۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

تكبیرة الاحرام علف!


عید نوروز ایرانیان را نوعاً می توان عید خائفان از مرگ محسوب کرد. میراثی بجا مانده از سنت میترائیسم ایرانیان باستان.
اسفنیار رحیم مشائی را نیز می توان یکی از صریح الهجه ترین افرادی از میانه این خائفان دانست که طی چند سال اخیر مکرراً و با شجاعت این ترس پنهان را هر چند در لفافه و مبالغه و اغراق و معکوس نمایانه، اطلاع رسانی می کند.
مطابق اظهارات ایشان:
نوروز یكی از شعائر الهی و مظهر بیداری و هوشیاری است و شیطان در نوروز دست بسته می‌شود (!)
... بهار فصل رسیدن و زندگی و فصل تجدید حیات است. بهار نمادی است در جریان زمان، در هر بهار انسان و طبیعت با هم به مدار اصلی زندگی برمی‌گردند و اگر غوغای مسائل مختلف در مسیر حركت انسان خللی وارد می‌كند بین انسان با حقیقت زندگی زاویه‌ای پدید می‌آید ... همچنان كه طبیعت بهار دارد انسان نیز بهار دارد؛‌ یكی از زیباترین جلوه‌های معنوی برای انسان حقیقت بهار آدمی است.
سال نو ما دور شدن از مظاهر مردگی، روشن شدن از تاریكی، گرم شدن و تابیدن در تمام عرصه‌ها را به ما یادآوری می‌كند. از نوروز حیات شكل می‌گیرد. آنهایی كه بین نوروز از مظاهر دینی تفاوت قائل می‌شوند با مظاهر الهی آشنایی ندارند چرا كه نوروز یك حقیقت است و مظهر لطف، صمیمیت و نوعدوستی، عشق، صفا، مهربانی و عینیت است و سرچشمه وفا است. در نوروز بدی‌ها كنار می‌رود و بزرگترها خزینه معرفت خود را در اختیار كوچكترها قرار می‌دهند و كوچكترها نیز ارزشگذاری می‌كنند همچنین در نوروز اتحاد به جامعه ارزانی می‌شود و فرشتگان مهر الهی را از عرش به فرش می‌آورند(!) و میل به نیكی كردن در انسان‌ها زنده می شود.
نوروز مظهر بیداری و هوشیاری انسان است و همچنان كه طبیعت سر از بالش خواب زمستانی برمی‌دارد انسان نیز در نوروز از خواب غفلت بیدار می‌شود همچنین شكر نوروز نیز می‌تواند زیبا باشد و علامت فكر و اندیشه، رویش و سرزندگی و حیات در انسان است.
نوروز روز خدا، انسان و طبیعت است. هر آن ‌چه که در هستی است با نوروز مرتبط است و نوروز روز شکفتن، بار آمدن به خود آمدن و بازنگری است. نوروز روز توجه انسان به پروردگار، نشستن با خود و بخشش و اعطاست؛ همچنان که خداوند در این روز بزرگترین بخشش را یعنی فرصت دوباره زندگی به انسان و جهان را انجام داده است.
محمود احمدی‌نژاد نیز بر نمط استاد و مرادش و هم قافیه با رحیم مشائی اظهار داشته اند:
ملت ایران بهترین ملت هاست و هوشمندانه‌ترین تصمیمات تاریخی را ملت ایران گرفته است. بعضی‌ها وقتی اسم ایران را می‌آورید، انگار یك چیزیشان می‌شود. بعضی‌ها فكر می‌كنند نوروز طاغوتی است در حالی كه طاغوتیان به نوروز ضربه زده‌اند. نوروز را خدا داده و همه نوروز زیبایی، پاكی و اجرای دستورات پیامبر از جمله صله رحم، اهدای هدیه و ... است.
طُرفه آنکه «سید محمدخاتمی» رئیس جمهور پیشین و متصف به فضل و علم و ادب و فرزانگی نیز از این قافله عقب نمانده و در وصف نوروز فرموده اند:
«تعیین اولین روز بهار به عنوان آغاز سال نو نشانه روح با طراوت و اعتدال خواه ایرانی است.»
برخلاف انشاهای ملال آور و پرتکلف بالا که دون شان شعور خردورز انسانی است نمی توان این واقعیات را از نظر دور داشت که:
اولاً این که «نوروز یكی از شعائر الهی و مظهر بیداری و هوشیاری است و شیطان در نوروز دست بسته می‌شود» چیزی جز هذیان نیست!
اساساً چه کسی توان دارد تا جمله مزبور را معنایابی کند؟ از کدام منبع و مرجعی می توان به چنین سخافتی بی معنا رسید که «در نوروز شیطان دست بسته می شود»!
ثانیاً با کدام استدلال می توان به این نتیجه رسید که سال نو ایرانیان دور شدن از مظاهر بدی و مُردگی و رذیلت هاست در حالی که امام اول شیعیان با قوتی قابل فهم تاکید می کند «عید برای خداباوران روزی است که انسان در آن روز در پیشگاه خداوندش مرتکب معصیت نشود».
حال بر اساس چه استدلالی می توان مدعی شد در روز یکم فروردین ماه بصورت قهری انسان از بدی ها و مظاهرش اجتناب می ورزد؟
