دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران را می توان ششمین حلقه از مجموعه حلقه های انتخابات از دوم خرداد ۷۶ به بعد در ایران تلقی کرد که ماهیت آن برخلاف تعریف رائج از دمکراسی های عرفی قبل از آنکه ناظر بر اقبال آگاهانه از یک گزینه و ادبار آگاهانه از گزینه دیگر باشد نوعی دمکراسی شرطی (Conditional Democracy) را افاده معنا می کند.
شرطیتی «پاولفی ـ Ivan Pavlov» که طی آن جامعه رای دهنده از طریق دو گانه «دیو و دلبر» اخافه و مدیریت می شود تا در وحشت از یک «هیولای مفروض انگاشته شده» التجاء به «اهورای محبوب پرداخته شده» در سوی دیگر کارزار ببرند.
بر همین منوال پیروزی حسن روحانی در ۲۹ اردیبهشت در دو ساحت «چرائی پیروزی روحانی» و «چیستی پیروزی روحانی» قابل آسیب شناسی است.
فی الواقع چرائی پیروزی روحانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم یک چیز است اما مهم تر از آن چیستی پیروزی ایشان و ماهیت اقبال به ایشان است که انتخابات ۲۹ اردیبهشت را برخوردار از ناسالمی می کند.
در این میان نکته حائز اهمیت آن است که برخلاف ترشروئی حاملان انقلاب اسلامی از موفقیت روحانی در انتخابات، نمی توان و نباید از تجدید ماندگاری روحانی در پاستور نگران بود.
روحانی نخستین رئیس جمهوری در ایران است که بخش عمده ای از شان و وزن سیاسی اش را مدیون و مرهون هاشمی رفسنجانی بود و از فردای ۱۹ دی ماه ۹۵ و فقدان سایه و ثقل سنگین هاشمی بر سر روحانی اینک دیگر یک «روحانی بدون هاشمی» یک روحانی بی خطر و قابل مدیریت است.
اما نکته ای که می تواند و باید حاملان انقلاب اسلامی را نگران کند آن است که روحانی در ۲۹ اردیبهشت انتخابات نبُرد! و در واقع این رقیبش بود که کارزار را باخت.
پیش تر و قبل از انتخابات ۲۹ اردیبهشت طی گفتگوئی متذکر این گوشزد شده بودم که اگر آقای رئیسی در تله اصلاح طلبان بیفتد و شخصیتی نامنعطف از ایشان تداعی شود آنگاه با توجه به تبحر اصلاح طلبان در رای رُبائی از اقشار خاکستری، امکان باخت آقای رئیسی افزایش می یابد. (۱)
بر این مبنا آنچه که در فرآیند انتخابات ۲۹ اردیبهشت قابل آسیب شناسی است شرطی شدن دمکراسی در دوگانه «دیو و دلبر» است.
شرطیتی که همان طور که ذکر شد این فرصت را به یک جناح داده تا از ۷۶ به بعد مردم فریبانه خود را «فرشته و قدیس» و طرف مقابل را «هیولا و ابلیس» اطلاق کرده و توده ها نیز بدون کمترین عمق یا دانشی سیاسی در دام این شرطیت افتاده و بی اراده در این زمین بازی می کنند و یا به تعبیر بهتر بازی می خورند.
در ۲۹ اردیبهشت نیز همین ظرفیت این بار توسط روحانی فعال شد و مشارالیه بعد از درک شکست محتملش در فردای مناظره دوم با توسل به شرطی کردن جامعه، کامیابانه موفق شد تا با پشتگرمی به «آرای کثیف» پیروز انتخابات شود.
رشد ۷ درصدی آرای روحانی از سال ۹۲ با ۵/۵۰ درصد در مقابل آرای ۵۷ درصدی ایشان در ۹۶ را بلاتردید می توان به حساب سرریز آرای کثیف در سبد رای روحانی در ۹۶ گذاشت.
