۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

جناب آقای صادق صبا! این تذهبون؟

متاسفانه اخیراً روند کاری تلویزیون فارسی بی بی سی بشدت مناقشه آمیز و غیر قابل تحمل شده. کار این «رسانه» به جائی رسیده که در بخش هائی از فعالیت خبری اش پا را از حد فراتر گذاشته و رسماً و علناً ضمن عدول از رسالت خبری و قوانین دنیای خبررسانی تا حد پیاده نظام جبهه دشمنی با ایران پیش می رود. طبعاً دشمنی با ایران و رژیم حاکم بر ایران حق طبیعی جمیع سازمان ها و گروه های اپوزیسیونی با رسانه های تحت امرشان است. اما خوبست بی بی سی نیز در این میان مشخص کند تصمیم گرفته علناً جامه رسانه را با زره رزم جایگزین کند؟
مجری برنامه «به عبارت دیگر» در برنامه اخیر خود که مصاحبه ای بود با «فرانسوا زیمرای» سفیر فرانسه در امور حقوق بشر حد را گذراند و در کمال ناشیگری و بظاهر در قالب یک سوال از میهمان خود پرسید و در واقع پیشنهاد داد:
چرا بجای فعالیت های پراکنده اهتمام خود را صرف کشاندن مسئله نقض حقوق بشر در ایران به شورای امنیت نکرده تا از طریق صدور قطعنامه در شورای امنیت بتوان ایران را بشکل موثرتری تحت فشار قرار داد؟!!!
البته ظاهراً تصمیم گیرندگان در بی بی سی به پرسنل خبری خود گفته اند همین که یک گزاره «برخی معتقدند» را جلوی پرسش تان بگذارید مُراد حاصل است و این گونه شما حرفه ای شده اید و پرسش تان هم بی طرفانه است و لابد بیننده نیز احمق!!!
اینکه در ایران حقوق بشر نقض می شود یک بحث است و اینکه یک رسانه تا این اندازه گستاخ شود که فرای همه الزامات جهان رسانه، پای خود را بر روی میثاق های خبری بگذارد و خود را مبدل به یک طرف دعوا کند، حرف دیگری است.
در اینجا روی سخنم با جناب آقای صادق صبا مدیریت محترم تلویزیون بی بی سی است
صادق جان!
شما من را می شناسید همانطور که خوشبختانه اینجانب نیز توفیق آشنائی با شما را دارم قطعاً بخاطر خواهی داشت که در در اوج ناآرامی های سال گذشته تهران و پوشش خبری پرسش برانگیز تلویزیون بی بی سی از آن ناآرامی ها، اقدام به نگارش مقاله «تغار شکسته تهران» کرده و طی آن انتقاداتی را از عملکرد بی بی سی مطرح کردم. صرف نظر از محتوای آن مقاله خوشبختانه انتشار آن مواجه با روی کار آمدن شما در سمت مدیریت این رسانه شد. انتصاب شایسته ای که حسب وظیفه با ارسال ایمیلی حضور محترمت جسارت کرده و نکاتی را متذکر شدم از جمله آنکه:
... اینجانب بیش از 20 سال است که بی بی سی را در سبد روزانه استماعات سیاسی و اجتماعی خود قرار داده ام و طبعاً با توجه به مخاطب گسترده بی بی سی در سطح جهان، می پذیرید همان اندازه که بی بی سی می تواند برخورداری از چنان مخاطب بالائی را «به درست» برای خود سرمایه ای هنگفت محسوب کند متقابلاً اینجانب و دیگران نیز که سالها بخشی از وقت خود را صرف بی بی سی کرده ایم اینک می توانیم