تلویزیون فارسی بی بی سی بمناسبت دومین سالگرد آغاز فعالیتش ضمن فراخوانی از بینندگان درخواست کرده تا انتقادات و سوالات و نظرات شان را با این رسانه در میان بگذارند.
از آنجا که طی دو سال گذشته این رسانه و تولیدات آن را با دقت دنبال کرده و تا حدودی نیز با ایشان همکاری داشته ام و بتناوب نیز مطالبی انتقادی در مورد برخی از برنامه های آن نوشته ام از فراخوان مزبور استقبال کرده و مزید مطالب قبلی ام چند نکته دیگر در مورد بی بی سی فارسی را اینجا مطرح می کنم.
نخست آنکه در حال حاضر و با اتکای بر الزامات و تعاریف موجود از یک رسانه تصویری، به هیچ وجه بی بی سی را علی رغم اصرارش بر معرفی خود به عنوان یک رسانه حرفه ای و بی طرف، نمی توان «رسانه» معرفی و تلقی کرد. در بهترین حالت بی بی سی ظرف یک سال گذشته با شیبی ملایم اما قابل مشاهده از ماهیت رسانه ای خود فاصله گرفت و به وضوح مُبدل به ارگان نحله ای فکری شد که در ترمینولوژی سیاسی می توان آن نحله فکری را «سکولاریسم ایرانی» با مختصات منحصر بفرد خود نامگذاری کرد. سکولاریسمی که از سکولاریسم بمعنای علمی اش بی بهره است و بیشتر با کاریکاتوری از سکولاریسم شباهت و قرابت دارد.
این ادعائی است که با اتکای بر ادله و بینه به راحتی قابل اثبات است که فعلاً و در اینجا مایل نیستم بیشتر از این به آن بپردازم.
مشکل دوم در بی بی سی آن است که سیاستگذاران در این «شبه رسانه» فاقد درک حرفه ای از رسالت یک تلویزیون خبری ـ سیاسی اند.
مخاطب شناسی مهم ترین اصل در تدوین و تهیه برنامه های هر رسانه ای است. بر همین اساس مدیریت بی بی سی کمتر به این نکته توجه دارد که مخاطب در یک رسانه خبری ـ سیاسی عموماً اقشار میان سال به بالا و از طبقه متوسط است. علی رغم این ظاهراً یک گرایش و سنت نانوشته در بی بی سی فارسی وجود داشته و دارد تا بدون تقید به نیازها و اقتضائات کارشناسی در یک رسانه تصویری، بخش مهمی از تولیدات خود را محول به تولیدکنندگان جوانی کرده که بدلیل صغر سن ماهیت تولیدات شان جوانانه است و منطقاً هر اندازه که می توانند و توانسته اند بر اساس اشتیاق ها و اقتضائات نسل جوان برنامه تولید کرده و طبیعتاً بر همان مبنا نیز می کوشند موجبات رضایت جوانان مطمح نظرشان را فراهم کنند.
اما این رویه در حالی صورت گرفته و می گیرد که بی بی سی در سویه دیگر بدلیل سطح نازل و جوانانه برنامه های تولیدی، مخاطب کیفی و اصلی خود را بتدریج از دست داده و یا آنکه در بلند مدت از دست خواهد داد.
ظاهراً مدیریت بی بی سی جوانگرائی را غلط معنا کرده و کمتر به این نکته توجه کرده که جوانان به اقتضای سن و نیازهای سن شان چندان تمایلی به دنبال کردن مباحث ملالت آور و کسل کننده سیاسی ندارند.
همین عدم استقبال منجر به آن می شود تا مدیریت بی بی سی با دادن تهیه کنندگی برنامه ها به برنامه سازان جوان که طبیعتاً به اقتضای سن شان و نه الزامات حرفه ای دنیای رسانه، برنامه سازی می کنند از سوئی مخاطب کیفی خود را از دست بدهد و همچنانکه مخاطب جوانش را نیز نتواند ارضا کند.
بی بی سی چنانچه حفظ مخاطب جوان را مطمح نظر دارد باید به این نکته توجه کند برای جوان برنامه های «بشکن و بالا بنداز» از نوع «کوک» بمراتب جذاب تر خواهد بود از برنامه های نظیر «اینجا لندن است» که نه توانست اثری ماندگار و قابل افتخار و استناد در کاریر بی بی سی بجا بگذارد و نه مخاطب کیفی بی بی سی را ارضا کرد.
همچنانکه بعید بنظر می رسد سهمی از اقبال نیز نزد مخاطب جوان بی بی سی فراهم کرده باشد.
نکته سوم روند نامتعارف در نشست ها و میزگردهای سیاسی این رسانه است که این برنامه ها را به هزل نزدیک کرده. طی یک سال گذشته به تناوب مشاهده شده کارشناسان مدعو در میزگردهای سیاسی (بجز برنامه نسبتاً موفق پرگار)عمدتاً از خاستگاهی مشترک برخوردار بوده و همین خاستگاه واحد روند میزگردهای سیاسی در بی بی سی را مبدل به شوخی کرده که در آن طرفین بجای آنکه یکدیگر را به چالش کشیده و اسباب توجه و کشش سمعی و بصری هر چه بیشتر مخاطب را فراهم کنند متناوباً در طول برنامه به تائید یکدیگر و تائید مواضع یکدیگر می پردازند. امری که در رسانه های حرفه ای و خبری نه تنها محلی از اعراب ندارد بلکه شاخص تنزل دهنده شأن و رتبه یک رسانه حرفه ای محسوب می شود.
موارد متعدد دیگری هم بصورت موردی در خصوص برنامه ای این تلویزیون قابل استناد است از جمله تراژدی «نوبت شما» که هر چند به سهم خود پیشتر تذکراتی در مورد آن داده بودم اما طبیعتاً و به مصداق اصل«کسی که خودش مایل به کمک کردن به خودش نیست هیچکس دیگری هم نمی تواند کمکش کند» فعلاً لزومی به طرح مجدد آن در اینجا نمی بینم.
در مورد برنامه خوب «تماشا» و مجری نامناسب آن نیز انتقاداتی را در جائی دیگر مطرح کرده ام که از تکرار آن می پرهیزم.
فاجعه «بلور» را نیز قبلاً و در جائی دیگر مطرح کرده ام.
در مورد برنامه «به عبارت دیگر» هم تنها به این نکته بسنده می کنم که این برنامه علی رغم آنکه می توانست یکی از محوری ترین و موثرترین تولیدات بی بی سی محسوب شود اما بدلیل ضعف و ناتوانی و بلکه ناآشنائی مجری اش (عنایت فانی) با الزامات دنیای رسانه تصویری به سرعت تقلیل رفت و صرف نظر از استثنائاتی در مجموع مُبدل به تریبونی شخصی جهت بازتولید خاطرات نوستالوژیک مجری اش از ایام شباب با میهمانانش شده.
زیاده فعلاً عرضی نیست!
۵ نظر:
سلام , خسته نباشید. یک نکته در مورد برنامه پرگار توجه مرا جلب کرده است : کیفیت برنامه پرگار بیشتر بستگی به مهمانان دارد. بنظر می رسد که اگر دعوت شدگان از مردها باشند ,برنامه کیفیت بهتری دارد
سلام علیکم
برادر من، شما به قول خودت ژورنالیست هستی پس اظهار نظر در مورد آکادمیک! بودن مفهومی مثل سکولاریسم که بین بزرگان هم بر سرش دعواست در حوزه تخصص شما نیست. بحث آکادمیک اقتضائات خودش رو داره که با توجه به نوشته های شما در حوزه صلاحیت شما نیست. نمی شود انتظار مفهوم عملی و آکادمیک داشت ولی به موی بلند و کلاه بهزاد بلور و دیگر جوانان! هم کودکانه ایراد گرفت. علم و دانشگاه را به اهلش واگذار کنید.
دوم معیار رسانه حرفه ای به صورت مشخص چیست؟ معیارکلی مثل بی طرفی و امثالهم تکراری است به صورت مشخص بفرمایید مثلا برنامه نوبت شما چگونه باشد حرفه ای است.
دوست ناشناس
بدرستی فرموده اید بحث سکولاریسم بحثی کارشناسی است اما بنده نیز بی نصیب از تحصیلات آکادمیک نبوده و تصور می کنم لااقل با الفبای این بحث به اعتبار طلبیگی ام در دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی آشنا بوده و توان اثبات ادعای خود در خصوص سکولاریسم معوج ایرانی را دارم بهتر است قبل از تحطئه به خود اجازه می دادید با ادله مدعی مواجه می شدید بعداً حکم به سکوت می دادید
در مورد برنامه نوبت شما نیز همانطور که در متن عرض کردم قبلاً مشکلات این برنامه را به مسئولین اش متذکر شده ام و چون انگیزه ای برای اصلاح در مسئولین ندیدم تکرار آن را عقلانی نمی دانم
رسانه حرفه ای و معیار رسانه حرفه ای را بر اساس مختصات علمی آن کارشناسان این حرفه تعریف کرده اند و انشاالله اگر مجالی بود به آن و محروم بودن بی بی سی از این معیار در آینده خواهم پرداخت
داریوش جان،شیوه ای که به کار گرفته ای شده طعنه زدن، جوانی کردن جوانان در رسانه های استکبار جهانی، موی بلند و کلاه فلانی، ژست روشنفکرانه بهمان و در یک کلام شیوه ای که در میان عوام به خاله زنک بازی معروف است، اگر کارکشته ژورنالیسم این است که باید زار زد به حال ژورنالیسم ایرانی
برادر من علمی بودن اقتضای خود را دارد، اگر شما که باور به علمی! بودن داری این شیوه را پیش گرفته ای پس ای امان از علم گریزان
طلبگی چنان که دانی به دانش آموختگی در مدارس خاصی گویند که در آنها شاید دراین اواخر چیزی به نام علوم سیاسی اسلامی تاسیس شده باشد ولی اگر هم دانش آموخته دانشگاه هستی جهت اطلاع باز هم سکولاریسم را نباید به عنوان یک "لوژی" و به معنی "دین زدایی" همه جا خرج کرد که ره به بیراهه می برد، نوشته شیدان وثیق شاید کمک کند که سکولاریسم را دقیق تر به کار ببرید. برای بررسی دقیق تر سکولاریسم باید از رشته خود دور شوید و به فلسفه، تاریخ و جامعه شناسی سری بزنید شاید به آموخته های دوران طلبگی! شما افزوده شود
دوست ناشناس
ممنون از راهنمائی تان اما قبلاً فرمایشات شما انجام گرفته و در کنار سیاست به فلسفه و تاریخ و جامعه شناسی نیز رجوع شده اما به هر حال از توصیه تان ممنونم
ارسال یک نظر