نکته هائی «سبز» بمناسبت 9 دی!
طی چند روز گذشته بمناسبت سالگرد 9 دی ماه 88 مطبوعات و سایت های داخل کشور مملو از مطالب تمجیدآمیز از حضور گسترده مردم در مخالفت با شهرآشوبی های آن سال در نُهم دی ماه بود.
اما در این چند روز صرف نظر از روایت «این طرفی ها» از ماجراهای 88 و نُهم دی، خوانش روایت منتشره «آن طرفی ها» نیز در سایت ها و نشریات متبوعه خالی از لطف نیست!
مرور سر فصل مطالب مزبور عبارت است از آنکه:
ـ در 88 رای اکثریت مردم با تقلب بنام احمدی نژاد واریز شد.
ـ اکثریت مردم با باور به این تقلب در اردوی سبزها هستند.
ـ مخالفان سبزها جملگی مشتی مزدور ساندیس خوارند که به بهای نازل یک ساندیس مقابل سبزها ایستادند.
ـ تجمع 9 دی یا بقول ابولفضل قدیانی روز نکبت (!) یک برنامه دولتی و سازمان دهی شده با تکیه بر مشتی ساندیس خوار اتوبوسی بود.
تنها نکته مغفول در این ماجرا عدم التزام سبزها به این اقاریر مطروحه است مبنی بر آنکه:
در 9 دی مشتی ساندیس خوار بی سواد و مزدور و متصل به حکومت، در مقابل امواج و افواج میلیونی متشکل از جبهه پاکان و صالحان و فاضلان و متمدنان و مدرنان و باسوادان و ادیبان و خطیبان و در یک کلام «همه ملت ایران» که با سلحشوری و درایت ایران را در زیر پاهای خود با شعار «ما بچه های جنگیم ـ بجنگ تا بجنگیم» به لرزه در آورده بودند علی ایحال همان ساندیس خواران یک لا قبا توانستند در مقابل ایشان استقامت کرده و بر خروش میلیونی ایشان فائق آیند!
طـُرفه آنکه همان ملت میلیونی فاضل و صالح و برجسته و متشخص و فرهیخته و فرزانه و رزمنده و سلحشور که با شجاعت توام با صراحت فریاد می زدند: «موسوی دستگیر بشه ـ ایران قیامت میشه» اکنون 4 سال است از زمین و زمان استغاثه می کنند که:
حصر رو بردارین دیگه!
گذشته از آنکه چنانچه فرمایش سبزها صحت دارد و 9 دی سازمان دهی حکومت بود و حکومت تا این درجه استعداد دارد تا با دپوی چند اتوبوس و چند کارتن ساندیس (!) تظاهرات 9 دی راه بیاندازد چرا باید 8 ماه شهرآشوبی های 88 را تحمل کند و در فردای راه پیمائی گسترده سبزها در 25 خرداد، حکومت دست به مقابله بمثل نزد و بلافاصله یگان اتوبوسی و ساندیس خوارش را در پاسخ به سبزها به خیابان نکشاند!؟
2ـ شعار «نه غزه ـ نه لبنان» برخلاف ساحت مذموم اش برخوردار از برکت هم بود. به این اعتبار که سبزها با این شعار نگرانی طرفداران انقلاب اسلامی در جهان را مرتفع کردند و دلبستگان به انقلاب اسلامی در بیرون از مرزها که ابتدا بحران در تهران را جنگ بین بچه های انقلاب تلقی کرده بودند بعد از این شعار و شعارهای مشابه نگرانی شان مرتفع شد و مطمئن شدند این بحران در ادامه نزاع همیشگی انقلاب و ضد انقلاب است.
3ـ لـُـغـُزهای سبزها طی 5 سال گذشته در مورد آن بخش از اظهارات رهبری ایران در نماز جمعه 29 خرداد 88 دائر بر آنکه نظرات احمدی نژاد در حوزه فرهنگ و سیاست به من نزدیک تر است حاکی از روحیات دیکتاتوری سبزها بود و هست!
این از بدیهیات دمکراسی است که در یک انتخابات دمکراتیک یک طرف می برد و یک طرف می بازد و تعدادی به اعتبار نزدیک دیدن نظر یک نامزد به نظر خود به وی اقبال می کنند و احیانا در دور بعد با برآورد کارنامه فرد در انتخاب خود تجدید نظر می کنند.
لذا تخطئه آیت الله خامنه ای بابت آن اظهارات بمعنای دهان کجی به محکمات دمکراسی است.
گذشته از آنکه وقتی رهبری چنان حرفی را زد این امر بدان معنا بود که اولاً ترفند ادعای تقلب تان را خوانده ام و با توجه به دروغ بودن آن ادعا تمام قد از انتخاب اکثریت مردم دفاع می کنم و با حائل کردن خود میان احمدی نژاد و شورش یان این پیغام را داد که اگر می خواهید با عصاره انتخاب ملت بجنگید اول باید با من بجنگید.
حال این که منتخب مردم علی رغم آنکه رهبری نظراتش را مورد تائید قرار داد دو سال بعد ایشان سفید چشمی کرد! چنین امری در پروسه دمکراسی فاقد موضوعیت است (سرباز سرکش). این ذات دمکراسی است که اگر برخلاف توقع تان فرد منتخب مقید به تقیداتش نماند بصورت طبیعی و دمکراتیک از کانون قدرت حذف می شود و در دور بعد مردم منتخب دیگری را جایگزین می کنند.
