۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

آداب سیاست

بعد از انتشار مقاله «دو سالانه بی بی سی» بویژه بعد از اظهار نظرم درباره اجرای ضعیف خانم «مریم عرفان» در برنامه تماشا (منتشره در صفحه فیس بوک) چند تن از دوستان از جمله چند تن از همکاران در بی بی سی ضمن ارسال ایمیل از لحن تند و گزنده بکار گرفته شده در آن مقاله اظهار گله کرده اند.

جهت اطلاع دوستانم عرض می کنم آنها که بنده و شیوه نگارش بنده را می شناسند بر این مسئله وقوف دارند که شخصاً در نقد بسیار بی رحمانه و صریح حرف زده و می زنم ولو آنکه موضوع نقد مربوط به نزدیک ترین دوستانم باشد.همچنانکه به صفت شخصی از استعداد و تحمل و ظرفیت بسیار بالائی برخوردارم تا متقابلاً مورد نقد صریح و بی رحمانه دیگران قرار بگیرم.

مناسب است دوستان به این نکته توجه داشته باشند که در عرصه سیاست و بویژه در عرصه نقد سیاسی و اجتماعی کمترین محلی از اعراب برای تعارف و رودربایستی و رفیق بازی وجود ندارد که بدان وسیله بتوان در آن عرصه نازکدلی کرد. یا نباید وارد این عرصه شد و یا باید برای بقا در این عرصه جان سخت و پوست کلفت بود و تبعات آن را نیز پذیرفت.

در این عرصه حلوا پخش نمی کنند همچنانکه برای کسی هم فرش قرمز دائمی نگسترانده اند.اگر دوستان نمی توانند ضربات شلاق نقد بنده را تحمل کنند تنها راهش آن است که آن را نخوانند!

با پوزش و امتنان ـ داریوش سجادی

متن نوشته ام در فیس بوک در خصوص برنامه تماشای بی بی سی فارسی

مریم عرفان و اجرای لوس اش در بی بی سی

نمی دانم برنامه «تماشا» تلویزیون فارسی بی بی سی را می بینید؟ صرف نظر از محتوای نسبتاً خوب و قابل اعتنائی که در این برنامه ارائه می شود اما معتقدم مدیریت بی بی سی در انتخاب «مجری» این برنامه نهایت بی سلیقگی را اعمال کرده. مریم عرفان مجری این برنامه اساساً فیزیک چهره و گویش ناسازگاری برای این برنامه دارد. از جنبه بصری ایشان دهان که باز می کند من را یاد مادربزرگ ها و لحظه قصه گفتن شان برای نوه های شان می اندازد شاید اگر بی بی سی برنامه ای مانند قصه گوئی های خانم عاطفی در تلویزیون شاه داشت این خانم مناسب تر برای آن برنامه بود.

از نظر محتوائی نیز اجرای ایشان بشدت حامل همان باری است که روشنفکری بیمار ایران به آن مبتلا است. کج نشستن مقابل دوربین و پا روی پا انداختن و یه وری در مقابل دوربین لیوان قهوه سر کشیدن.

همه این تکلف های تصنعی قبل از اجرای برنامه «ادا درآوردن»است. در واقع اجرای ایشان در مقابل دوربین این حس را به بیننده القا می کند که ایشان قبل از «اظهار نظر» در حال«ابراز وجودند»!

حادترین شکل این ادا درآوردن اخیراً در برنامه ای بود که ایشان دو میهمان را نیز در نقد فیلم میزبانی می کرد که در تمام طول این برنامه خانم عرفان در کنار سینا مطلبی و حامد یوسفی بشدت ذائقه بیننده را از ادا در آوردن ها و ابراز وجودها بجای اظهار نظرات شان تلخ می کرد.


۱۷ نظر:

ناشناس گفت...

دلم نميخواد چيزى در مورد هانم عرفان بگم كه واسه كارش مشكلى بوجود بياد ولى اگر بتونه خودش باشه و تصنعى اجرا نكنه موفق تره
ه مطهر

ناشناس گفت...

من هم با شما موافقم
هر بار که این خانم برنامه اش شروع می شه به من حس آمدن یک مادر بزرگ مهربون با قصه هاش دست می ده
راستی آقای سجادی
نظرتون درباره اجراهای خانم ستاره درخشش در تلویزیون صدای آمریکا چیست
من اجراهای ایشان را هم آلوده به تصنع می بینم.
علی

داریوش سجّادی گفت...

