امروز (بیست و هشتم ماه می میلادی) در ایالات متحده آمریکا روز ملی Memorial Day یا روز بزرگداشت سربازان و کشته شدگان و مفقود الاثران در جنگ بود. جهدی بلیغ برای ابراز افتخار به فخرآورانی که با کاوش در پیشینه شان کمتر می توان وجوه افتخارآمیزی را برای ایشان احصاء نمود.
ارتش ایالات متحده آمریکا از فردای پایان جنگ جهانی دوم با توجه به حضور چابکانه اش در نظام بین الملل و اقتدارش در سرکوب نیروهای فاشیستی در آلمان درست یا غلط توانسته بود در مقام تفنگدارانی حامی آزادی و دمکراسی از اقبال و محبوبیتی بالا نزد ملت های زیر سلطه و نیروهای آزادیخواه برخوردار شود.
سرمایه ای قابل ستایش که از ناحیه سیاست های هژمونیک واشنگتن به سرعت مضمحل شد و در کمتر از دو دهه جای آن را نفرتی عمیق گرفت تا جائی که «زبیگنو برژنسکی» سیاستمدار سرشناس آمریکائی بعد از عملیات یازده سپتامبر اعتراف کرد که:
«هنگام بحران موشکی کوبا وقتی وزير خارجه وقت آمریکا در سفر به فرانسه بمنظور متقاعد کردن ژنرال دوگل جهت کسب حمايت فرانسه از آمريکا خواستار فرصتی از دوگل برای ارائه اسناد حاکی از استقرار موشک های اتمی شوروی در کوبا شده بود خود را مواجه با پاسخ محترمانه رئيس جمهور وقت فرانسه ديد که صميمانه به وی گفت: «تمايلی به ديدن آن اسناد ندارد و حرف رئيس جمهور آمريکا را می پذيرد و در بحران موشکی مزبور در کنار آمريکا خواهد ايستاد» و اکنون همين آمریکا به آن درجه از بی اعتباری رسيده که برژنسکی خطاب به دولتمردان کاخ سفيد می پرسد:
امروز آيا هيچ رهبر خارجی به فرستادگان رئيس جمهور ما پاسخی محترمانه مشابه پاسخ ژنرال دوگل خواهند داد؟
بی فروغی «Memorial Day» در آمریکای فعلی را می توان از بطن پرسش هوشمندانه برژنسکی کاوید.
بالغ بر 5 سال پیش و در هنگامه رقابت نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وقتی سناتور «مک کین» متناوباً و در مقام تفاخر، سابقه حضورش در جنگ ویتنام را بر سر دیگر رقبایش می کوبید «اکبر هاشمی رفسنجانی» در مقام تمجید از شهدا و رزمندگان جنگ تحمیلی عراق با ایران نکته قابل اعتنائی را با استناد به اظهارات «مک کین» مطرح کرد مبنی بر آنکه:
ستایش از شهدا و رزمندگان دفاع مقدس ایران در برابر دشمن متجاوز بعثی ستایشی قابل دفاع و افتخار است وقتی می بینیم نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز در مواجهه انتخاباتی با رقابیش به حضورش در جنگ ویتنام در مقام یک کهنه سرباز می نازد و می بالد آن هم جنگی که ماهیتاً جنگی توسعه طلبانه و تجاوزکارانه و غیر قابل دفاع و توجیه توسط ارتش آمریکا بود. (نقل به مضمون)
آمریکائیان در حالی به احترام کهنه سربازان خود و به یادبود جان باختگان جنگ های شان در «Memorial Day» کلاه از سر برمی دارند که به زحمت می توان ردی از افتخار در لشکرکشی های ارتش این کشور از فردای جنگ جهانی دوم به اقصی نقاط دنیا پیدا کرد.
شاید آمریکائیان تا قبل از سال 1970 که خدمت سربازی در ایالات متحده اجباری بود (با فرض غمض عین بر انگیزه های هژمونیک ارتش در لشکرکشی های مختلف) می توانستند به اعتبار عزیمت جوانان شان به جبهه های جنگ بر سلحشوری و شجاعت جوانان شان ببالند اما اینک و با حرفه ای شدن ارتش در آمریکا دیگر چه جای بالیدن به تفنگدارانی است که قبل از «عرق ملی» در شهوت کسب حقوق های تصاعدی در ازای عزیمت به مناطق جنگی عازم جبهه می شوند!؟
طرفه آنکه جنبش ضد جنگی هم که در حاشیه جنگ ویتنام در آمریکا شکل و اوج گرفت را نیز نباید و نمی توان به حساب نوع دوستی و صلح طلبی و کراهت از جنگ توسط اقشار فاضل و فرهیخته آمریکائی گذاشت!