آنانکه نوروز ایرانیان را به اعتبار آغاز فصل بهار، مظهر زندگی و تجدید حیات می دانند مبتلا به یک تاریک اندیشی و قلت ایمان اند که منطقاً اسباب خوف از مرگ را در ایشان فراهم می نماید.
مگر ایرانیان می توانند مسلمان باشند و به حیات اخروی و جاوید تقید بورزند اما هم زمان قائل به مرگ و نیستی و عدم باشند و خائف از چنان مرگی به مسکنی مانند نوروز و آغازفصل بهار پناه ببرند؟
گذشته از آنکه این چگونه استدلالی است که با آغاز روز یکم فروردین ماه بصورتی قهری جهان دچار وجد و ابتهاج و رویش و نشاط و ایضاً بهار می شود در حالی که درست در چنین روزی و در نیم کره جنوبی، نیمه دیگر زمین آغازگر فصل پائیز است و مردمان ساکن در آن بخش زمین باید به استقبال برگریزان و خزان طبیعت بروند!؟
بالاخره عید نوروز ایرانیان و اول ماه فروردین در کره زمین شمولیت و عمومیت و ابتهاج جهانی دارد یا ندارد؟ اگر دارد تکلیف نیم کره جنوبی و آغاز فصل پائیز برای ساکنان آن بخش از زمین چیست؟
این ناشی از ضعف ایمان و درک ابتر یک انسان است که نتواند به همان اندازه که از بهار طبیعت لذت می برد به همان میزان نیز از زمستان و برف زیبای خداوند در فصل شتا خرسند نشود.
طبیعت خداوند برای اهل ایمان در هر حالتی زیباست.
زمستان خدا همانقدر زیباست که بهار و تابستان و پائیزش! اگر انسانی نمی تواند از وجوه زیبا و اعجاب آور طبیعت خداوند در هر فصلی لذت ببرد این بازگشت به ناتوانی ایشان در درک عمیق از عظمت و شکوه نظام هستی دارد.
اگر کسی نتواند خداوند و شکوه و جلال اش را در رویت خزان جنگل سروهای تـُنـُک «فـِلـَگ استــَف» و چریدن آهو بچه گان بازیگوش در دامنه «دره سدونا» ببیند و از دیدن جبروت کوه های پوشیده از برف در ارتفاعات «مدئوی» قزاقستان تا برگ ریزان زیبا و هزار رنگ در «بوستون» دچار بهجت نشود و خرمی «سیاه بیشه» و گردنه «هزار چم» در بهار ارتفاعات البرز و طبیعت بکر و پر جاذبه و رمز و راز «کویرآریزونا» با تنوع رنگارنگ گونه های گیاهی و شادابی و بکارت «صحرای گبی» در مغولستان همیشه سرد در کنار جنگل های استوائی شرق دور وی را مبتلا به وجد و خرمی و خداباوری و خدا شیفتگی نکند. در چنان حالتی قطعاً بر صحت مزاج و سلامت وضعف ایمان و درک ناصحیح چنان انسانی از ذات خداوند می توان به دیده تردید نگریست.
چنان انسان هائی را باید مبتلایان به شکل گرائی و فورماسیون تلقی کرد که بجای آنکه تابع طبع انسانی خود باشند اسیر کلیشه های خود ساخته شان شده اند.
مثل ایشان مثل کسانی است که وقتی ناهار می خورند که ظهر است و نه لزوماً وقتی گرسنه اند!
بخاری منزل شان را اول فصل پائیز روشن می کنند و نه زمانی که منزل شان سرد است!
و بالتبع وقتی «باید» شاد شوند که اول فروردین و عید نوروز است و شادی شان تابع پروتکل های قرار دادی خود ساخته شان است!
برای ایشان بر اساس این قرائت که «بهار» فصل تجدید حیات و رویش و زندگی است، عید خود ساخته «نوروز» حکم سرپناهی بمنظور استتار وحشت جانسوزشان از مرگ و ممات را عهده داری می کند.
ترس از مرگ انگیزه عمده ایرانیان در اقبال به مخدری بنام نوروز و با تعریف بهار در مقام زندگی و حیات مجدد است تا از آن طریق خود را به نسیان و فراموشی ولو موقت از مرگ، مبتلا نمایند.
آغاز سال نو و عید نوروز برای شروعی مجدد و رویشی جدید و فرصتی دوباره بمنظور ساختن و روئیدن و بالیدن حرفی باطل بیش نیست! تمامی روزهای خدا فرصت آغاز و شروع اند.
به تعبیر ناب و لطیف سهراب:
من مسلمانم.
قبله‌ام یك گل سرخ.
جانمازم چشمه، مهرم نور.
دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره‌ها می‌گیرم.
در نمازم جریان دارد ماه.
جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می‌خوانم.
كه اذانش را باد، گفته باشد سر گلدسته سرو.
من نمازم را، پی «تكبیرة الاحرام» علف می‌خوانم،
پی «قد قامت» موج.
كعبه‌ام بر لب آب،
كعبه‌ام زیر اقاقی‌هاست.
كعبه‌ام مثل نسیم، می‌رود باغ به باغ، می‌رود شهر به
شهر.
«حجرالاسود» من روشنی باغچه است

