نمایشنامه «سوزنبانان» اثر «بریان فیلان» را می توان در مقام منصفانه ترین و مقرون به واقع ترین مینیمال فکتشیت برای تشریح و ترسیم و فهم موقعیت و وضعیت فعلی جامعه ناراحتتان با جمهوری اسلامی تلقی کرد.
ناراحتانی که مخالفتشان با جمهوری اسلامی موضوعیت دارد. نه طریقیت.
سوزنبانان داستان تراژیک دو سوزنبان بازنشسته راهآهن است كه نمیتوانند یا نمیخواهند باور كنند دیگر هیچ قطاری از ایستگاه آنان نخواهد گذشت!
سوزنبانان حکایت براندازانی است که سالهاست کنج عافیت نشسته و در نماز استسقاءشان متقاضی سیلیاند تا بیآید و نظام را بشورد و بروُبد و ببرد و ایشان را در تحصیل فانتزیهای ژاژخایانهشان کامشادی کند!
فراموش شدگانی ورشکسته بتقصیر در ایستگاهی فراموش شده که مرارت کشانه سوزنبانی و خُلدآشیانی رویااندیشانه شان را به امید رسیدن قطار رویاهایشان «نقش بازی» میکنند! و آنگاه که «ادوارد» میکوشد ایشان را با جهان واقعیات و وهمانیت فانتزیهای این دو «رو در رو» کند «آلفرد و آلبرت» بجای پذیرش واقعیت ترجیح شان نفی و قتل «شارح واقعیت» است!
خوابهای خوابگردها را نباید آشفته کرد و بقول «مرضیه» :
عاشقان را بگذارید بنالند همی
مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
...
بهتر آنست که این قصه فراموش کنید
#داریوش_سجادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر