۱۳۹۰ بهمن ۷, جمعه

شامورتی بازان!




یکی از اصحاب سرشناس و جلوی دوربین تلویزیون فارسی بی بی سی اخیراً بخش زیر از کتاب تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز «تالیف» حاجی محمد باقر ویجویه را که ناظر بر گفتگوئی بین کنسول وقت دولت روسیه تزاری با ستارخان در خلال انقلاب مشروطه می باشد را در مقام تفاخر و غرور ملی در صفحه فیس بوک شان منتشر کرده و ظاهراً و بشدت هم بابت مواضع قابل افتخار ستارخان در این گفتمان به وجد آمده!!!
((جنرال قونسول (روسيه) تشريف بردند به پيش جناب ستارخان سردار ملی، و گفتند كه:
به باقرخان يك بيدق روس را دادم، او در امان دولت روس است؛ يكی را هم به تو ـ كه جوان دليری ـ می دهم تا در امان دولت روس باشی.
جناب سردار فرمودند:
من در زير بيدق جناب ابوالفضل العباس عليه السلام و بيدق ايرانم، بيدق شما به من لازم نيست، و من ابداً تابع ظلم و استبداد نخواهم شد، و امروز و همه‌ بيدق هايی كه مستبدين در شهر زده اند، قلم خواهم كرد. اگر شاهنشاه ايران به من سياست فرمايند، نوش خواهم كرد. ابداً ملت از حقوق مشروطه خود دست نخواهند كشيد. مگر من و اهالی تبريز به دولت علّيه ايران باغی شده ايم كه در زير بيدق شما پناهنده شويم؟ ما می دانيم و پدر تاجدار ما و بس.))
وجد و ابتهاج این پرسنل بی بی سی مفتخر به ستارخانی که تن به ذلت التجاء به دولت اجنبی نداد در حالی است که ایشان و هم قطاران شان سالهاست با داشتن پاسپورت انگلیسی در جیب و اخذ تابعیت بریتانیای کبیر و قرائت سوگند وفاداری به علیا حضرت ملکه!!! و کسب مواجب از دولت فخیمه!!! مشغول رتق و فتق و تامین لوازم کسب و حفظ و بسط و تعمیق «غرور ملی و افتخارات ایرانی» شان زیر بیرق اجنبی اند!
مشارالیه ظاهراً یا مخاطب را سفیه فرض کرده و یا در لحظه انتشار این متن مبتلا به افراط در شادی خواری بوده اند!
باز هم گلی به جمال «شیخ فضل الله نوری» که علی رغم متهم بودنش از جانب منورالفکران سکولار به تحجر و عقب ماندگی اما همچون ستارخان وقتی در خلال انقلاب مشروطه به اعدام محکوم شد و کاردار وقت سفارت روسیه در تهران به ایشان پیشنهاد داد تا برای در امان ماندن بیرق روسیه را بر بام منزلش به اهتزاز در آورد، شیخ پاسخ داد:
برای کسی که عمری محاسن خود را در راه اسلام و خدمت به مردم سفید کرده ننگ است زیر بیرق بیگانه پناه ببرد.
و فردایش هم اعدام شد!!!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

من ربط سنگ قبر جلال ال احمد را با نمایه ی شما نمیفهمم . اما انگار میشود با شامورتی بازی اینجوری به بزرگان چسبید

ناشناس گفت...

شما به ما بفرمایید آیا در دنیا چیزی وجود دارد که با آن موافق باشید یا خیر؟ ضمناً خیلی خوشحالم که می‌خواهید سایتتان را از دید عوام! پنهان کنید و فقط خواص را به فیض برسانید.

ناشناس گفت...

سلام
دریغ از کمی شرف. حالا هم که در دشمنی انگلستان خبیث چیزی برای ایران کم نگذاشته.
آقای سجادی چطور می شود امثال برخی دوستان من در دانشگاه واقعا فکر می کنند که انگلستان و ملکه اش فقط به خاطر روی گل انهاست که دارد پدر ملت ایران را در می اورد؟!
یعنی این ملت تا ابد باید طعم زیرکی انگلستان را بچشد و خیانت هموطناانش را و چوب حماقت خود را بخوورد؟!
پس تاریخ چه می شود؟

عسگری گفت...

متاسفانه همه ایرانیان مثل ستارخان و آشیخ فضل الله فکر نمی کنند. از قدیم هم بودند کسانی که وقتی حکومت را قبضه کننده همه چیز می دیدند به خود حق میدادند که به پشتی بیگانه تکیه کنند(مثل توده ای ها و یا احسان اله خان دوستدار) در واقع این دورویی هم در حکومت ها مصداق دارد و هم در مخالفان حکومت ها، چه در دوره قاجار و پهلوی و چه دوران امروز. ما انقلاب کردیم ولی ذاتمان منقلب نشد یا اگر شد دوباره برگشت سر خانه اول!
سخت است در میان بیماران زندگی کردن و آلوده نشدن که گفته اند حرف زیادست و شرف کیمیاست. کجایید ای شهیدان تاریخ...