۱۳۹۱ اسفند ۲۲, سه‌شنبه

جدل (2)


قسمت دوم گفتگوی هفتگی با بنیان گذار تلویزیون هما
قسمت نخست در آدرس زیر در دسترس است:
http://sokhand.blogspot.com/2013/02/1.html

در ادامه بحث هفته گذشته مایلم ابتدا بر اساس آمیغی (حقیقت) که در جلسه قبل به آن اشاره کردم (آمیغ را هر چه که هست ولو تلخ و ناخوشآیند بپذیر. پس از آن می توانی راه گشای دشواری ها باشی) به یک حقیقت اعتراف کنم و آن این است که بنظر من:
1. اکثر ایرانیان آدم های بسیار گیتایی- پولی (مادی و پول پرست) هستند ولی سعی می کنند چهرۀ مینوی (معنوی) از خودشان نشان بدهند. البته گیتایی- پولی بودن ویژگی اکثر مردم دنیاست. ولی وانمود به اخلاق مینوی کردن ویژگی فرهنگ ایرانی است. این امر باعث می شود که اختلاف بزرگی بین استاندۀ (استاندارد، معیار) ذهنی خودمان و عمل کردمان به وجود بیاد. این اختلاف باعث بوجود آمدن حس «نارضایتی از خود» می شود که به درگیری با اطرافیان و خشم درونی برای توجیه رفتارمان منجر می شود. بهتر است اگر نمی توانیم مطابق استاندۀ ذهنی خود عمل کنیم، آشکارا به خود و دیگران بقبولانیم که ما در عمل آدم هایی گیتایی- پولی هستیم هر چند که دوست داشتیم تا می توانستیم مینوی رفتار کنیم. این راستگویی درونی و برونی باعث کاهش خشم درونی و درگیری بیرونی با دیگران خواهد شد.
2. بر طبق دیدگاه بالا، من می گویم که اکثریت بسیار بالایی از شخصیت های فعال سیاسی (ایرانی یا غیر ایرانی) برای رسیدن به اهداف گیتایی- پولی در میدان حضور دارند. ولو اینکه ممکن است که در آغاز با اهداف مینوی شروع کرده باشند.
3. اکثر مشکلات انسان ها گیتایی- پولی است.
4. اکثر مشکلات حکومت ایران و دگر کشورهای دنیا گیتایی- پولی است.
البته کسی آمار نگرفته که اندازۀ این اکثریت را بتوان نزدیک به آنچه که هست تخمین زد. ولی من فکر می کنم میزان آن بالای 90 درصد است. من بر این باورم که بیش از 90 درصد مردم و مشکلاتشان، سیاسیون و اهدافشان، حکومت ها و مشکلاتشان گیتایی- پولی است.
اگر فرض کنیم که ادعای من کمابیش درست است باید بگوییم که پرداختن به موضوعاتی مثل حقوق بشر، آزادی ها، خوب یا بد بودن حکومت ها، دموکراسی، و ... دیگر موضوعات چیزی جز حاشیه روی نیست. من می گویم که سیاسیون این مسائل را مطرح می کنند تا بتوانند تمرکز افکار عمومی را جلب حاشیه و دور از متن نگه دارند.
اصل مسئله چگونگی تقسیم منابع محدود گیتایی زیستمان است.
(توضیح: منظور من از زیستمان کلیت مکان و زمان زیست موجودات زنده است. در حال حاضر زیستمان ما کرۀ زمین کنونی است. ولی در آینده شاید سیارات دیگر جزوی از زیستمان باشند).
این تقسیم بندی با معیار پولی سنجیده می شود. و امروزه، پول نیز، بر پایۀ اعتبار حکومت ها تعریف شده.
پس چگونگی تعریف پول و تقسیم منابع زیستمان مشکل اصلی است. اگر ما بتوانیم فرمول بهتری برای این تقسیم ارائه دهیم آن وقت شاید بتوانیم در راه بهبود اوضاع زندگی خود، دیگران، هم میهنان و جهانیان قدم برداریم و در همین راستا معتقدم به چالش کشیدن نظام پولی دنیا یکی ار مهمترین این اهداف است.
اما پیش از صحبت در بارۀ فرمول بهبود اوضاع زندگی اجازه بدهید بحث قبلی ام درباره پیشگویی در مورد بستن تنگۀ هرمز را تکمیل کنم که بی ارتباط با این بحث هم نیست.
نخست باید به این واقعیت توجه داشته باشیم که ایالات متحده آمریکا در سال 2011 در مجموع تبدیل به صادر کنندۀ محصولات نفتی شد. یعنی میزان صادرات محصولات نفتی (محصولات تصفیه شده مثل بنزین یا گازوئیل) امریکا از میزان واردات محصولات نفتی امریکا فراتر رفت.
بطوریکه بعنوان مثال میانگین چهارهفته ای اختلاف صادرات با واردات محصولات نفتی امریکا در تاریخ 21 نوامبر سال 2005بالغ بر (3,687,000 ) بشکه در روز بود. یعنی واردات امریکا 3.6 ملیون بشکه بیشتر از صادراتش در زمینۀ محصولات نفتی بود. اما همین آمار در تاریخ 1 مارس 2013 برابراست با (1,193,000 منهای ) بشکه. یعنی صادرات امریکا به میزان 1.2 ملیون بشکه بیشتر از وارداتش بود.