...

و خدائی که در این نزدیکی است!!!


۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

آقای سجادی، ترس از مرگ انگیزه عمده جهانیان در اقبال به مخدری به نام دین است.

نوروز درست یا غلط فرهنگ ایرانیان است، همانطور که اسلام نیز درست یا غلط دین آنان است.

ترش یا شیرین (به قول شما) تا به اینجای تاریخ، بزرگترین رهبران بشر (دینی، سیاسی، اجتماعی، ...) همه یک نکته طلایی را دریافته اند: اثر فوق العاده هوچیگری و رفتار/گفتار عامه پسند در کسب محبوبیت و اعتبار، و البته هدایت و مهار توده های عظیم مردم. مشایی و احمدی نژاد که جای خود دارند.

ناشناس گفت...

آقای سجادی، ترس از مرگ انگیزه عمده جهانیان در اقبال به مخدری به نام دین است.

نوروز درست یا غلط فرهنگ ایرانیان است، همانطور که اسلام نیز درست یا غلط دین آنان است.

ترش یا شیرین (به قول شما) تا به اینجای تاریخ، بزرگترین رهبران بشر (دینی، سیاسی، اجتماعی، ...) همه یک نکته طلایی را دریافته اند: اثر فوق العاده هوچیگری و رفتار/گفتار عامه پسند در کسب محبوبیت و اعتبار، و البته هدایت و مهار توده های عظیم مردم. مشایی و احمدی نژاد که جای خود دارند.

If one extends that logic, it is clear the same notion has been used by the modern day secularism with one difference. The former promises a day of judgement. The latter offers unbridled hedonism of the 22nd kind, where one plunders as he/she pleases with no promise of judgement the day after. That's how killing of innocent people using drones can be justified not to mention the media narrative that goes with it. Yes Oscar was awarded to Argo to justify yet another round of demonisation. Yet I guess it is not considered as misleading the population!