لازم به ذکر است که اطلاق و اتصاف «آرای کثیف» ناظر بر آرای شهروندان نیست و در واقع در این گزاره بجای رای دهندگان، دستگاه و ساز و کار «سازندگان رای» مطمح نظر است.
آرای کثیف ناظر بر صاحبان رای و جامعه رای دهنده نیست و طعنه به سازندگان رای دارد که با توسل به دو گانه «دیو و دلبر» جامعه رای دهنده را شرطی کرده و بدینوسیله با فریب ایشان از ایشان رای رُبائی می نمایند.
آرای کثیف ناظر بر شکل ناصواب افزایش آرا از طریق بازی کثیف یا Dirty Game است که طی آن روحانی در یک بی اخلاقی آشکار با آلودن فضا به عنصر دروغ و عوام فریبی موفق شد فضای انتخابات را مسموم کرده و با تزریق عنصر ترس به فضای رقابت ها، شهروندان را از طریق «مدیریت خوف» رمگی کرده و در زمین خود پناه دهد.
کوبیدن بر افسانه «جنگ» با اتخاذ ادبیاتی از این دست که عدم رای به ایشان یعنی خطر جنگ و روی کار آمدن جنگ طلبان و ایضا اتصاف هائی داعشی از رقیب از جمله آنکه رقیب در صورت پیروزی درصدد دیوار کشی در پیاده روها است و رقیب آدم خوار است و خون آشام و خشونت ورز است!
بدین منوال هر چند می توان بُرد روحانی را بُردی غیراخلاقی نامید اما و در عین حال این واقعیت را نیز نمی توان نادیده انگاشت که اصولگرایان نیز طی ۳ دهه گذشته با رویکردهای نامنعطف و نامدبرانه به راحتی بستر سوء استفاده را برای رقیب فراهم آورده اند تا هرآینه ایراد اتهامات داعشیگری و طالبان صفتی به ایشان از جانب اقشار خاکستری که عموما فاقد عمق و درک و بینش سیاسی اند مورد باور و اقبال قرار گیرد.
تبحر اصلاح طلبان در بازی کثیف در کنار تصلب اصولگرایان در فهم مناسبات اجتماعی دو گانه ایده آلی را فراهم آورده تا اولا دمکراسی در ایران به سرعت شرطی شود و درعین حالی که هم زمان پیروزی متبحرین در بازی کثیف را تضمین شده کند.
این که مشاهده می شود در ۷۶ ناطق نوری به همین اتهام داعش صفتی و دیوارکشی در خیابان نتیجه انتخابات را واگذار کرد و اینک همین ناطق در اردوی اتهام زنندگان ۷۶ جبهه مقابل را متهم به داعش صفتی می کنند و بازی را می برند نمونه قابل استنادی از ناسالمی فضای سیاسی در ایران است.
قدر مسلم تا زمانی که اصولگرایان نتوانند زمینه باورپذیری اتهامات داعشی صفتی خود را در فاهمه جامعه از میان ببرند باخت مستمر ایشان در هر انتخاباتی با توجه به تبحر رقیب در بازی کثیف تضمین شده خواهد بود. (۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ گفتگو با خانم دکتر مروجی
۲ـ پیش تر در مقاله «زگیل لیلی ـ » به یکی از موارد مهمی که براحتی امکان یارگیری اصلاح طلبان از میانه نسل جوان و بر علیه اصولگرایان را فراهم می آورد، اشاره شده بود.
۱ نظر:
جناب سجادی جسارتا اگه فقط برای دل خودتون اینجا نمی نویسید و مخاطب هم مهم هست بگید این دموکراسی شرطی رو روحانی و عقبه اش ایجاد کردن یا شورای نگهبان و اتاق فکری که کاندیداها رو انتخاب کرده بود ؟ آیا نظام از همین دموکراسی به قول شما شرطی و آرا کثیف , سال ها برای نشون دادن مشروعیتش استفاده یا سو استفاده نکرده ؟ چرا شما اینها رو نمیگید ؟
ارسال یک نظر