۱۳۹۳ مهر ۲۲, سه‌شنبه

میان مسجد و میخانه!


مقاله اخیرم تحت عنوان «اسلام شیربرنج» ظاهراً مورد استقبال و رضایت سایت های خبری اعم از اصلاح طلب و اصول گرا قرار گرفت و بتناوب آن را باز نشر کردند.
اما از نشر آن جالب تر واکنش هائی است که بعضاً ذیل آن نشرها ملاحظه کردم از جمله دو مورد زیر موجبات انبساط خاطر شد:
یکی از کامنت های ذیل مقاله ام در سایت انصاف نيوز (سایت نزدیک به اصلاح طلبان)
لطفا از اين اصولگرای افراطی مقيم كانادا (!) پشت سر هم مطلب نزنید، امثال محبيان و ... به او شرافت دارند. فحش ها و اتهامات سنگين او عليه موسوي و كروبي (!) را از ياد نبرده ايم.

یکی از کامنت های ذیل مقاله ام در سایت الف (سایت نزدیک به اصولگرایان)
تعجب می کنم چطور حضرات اصولگرا به حرفهای بی سر و ته یک آدم هرهری مسلک و مخالف نظام مانند داریوش سجادی (پناه برده به امریکا و کاملاً مشکوک) بها می دهند؟ یعنی هدف وسیله را توجیه می کند؟ کسی که دم از حمایت از نظام می زند و خود را درون نظام می داند، حق ندارد به حرفهای صد تا یک غاز و بی ارزش امثال پناهنده هایی مانند داریوش سجادی بها بدهد.

...

هر چند وصف اینجانب بمثابه غزل معروف عطار شده که:
نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است
اما با یک نگاه آسیب شناسانه کماکان بر این باورم که چنین نقارهائی را باید در حاکمیت همان پارادیمی کاوید که پیشتر از آن تحت عنوان «ایدئولوژی شیطانی» یاد کردم.
شیاطینی که دنیای شان سیاه و سفید است و هر که «با» ایشان نیست لابد «بر» ایشان است!
بقول احمد شاملو:
ابلها مردآ!
من خصم تو نیستم. انکار توام!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

OSTADEH AZEZAM
SHAK NAKONED KASE KE BARA HAGH AZ NAKESAN AZAR MEBENAD BA KHODEH KHODA MOAMELEH MEKONAD,

ناشناس گفت...

کامنت دوم رو خودتون نگذاشتید؟