم این تضمین را بدهم که قطعاً در صورت کذب بودن آن ادعاها ضمن خوشحال شدن از عدم وقوع چنان ظلم هائی بوضوح از مخاطبانم پوزش بطلبم

Unknown گفت...

دست مریزاد. چند ساعتی بود دنبال چنین پاسخ درخوری به چنان نوشته ی کذایی می گشتم. با تشکر فراوان

مجید گفت...

ابتداعا جا دارد از شما تشکر کنم بابت نقدی که بر متن دکتر سروش ارایه کردید.
مسلما هرگونه خشونت ناروایی به هر کسی رانده شود محکوم است بلاشک. بر فرض صحت کلام دکتر سروش, چیزی که کاملا واضح است کسی که بر کوس رسوایی نظام و جنگ میکوبد نباید انتظار داشته باشند که از طرف مقابل گل تقدیم شود! چنان خشم مقدسی متاسفانه فرصت طلبان هر دو جناح را آماده سواستفاده برای خالی کردن عقدهای خود میکند خواه طرفدار جنبش سبز با آتش زدن, تولید ناامنی, کتک زدن هر جنبنده ای ... خواه طرفداران حکومتی و دولتی با آزار رساندن شخصی که با خاندان ایشان پیوسته بوده اند.

یاس گفت...

جناب آقای سجادی
پس از گذشت بیش از یک سال از نامه "روح مجروح و غرور رنجور" می توان نتیجه گرفت خورشت خشم مقدس ، چه میزان مشتریی در زمان خود داشت؟ آیا آن ، تاثیری بر جامعه ملتهب ایران گذاشت؟ چند درصد از خشونت های دیده شده ، از فتوا خشم مقدس دکتر بوده؟ یا فقط باعث لرزاندن پشت خیرخواهان و ریختن نفت بر آتش شد.

و آیا رنج نامه "بخدا قسم خدا نیست" تاثیر بیشتری از نامه سال گذشته ایشان نخواهد گذاشت؟ به نظر بنده این رنج نامه خواسته یا ناخواسته مصداق بارز فتوای خشم و انتقام مقدسه و تاثیرش در حال حاضر چندین برابر نامه سال گذشته ایشان است. آیا این طور نیست؟
گله ای از آقای دکتر نیست. برخلاف تبلیغات داخل و خارج بهشان امیدوار شدم و حتی از این نامه هم می توان چیزهایه تازه ای آموخت.

شرط بندی جناب سورس من را برخلاف شما مقداری نگران کرده و این نفرین ها روز بروز بیشترش می کند. با اینکه می دانم شما اینبار برنده اید اما آرزو می کنم جناب سورس بازنده بزرگ نیز نشود زیرا ممکن است جمهوری اسلامی تا آن تاریخ زنده باشد ، اما ممکن است بی جان تر از همیشه. و این برگ برنده او برای شرط بندی بعدیست.
برایم زیاد مهم نیست چندبار شما می برید مهمترین آن است که او سرآخر برنده نشود و البته این را هم نباید فراموش کرد که بقول شما "فرجام خودکردگی «بی تدبیری» است."

صد هزاران کیمیا حق آفرید کیمیایی همچو صبر آدم ندید

ممنون.

ناشناس گفت...

جناب آقای سجادی . شما در حمایت از مهدی کروبی به گمانم به آراء دکتر سروش هم مراجعه کرده اید .
حالا یک سوال دارم . به نظرم شما هم دارید همان حرف های مراد فرهاد پور را می زنید که دکتر سروش را بر آشفت .
شما چرا خون های ریخته در تهران را نمی بینید .
شما چرا مثل آقای مکارم بحرین را می بینید .
شما چرا از ان طرف و فقط دستگیرهای تهران را می بینید و سایر شهرها در نوشته های تان نیست ؟
این ها چیستند پس ؟

حمید گفت...

اقای سجادی عزیز
در ادرس زیر به نقل از روزنامه رسالت استدلال موجهی در عدم صحت این ادعا امده است. بنده علاقه ای به نویسنده ان مقاله ندارم ولی استدلال را موجه دیدم.
http://jahannews.com/vdcdkj0f9yt0kf6.2a2y.html

m گفت...

khovanda ma ra be khodeman va magzar
amin ya rab-bal alamin