خود را بخشی از اعتبار بی بی سی محسوب کنیم که می کنیم ... بر همین مبنا شخصاً به خود حق می دهم برای این رسانه احساس مسئولیت کرده ولو آنکه مطابق همان مقاله فوق الذکر آن را ابزار دیپلماسی دولت انگلستان بدانم ... بر اساس اعتقاد به چنین اعتباری است که لازم دانستم مطالبی را خدمت شما به عنوان یکی از کسانی که در مقابل دوربین آشنائی اش به این حرفه را اثبات کرده متذکر شوم.
صادق جان!
چه شما و چه دیگر مسئولان بی بی سی اینجانب و امثال اینجانب را به عنوان اعتبار بی بی سی برسمیت بشناسید یا نشناسید ما راساً و شخصاً خود را سرمایه بی بی سی می دانیم و به همین دلیل موظفیم جهت حفظ رسانه ای که به هر حال پرکننده بخش موثری از فکر و وقت مان شده، انتقادات مان را مطرح کنیم.
صادق جان!
این حق مسلم پرسنل بی بی سی است که از جمهوری اسلامی متنفر باشند و با شناختی که دور و نزدیک از بخش عمده پرسنل بی بی سی دارم می دانم کثیری از ایشان نیز براستی و عمیقاً از حکومت مستقر در تهران متنفرند و به صفت شخصی اشکالی نیز بر این تنفر وارد نیست. اما به صفت حرفه ای ایشان ارزنی حق ندارند تا آن تنفر را مقابل دوربین بیآورند. احساسات و شیدائی ها و تنفرها کمترین محلی از اعراب و اعتنا را در سیاست بویژه در روزنامه نگاری سیاسی ندارد.
صادق جان!
می دانم «عنایت فانی» دوست و همکار قدیمی شماست. اما مگر عرصه خبر آن هم خبررسانی سیاسی آن هم خبر رسانی سیاسی در یک «رسانه» معتبر، محل رفیق و رفیق بازی است؟ ایشان نه در این برنامه بلکه در عموم برنامه هایش نشان داده فاقد قدرت و توان لازم جهت مهار احساسات و اغراض و منویات و اقبال و ادبار شخصی اش در مقابل دوربین است. بدون تعارف یا ایشان را مُقید بر مهار شیدائی ها و تنفرهایش در مقابل دوربین و بینندگان کن و یا برای حفظ اعتبار بی بی سی و حفظ اعتماد و شان مخاطب، از صرافت قرار دادن وی در مقابل دوربین بی بی سی بگذر.
من نمی دانم شیوه استخدام در بی بی سی با چه ساز و کاری صورت می گیرد اما ظاهراً و برخلاف توقع، این سیستم چندان با ساز و کار قانونمند و شایسته سالار حاکم بر نهاد های غربی هم تراز نیست و بیشتر تنه به ساختار سنتی و رفیق سالارانه مرسوم در ایران می زند!
صادق جان!
می دانم یحتمل وقعی به این گفته ها و مطالبات نخواهید گذاشت! اما به هر حال موظفم جهت حفظ شان و حرمت خود و دیگر مخاطبان کیفی بی بی سی این تذکر را در این تاریخ و بمنظور ثبت در تاریخ فعالیت کاری شما مطرح کنم با این امید که با حُسن مدیریت مسئولانه ات و برخورداری از این فرصت تاریخی این امکان را فراهم آوری تا بعد از لکه ننگ مشارکت «رادیو بی بی سی» در کودتای 28 مرداد این بار در حافظه تاریخ از «تلویزیون بی بی سی» با خوش نامی و سابقه و تجربه ای موفق یاد شود.
موفق باشید ـ داریوش سجّادی
30 دی ماه ـ زمستان 89
آریزونا ـ آمریکا

