۱۳۹۱ اسفند ۱۳, یکشنبه

من رویائی دارم!


این پست باید به سبک ابراهیم حامدی و شادمهر عقیلی خوانده شود!

من
رویائی دارم که غیر ممکن نیست!


رویای ریاست جمهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوری!
رویای یک رقص بی وقفه از شـــــــــــــــــــادی!
رویای تسکین این درد تکـــــــــــــــــــــــــــراری!
شوق جهانی که از عشق ، پــــــــــــر میشه
تمام مشکلات ایران با بازگشت یک «منجی» حل میشه!
رویای رابطه ای که با دست من
با واشنگتن
حل میشه!
...
رویای من اینه
رویای دیرینه
تعبیر این رویا
درمون دردامه
درمون این دردا
تعبیر رویامه
ــــــــــــــــــــــ
توضیح آنکه همان طور که قبلاً گفته بودم (خیز بلند هاشمی) معتقدم هاشمی موتورهای سیاسی اش را برای حضور در قامت رئیس جمهور روشن کرده و اشکالی هم ندارد مشروط بر آن که تن به یک نقد بی پروا از عملکرد گذشته اش بدهد.
در فرصتی مقتضی باور خود را مبنی بر عاملیت هاشمی در ورود ایران به بحرانی ترین وضعیت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی طی 20 سال گذشته را عرض خواهم کرد که به بزعم بنده غیر قابل بخشش ترین آن عاملیت در ایجاد طبقه نوینی در ایران بود مسمی به طبقه متوسط که هیچ قرابتی از این طبقه را با خود به همراه نداشت و ندارد و تنها طبقه ای است غیر مولد و مطالبه گر و نابالغ و فاقد هویت و تنها بلعنده که نقش عمده ای در دامن زدن به بحران های کشور داشته و دارد و اتفاقاً به وقت مقتضی سیاهی لشکر هاشمی نیز می شود. هم چنان که ریاست جمهوری احمدی نژاد را هم باید محصول رفتار سیاسی ایشان و عقبه سیاسی ایشان دانست.

جنبش سبز و شهرآشوبی هایش در سال 88 نمونه ای برجسته از این سیاهی لشکر هاشمی بود که بدون آنکه خود بدانند یا بفهمند رقصی چنان میانه میدان در زمین هاشمی کردند!


توضیحات بیشتر در دو مقاله زیر ارائه شده


۱ نظر:

ناشناس گفت...

هر چه "انسان" فاقد شرف و وجدانی چون داریوش سجادی آقای هاشمی رفسنجانی را میکوبد (البته برای چند قرص بیشتر از نان کثیف) بیشتر به حقانیت این بزرگمرد پی میبرم -- و شرم میکنم از زمانی که تحت تاثیر تبلیغات دون صفتان حکومت ضد اسلامی خامنه ای و جنایتکاران مصباحی به صداقت این مرد بزرگ و خانواده اش شک کرده بودم. خدا مرا ببخشد.