شخصاً بر این باورم چنانچه متبحرترین کارشناسان عکاسی سیاسی جهان بخواهند «اثرگذارترین» عکس از میانه جمیع عکس های خبری گرفته شده در تاریخ سیاسی معاصر جهان را برگزینند بلاتردید عکس بالا (اسارت دیپلمات های سفارت آمریکا در ایران) می تواند از حیث اهمیت و اثرگذاری حائز کسب بالاترین آرا شود.
اهمیت و تاثیری که قبل از ظرافت های فنی بازگشت به مقطع سیاسی گرفته شدن آن دارد.
مقطع تاریخی گرفته شدن عکس مزبور بازگشت به دورانی دارد که از حیث سیاسی نظام بین الملل در یک فضای پولارایز در حد فاصل دو نظام کاپیتالیستی و مارکسیستی تعریف و معنا شده بود و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با اشغال سفارت آمریکا خواسته یا ناخواسته موفق به شکستن غرور ملی آمریکائی هائی شدند که طی تمامی دوران جنگ سرد به ایشان القاء شده بود «آقای جهان»! و محبوب ترین و قدرتمندترین شهروندان جهان اند.
فضائی که در آن این گونه القا می شد ملت های جهان یا شیفته آمریکایند و یا مرعوب ایشان!
در کانون چنان باوری که چندان هم دور از واقعیت نبود ناگهان آمریکائیان و به تبع عاشقان و خائفانش مواجه با ملتی شدند که بدون اعتنا به اعتبار دو قطبی «خوف و شوق» حق مشروع زیست مستقلانه خود از نظام سلطه را مطالبه کردند.
اهمیت و اثرگذاری دوم در اقدام آن موقع «دانشجویان اشغال کننده سفارت آمریکا» آن بود که این اقدام ذیل اعتبار انقلابی محقق شد که با هویتی دینی و تحت زعامت یک رهبر مذهبی به منصه ظهور رسیده بود.
مذهب و مذهبیونی که سالها توسط کمونیست ها به عنوان «افیون توده ها» معرفی می شدند که در تحلیل نهائی در خدمت امپریالیست ها قرار خواهد گرفت! در عین حالی که مطابق آموزه های «مسکو» این کمونیست ها بودند که علمدار صدیق مبارزه با امپریالیسم بوده و سنگربان خط مقدم مبارزه با کاخ سفید معنا و معرفی می شدند و اکنون مشتی جوان مذهبی با زعامت یک «مرجع تقلید» بسیار جلوتر از کمونیست ها سفارت کشوری را اشغال کرده بودند که تا پیش از این کمونیست ها علی رغم همه ادعاهای مبارزات خلقی شان هرگز جسارت نزدیک شدن به سفارت آمریکا را نیز از خود نشان نداده بودند.
اهمیت عکس فوق ناشی از شکستن تابوی «افسانه شکست ناپذیری قطب جهان کاپیتالیسم» بود. تابوئی که با شکسته شدن اش تزریق کننده اعتماد بنفس به توده هائی شد که تا قبل از آن بالاجبار تن به دو قطبی تحمیلی «یا با ما ـ یا برما» داده بودند.
بر این اساس عکس مزبور را به صراحت می توان به عنوان سند پایان یک اسطوره در تاریخ معاصر جهان به رسمیت شناخت.
۲ نظر:
من نمیدانم اگر دیوانه ای کاری بکند که هیچ عاقلی پروای انجام انرا نداشته باشد ، جای آن دارد زبان به تحسین دیوانه گشود وعاقلان را ملامت کرد؟ آنچه رخ داد پایان یک اسطوره نبود آغاز یک فلاکت بود.! احسان
I am surprised how it can be called a disaster. It surely was breaking the myth and nothing can change it. Unless ofcourse, we like being subservient to Americans and their . cronies. I can understand personal economic/material gains can play a role in taking sides in favour of yankies. But again that is the skewed human nature at its best!
ارسال یک نظر