۲۱ نظر:

شاهین گفت...

جناب سجادی. وقتی در روز 25 خرداد 88 و روزهای بعد از اون و حتی تا همین لحظه تلویزیون ج ا ا هیچ صحنه ای از حماسه غرور آفرین ملت نشون نداد، ما فریاد این تذهبون جنابعالی را نشنیدیم. وقتی در روز 9 دی همان سال ساندیس خوردن ده هزار نفر را حماسه می نامیدند ما ندیدیم شما وجدان رسانه ای تان ککش هم بگزد. چه شده حالا نقد رسانه ای تان گل کرده؟ شاید اثر ساندیس و خاتم و قالیچه ای باشد که بجای آنکه صرف ساختن پلی برای انگشت کودکان گاودانه شده باشد به مصارف دیگر رسیده؟ نظر خودتان چیست؟

داریوش سجّادی گفت...

جناب شاهین
بحث بنده در مورد بی بی سی است که تا حدودی توانسته بود در قد و قواره یک رسانه خوش بدرخشد و هنوز امیدوارم بتواند
در مورد صدا و سیمای جمهوری اسلامی در مقام رسانه حرفی ندارم چون ماهیت آن از اساس رسانه ای نیست و در قواره ارگان فعالیت کرده و می کند
در مورد ساندیس و قالیچه و و خاتم هم متوجه منظورتان نشدم تا بتوانم پاسخ دهم
موفق باشید

ناشناس گفت...

ایول! خیلی خوشم اومد.مخصوصا این بخشش: "البته ظاهراً تصمیم گیرندگان در بی بی سی به پرسنل خبری خود گفته اند همین که یک گزاره «برخی معتقدند» را جلوی پرسش تان بگذارید مُراد حاصل است و این گونه شما حرفه ای شده اید و پرسش تان هم بی طرفانه است و لابد بیننده نیز احمق!!!"
کیانوش

ناشناس گفت...

آقای سجادی
در مورد شیوه استخدام در بی بی سی درست حدس زده اید و داستان استخدام در بی بی سی یکی داستان است پر آب چشم
من خودم از کسانی بودم که در آزمون استخدامی بی بی سی همه مراحل صوری را گذراندم اما غاقل از اینکه تمامی آنها ظاهرسازی بود و تقریباً تمام کادر بی بی سی را آقای م ـ ش از ایران و دوستش م ـ ب از لندن به احتساب آشنائی و دوستی و بعضاً خوش سلیقگی!!! انتخاب و بکار گماردند
البته بعداً آقای صبا توانستند تا حدودی دستی به سر و گوش بی بی سی بکشند اما کماکان بی بی سی در انحصار باند مزبور است
اگر خواستید اطلاعات بیشتری درباره باند مزبور و نوع و شیوه فعالیت شان در بی بی سی خدمت تان ارسال خواهم کرد
علیرضا

ناشناس گفت...

باز هم گلی به جمال شاهپور بختیار که وقتی سال 57 از ایران فرار کرد به احترام مصدق و کدورت از دولت انگلستان در کودتا علیه مصدق بجای لندن فرانسه را برای زندگی انتخاب کرد اما این جماعت بی ... ایرانی شاغل به کار در بی بی سی با یک دنیا ادعای وطنپرستی بدون یک لحظه تاخیر و با سرعت با یکدیگر برای رفتن به انگلستان و پیوستن به بی بی سی رقابت و بلکه زیرآبزنی هم کردن و می کنن خدا عاقبت همه را ختم به خیر کنه کوروش کبیر

ناشناس گفت...

منصفانه بود
البته برای ما که روز و شب گذارمان به صدا و سیمای دولتی می افتد شنیدن اخبار حتی به این سبک از بی بی سی یا صدای آمریکا هم غنیمتی ست. ولی درکل با شما موافقم
مرتضی

ناشناس گفت...

احسنت. مقاله خیلی خوبی بود
من شخصا معتقدم که الزامات بی بی سی فارسی رو اینها تعین نمیکنند و وزارت خارجه دولت فخیمه که سالانه میلیونها پوند از جیب مردم انگلیس رو در این بنگاه پروپاگاندا سازی هزینه میکنه شیوه رقصیدن این عروسکهای خیمه شب بازی رو ترسیم میکنه
اسماعیل

ناشناس گفت...

به نکته کاملاً درستی اشاره کردهاید
BBC یه بنگاه خبررسانیه همین. دفتر اطلاع رسانی حزب سیاسی نیست که موضع گیری کنه

ناشناس گفت...