ناشناس گفت...

Re: "If one extends that logic, it ..."

The first comment is mine. Listen bro (or sis), I am not arguing about which way is more close to the truth or ethics (Although these concepts can be varied as well). What I am trying to say is that no matter what your main purpose is, if you are more powerful than others, and present your idea to the public better, you are more successful.

United states and west are now more powerful than other competitors and present their ideas in a more attractive fashion to the public. That is why, many people from all around the world travel to the west.

ناشناس گفت...

به دو "ناشناس" بالا،

لطفا درک کنید که تنها دلیل اینکه داریوش سجادی این مقاله (در حقیقت ضد اسلامی و) توهین آمیز به فرهنگ ایران را نوشته این است که دیگر بوی کباب دور و ور مشایی (و احمدینژاد) نمیاید و نرخ نان "بیت" و "سپاه" به روز تر است.

خواهشمندم دقت کنید که سجادی کسی است که از کشته شدن پدرش به دست "حرامیان" زورگیر (که خودش با حمایت از کودتای خرداد ١٣٨٨ و جنایات پس از آن در فراگیر شدنشان نقش داشت) عبرت نگرفت؛ پس از کسی که برای چند لقمه نان و کباب کثیف به طور غیر مستقیم پدر خودش را کشته انتظار رفتار اخلاقی نداشته باشید.

بنابراین لطفا منظور اصلی نوشته شدن این مقاله را درک کنید.

ناشناس گفت...

jenab sajjadi :ba sohbat shoma dar mourede nowrooze movafegham, tanha yek enteghade koocheko baradarane : DAR PAYANE MAGHALETAN SHEARI AZ SOHRAB SEPEHRI AVARDEID KE AZ DEED BANDE CHANDAN ERTEBATI BA MOUZOOE NADASHT VA TA HODOUDI BARAYE MANE MOATAGHED BE TOUHID BI MAANI BOOD , BE KHOSOOS BAAD AZ ZEKRE GOFTARE EMAM ALI DAR MOUREDE EYD KE BESYAR ZIBA VA BE JA BOOD .
IN BACHEH ASHRAFIYE{MOURAFAHE BI DARD }BOODAEI SHODEHE HASHISHI KE DAR DAHE HIPPIGARI MODDATI DAR HALE CHAPOGH KESHI DAR HENDOOSTAN SEPARI KARDE VA AZ ROOYE MOD VA POZE SHEBHE ROUSHANFEKRI MAKHLOOTI AZ FALSAFAE HENDI--BOODAEI RA NIM BAND YAD GEREFTE VA JOMLAE MAAROOF{KHODA DAR HAME CHEEZ HAST VA HAME CHEEZ KHODAST}RABE ONVANE POZE ROUSHANFEKRANE BE KHORDE JAVOONAYE KAM SEN VA SALE MA DADE VA ERFANHAYE KAZEB VA GHOLLABI NATIJE JOMALATE ZAHERAN GHASHNGE SEPEHRIHA,SHAMLOOHAYE ELHADI VA BE GHOULE ALI GARMAROODI {KHODA LAANAT KONAD HEDAYAT} HAST.
JOMALATE SEPEHRI DAR GHETAE "MAN MOSALMANAM "CHEEZI JOZ AFYOONO FAREEB NIST, VA AGAR AZ KHODETAN BE ARIEH BEGIRAM"CHEEZI JOZ HAZYAN NIST"
VA IN TEKRARE TAREEKHO GHAHRAMANANE GHOLABIST KE MISAZIM VA BAYAD BE ONHA DAGHE BATEL ZAD; SAJARIAN DIROOZ MIKHAND :TOFANGAM RA BEDE TA RAH BEJOOYAM VALI EMROOZ DAR TELEVISION MAN VA TOE GOOGOOSHE RAGHASE MIKHANAD :TOFANGAT RA ZAMEEN BOGZAR,BEDDONE INKE BEDANANAD KE TARAFDARANE PARO PA GHORSE OO DAR GHESHRE SONNATTIST NA DAR ASHOOBGARANE SHEMIRANYE MAN VA TO, BEJAYE INKE BI TARAF BEMANAD TA OSTAD BEMANAD, BI BASIRATE BAZLEGOO MISHAVAD, BE IRAN BARGASHT, KASI BARAYASH FARSHE GHERMEZ PAHN NAKARD, DAR FOROODGAHE EMAM HAM GHIYAMAT NASHOD ,IN BEHTAREEN TANBIH BOOD.
BE HAR HAL HAR ROOSETAN POR AZ SAFA .