علی آقا
من نزدیک به سه سال است که اساساً تلویزیون صدای آمریکا از سبد مطالعات دیداری ـ شنیداری خود حذف کرده ام
دلیل آن هم روشن است و آن اینکه انسان در مقابل این رسانه بدلیل ابتذال وسطح سخیف برنامه هایش احساس توهین به خود می کند
اما در مورد خانم درخشش قبلاً و در یکی از مقالاتم آورده ام که حضور ایشان در مقابل دوربین فقد بضاعت و دانش علمی و سیاسی در کنار سمت گیری و اطلاع رسانی آغشته به بغض و غرض ورزی های هیستریک در این رسانه را به وضوح در اختیار بیننده قرار می دهد
درخشش قبل از محروم بودن از عمق سواد سیاسی و بی طرفی رسانه ای نشان داده همواره می کوشد از امکان حضور روزانه در مقابل دوربین صدای آمریکا به عنوان فرصتی جهت جبران سال های جوانی و جوان سری خود بهره ببرد
این خانم میان سال با اصراری که از خود در استفاده متنوع و تند از آرایش چهره و پیرایش متعدد روزانه گیسوان و تنوع مکرر و روزانه البسه نشان می دهند ظاهراً حضور و اجرای یک برنامه و گزارش سنگین خبری ـ سیاسی را با شرکت در فشن لباس و انتخاب زنان مدل و شوهای ویکتوریا سیکرت اشتباه فرض کرده است
برای اطلاع بیشتر در مورد نقطه نظرات بنده در مورد ایشان و صدای آمریکا می توانید به لینک های زیر رجوع کنید
http://www.sokhan.info/Farsi/Voa.htm
http://www.sokhan.info/Farsi/Voa2.htm
http://www.sokhan.info/Farsi/Nahs.htm

ناشناس گفت...

آقای سجادی
ظاهراً شما هیچ نکته مثبتی در بی بی سی نمی بینید
ظاهراً نقدتان از بی بی سی از حوزه انصاف خارج شده
محمد

داریوش سجّادی گفت...

جناب آقای محمد
البته که نکات مثبت در بی بی سی می بینم
اصلاً همین نوشته های انتقادی اینجانب در مورد بی بی سی نشان دهنده اهمیت داشتن آن برای بنده بوده و هست و بر همین مبنا ضمن داشتن احساس مسئولیت نسبت به آن سعی می کنم در حد وسع و توان و بضاعت خود کمک به اصلاح آن کنم
طبعاً بیان انتقادات بمعنای نادیده گرفتن نقاط قوت بی بی سی نیست کمااینکه همیشه گفته ام پدیده هائی مانند سیما علی نژاد و برنامه هایش یا پرپنچی و اجراهایش قابل ستایش اند
همچنانکه جمشید برزگر را باید ستون جامعه رسانه ای در خارج از کشور محسوب کرد
همین اثر ماندگار اخیرش در مصاحبه با دولت آیادی یکی از برنامه های ماندگار است که برای محققین و علاقه مندان تاریخ ادبیات سیاسی ایران می تواند مرجع محسوب شود
همچنانکه برنامه کلیک چه در محتوا و چه در اجرا تقریباً بدون نقص و قابل استناد است
برنامه آپارات نیز صرف نظر از مجری اش و اسارت ایشان در کلیشه های رفتاری اش در مقابل دوربین برنامه مفیدی از حیث فیلم های ارائه شده در این برنامه است
جمال الدین موسوی و نادر سلطان پور را می توان از مجریان خوب بی بی سی تلقی کرد
همچنانکه گزارش های بهمن کلباسی و مهرداد فرهمند نشان از صلاحیت ایشان است
در مجموع مطمئن باشید انتقادات اینجانب از بستر اصلاح بر می خیزد و اگر روزی به این نتیجه برسم که بی بی سی فاقد ظرفیت برای اصلاح شده همانطور که صدای آمریکا را بطور کامل از سبد مطالعه روزانه خود حذف کردم بی بی سی را نیز فراموش خواهم کرد

mojiagha گفت...

"مناسب است دوستان به این نکته توجه داشته باشند که در عرصه سیاست و بویژه در عرصه نقد سیاسی و اجتماعی کمترین محلی از اعراب برای تعارف و رودربایستی و رفیق بازی وجود ندارد که بدان وسیله بتوان در آن عرصه نازکدلی کرد. یا نباید وارد این عرصه شد و یا باید برای بقا در این عرصه جان سخت و پوست کلفت بود و تبعات آن را نیز پذیرفت."

آقای سجادی، ایکاش کمی از این احتراز از "تعارف و رودربایستی و رفیق بازی" را در مورد نگرشتان به کودتای ضد اسلامی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ به کار میگرفتید.

ولی نه، به آنجا که میرسد "مصالح" نرخ نانی (و حفظ جانی) که به ریا آنرا "مصالح ملی" مینامید اجازه نمیدهد حقیقت را بگویید.

به نفس اماره تان سلام شیطان را برسانید، داریوش خان.

