۱۳۹۱ تیر ۲۶, دوشنبه

مـُدُنـُم اما نـُمـُگـُم!


«این زنجیره چند حلقه دارد؟» عنوان سرمقاله شنبه 24 تیر ماه (91) روزنامه کیهان با امضای آقای «حسین شریعتمداری» مدیر مسئول این روزنامه بود که از حیث محتوا مقاله ای حائز اهمیت محسوب می شود که موید باند بازی مافیائی جمعی طماع در حاشیه نظام سیاسی ایران است که اشتهای زیاده خواهانه و سیری ناپذیر خود را با اتکای بر رانت های حکومتی و از طریق شیوه هائی نامشروع مرتفع می کنند و بقول نویسنده مقاله:

«...کیسه بی انتهای خود را از ثروت های انبوه و بادآورده پر می كنند و ناجوانمردانه ضمن ایجاد نارضایتی در میان مردم با نسبت دادن گرانی ها به تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران نهایتا آب به آسیاب دشمنان بیرونی می ریزند!»
هر چند و شاید سرمقاله مزبور در نگاه نخست و محتوائی بتواند اسباب خرسندی مخاطبان این روزنامه را از حیث حجت پایمردی این روزنامه و مدیر مسئول آن به آرمان های انقلاب و دغدغه های عدالت خواهانه اش را فراهم کند اما از منظر «روزنامه نگاری حرفه ای» به جرات می توان «سرمقاله مزبور» را بیرون از سنت ژورنالیزم دید و با اتکای بر محتوای بین خطوط آن بدون تردید وجیزه مزبور را باید تا سطوح نازل بازی معمول قدرته اصحاب سیاست تقلیل داد.
جنس سرمقاله 24 تیر ماه کیهان مبتنی بر سیاقی آشناست که پیش از این و در دوران اصلاحات توسط جناحی از لایه های سیـّـاس و رادیکال اصلاح طلبان به کرات اعمال می شد.
یازده سال پیش وقتی روزنامه «صبح امروز» در تیتر نخست خود با قلم «اکبر گنجی» بدون تعهد به تقیدات دنیای رسانه نوشت: روز گذشته در جلسه مصباح یزدی با معاون وزارت اطلاعات در قم چه گذشت؟ و در متن اصلی نیز هیچ اشاره ای به این که «در آن جلسه چه گذشت» نکرده بود(!) به سهم خود، شخصاً و مُنجزاً به چنان سنت ناصوابی اعتراض کردم بر این مبنا که:
ترمینولوژی خاصی كه برخی از چهره های شاخص مطبوعات اصلاح طلب طی سال های اخیر وارد سنت مطبوعاتی ایران كرده اند قبل از آنكه كمكی به تنویر افكار عمومی باشد، دامن زننده به خلق فضائی جنـــــائی ـ پلیســــــی بمثابه نوول های «آگاتا كریستی» در فضای ملی ایران شده! ابداع واژه هائی راز آلود و مُهَیج مانند «عالی جنابان خاكستری و سرخپوش و شاه كلید»! و یا بكار گرفتن گویش هائی باجگیرانه مانند: ما از نشست و محتوای نشست مصباح یزدی با مدیر كل اطلاعات قم مطلعیم! جملگی ضمن تحقیر شعور مخاطب، مبین آلوده شدن قلم مطبوعات به «گفتمان قدرت» است.
(روانکاوی جنبش اصلاحات در ایران ـ داریوش سجادی ـ هفته نامه عصر ما ـ 28/اردیبهشت/79)

امروز نیز «سرمقاله 24 تیر ماه کیهان» را می توان در زمره «بازتولید با تاخیر» سنت ناصواب «بازی قدرت» نزد آن دسته از روزنامه نگارانی لحاظ کرد که در دهه 70 در عداد روزنامه نگاران جبهه مخالف نشریات اصلاح طلبی خود را معنا می کردند.
سنت ناصوابی که اینک ثمره اش منجر به قرار گرفتن همان قلمداران مدعی اصلاح طلبی در خاک اجنبی و بازی کردن در زمین اجنبی بمظور حفظ حضورشان در بازی قدرتی شده که از اساس با سنت روزنامه نگاری حرفه ای نامانوس بود.

جناب آقای شریعتمداری
اینکه آقای «م- الف» از گردانندگان اصلی فلان روزنامه اقتصادی ... علی رغم آنکه در یك پرونده فساد چند صد میلیارد تومانی تحت تعقیب است اما کماکان از رانت نظام بهره می برد(!)
اینکه آقای «مهدی ـ م« عامل برجسته انگلیس با اتکای بر خودی های نظام موفق به بازپس گرفتن اموال مصادره شده اش می شود(!)
این که آقای «میم ـ ی» یك ساختمان نیمه كاره 33 میلیارد تومانی را هم زمان و به مبلغ 77 میلیارد تومان به چند نهاد دولتی می فروشد و کسی هم موفق به مجازات ایشان نمی شود(!)
اینکه آقایان «م-ی» و «د- د» مفت، مفت می خورند و راست، راست راه می روند! و خروجی فساد اقتصادی كلان آنها كه «گرانی» و «فاصله طبقاتی» و فشار معیشتی به مردم و مخصوصا اقشار مستضعف جامعه، بخشی از آن است، ناجوانمردانه به حساب نظام مظلوم و مسئولان نوشته می شود!
(بخش هائی از سرمقاله 24 تیر روزنامه کیهان)

جناب آقای شریعتمداری همه «مستوره نویسی» های بالا بمثابه پیروی از اصل «مُدُنـُم اما نُمُگـُم» می تواند موید جهد بلیغی باشد که پیش تر و شوربختانه منجر به تجربه ناموفق روزنامه نگاری مسمی به اصلاح طلبی در ایران دهه هفتاد شد!

جناب آقای شریعتمداری
شما علی الظاهر به اپوزیسیون نظام تعلق ندارید تا بخواهید با چنان ادبیات فحوائی و اتخاذ صنعت ایهام(!) در جستجوی «ما به ازا» در دالان قدرت باشید!
جناب آقای شریعتمداری
تزریق چنین ادبیاتی مافیائی به فضای مطبوعات کشور را قبل از «تقید به الزامات دنیای روزنامه نگاری روشنگرانه» بازتولید ادبیات باج خواهانه در گفتمان قدرت معنا می کنند.

۱ نظر:

پوژن گفت...

جالب اينجاست که همين کيهان که فريادِ وابيت‌المالا!ش به هفت آسمان رسيده از اين نکته‌ی بديهی غافل هست که تنها -و تنها- راهِ مبارزه با فساد (اختلاس، دزدی، ارتشاء، و غيره) آزادیِ رسانه‌های مستقل هست و بس. جالب اينجاست که همين جنابِ شريعتمداری سردمدارِ دفاع از قلع و قمعِ مطبوعات به جرمِ زياده‌روی‌ها و افراطشون در انتقاد و هوچی‌گری بود، اما الان که عوارضِ سوء چنين برخوردها و تسويه‌هايی در بلندمدت عيان شده تضرع و زاری می‌کنه که چرا در مملکتِ اسلامی بوی گند فساد و اختلاس از در و ديوار بالا رفته. خود کرده را تدبير نيست.