۱۳۹۶ اردیبهشت ۳۰, شنبه

یوم النکبت!



نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ شایسته یک آسیب شناسی جدی است.

این انتخابات را در مضیق ترین تعریف ممکن باید به بار نشستن بذر فتنه ای انگاشت که از ۸۸ توسط مرحوم هاشمی و عقبه سیاسی ایشان و با آبیاری بموقع و گشاده دستانه جهانگرایان آمریکائی در زمین سیاست ایران کاشته شد و محصول نخست آن در ۹۲ به بار نشست و در شوراها و خبرگان ۹۴ آرای تهران را کوفی کرد و اینک نیز در ۹۶ برای سومین مرتبه بار داد.

البته این بمعنای اغماض از رویه ها و سویه های ناصواب تمامیت نظام در مئلکداری نیست که رغم اتحاد آرمانی پراگماتیسم های داخلی با گلوبالیست های آمریکائی حکومت نیز با سیاست های پارساکیشانه آمرانه و بعضا اشتباه خود بستر مناسب یارگیری دشمن از میانه جوانان ایران را بنحو گشاده دستانه ای فراهم آورده و می آورد که پیش تر در مقاله «زگیل لیلی» به یکی از آن مهم ترین خیراندیشی های نابجا و آمرانه اشاره کرده بودم.

متاسفانه حکومت با سیاست های آمرانه و تنظیفی و انقباظی بشکلی نالازم گرایشات ذاتی جوانان را با بدترین شکل ممکن مدیریت کرده و بدین طریق به دست خود بستر ریزش ایشان در آغوش دشمن را فراهم می کنند تا در هر انتخاباتی این قشر از جوانان بدون برخورداری از کمترین شعور سیاسی از فرصت انتخابات تنها در مقام یک دهان کجی به کلیت نظام بهره ببرند.

علی ایحال حاملان انقلاب اسلامی و نیروهای انقلاب، پیروزی روحانی در انتخابات ۹۶ را باید در قامت یک شکست تلخ برسمیت بشناسند. روحانی محصول آرای کثیفی شد که آگاهانه کوشید و موفق شد از طریق اخافه عوام طبقه متوسط و مدرن و نشان دادن خود در قامت و خلعت یک منجی دلربا و مخالف نظام از ایشان رای رُبائی کند.

این بمعنای آن نیست تا نیروهای انقلابی دچار یاس فلسفی شوند و اتفاقا موظف اند بلافاصله با تجدید قوا و روحیه پشت سر رهبری و گوش به فرمان رهبری و نه عقب تر از رهبری و نه جلوتر از رهبری تیز چنگالانه و تیز چشمانه در کمین رفتار روحانی و تیم سیاسی ایشان بمانند.

فرزندان انقلاب کمربندهای خود را محکم ببندند اکنون محل تردید و یاس نیست. ۴ سال آینده ۴ سالی است که کاملا هوشیارانه باید تیم روحانی را نظارت و مراقبت و مدیریت کرد هر چند قبلا نیز طی مقاله ای نوشته بودم در صورت پیروزی روحانی در دوم نباید چندان دلنگران بود چرا که بعد از مرحوم هاشمی اینک یک «روحانی بدون هاشمی» یک «روحانی ضعیف و قابل مدیریت» است.

اما خدمت آن دسته از دوستان که از اینجاب گلایه می کنند که چرا علی رغم پیش بینی تان روحانی پیروز شد عارضم:

سیاست در مقام عمل و سیاست در مقام تحلیل امری است علیحده.

صادقانه خدمت این دوستان باید معروض داشت ایام انتخابات ایام مبارزات سیاسی است و طرفین می کوشند با لطائف الحیل و جنگ روانی طرف مقابل را منفعل کنند.

قطعا بخشی از نقطه نظرات اینجانب نیز در ایام انتخابات قبل از برخورداری از عمق تحلیلی برخوردار از سویه های جنگ روانی بود از جمله آنجا که در فردای اظهارات ساختارشکن روحانی در همدان پروای فتنه ای دیگر را دادم و به جوانان توصیه به دور شدن از کانون فتنه را دادم قطعا این را باید در چارچوب جنگ روانی قرار داد. اما از سوی دیگر با ترانسفری که روحانی از خود نشان داد و با بی شرمی دست بسوی آرای کثیف برد تصور نمی کردم حاملان آن آرای کثیف تا این اندازه احمق باشند که لبیک گوی فراخوان روحانی شوند!