دغدغه آن جنبش ضد جنگ این نبود که جنگ بد است و صلح خوب است. دغدغه آن جنبش آن نبود که سربازان ما آمریکائی ها نباید در راستای تامین مطامع امپریالیستی دولتمردان کاخ سفید عازم جبهه و جنگ شوند!
همه حرف ایشان با توجه به اجباری بودن سربازی در آن مقطع آن بود که:
«ما» نمی خواهیم به جنگ برویم! مهم نیست کاخ سفید در ویتنام دنبال چه مطامعی است. مهم نیست که ارتش آمریکا در ویتنام جنایت می کند! مهم آن است که «ما» از جنگ و کشته شدن می ترسیم! لطفاً «ما» را از جنگیدن معاف کنید. برای «ما» مهم نیست ارتش ایالات متحده چه جنایاتی در ویتنام می کند فقط اجازه دهید «ما» در آمریکا مشغول زندگی و بهره وری از نعمات زندگی خوشباشانه مان بمانیم!
مضحک ترین بخش ماجرا آنجا بود که در فردای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بعد از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و تحولات بعد از آن «نوام چامسکی» با پرروئی تمام از انقلاب ایران و اقدام دانشجویان در اشغال سفارتخانه کشورش در تهران انتقاد کرد با این بهانه که:
انقلابیون در تهران بدون توجه به مبارزات طولانی و گسترده ما در خلال جنبش مخالف جنگ در ویتنام که تدریجاً داشت به ثمر می نشست و منجر به تضعیف موضع جمهوری خواهان جنگ طلب در آمریکا شده بود با اشغال سفارت عملاً ضمن تضعیف موقعیت دولت «جیمی کارتر» بار دیگر جمهوریخواهان در آمریکا را برخوردار از موقعیت بازگشت به قدرت کردند!
تو گوئی انقلاب ایران و انقلابیون ایران موظف بودند قبل از اهداف و آرمان های خود، در میانه رقابت های احزاب سیاسی در آمریکا خود را مبدل به مهره بازی در دایره رقابت اقطاب قدرت در کاخ سفید کنند!
اگر بتوان گلایه برژنسکی در صدر این نوشته، مبنی بر چرائی افول احترام آمریکائیان در جهان را برگردان به فارسی کرد می توان از دیالوگ ماندگار امیر کبیر با ناصرالدین شاه در سریال ارزشمند «سلطان صاحبقران» اثر شادروان «علی حاتمی» بهره بُرد آنجا که قبله عالم در شکارگاه سلطنتی به گلایه از امیر می پرسد:
کجایند اسبان تیزتکی چون رخش و شبدیز تا ما را سواری دهند؟
و امیر به زیرکی پاسخ داد:
اسبان تیزتکی چون رخش و شبدیز را سواران چابکی چون رستم و بهزاد سوار شدند و رفتند! دیگر اسبی نمانده تا قبله عالم را سواری دهد!
بر همان قیاس می توان گفت بعد از استحاله ماهیت ارتش کشوری که قرار بود مدافع آزادی و دمکراسی در جهان باشد و سقوط آن به حضیض تجاوزگری و توسعه طلبی اینک بزرگداشت Memorial Day در آمریکا بمثابه گریستن بر گور قهرمانی شده که خالی از جسد است.به عبارتی، دیگر در آمریکا قهرمانی باقی نمانده تا اسباب تفاخر ملت اش را فراهم کند!
۲ نظر:
داریوش سجادی اشغال یک سفارت خارجی در یک کشور دیگر چه افتخاری برای آن کشور دارد که من هنوز هم آن را نتوانسته ام بفهمم؟
اوتانماقدا یاخشی بیرشئی دیر کی نه یازیق سیزده یوخدور.
اوکتای
به تاریخ که نگاه می کنیم می بینیم از ابتدای قرن بیستم برخلاف قرون گذشته، سربازان و نظامیان بجای قهرمان تبدیل به قربانی گردیده اند. این را حتی در تغییر لباس سربازان و بی هویت گردیدن ظاهرشان نسبت به دوران ناپلئون و ... می توان دید. متاسفانه این تا حدی شامل خودمان هم می شود. اگر خدای ناکرده بر سر مساله هسته ای ایران جنگی رخ دهد هم جوانان ما و هم نیروهای آنان قربانی غائله ای خواهند شد که فقط لحاف ملانصرالدین را از دوش اش می دزدند.
برقرار باشید
ارسال یک نظر