ناشناس گفت...

با سلام شخصا ممکن است یکبار در ماه برنامه ای از بی بی سی نگاه کنم و این برنامه تماشا برایم کاملا ناآشنا بود. نوشته شما تحریکم کرد که به آن نگاهی بیندازم.
من چیز بدی در این خانم ندیدم. برعکس چهره زیبایش بسیار گیرا و جذاب است نمیدانم ایشان میبایستی چه میکرد که مورد پسند شما قرار میگرفت اگر چادر سرش میکرد حتما نظر دیگری دراینباره داشتید. من اصلا نه لوسی و نه جلفی از ایشان دیدم. بهتر است گاهی به جای پارازیت انداختن خودتان راهی نشان دهید. شما که از امکانات بسیاری برخوردارید شبکه ای راه بیندازید و مردم را با برنامه های در حد بالا آشنا کنید. اصلا منصفانه نیست که کسی که ادعای خبرنگارنگاری میکند چنان از دیگران بد بگوید. یادتان نرود که اکثر خبرنگاران این شبکه در انگلستان بزرگ شدند و این عشقشان به زبان فارسی بود که آنها را به خواندن و نوشتن این زبان تشویق کرد. برعکس شما که فقط چند سالی است که در امریکا زندگی میکنید و دست از به کاربردن کلمات عربی برنمیدارید

داریوش سجّادی گفت...

دوست گرامی
زیبائی چهره ملاک تشخیص اجرای حرفه ای و نقد کارشناسی یک برنامه و شیوه ارائه آن برنامه نیست
مگر بیننده تماشا این برنامه را به اعتبار زشتی و یا زیبائی مجری اش نگاه می کند
زیبائی باید در خدمت جنس و نوع برنامه و توقع بیننده از آن برنامه قرار داشته باشد
تماشا که برنامه انتخاب دختر شایسته نیست
در ضمن اگر انتقادی می کنم بدلیل حداقل آشنائی است که با الزامات حرفه ژورنالیسم تصویری و تجربیات مکتسبه در تلویزیون فاخر هما بوده که ظاهراً شما فرصت یا امکان دیدن آن را نداشته اید

ناشناس گفت...

جناب
moji agha
آزاد اندیشی آقای سجادی، آزاد اندیشی بی خطر است. زمانی که پای مصالح خفیه! به میان بیاید ایشان تقیه می کنند تا بهانه ای برای نامحرمان! نباشد. ایشان اصول ژورنالیستی! خاص خود را دارند که ورود در بعضی نقدها را صلاح نمی دانند چون ورود به بعضی نقدها، ورود ایشان به ایران را ناممکن می کند. نقد ویرانگر فقط در برابر راندگان حکومت ایران برای سیاسیون در قدرت ایشان نقد را به مصلحت نمی دانند، چیزی هم که زیاد است نامحرم

ناشناس گفت...

آقاي سجادي شما که اهل نقد بدون تعارف و رفيق بازي هستيد ظاهرا خيلي هم خاص هستيد و بقيه را عام ميبينيد و سخن خاص نهان در سخن عام ميگوييد نظرتان راجع به سياستهاي پوپوليستي صاحبان قدرت در ايران چيست؟ انحصارطلبي و استبداد داخل ايران به نام دين را در حد نقد خاص خود نميبينيد يا صرفه را در نقد ضعيفان ميدانيد تا نقد قدرتمندان؟

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
وقتی خانه در آتش می سوزد کمال سفاهت است تا بجای اطفای حریق وقت خود را صرف حفاظت و انتقال گلدان های شمعدانی بالای طاقچه کنیم
اولویت با مهار حریق است
متاسفانه امواج توطئه طی یک سال گذشته بعد از انتخابات آن چنان عظیم و گسترده و علیه کلیت ایران و منافع ملی ایران بوده که نمی توان اهم فی الاهم نکرد

ناشناس گفت...

توطئه چه کساني عليه چه کساني؟ نميدانم از اطفاي کدام حريق دم ميزنيد؟ حريق افتاده در دامان قدرتمندان اقتدارگراي داخلي يا ...؟ اگر منظورتان توطئه اي در جهت حمله خارجي به ايرا ن است مسئول اين شرايط بازهم اقتدارگراهاي داخلي هستند. ما را به تعيين سياست خارجيان راهي نيست ولي تيغ از کف زنگيان مست قدرت داخلي ميتوانيم بگيريم. اي کاش بيشتر توضيح بدهيد تا روشن شود منظورتان از کليت ايران و منافع ملي چيست.
شکي نيست که اولويت با مهار حريق است اما سرچشمه ايجاد اين حريق را بايد مهار کرد. سرچشمه آيا چيزي به جز استبداد قدرتمندان داخلي و تلاش در جهت ايجاد تکصدايي در داخل و ماجراجويي در سطح بين المللي است؟ من حريق را اينگونه ميبينم شما آنرا چگونه ميبينيد و منشاءِ در دسترسِ قابل اطفا را کجا ميبينيد برايم مشخص نيست. آنرا مشخص کنيد شايد با هم توانستيم حريق را زودتر خاموش کنيم.