اما واقعیت آن است که حاملان آرای کثیف تا آن درجه بلاهت داشتند که نفهمند علی رغم مواضع دلربایانه و ساختارشکنانه روحانی با رای دادن به ایشان تنها میزان مشارکت و بالتبع اذعان نظام به برخورداری از مشروعیت بیشتر را مستند سازی می کنند که کردند و در حالی که در عمل و با پیروز کردن روحانی نیز متوجه خواهند شد طی ۴ سال آینده نیز هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد چون ساختار مدیریتی نظام چنین اجازه ای را نه به روحانی و نه هیچ فرد دیگری می دهد تا بتواند کلیت نظام را بنفع منویات حاملان آرای کثیف مصادره کند.

علی رغم این یک واقعیت را نباید نادیده انگاشت مبنی بر آنکه آنان که عوام فریبانه می گفتند «اگر به روحانی رای ندهیم ایران را مبدل به ونزوئلا می کنیم» ایشان تنها در مقام فریب مردم حرف می زدند.

واقعیت آن است ایران سال ها است که تبدیل به ونزوئلا شده و آمریکا در وحدتی آرمانی با پراگماتیسم های داخلی از زمان مرحوم هاشمی به بعد به قوت از این توفیق برخوردار شده اند تا از طریق فشار اقتصادی و تحمیل بحران معیشت به بدنه شهروندی آن چنان تسمه از گرده ایرانیان بکشند تا شهروندان را به صرافت نصرفیدن حمایت از انقلاب و نظام برآمده از آن بکشانند که تا حدود زیادی نیز موفق شده اند.

توفیقی که با مُلکداری های نابخردانه و ناسنجیده نظام در حوزه های اجتماعی مزید بر علت شده و حکومت نیز با ثمن بخس در یارگیری دشمن از جوانان بسترسازی کرده و می کند.

بزودی در این زمینه با تفصیلی بیشتر خواهم نوشت

۷ نظر:

ناشناس گفت...

سید عزیز، بی صبرانه منتظر نوشته تان هستم.
شاید که مرهمی باشد بر این زخم که یادگار شارلاتانیزم سیاسی دولت تدبیر و امید است.

ناشناس گفت...

سلام
بهتر است بگوییم خداحافظ سجادی. تو در برجام و انتخاب روحانی نشان دادی که نه سیاست بلدی و نه مردم دیار خود را می شناسی.
خدانگهدار

ناشناس گفت...

سخت ترين كار ممكن بيدار كردن افراديست كه خود را به خواب زده اند. شايد از آن سخت تر هم پذيرش شكست يك گفتمان ايدولوژيك از سوى كسانى باشد كه زندگى و جوانى خود را براى آن صرف كرده اند .. از اين منظر تحليل هاى جنابعالى قابل درك است ..
ولى آنچه هر ناظر بى طرفى ميبيند آنست كه بخش بزرگى از ملت ايران سالهاست ديگر علاقه اى به آنچه شمايان گفتمان انقلاب ميناميد ندارد .. گفتمانى كه قرار بود دنيا و آخرت ما را بسازد ولى هم دنياى مارا نابود كرد هم معنويت ما را به قهقرا برد. و چون يك بار تجربه دردناك انقلاب را از سر گذرانديم تنها راه اعتراض اين ملت به آن گفتمان صندوق راى انتصابات نظام شد.
آنچه شما بذر فتنه ميناميد و من نه بزرگ اكثريت مردم به گفتمان شما نه در ٨٨ بلكه با نه ٢٠ ميليونى مردم در خرداد ٧٦ بود. چه خوب تحليل كرديد كه مردم ميدانند چه نميخواهند ولى نفهميديد كه ٢٠ ميليون راى منفى نه به آقاى ناطق بلكه به شخص رهبر بود.
و امروز بعد از شكست هاى پى در پى اين گفتمان همچنان خود را به خواب زده أيد و در همان زمان كه جوانان را بى شعور سياسى خطاب ميكنيد مشغول تحليل هايى از نوع دايى جان ناپلئون هستيد .. شكست ٩٢ را حاصل مهندسى امريكايى ناميديد. شكست ٩٤ حاصل بى شعورى و أهل كوفه بودن مردم تهران بود و شكست امروزتان محصول آراى كثيف ٢٤ ميليون هموطن شما كه روز قبل از انتخابات با آنها ميثاقيه ميبستيد!
آنقدر استدلالتان ضعيف است كه توانايى دفاع از آن با هيچ آمارى را نداريد! در ٩٢ مردم تهران بى شعور بودند و امروز مردم ايران. بحث جوانان هم نيست .. در كليه استانهاى كشور، در اكثر شهرهاى كوچك ، در اكثر روستاها مردم به گفتمان شما نه گفتند! در خود خراسان هم توليت محترم اكثريت را كسب نكرد ...
حال مشغول به تحليل هاى بى شالوده خود باشيد شايد مرحمى باشد بر زخمتان .. افسوس كه به جاى شنيدن حرف اين مردم آنها را بى شعور و خائن و اراى انانرا اراى كثيف ميناميد مبادا كه از خواب بيدار شويد و پايان تلخ ايدئولوژى شكست خورده خود را به نظاره نشينيد
يا حق

ناشناس گفت...

