۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه

روحانی روی نوار موبیوس!


آقای روحانی ـ شما محکوم به شکستید!

در خلاصه ترین شکل ممکن عصاره این نوشتار را می توان در یک جمله خلاصه کرد و آن «حرکت توپولوژیک حسن روحانی بر روی نوار موبیوس است

حرکتی که در عالی ترین سطح نهایتاً ایشان را به همان نقطه آغازی می رساند که پیش تر سید محمد خاتمی را رساند!
حرکتی که در تحلیل نهائی و اصرار روحانی بر مانائی بر این صراط ، بشکلی محتوم ایشان و کابینه ایشان را محکوم به شکست می کند!
گرانیگاه این حرکت از آنجائی کلید خورد که «روحانی» خواسته یا ناخواسته و برخلاف اقتضائات سیاست اعتدال، در زمینی بازی سیاسی اش را تعریف و تعقیب کرد که قبل از آنکه تعلق به خود و رویکرد معتدلانه اش داشته باشد تعلق به «هاشمی رفسنجانی» و عقبه سیاسی ایشان داشت و دارد.
زمینی که قواعد حاکم بر آن مبتنی بر دو قطبی نامنعطف «خیر و شر» بوده و یک طرف می کوشد از طریق هر اندازه سیاه نمائی طرف مقابل برای خود فضا و قدرت مانور سیاسی مناسب را فراهم کند.
بر همین مبنا است که بوضوح اسارت دکتر روحانی در تور هاشمی را می توان ملاحظه کرد که چگونه ایشان طی یک سال گذشته نابخردانه اسیر بازی هاشمی شده و با بازی کردن در این زمین با شتابی معنا دار و از طریق دامن زدن به دو قطبی نامنعطف با اصولگرایان خود و کابینه اش را قربانی محتوم این حرکت نالازم و ناخجسته می کند.
تضاد آنتاگونیستی حاکم بر چنین دو قطبی نامنعطفی صرف نظر از آنکه منافات با رویکرد اعتدال مطمح نظر روحانی دارد بصورت طبیعی منجر به آن می شود تا یک طرف از طریق سیاه نمائی و انتساب گسترده اتهامات و اشتباهات و تحقیر و تخفیف به طرف مقابل، عامدانه اما غیر ضرور رقیب را ترغیب و تشویق به آن کند تا برای دفاع از خود و عملکرد خود وارد صف آرائی و ستیزندگی سیاسی با طرف مقابل شود.
روندی که نهایتاً منجر به رادیکالیزه شدن فضای سیاسی و بالا گرفتن موج تخریب در هر دو سوی جبهه خواهد شد.
امری که طی یک سال گذشته از فردای حضور روحانی در پاستور آغاز شد و به مرور اوج گرفت و استیضاح وزیر علوم آخرین آن تا این تاریخ است.
اشتباه روحانی آن بود که علی رغم آنکه می توانست مطابق توصیه رهبری مبنی بر اجتناب از دو قطبی شدن جامعه و همدلی و استفاده از تجربیات دولت قبل و اقبال از نقاط قوت و پرهیز از نقاط ضعف آن دولت، بزرگمنشانه ولو «به تظاهر» از زحمات دولت قبل تشکر کرده و تصنعاً هم که شده ابراز می داشت می کوشد با استفاده از تجربیات دولت های قبلی و بازنگری در هزیمت ها و موفقیت های ایشان، اهتمام خود را متفقا و متحداً صرف مرتفع کردن کاستی های کشور نماید که در آن صورت چنان رویکردی اولاً با سیاست اعتدال ایشان هم خوانی داشت و در عین حال بی جهت اسباب صف آرائی سیاسی و چالشگری با رقیب را برای خود دامن نمی زد.
علی رغم این روحانی برخلاف انتظار و علی رغم توقع به اعتبار حضور سیاسی اش در بالاترین سطوح مدیریتی طی 35 سال گذشته تاکنون نتوانسته سلوک حاذقانه ای در سطح ریاست جمهوری از خود نشان دهد! و با تن دادن به «بازی هاشمی» و بازی کردن در «زمین هاشمی» بی جهت و غیر ضرور جبهه ای سنگین را علیه خود در زمین اصولگرایان گشوده که محکوم به شکست بودن آن قابل پیش بینی است!
آقای روحانی ـ این «بازی» بازی شما نیست.
هاشمی رفسنجانی درست یا غلط و به زعم خودش با هر اندازه سیاه تر و هولناک تر نشان دادن و کژتاب معرفی کردن وضعیت در دوره قبل، در حال انتقام کشی از کسی است که بقول خودش در 84 با بازگرداندن معین به عرصه انتخابات ریاست جمهوری از طریق حکم حکومتی، مانع از پیروزی وی شد و در 88 نیز برخلاف انتظارش «محمود» را به خود نزدیک تر معرفی کرد و در 92 نیز با بستن چشمانش بر رد صلاحیت وی، مانع از تحقق رویای هاشمی در فصل آخر حیات سیاسی و دنیوی اش شد.

(نگاه کنید به مقاله خودکشی نهنگ)
بر این اساس طبیعی خواهد بود تا هاشمی بکوشد این بازی باخته و فرصت باقیمانده اش را از طریق هر اندازه سیاه نمائی بیشتر و افزون تر از «دوران احمدی نژاد» صرف انتقام از طریق القاء بی صلاحیتی «آنی» کند که تقدیر فصل خزان هاشمی را آنگونه ای رقم زد که برخلاف رویاهای هاشمی بود.
آقای روحانی ولو آنکه به اصرار و ابراز هاشمی رفسنجانی و ژنرال های ملتزم الرکاب هاشمی رفسنجانی خود را میراث دار یک کشور کاملا سیاه و مخروبه و به فلاکت افتاده هم بداند اما حزم سیاسی باید به ایشان دیکته می کرد «با تن ندادن به بازی هاشمی بی جهت گسل رادیکالیسم سیاسی در کشور را بر علیه خود فعال نکند» آن هم گسلی که دست بر قضا رقیب در آن حوزه برخوردار از تبحر است!
طبیعتا سالها حضور روحانی در سطوح عالی سیاسی کشور باید به ایشان این واقعیت را دیکته می کرد:
وقتی همه گذشته را سیاه معرفی کنی، تبعاً و قهراً «صاحبان گذشته» را مجبور به صف آرائی در مقابل خود بمنظور دفاع سلبی از خود خواهی کرد.
کاری که پیشتر نیز توسط احمدی نژاد با اسلاف خود شد و پیش از آن نیز محافظه کاران در دوران اصلاحات مبتلابه آن با اصلاح طلبان شدند و بالاتفاق حرکت موبیوسی خود را به آن نقطه ای رساندند که از آن آغاز کرده بودند!

۱ نظر:

داریوش سجّادی گفت...

آقای دردی کش
تا زمان آموختن ادب نوشتاری ، انتشار کامنت شما را بااجبار به تعویق می اندازم تا نوشتن و درست نوشتن و ادب را یاد بگیرید