این ارتقا رتبه، بازگشت به تکنولوژی حفاری افقی و شکستگی هیدرولیکی داشت که برای اولین بار در سال 2006 به طور گسترده وارد صنعت حفاری مدرن آمریکا شد و بر همین اساس در حال حاضر قیمت گاز در آمریکا بطرز عجیبی از دیگر کشورهای پیشرفته ارزان تر شده. شگفتی این قیمت در این است که چنین گازی به قیمتی (حدود 4 دلار برای هر هزار فوت مکعب) نزدیک به نصف هزینۀ تولید آن (حدود 7 تا 8 دلار برای هر هزار فوت مکعب) فروخته می شود و بانک های بزرگ امریکایی نقش مهمی در فایننس این گونه پروژه ها دارند.
با چنین نفت و گازی که اکنون آمریکا اضافه تولید می کند در 6 سال آینده نه تنها همه نیاز آمریکا مرتفع می شود بلکه مقدار بسیار زیادی را نیز می تواند وارد بازار مصرف جهانی کند . از آنجا که در حال حاضر تولید نفت عراق رو به رشد است و ایران نیز موفقیت های خوبی در حوزه افزایش تولید نفت بدست آورده لذا از دیدگاه گیتایی- پولی بنفع اقتصاد آمریکاست تا اتفاقی در خلیج فارس روی دهد تا از ناحیه چنآن اتفاقی، میزان صادرات سوخت از خلیج فارس تقلیل یابد و یا متوقف شود تا از آن طریق آمریکا بتواند با حداکثر قیمت، نفت و گاز خود را وارد بازار مصرف در بازارهای آسیائی و اروپائی کند.
از جانب دیگر بحران اقتصادی در حال فراگیر شدن در تمامی جهان است و طبیعتاً «در خلال بحران» کشورهایی که در آخرین مرحله، بحران گریبان گیرش می شود می توانند همه چیز را بنفع خود تمام کنند و در چنین حالتی بستن تنگه هرمز تضمین کننده بازندگی کشورهائی مانند ایران، عراق، عربستان، امارات، کویت، قطر، چین، هند، کره جنوبی، ژاپن و اتحادیه اروپا خواهد شد و از طرف دیگر سود زیادی را نصیب آمریکا، روسیه (بزرگترین صادر کنندۀ هیدرو کربنی)، برزیل و دیگر تولید کنندگان نفت گاز دنیا که خارج از محدودۀ خلیج فارس می باشند، خواهد کرد.
برای همین است من فکر می کنم هم امریکا و هم روسیه در بارۀ مسئلۀ اتمی ایران بدنبال وقت کشی و خریدن زمان اند.
انگیزۀ نهایی تنها در چهارچوب کاهش تدریجی مشتریان نفت و گاز ایران و افزایش مشتریان امریکاست.
این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در صورت درگیری در تنگه هرمز طبیعتاً آمریکا دست به تخریب تجهیزات نفتی ایران خواهد زد و قهراً ایران نیز در مقام پاسخ تجهیزات نفتی اعراب را مورد تهاجم قرار خواهد داد و از آنجا که مالکیت این موسسات نفتی متعلق به اعراب است این امر نیز بنفع آمریکا تمام خواهد شد چرا که نهایتاً باز این آمریکائی ها هستند که باید تجهیزات نوین را به اعراب بفروشند.
از جانب دیگر این واقعیتی است غیر قابل کتمان که مزیت نسبی ارتش ایالات متحده در نیروی دریائی و هوایی پیشرفته آن است که به آمریکا این امکان را می دهد تا از راه دور عملیات علیه دشمن انجام دهد بدون آنکه خود در تیرراس باشد. اما در خلیج فارس بدلیل محدود بودن فضای مانور جغرافیائی، آمریکا فاقد مزیت نسبی خود است. لذا تا زمانی که آمریکائی ها نیازمند به حفظ تولیدات نفتی گازی شیوخ در خلیج فارس هستند بالتبع مجبور به حضور در خلیج فارس خواهند بود و تا آن زمان سعی بر اجتناب از درگیری با ایران خواهند داشت. اما وقتی 6 سال دیگر آمریکائی ها راساً مبدل به بزرگترین صادر کنندۀ محصولات نفتی و گازی دنیا شوند لذا طبیعی است در چنان حالتی دیگر رغبتی به حفظ تأسیسات نفتی-گازی شیوخ خلیج فارس نخواهد داشت و حتی از تخریب تاسیسات نفتی- گازی شیوخ توسط ایران استقبال هم خواهد کرد.
این یک طرحی است که امریکا مدتهاست مشغول به تکمیل آن است.دوستان برای این که به حساس و جدی بودن جنگ محتمل اقتصادی بین واشنگتن و پکن با ماجراجوئی در تنگه هرمز وقوف بهتری پیدا کنند خوبست تا ابتدا ویدئوی خبری-تبلیغی مهم زیر را ببینند و پیشنهاد می کنم آنانی که در داخل ایران توان دارند حتماً ترجمه این ویدئو و را تقبل کرده و در اختیار مخاطبان فارسی زبان قرار دهند. ترجمۀ کتاب نیز بسیار مفید خواهد بود.
Currency Wars:
http://www.youtube.com/watch?v=0Mex6PxVjM0&feature=player_embedded