ناشناس گفت...

انتظار داشتم پاسخ بدهيد و بحث که به اينجا رسيد دربهاي گفتگو را نبنديد تا نتيجه اي حاصل شود. اما انگار شما به دنبال نتايج و منافع ديگري هستيد که من ارتباطش با منافع ملي را نميفهمم.

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
عدم پاسخگوئی بدلیل فرار از بحث نیست
اگر مطالب بنده را طی پست های متعدد در این وبلاگ دنبال می کردید متوجه می شدید که منظورم از توطئه علیه چه چیزی یا کسانی بوده و کجا منافع ملی را در خطر از ناحیه ایشان دیده ام
از جمله در این پست
http://sokhand.blogspot.com/2010/11/blog-post_28.html
استنکاف از بحث بدلیل فقد فراغت بیشتر است و گرنه قصد اساعه ادب نبوده است
موفق باشید

ناشناس گفت...

بنده که متوجه منظور شما در اين پستي که معرفي کرديد نشدم. بيشتر شبيه توهم توطئه بود تا حرف منطقي و علميِ سياسي. اي کاش پستهاي واضح تري معرفي ميکرديد. ديدگاه سياسيتان هم قابل تشخيص نيست و بيشتر متناقض نماست. از بين نيروهاي سياسي داخل ايران کدام طيف ميتواند منافع ملي را به معناي واقعي آن تامين کنند؟ اصلاح طلباني مثل تاجزاده و خاتمي دلسوزترند يا امثال رحيم مشايي و احمدي نژاد و شريعتمداري؟ با توطئه هاي خارجي کاري ندارم چون نميتوانم در مورد آنها عامل تغيير دهنده باشم و هميشه هستند و خواهند بود (و قبول هم دارم که توطئه هاي شديدي صورت ميگيرد) اما ديکتاتوري و انحصارطلبي داخلي را ميتوانم نپذيرم و تغييرش دهم. کدام تفکر متضمن منافع ملي است و ميتواند توطئه هاي خارجي را هر چقدر هم پيچيده باشند بي اثر کند انحصارطلبي سياسي و رفتن به سمت مدل کره شمالي و از درون متلاشي شدن جامعه به توهم مبارزه با دشمن خارجي يا سياست جامعه باز و آزادي سياسي و مدني و رفتن به سمت مدل ترکيه و مالزي کنوني و رفع همه توطئه هاي خارجي با پشتوانه مردم؟ با نامها و افراد و منافع گروه ها و رانت خواريها کاري ندارم، در سيستمهاي استبدادي همواره شرايط اينگونه است اما کدام تفکر در درازمدت ما را به سر منزل مقصود ميرساند. به دور از توهم توطئه، انحصارطلبي صاحبان قدرت در ايران و حذف بخش عظيمي از توان ملت به خاطر منافع گروهي بزرگترين درد جامعه و مولد همه خطرات براي منافع ملي و کليت کشور است. البته اين گروه توطئه خارجي را دستمايه اي قرار ميدهد تا شرايط را بحراني تصوير کند و هم ناکارآمدي خود را توجيه کند هم انحصارطلبي و حذف ديگران که چه بسا دلسوزترند بر منافع ملي و منافع شخصي و گروهي خود را همانند انحصارطلبان بر منافع ملي مقدم نميدارند. خاتمي ميرحسين تاجزاده و همه اصلاح طلبان را جزء دلسوزترين افراد براي کشور ميدانم و تفکرشان را راهگشاي حل بسياري از بحرانهاي داخلي و خارجي. اگر جز اينست بفرماييد اما اگر همچنان بر توطئه خارجي تاکيد داريد و آنرا دليلي بر مجاز بودن استبداد و انحصار داخلي ميدانيد حرفي نميماند.

داریوش سجّادی گفت...

دوست گرامی
بنده و جنابعالی که قرار نیست یکدیگر را متقاعد کنیم
لااقل من چنین هدفی ندارم
دیدگاه هایم را هم بتناوب در وبلاگ و وب سایتم مطرح کرده ام
تصور می کنم دو لینک زیر بتواند تا حدودی جنابعالی را با نظرات بنده آشنا کند
موفق باشید

http://sokhand.blogspot.com/2009/12/blog-post_22.html


http://www.sokhan.info/Farsi/goftego2.htm

ناشناس گفت...

کم آوردی سجادی جان