ناشناس گفت...

I agree if you are good at presenting your case through the media or other propaganda tools, then you are more successful. However, that doesnt justify they are on the right path! The question is this: How can ordinary people know what is the truth and what is falshood? Unless a long time is passed and history has made its judgement. Dont forget, truth has to be defended when it is in danger and not after Imam Hussein has been martyred and his head is held up on a long spear! I must admit I have not yet found a solution for this. In the current circumstances, you must aslo add that many of our Islamic leaders have used their underlying passion for power and wealth with Islam as its cover. The youth is right to be resentful of Islam as in what they see, there is a sharp gap between reality and preachings! For that reason, I do not blame many of the young people who are aginst Islamic Republic. they have been pushed that way. the tragedy is that west doesnt offer much either: only a meagre servitude with a small monthly allowance for the foot soldiers. When they find that out, it is far too late! In my view only open discussion can solve the problem and taking tangible steps. For example, I want to see offending clergies to be tried in an open normal court and not in a special court. that would prove they are inseparable from ordinary people. And ofcourse many other stetps that are far too long to mention here..

ناشناس گفت...

Anonymous:
For example, I want to see offending clergies to be tried in an open normal court and not in a special court. that would prove they are inseparable from ordinary people. And of course many other steps that are far too long to mention here

Dear Anonymous

The "supreme leader" considers himself to be "holy" (God-like) and you are talking about "the clergy prove" that they are the same as "ordinary people?" You must be kidding.
Right???

ناشناس گفت...

ناشناس گفتThe "supreme leader" considers
himself to be "holy" (God-like) and you are talking about "the clergy prove" that they are the same as "ordinary people?" You must be kidding.
Right

No I am not kidding! And I doubt if the supreme leader considers himself as god-like. I am sure he does not have absolute power as other forces are at work which he has to control and balance. Nevertheless, the clergy as an insitution will come to a point that they need to exercise transparency or face two distinct options.
a) To survive and rot from within. Like Saudi Arabaia, where lip-service is paid to Islam and the holy book while doing the opposite

b) To advance religious democracy by transparency and accountability

ناشناس گفت...

I doubt if the supreme leader considers himself as god-like... Nevertheless, the clergy as an institution will come to a point that they need to exercise
...transparency or

Dear Anonymous,

But the "supreme leader" has come to be "supreme" because he is the head of the "clergy as an
institution," but you don't require
him to be "transparent" etc. WHY?

ناشناس گفت...

Dear Anonymous,

But the "supreme leader" has come to be "supreme" because he is the head of the "clergy as an
institution," but you don't require
him to be "transparent" etc. WHY


True; all should be transparent within reasonable limits. I have lived in the west for more than 3 decades. i dont see transparency but cloak and dagger!! If you look at the clergy as a social class, surely you can not just blame Ayatollah Khamenei. It is a known fact that the main powerful opponents of Islamic Repblic are residing in Qom! That is the main reason why the likes of Soroush and others are never taken to task for the simple fact that they have organic connections to the clergy institution. I am sure if I had uttered the same words as Soroush I would be rotting in prison by now! Having said that, I am trying to highlight the simple fact that it requires much more effort to create transparency than just Ayatollah Khamenei. I must admit after many years of suspicion, he is the only one I can see as trustworthy and not insisting on selling the country. But he is also facing many challenges and these challenges can not be met at one stroke. It would take years to resolve them. We should not underestimate the complexity of forces at work. Forces that may be invisible to us all as our only source of information is the available biased media from all sides !