امان از آدم دیکتاتور

شما از صبح تا شب نشستی پای بی‌ بی‌ سی‌ و کاری نداری جز نق زدن

گربه دستش به گوشت نمیرسید میگفت پیف پیف بو میده

خانوم بچها باید به خاطر دیکتاتوری شما بشینن و بی‌ بی‌ سی‌ نگا کنن شاید نخوان

اونا میخوان فارسی ۱ پی‌ ‌ام سی‌ و ... نیگا کنن

تلویزیون که ملک شخصی‌ نیست برادر

برو کمی‌ در بیابانهای آریزونا قدم بزن این افکار از سرت میپره

دوستدار تو dr phsycologic

ناشناس گفت...

يک رسانه حرفه اي معرفي کنيد که درآن "اما به صفت حرفه ای ایشان ارزنی حق ندارند تا آن تنفر را مقابل دوربین بیآورند. احساسات و شیدائی ها و تنفرها کمترین محلی از اعراب و اعتنا را در سیاست بویژه در روزنامه نگاری سیاسی ندارد" صادق و برقرار باشد. بي بي سي فارسي در مجموع بهترين رسانه خبري تصويري است که من ديده ام از همه دست اندرکارانش هم تشکر ميکنم. عنايت فاني کارش عاليست با احساس و خوب اجرا ميکند و از بهتريان مجريان بي بي سي است. شما اگر بهتر ميزني بستان و بزن وگرنه اميدوارم جزء گروه ايده آليستي که به جز نق زدن کاري ديگري نميکنند نباشيد. ظاهرا اينگونه است.
در ضمن طرفداري از حکومت مستبد و ضد آزادي ايران چه حاصل و منفعتي براي شما دارد نميدانم. البته اگر محل امرار معاشتان از اين طريق است حق داريد. ولي اينکه واقفيد کسي وقعي به سخنان آريزونا نشين ايده آليست بي عمل طرفدار حکومت ديکتاتوري ايران نميگذارد جاي شکرش باقيست اين يکي را خوب فهميده ايد.

داریوش سجّادی گفت...

پیدا نکردن یک رسانه حرفه ای نافی ابرام بر استانداردها و سرحدات لازم الرعایه و احترام یک رسانه حرفه ای نیست
بی بی سی برای شما بهترین است اما برای آشنایان با رسانه و دنیای رسانه یک تلویزیون با نقاط ضعف بسیار در کنار نقاط قوت متعدد است
در ضمن بنده قبلاً زده ام اما اینکه بهتر یا بدتر زده ام را باید از کسانی بپرسید که اجرها و مدیریت های تلویزیونی بنده را دیده اند
در انتها نیز برخلاف آنکه فرموده اید کسی وقعی به سخنان آریزونا نشین ایده آلیست و ... نمی گذارد خودتان خلاف این فرموده عمل کرده و ضمن مطالعه از سر دقت عرائض بنده زحمت نوشتن کامنت را هم متقبل شده اید که بابت آن کمال امتنان را دارم
موفق باشید

ناشناس گفت...

عرض کردم بين رسانه هاي فارسي زبان خبري تصويري بهترين است. شما ميفرماييد نيست خوب بهترين را معرفي کنيد. شما قبلا زده ايد اما اگر بهتر از بي بي سي فارسي ميزديد مسلما کارتان به تعطيلي نميکشيد اينطور نيست؟ داخل ايرا چه کسي داريوش سجادي و تلوزيونش را ميشناسد اصلا چه تاثيري بر مردم ايران داشته است در قياس با بي بي سي؟
وقعي ننهادن يعني تاثير نپذيرفتن يعني فکر ميکنيد نوشته هايتان تاثير گذار هم هست؟ من به خاطر بي احتراميتان به خانم اشراقي با وبلاگتان آشنا شدم ظاهرا قصدتان بيشتر جلب توجه است و جلب توجه به هر شکل ممکن راضيتان ميکند. ظاهرا در چنين مواردي بي توجهي بهترين درمان است.

داریوش سجّادی گفت...