http://www.amazon.com/Currency-Wars-Making-Global-Crisis/dp/1591845564

البته شخصاً دعا می کنم که تحولات غیر قابل پیش بینی آینده باعث نادرست بودن پیشگویی من شوند ولی در مجموع و با توجه به همه واقعیت های بالا هر ایران دوستی موظف است تا دربارۀ راهکار برون رفت از بحران مذکوراندیشه و پیشنهادهای سازندۀ خود را مطرح کند.
من شخصاً 17 سال برای پیدا کردن راهکار خروج ایران از بحران هایش کار کرده ام. از آغاز هدف من این بود که یک انگاره (تئوری) دینی- علمی درست کنم که بر پایۀ تاریخ و فرهنگ ایران ساخته شده باشد و کاملاً با دیدگاه دینی ایرانیان و دستاوردهای علمی جهان مطابقت داشته باشه تا بتوانیم با تکیه بر این انگاره (انگارۀ جام ایمآن) هم باعث پیشرفت عقاید دینی مان شویم و هم پیشرفت دانش مان را تضمین کنیم.
قبل از ورود به مباحث انگارۀ جام ایمآن باید توضیح بدهم که واژه های مورد استفاده در انگارۀ جام ایمآن (به غیراز نقل قول ها و اسم های خاص) همگی واژه های تمام پارسی است. بعضی از این واژه ها ساخته خودم و مابقی واژه های پارسی موجود است که برای گسترش تاریخ ایران باید مورد استفاده قرار گیرند.
بعنوان مثال بجای واژۀ الگاریتم (Algorithm) واژۀ «خوارزمینه» را استفاده می کنم زیرا که الگاریتم خود از واژۀ الخوارزمی گرفته شده.
برای اینکه بهتر درک کنید که چرا حفظ معنی تاریخی واژه ها خیلی مهم است یک سؤال می کنم. سه واژۀ انگلیسی که هم چَم (هم معنی) واژۀ مهر هستند چیست؟ حدس من این است که اکثر خوانندگان این مطلب حداقل یکی از معنی های مهر را درست ترجمه نخواهند کرد.
در مجموع «فرنماد» زیر خلاصه تصویری الگوی هسته و بستۀ دین است که آن نیز بخشی از انگارۀ «جام ایمآن» است که محصول پژوهش 17 ساله من است که اجازه دهید بعداٌ راجع به آن مفصلاٌ صحبت کنم.
(عکس موجود در صفحه)
فعلاً تنها توجه تان را به این نکته جالب جلب می کنم که داستان جستجو و پیدایش مباحث جام ایمآن کاملاٌ مطابق این شعر حافظ در ذهنیت من کلید خورد آنجا که می فرماید:
سالها دل طلب جام جم از ما می کـــــرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کـــرد
گوهری کز صدف کؤن و مکان بیرون است
طلب از گم شدگانِ لبِ دریا می کـرد
مشکل خویش برِ پیر مغان بــــــردم دوش
کو به تأییدِ نظر حلِّ معمّا می کـــــرد
دیدَمش خرّم و خندان، قدحِ باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کــرد
گفتم این جام جهان بین بتو کِی داد حکیـم
گفت آن روز که این گنبدِ مینا می کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بــــــــود
او نمی دیدش و از دور خدا را می کرد
گفت آن یار کزو گشت سرِ دار بلنــــــــد
جرمش این بود که اسرار هویدا می کـرد
اینهمه شعبدۀ خویش که می کرد اینجـــــا
سامری پیش عصا و یدِ بیضا می کــــرد
فیض روح القُدس ار باز مَدد فرمایــــــد
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا می کــرد
گفتمَش سلسلة زلفِ بُتان از پی چیست؟
گفت حافظ گله ای از دلِ شیدا می کـرد