همان طور که امام هم در ریاست جمهوری بنی صدر علی رغم همه مخالفت های سران مملکت با بنی صدر تا آخرین لحظه از ایشان حمایت کرد و تنها زمانی که عهدشکنی کرد امام هم حمایت خود را از ایشان برداشت.
4ـ از 88 به این طرف مخالفان سبزها هزار و یک دلیل برای اثبات دروغ تقلب آوردند که البته هیچکدام نتوانست و نخواهد توانست سبزها را متقاعد کند(!) اما در این میان اگر ارزنی معرفت و انصاف بود تنها یک دلیل برای اثبات دروغ بودن تقلب تکافوی ادله می کرد.
تقلب یعنی به دروغ رای اکثریت مردم ایران به موسوی را بنام احمدی نژاد خوانده اند.
از سوئی سبزها به درستی شعار می دادند «اگر تقلب بشه ـ ایران قیامت میشه» اما نشد (!) و دامنه «قیامت» در حد فاصل تهران مرکزی و شمال تهران باقی ماند. یعنی همان جائی که ستاد انتخابات هم در همان موقع اعلام کرد موسوی با تقریباً 3 میلیون رای حائز اکثریت آراء در استان تهران شده.
عددی که با برآورد راه پیمائی 25 خرداد هم نزدیکی داشت و تهرانی ها با باور اولیه به تقلب و حضورشان در 25 خرداد در راهپیمائی سکوت مهر تائیدی بر شمارش آرای تهران زدند . مشکل تنها از آنجا آغاز شد که ایشان مطابق تفرعن معمول مبتلا به «تهران ایران بینی» شده بودند!
در غیر این صورت چنانچه واقعا تقلب شده بود و آرای اکثریت ملت به موسوی در سبد احمدی نژاد رفته بود آنگاه قاطبه ملت با یک بغض ملی شانه به شانه سبزهای تهرانی، ایران را قیامت می کردند که نکردند!
5ـ اخیراً دکتر جلال جلالی زاده، نماینده سابق مجلس درباره اخراج محمود احمدینژاد از جمعیت ایثارگران، با بیان اینکه توبه و اعتراف هرکس و هر گروهی از اشتباهاتش، حرکت مثبت و ارزندهای است، اظهار داشته:
این موضوع موجب میشود تا دیگرانی هم که دچار اشتباه در تصمیمگیریهای کلان شدهاند، اعتراف و از مردم عذرخواهی کنند.
فرمایش دکتر جلالی زاده فرمایش متینی است اما قابل تسری است و همه آن کسانی هم که در جبهه مقابل طی 5 سال گذشته لجوجانه و عنودانه با ناخن کشیدن بر سیمای جمهوریت و رهبری نظام، کشور را در التهاب نگاه داشتند ایشان نیر اکنون و به همین طریق موظفند برای گذشتن از نقارها و بازگشت اصولی به صحنه، دست به یک «بازتولید بیعت رضوان» بزنند.
4ـ از 88 به این طرف مخالفان سبزها هزار و یک دلیل برای اثبات دروغ تقلب آوردند که البته هیچکدام نتوانست و نخواهد توانست سبزها را متقاعد کند(!) اما در این میان اگر ارزنی معرفت و انصاف بود تنها یک دلیل برای اثبات دروغ بودن تقلب تکافوی ادله می کرد.
تقلب یعنی به دروغ رای اکثریت مردم ایران به موسوی را بنام احمدی نژاد خوانده اند.
از سوئی سبزها به درستی شعار می دادند «اگر تقلب بشه ـ ایران قیامت میشه» اما نشد (!) و دامنه «قیامت» در حد فاصل تهران مرکزی و شمال تهران باقی ماند. یعنی همان جائی که ستاد انتخابات هم در همان موقع اعلام کرد موسوی با تقریباً 3 میلیون رای حائز اکثریت آراء در استان تهران شده.
عددی که با برآورد راه پیمائی 25 خرداد هم نزدیکی داشت و تهرانی ها با باور اولیه به تقلب و حضورشان در 25 خرداد در راهپیمائی سکوت مهر تائیدی بر شمارش آرای تهران زدند . مشکل تنها از آنجا آغاز شد که ایشان مطابق تفرعن معمول مبتلا به «تهران ایران بینی» شده بودند!
در غیر این صورت چنانچه واقعا تقلب شده بود و آرای اکثریت ملت به موسوی در سبد احمدی نژاد رفته بود آنگاه قاطبه ملت با یک بغض ملی شانه به شانه سبزهای تهرانی، ایران را قیامت می کردند که نکردند!
5ـ اخیراً دکتر جلال جلالی زاده، نماینده سابق مجلس درباره اخراج محمود احمدینژاد از جمعیت ایثارگران، با بیان اینکه توبه و اعتراف هرکس و هر گروهی از اشتباهاتش، حرکت مثبت و ارزندهای است، اظهار داشته:
این موضوع موجب میشود تا دیگرانی هم که دچار اشتباه در تصمیمگیریهای کلان شدهاند، اعتراف و از مردم عذرخواهی کنند.
فرمایش دکتر جلالی زاده فرمایش متینی است اما قابل تسری است و همه آن کسانی هم که در جبهه مقابل طی 5 سال گذشته لجوجانه و عنودانه با ناخن کشیدن بر سیمای جمهوریت و رهبری نظام، کشور را در التهاب نگاه داشتند ایشان نیر اکنون و به همین طریق موظفند برای گذشتن از نقارها و بازگشت اصولی به صحنه، دست به یک «بازتولید بیعت رضوان» بزنند.