برادر
آن چیزی که باعث ماندگاری بی بی سی شده و تلویزیونی که بنده توفیق همکاری با آن را داشتم (تلویزیون هما) بهتر بودن بی بی سی در مقابل کار ما نبود
خیر دوست گرامی
رمز روئین تنی بی بی سی تکیه بر بودجه دولتی وزارت امور خارجه بریتانیا است که به آن این امکان را می دهد تا با فراغ بال بدون دغدغه بودجه و نیاز به پخش آگهی تجاری فعالیتش را تضمین کند
آنچه که تلویزیون ما را به تعطیلی کشاند نداشتن همین بودجه دولتی بود و همه بودجه ما از کیسه شخصی بنیان گذار آن که یک شهروند عادی در آمریکا بود تامین می شد و متاسفانه بدلیل بودن مان در آمریکا تحریمهای اقتصادی مانع از آن می شد تا بتوانیم اقدام به جذب آگهی کنیم و لذا در ظرف دو سال محکوم به توقف فعالیت شدیم
این چیزی بود که ما را متوقف کرد نه بی تاثیری
اتفاقاً آنقدر تاثیر گذار بودیم که وزارت ارشاد بعد از مواجهه با اقبال به تلویزیون هما و مصاحبه ها و میزگردهای جدی ما با نمایندگان مجلس و سیاستمداران و وزرای کابینه رسما و علناً ضمن صدور ابلاغیه ای کلیه اساتید دانشگاه و کارشناسان و نمایندگان مجلس و دولتی ها را صریحاً از دادن مصاحبه با ما منع قانونی کرد
بهتر بود قبلاً اطلاعات تان را از فعایت های رسانه ای بنده و همکاران بنده تکمیل می کردید و سپس اقدان به داوری می فرمودید

ناشناس گفت...

آقای سجادی، فکر می کنم روش انتقادی بی رحمانه ی شما، به قول خودتان، برخی مواقع به افراط و بی انصافی تمایل پیدا می کند چرا که همین مجری ای که محور بحث شما بوده در مواقعی که نماینده ای از جمهوری اسلامی در بحث های تحلیلی حضور ندارد عملاسعی میکند دیدگاه های مخالف کارشناسان حاضر در برنامه را مطرح کند و به همین دلیل هم بارها مورد انتقاد قرار گرفته است. متاسفانه در بطن دیدگاه های شما و بسیاری از کسانی که برای نوشته های تان احسنت و به به می گویند رگه هایی از تئوری توطئه به چشم می خورد
حسام

داریوش سجّادی گفت...

آقا حسام
این حداقل کاری است که یک مجری می تواند و باید بکند
برای چنین کار لازمی توقع نداشته باشید که برای ایشان کف بزنند اگر همین کار را همنکنند دیگر چه کار می خواهند بکنند؟

ناشناس گفت...

کسی نگفت برای ایشان دست بزنید ولی نقد خوب و جامع باید در بر گیرنده ی همه ی جوانب باشد. نکته ی دیگر آن که شما هیچ اشاره ای هم بدین مسئله نمی کنید که عملاً کمتر رسانه ای در جهان وجود دارد که دارای نوعی گرایش سیاسی نباشد و حتی خود شما نمی توانید ادعا بکنید که در نوشته های تان صد در صد اصول اخلاقی وبی طرفی ژورنالیتسی را رعایت می کنید. خیلی دوست دارم بدانم چند مقاله در دفاع از حقوق مدنی، سیاسی، مذهبی، عقیدتی گروه هایی که دارای دیدگاه های مخالف شما هستند نوشته اید
حسام

داریوش سجّادی گفت...

آقا حسام
بنده ادعای خلوص اخلاقی و بی طرفی صد درصدی هرگز نداشته ام گذشته از آنکه نبود ولو هیچ رسانه بی طرف نافی اصرار و ابرام و گوشزد مکرر رعایت اصول و قواعد و میثاق های رسمی و غیر رسمی جهان رسانه ها به اصحاب رسانه نیست
سوال آخرتان نیز موید ناآشنائی تان با دنیای رسانه ورسالت روزنامه نگاریست
دوست گرامی بنده درست یا غلط خود را روزنامه نگار تعریف کرده ام یعنی چیزی که به جرات مدعی ام شاید به تعداد انگشت تان دست در ایران نداریم
چرا نداریمش را انشاالله و با تکیه بر تعریف روزنامه نگاری طی مطلبی مستقل اثبات خواهم کرد
اما به هر حال بنده همانطور که خدمت تان عرض کردم خود را روزنامه نگار تعریف کرده ام و نه یک فعال سیاسی که از بنده مطالبه کارنامه وکالت و مدافعه از حقوق مدنی و سیاسی و مذهبی و عقیدتی گروه ها را می کنید
البته این مشکل تنها شما نیست و کسر بزرگی مانند شما بدلیل ناآشنا بودن با دنیای رسانه و رسالت روزنامه نگار چنین توقعاتی را از شاغلین به این حرفه مطالبه می کنند
به هر حال موفق باشید

