۱۳۹۳ مهر ۱۲, شنبه

شوگر ددی ها!


شوگر ددی (Sugar Daddy) در فرهنگ غرب به لندهورهای سالخورده و متمولی اطلاق می شود که به برکت پول های باد آورده شان، دخترکان زیباروی و متقاضی را برای مجالست و مباضعت خود ابتیاع می فرمایند!

مبادله ای متوازن بر محور «پول از تو» «عیش از من»!
به برکت پول های باد آورده و استعداد بلند مشتی نو کیسه «رانتـــنیر» و کلاش اکنون شاهد ظهور «شوگر ددی» هائی وطنی در قشر نازکی از ایرانیان شده ایم با این تفاوت که این جماعت نو کیسه اگر «شوگر اند» برای گل پسران و ناز دختران خود شوگرند که زندگی را در کام ایشان با حلاوت و پر حلاوت کرده اند!
گزارش نشریه «المانیتور» از این جماعت نوظهور و نو کیسه (اینجا) در کنار گزارش تصویری سایت پارسینه از ایشان (اینجا) نقدترین مستند تصویری از این کـُلنی معوج و نامتعارف با مختصات جامعه ایرانی است.
هر چند واکنش مخاطب ایرانی در برخورد و رویاروئی ابتدائی با این جماعت باژگون، می تواند واکنشی ترش رویانه باشد . واکنشی که به اعتبار تحمیل وضعیت نامناسب اقتصادی تشدید شده از ناحیه تحریم های اقتصادی آمریکا بر گـُرده عموم ایرانیان قابل فهم است اما از یک منظر آسیب شناسانه و برخلاف باور غالب معتقدم این جماعت (جوانک های موجود در تصاویر) بجای تنفر شایسته ترحم اند!
خوشبختانه یا متاسفانه شخصاً با این گونه های نایاب و نامتعارف از نزدیک حشر و نشر و نشست و برخاست داشته و به کفایت با بی بضاعتی و پوچی و بطالت ایشان محشور و مانوس بوده ام! تا اکنون بتوانم بر کرسی افتاء نشسته و حکم برائت ایشان را صادر کنم!
به قطع و یقین در میانه مملکتی که اکثریت مردمانش در معیشت عادی و روزمره خود معطل مانده اند چنانچه بتوان در چنین موقعیتی موجوداتی را یافت که می توانند بدون تفطن و تاثر از این رنج اجتماعی مشترک و بدون واکنش و معاضدت بمنظور مرتفع کردن آن آلام ملی با اتکای بر دلارهای باد آورده «ددی» ایام خود را صرف خوش باشی و عیاشی و تعلیف خود کنند به ضرس قاطع چنان موجوداتی را باید با چشم رقت و شفقت برانداز کرد!
این نوباوگان و نوکیسگان را در تحلیل نهائی باید و می توان قربانیان فقر فرهنگی دانست که در کنار قربانیان فقر اقتصادی در خود و با خود می لولند!
اگر چشم نفرت و نگاه پر کراهتی هم هست آن چشم و آن نگاه باید متوجه «شوگر ددی» های این جماعت بی مایه و درمانده شود که خویش کامانه در اقتصاد ناسالم کشور و مناسبات ناسالم حاکم بر آن «انبان» خود را از خون مردم انباشته و شکمبه نامبارک شان هم الی ماشاالله سیرآمانی ندارد!


۱ نظر:

ناشناس گفت...

تازه به دوران رسیده های بر خود استفراق کرده , آدمهای بی بته و ریشه مرده , بی هیچ خاطره ای از کذشته و بی هیچ دور نمایی از آینده , معلق در اضطراب و دلهره , بی هیچ میل و رغبت به تاریخش , بدون شهامت , بی بصیرت , محکوم به بی اثری و بی ثمری , یک شی کامل , محکوم به اعدامی که تاریخ اعدا مش را به او نگفته اند , در یک کلام انسانهای مستعمراتی .