۱۳۹۰ بهمن ۱, شنبه

تکمله «پادشاه لخت است!»


این سایت تا پایان این ماه (ژانویه) جهت رویت عموم قابل دسترس است. توضیحات بیشتر در (اینجا)

بعد از انتشار مقاله اخیرم (پادشاه لخت است) که نقدی بر فیلم سینمائی «جدائی نادر از سیمین» بود برخی از خوانندگان گلایه کردند که صرف نظر از ادله مطرح در آن مقاله اما چرا در آن، فیلم مزبور را یکی از «بی صلاحیت ترین فیلم های جهان سینما» معرفی کرده ام در حالی که این فیلم در عموم جشنواره های سینمائی معتبر جهان با اقبال کارشناسان دنیای سینما مواجه شده!؟
در واقع در انتخاب واژه «بی صلاحیت ترین» بنوعی تعمد ورزیده بودم تا در مقابل حجم بالای شیدائی های احساسی صورت گرفته شیدائیان، تا حدودی بتوانم جو شکنی کنم! این بدآن خاطر بود که استقبال از این فیلم بمقدار زیادی نامتعارف بود.
همانطور که در مقاله مزبور نیز تصریح شده بود «جدائی نادر از سیمین» نقصی جدی داشت و برخلاف چنان استقبالی نه تنها فیلم چندان خارق العاده ای نبود بلکه با استناد به استانداردهای دنیای سینما می توان آن را اثری متوسط هم محسوب کرد. خارج از نیت سنجی داوران در اقبال به این فیلم، نکته حائز اهمیت موج شیدائی کسر وسیعی از ایرانیان بود که باز هم گرفتار جوزدگی شده و چه آنها که فیلم را دیده در کنار دیگر ایرانیانی که فیلم را ندیده بودند بالاتفاق دچار هیجان زدگی شده و به «یکدیگر بابت این توجه تبریک می گفتند» با این مضمون که:
مژده بده مژده بده یار پسندید مرآ!
شوق این جماعت ناشی از کیفیت فیلم نبود چرا که این شوق شامل کسانی که فیلم را هم ندیده اند نیز می شود. همه آن هیجان زدگی بازگشت به جماعتی دارد که در حسرت دیده شدن و مورد تمجید و تحبیب واقع شدن می سوزند و درست بر خلاف اندرز حاذقانه «لقمان حکیم» به فرزندش که ایشان را انذار می داد:
دل بسته به رضاى مردم و مدح و ذم آنان مباش ؛ زیرا هر قدر انسان در راه تحصیل آن بکوشد به هدف نمى رسد و هرگز نمى تواند رضایت همه را به دست آورد.
درد این جماعت «کمپلکس دیده شدن» است. هر چند دیده شدن و جلوه گری «ذاتی» انسان است و در جای خود نه تنها مذموم نیست بلکه در صورت تحقق در محلی مناسب فعلی اخلاقی و ممدوح هم محسوب می شود. اما شرط ممدوح بودن چنان جلوه گری و مورد توجه و تحسین واقع شدن مشروعی، زمانی است که جلوه گر و جلوه خر و جلوت درست و در جای خود تعریف شوند!
شیدائیان «جدائی نادر از سیمین» لابراتوار ارزشمندی از جماعتی «خود سفله بین» را در اختیار کارشناسان قرار می دهند که در یک رنج تاریخی «خود کهتر بینی» در کنار «غرب برتر بینی» تاریخی می سوزند که عصاره اش آن شود که:
هر چه آن خسرو کند شیرین بُود!
لذا اکنون که آن «از ما بهتران» دست تفقد خود را بر سر یک فیلم متوسط «ما» رعایا کشیده می توانیم برخود ببالیم و خود را با ایشان هم ذات پنداری کنیم. مهم هم نیست که اساساً ایشان فیلم مزبور را دیده یا فهمیده باشند مهم آن است که «بالا دهی ها» فیلم این «پائین دهی ها» را «اوکی» کرده اند.
مثل ایشان مثل آن جوان دانشجوئی بود که برای نخستین بار پای سخنان دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد نشست و وقتی به نزد دوستانش برگشت با اشتیاق و هیجانی شدید گفت:
نمی دانی دکتر چه گفت؟
پرسیدند:
چه گفت؟
گفت:
شاهکار بود:
گفتند:
چه بود؟
گفت معرکه کرد.
گفتند:
چه کرد؟
و جوان مزبور پاسخی نداشت چون اساساً نفهمیده بود دکتر چه گفته بود و تنها هیجان زده از مشتی واژه های مطنطن و عالمانه دکتر، بدون آنکه اساساً چیزی از اظهارات ایشان را فهم کند دوست داشت تا با هر چه اساطیری کردن دکتر خود را به عنوان ملتزم الرکاب ایشان «اسطوره ای» کرده باشد!!!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

جل الخالق..!!

ناشناس گفت...

پیرو تصمیمتان جهت کسب اشتراک، ظاهرا تا پایان ماه ژانویه امکان ارسال نظراتمان مقدور است و پس از آن شرمنده ایم! می تونم دفاعي از خودم بکنم؟ من بي دفاعم.

جناب آقای سجادی عزیز سلام
با اینکه انتظار نمی رفت اما با روزنه امیدتان در هالیوود!، موافق هستم اما با پادشاه لخت است! و تکمله آن، متاسفانه انتظارم به پایان رسید.
مانند شما آنچنان تخصصی در مورد سینما نداشته و منتقدش نیستم اما تا آنجایی که در مورد این فیلم مطالعه کردم دانستم که نمیشه با صد در صد یه فیلم صد در صد مردم و اهالی سینما موافق باشن. اما چون با صد در صد فیلمی موافق نیستیم شایسته نیست که به آن برچسب، بی صلاحیت ترین اثر سینمائی در منظومه دنیای سلولوئید جهان بزنیم! و بعد از مدتی آن را جو شکنی شیدائیانش بنامیم.
این از اخلاق بدوره که کسی با ملاکی که خودش برای کشف یه اثر هنری اختیار کرده ، اثری رو به جرم پیروی نکردن از این ملاک فاقد شایستگی لازم بدونه.
در مورد تصویربرداری هم بقول آقای موحد "فیلمبرداری محمود کلاری در انتقال فضای فیلم به تماشاگر در جدایی نادر از سیمین کار بزرگی انجام می دهد و در صحنه ی دادگاه به اوج خودش می رسد."
البته تا اندازه ای که از شما شناخت دارم حتی داشتن زبان بصری نیز برخی فیلمها رو از لیست بی صلاحیت ترین آنها از نظر شما خارج نمی کنه مانند فریاد مورچگان و سکس و فلسفه.
پس بهتر بود به انواع لیست هایه بی صلاحیت ترینتان اشاره ای می کردید.

ممنونم.
سعید1800

ناشناس گفت...

از اینکه به این جماعت حقیر و خود کم بین شیفته غرب گیر میدین لذت میبرم!