ناشناس گفت...

همه درد امثال شما اين است که با قطع پخش تلوزيون بدون بيننده اي که کسي از مردم ايران اسمش را هم نشنيده بود و وصل به لايه هايي از قدرت رانتي در ايران بود نانتان بريده شده است. دم از کار حرفه اي و رسالت روزنامه نگاري هم ميزنيد. خودتان را با بي بي سي مقايسه هم ميکنيد جايي که در حال حاضر اطرافش هم راهتان نميدهند که اگر ميدادند سر از پا نميشناختيد و ميشديد تملق گوي سياست هاي آن و نوآوريش در برنامه سازي خبري فارسي و چه و چه. همانطور که تملق گوي يکي از بدترين حکومتهاي استبدادي فعلي جهان هستيد و چشم بر همه زشتيهاي آن بسته ايد چون منافع ماليتان اقتضا ميکند. ادعاهاي پوچ به خاطر منفعت طلبي شخصي. چگونه ميتوان تملق گوي ديکتاتوري ناکارآمد داخل ايران بود و پلشتيهاي عظيمش را به خاطر منافع شخصي نديد ولي ايرادات کوچک ديگران را بزرگنمايي کرد؟ دليلي به جز منفعت طلبي و خودپرستي سراغ داريد؟

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
اگر شما با چیزی آشنا نیستید لطفاً این ناآشنائی را از جانب خود مطرح کنید و از طرف مردم ایران لطفاً نظر ندهید
اگر تلویزیون هما را نمی شماسید که ظاهراً نمی شناسید از همان خانم اشراقی کسب اطلاع فرمائید تا شما را مطلع کنند که اتفاقاً بیشترین مصاحبه را شخصاً با همسر ایشان جناب آقای دکتر محمدرضا خاتمی در آن تلویزیون داشتم
در ضمن راه دادن یا راه نداده شدن به بی بی سی بالذات نه مذموم است و نه ممدوح هر چند ظاهراً با بی بی سی هم چندان آشنا نیستید والی مطلع از حضورهای وقت و بی وقت بنده در برنامه 60 دقیقه یا رادیو بی بی سی می بودید
موفق باشید

مجید گفت...

نمیدونم چرا بعضیها وقتی جواب قانع کننده ای ندارند هر چه دوست دارند نثار طرف مقابل میکنند همانند دوست ناشناس بالایی که منطق کلامش بیشتر نشان دهننده شخصیتش هست این چه طرز استدلال است که اگر کسی با یک رسانه ای مصاحبه نمیکنند نشان از راه ندادنش به آن رسانه میباشد مثلا اگر رییس جمهور کشور کانادا با تلویزیون کشور بورکینافاسو مصاحبه نداره (البته این یک مثال هست و نمیدونم که واقعا داشتن یا نه) پس این رییس جمهور رو آنجا راه نمیدن! در ضمن غیر مستقیم هم گفته اند که شخصیتهایی که با BBC مصاحبه دارند تماما جیره خوار و متملق میباشند!
و همین طور که دوست عزیز جناب سجادی گفتدند خیلی هم آشنایی با BBC ندارند و نمی دانند که گهگاهی شما با این رسانه مصاحبه کرده اید!
خدانگهدار
مجید

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر از آقا مجید
قبلاً در پست زیر پاسخ ایشان و امثال ایشان را داده بودم
http://sokhand.blogspot.com/2010/10/blog-post_06.html
از لطف تان ممنون