من در ادامه مرتباٌ و بارها به این شعر رجوع خواهم کرد و و تأثیر این شعر را بر خودم توضیح خواهم داد ولی اجازه بدهید که با تفسیر این تکه از شعر بحث این قسمت را به پایان برسانم:
مشکل خویش برِ پیر مغان بــــــردم دوش
کو به تأییدِ نظر حلِّ معمّا می کـــــرد
دیدَمش خرّم و خندان، قدحِ باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کــرد

در تشریح و تبیین چهارچوب این دو بیت در نظر داشته باشید که:
بعنوان مثال وجه مشترک دیدگاه های سیاسی من و شما (دایوش سجادی) بر این واقعیت قرار دارد که به نظر من و شما اکثر دیدگاه های آقای خامنه ای در زمینۀ رابطه ایران و امریکا صحیح و قابل قبول است. البته شما در خیلی زمینه های دیگر با ایشان موافقید ولی بنده چون به اندازۀ کافی تجربه مطالعاتی دربارۀ دیگر دیدگاه های ایشان ندارم پس از اظهار نظر خودداری می کنم. ولی همین قدر بگویم که به ایشان خیلی احترام می گذارم، دوست شان دارم و ایشان را بعنوان صادق ترین چهرۀ حکومتی در سطح جهان قبول دارم.
ولی از اینجا به بعد با شما اختلاف زیادی دارم. به عنوان مثال آیا شما می توانید به من بگویید که چرا دوست داشتن و احترام به آقای خامنه ای مرا باید وادار به موضع گیری بر علیه مثلاً رضا پهلوی یا دیگر مخالفان ایشان کند؟
چرا احترام به رضا پهلوی و دوست داشتن ایشان یا هر چهرۀ دیگر که مخالف رژیم جمهوری اسلامی است باید نفی کنندۀ احترام و علاقه به آقای خامنه ای تعبیر یا تلقی شود؟
آیا هرگز کسی خودش را جای رضا پهلوی گذاشته تا دیدگاه او را نیز درک کند؟ مجسم کنید برای بیش از 35 سال درصد بزرگی از هم میهنان تان مرتباٌ به پدرتان و خانواده تان ناسزا و دشنام بگویند. آیا این کار باعث دل چرکینی شما نمی شود؟ آیا ایشان بر خلاف هر انسان معمولی دیگر نباید از این مسئله ناراحت شود؟ آیا انسانی هست که ضمن دل چرکینی صد در صد بتواند درست فکر کند و حرف بزند و نظر دهد؟ اگر شما چنین شخصی را سراغ دارید نشانی آن را به من بدید تا من مریدش شوم.
درست همین مسئله برای آقای خامنه ای نیز صادق است. 35 سال است که مخالفان جمهوری اسلامی دشنام و ناسزا روانۀ مسئولین جمهوری اسلامی من جمله آقای خامنه ای کرده اند. حالا آیا این واقع بینانه است که ایشان بتواند در همۀ مسائل منصفانه و بی طرفانه قضاوت کند؟
به احتمال نزدیک به یقین من اگر جای هر کدام از این آقایان بودم قطعاً بدتر می گفتم و بدتر نیزعمل می کردم.