مطلب شما هم که تماما" فحاشی ناشی از خشم وغضب است تا نوعی تحلیل سیاسی . بیش از 16 میلیون نفر بی شعور و دچار بلاهت سیاسی هستند !!!

ناشناس گفت...

بنده كجا كسى رو به بى شعورى متهم كردم يا با خشم صحبت كردم دوست عزيز؟! گفتم اكثريت مردم به يك گفتمان نه گفتند .. نميدونم از كجاى مطلب من خشم و غضب داديد

ناشناس گفت...

وقتی به دهیاران مبلغ ده میلیون تومان وام میدهند، وقتی در روستاها کدخدایان؟ مردم را وادار به رای به روحانی می کنند، وقتی خرید رای مشاهده شد، وقتی تعرفه های رای را نمیرسانند، وقتی هنوزشانزده میلیون رای شمارش نشده باقیمانده و معاون اول دولت، پیام تبریک میدهد؛ چه میتوان گفت؟؟؟
نه ی 20 میلیونی دوم خرداد در واقع نه به رفسنجانی و سیاستهای او بود؛ چون مردم ناطق نوری را ادامه ی رفسنجانی میدانستند؛محض اطلاعتان در آن سال،از نظر شیخ حسن روحانی کاندیدای اصلح ناطق نوری بود.
تناقضهای گفتمانی اصلاح طلبان با توسلشان
به آرای نا متنجانس آشکار شده است و قابل کتمان نیست.
این عدم تجانس گفتمانی، همانند گذشته دیر یا زود کار دست اصلاح طلبان خواهد داد.
از آنجا که سنتان اجازه نمیدهد تجربه شخصی از دهه شصت داشته باشید، تاریخ دهه شصت را مطالعه بفرمایید تا بدانید که
آنانی را که اینک متهم به خشونت و جنگ طلبی و ایضا برباد دادن دین و دنیایتان میکنید؛ کمترین نقش را در تصمیمات آن دهه داشته اند،

سید علی جعفری گفت...

سلام جناب سجادی عزیز
برادر بزرگ و محترم طبق وعده قرار بود شرحی در باره اقای موسوی خوئینی ها و همیشه در سایه بودن ایشان و جنایت ها و خیانت هایش ببینیم از تسخیر لانه جاسوسی تا حداقل ۸۸ که طبق شواهد راس خیمه اگر نگوییم تنها ایشان بودند از مرحوم هاشمی هم چیزی در ان کودتا کم نداشتند، یا شاید ما در اشتباه هستیم و شما فقط منتقد هاشمی برای زنده نگهداشتن اسم ایشان به عنوان مخالفی قابل اعتنا قرار است باشید...
جسارت حقیر را ببخشید ولی وقتی هیچ صراحتس در مورد این قبیل نمیبینیم کمی علامت سوال درست میشود که چرا از جماعت اصلاحات هم مانند هاشمی به صراحت نقد نمبینیم کما اینکه مقصر وضع موجود تنها در هاشمی و کارگزاران خلاصه نمیشود، حتی در اصول گرایان هم همینطور، چرا همیشه باید نقد هاشمی با اسم و امضای باشد و دیگران که زنده هستند و خیلی از کم کاری ها یا فساد و فتنه ها از ان هاست نهایتا تلویحا با ایما و اشاره استفاده شوند!؟
جناب سجادی عزیز شما را به عنوان برادری بزرگ که تجربه و سنتان بیشتر از ما و صداقت قابل اعتنا دارید قبول داریم و مطالب را دنبال میکنیم ولی وقتی نقد را همه جانبه نمبینیم کمی نگران میشویم که انقلاب به فرموده امامان انقلاب قرار نیست برادرخوانده حزب و گروه و اشخاص باشد
در انتها باز هم اگر جسارتی شد معذرت میخوام ولی این یکسویه نقد کردن اکثر منتقدان و قائل به تنها گزاره هر دو امام انقلاب که تنها انقلابی بودن یا نبودن با تمام شئون ان را ملاک میدانند اذیت کننده شده،
با احترام
سید علی جعفری