۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

فیل بانان و واعظان بی متعظ!


پیشتر در مطلب «مافیهای یک تشخـّص» ناظر مجادله ای بین اینجانب با یکی از خبرنگاران خارج از کشور بودید که مشارالیه با اتخاذ گاردی آزاد منشانه و سلطه ستیزانه اینجانب را لابد با ادله و استنادهائی محکم متهم به:
نان به نرخ روزخواری و کج دار و مریزی با استبداد سیاه و توجیه کننده جنایات و ماهیگیری از آب گل آلود کردند.
هر چند اینجانب نیز در مقام پاسخ مدعی حُریت مشارایه شده و دلیل آن را لایتچسبکی! ادعای حُریت و سلطه ستیزی بر کالبد همکاران با رسانه کودتای 28 مرداد دانستم!
مشروح این مجادله درهمین
وبلاگ قابل دسترس است.
القصه بعد از چند روز ملاحظه کردم مشارالیه در «فیس بوک» ذیل یک فیلم (که مشتمل بر سخنرانی محمدجواد ظریف سفیر وقت ایران در سازمان ملل متحد در نیویورک بود) کامنتی گذاشته بودند با این مضمون که:
«چنین افرادی جانورانی نان به نرخ روز خوارند و اینجانب شخصیتاً مُبرا از چنین رذیلتی بوده و این مملکت بدلیل آغشتگی به خیانت های این جانوران نان به نرخ روز خوار به فلاکت امروزی افتاده.» (نقل به مضمون)
لازم به ذکر است اشاره ایشان به «حمیددباشی» استاد ایرانی دانشگاه کلمبیا بود که در خلال سخنرانی دکتر ظریف که مشتمل بر موجه بودن سیاست های دولت جمهوری اسلامی ایران بود در کنار سخنران و در مقام تائید سخنران قرار داشت.
ظاهراً خبرنگار مزبور حضور آن موقع دکتر دباشی در کنار دکتر ظریف و الحاق امروز ایشان به جنبش سبز را مصداق نان به نرخ روزخواری وی تلقی کرده.
تصادفاً و برخلاف مجادله قبلی، اینجانب این بار و شخصاً به استقبال مواضع ایشان رفته و ضمن خرسندی از چنین رویکردی توجه مشارالیه را به
نمونه ای دیگر از چنان نان به نرخ روزخوارانی جلب کردم که در همین دولت احمدی نژاد در خارج از کشور اقدام به خرید هواپیما برای دولت جمهوری اسلامی می کرد و در حالی که اخوی ایشان با گارد حُریت ملتزم الرکاب ایشان بود، دست تقدیر گریبان آن جانور نان به نرخ روزخوار را گرفت و در لهستان و بنا به درخواست ایالات متحده بازداشت شد و ... !
اما علی رغم توقع و در کمال تعجب نه تنها از سوی مشارالیه شاهد استقبالی از هم صدائی خود با ایشان نشدم بلکه ناباورانه مشاهده کردم مشارالیه بدون هیچ توضیحی اقدام به حذف نام اینجانب از فیس بوک خود کردند!!!
ملالی نیست.
فقط بعد از آن بود که با تلخندی سرد خطاب به واعظان بی متعظ زمزمه کردم:
یا مکن با فیل بانان «دوستی»!
یا بنا کن خانه ای در خورد فیل!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

چشم ما روشن آقای ...!
دوست گرامی با پوزش مجبور به سانسور نام ایشان شدم انشاالله خواهید بخشید ـ ارادتمند سجادی

saeed1800 گفت...

سلام آقای سجادی
به نظرتان لازم نمی بینید مانند گذشته در مورد حسین درخشان یا هودریسیم! مطلبی بنویسید. چه جوریکه به ایشون نسبت همکاری با دولتهایه متخاصم رو می دن و در اون ور اونو طرفدار احمدی نژاد می نامند؟ چرا کسی در موردش چیزی نمی گه یا نمی تونه بگه؟ چرا همه حتی دوستایه جانیش یه جورایی در وضعیت آچمزند؟
باز هم یه جورایی یاد مقاله از مجید سوزوکی تا اکبر گنجی افتادم و جمله روژه گارودی : اگر فرزند من در 18 سالگی کمونیست نباشد تعجب می کنم و چنانچه در 30 سالگی کماکان کمونیست باشد باز هم تعجب می کنم.
آیا چنین کسی چنین برخوردهایی نصیبش میشه؟
نمی خوام احساسی برخورد کنم اما واقعا دلم برای نوشته هایه وبلاگش تنگ شده و احساس می کنم شما هم همین طور ، نه؟

ممنون

داریوش سجّادی گفت...

خدا ایشان را (حسین درخشان)حفظ کند
بله من هم برای نوشته های ایشان دلتنگم
انشاالله بزودی به سهم خودم مطلبی در خصوص ایشان خواهم نوشت