اما حال اگر هر دو ایشان را دوست داشته باشم چکار باید بکنم؟ خیلی ساده به هر دوی ایشان می گویم هر وقت بخواهید آغوش من برای شما باز است. بیایید سرمان را بر شانۀ هم بگذاریم و به یاد عزیزانمان گریه کنیم. من قول می دهم صمیمانه ترین سعی خودم را بکنم که شما را در آغوش بگیرم و سرم را بر شانۀ شما بگذارم و به یاد پدرم بگریم تا بتوانم با شما هم دردی کنم. بعد هم از خداوند می خواهم که روزی برسد که این آقایان نیز بدون نیاز به من و یا امثال من با یکدیگر هم دلی کنندد.
از طرف دیگر اگر من می توانم با خوش گویی در بارۀ رضا پهلوی و آقای خامنه ای هر دو ایشان و طرفداران ایشان را شاد کنم، چرا باید این شادی را از هم میهن های خودم دریغ کنم؟ چرا باید حتماٌ قلب طرفداران یکی از این دو گروه را بشکنم؟
وقتی تمرکز کسی در بد اندیشی و بدگویی در بارۀ مخالفان وی باشد طبیعتا چنین تمرکزی منجر به ندیدن بدی ها و نقاط ضعف خودش می شود. و همین نابینایی است که مانع پیدا کردن راه حل مشکلات آن فرد می شود. از طرف دیگه خوش گویی هرکس دربارۀ خوبی های مخالفان خود باعث بهتر دیدن بدی ها خود شده و دیدن این بدی ها همان پیدا کردن راه حل مشکلات آن کس است. پس اگر می خواهید خوشبخت باشید سعی کنید هر چه بیشتر خوبی های مخالفان خودتان را ببینید و درباره این خوبی ها صحبت کنید.
البته خیلی ها به من می گویند که من رویایی فکر می کنم. این درست است که من رویایی فکر می کنم ولی این رویاها باعث شده تا معنائی که من به زندگی خودم می دهم زیبا و دلپذیر باشد. در نتیجه من واقعیتی را تجربه می کنم که خیلی از واقعیت شما شیرین تر و شاد تر است. به خاطر همین شادی است که مغزم از توان بهتری برای یافتن راه حل مشکلاتم برخوردار می شود. به همین دلیل است که نتیجه می گیرم شخصاً آدم خیلی خوش شانسی هستم و مشتاق آنم تا بتوانم این شادی دل و خوش شانسی را به دیگران هم منتقل کنم.
مومنان آیینۀ همدیگرند
این خبر می از پیمبر آورند
پیش چشمت داشتی شیشۀ کبود
زان سبب عالم کبودت می‌نمود
گر نه کوری این کبودی دان ز خویش
خویش را بد گو مگو کس را تو بیش
مولانا





۱ نظر:

ناشناس گفت...

kheli motasefam !!!
man eshan ra be khosh ghalbe ghabol daram vali!!! ay mane hagh ya nahagh ra metavanand tashkhes bedahand eshan !! tafafot az zamen ta asman ast
mesleh enke begoyem be ghateleh emam hosen sarvareh shohada naseza nagoyem chon taraf daraneh Oo narahat meshavan sokhan zeyad at o zaban alkan
fara-resedan saleh no ra be shom va dosteh khosh-ghalbetan pesha pesh tabrek megoyam
dr zem ta khoda hast hagh hamesheh perooz ast shak nakon ma khoda ra darem o bas
ghazeh( tabas) ke yadetan narafteh