۱۳۸۹ بهمن ۲, شنبه

چند پرسش؟


سید ابراهیم نبوی، طنز نویس مقیم بلژیک در مطلبی نطنز! تحت عنوان «خاله بازی بزرگان» و از موضعی جامعه شناسانه «حسادت» را یکی از وجوه برجسته خـُلقیات ایرانیان معرفی کرده و برای اثبات ادعای خود شواهد متعددی از رفتار حکومت گران در ایران، در کنار رفتار منسوبین به اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور را شاهد مثال آورده.

صرف نظر از درستی یا نادرستی ادعای مدعی، ایشان در صدر و ذیل مقاله خود و در تشریح عاملیت حسادت در رفتار آیت الله خامنه ای دچار یک تناقض شده که پاسخگوئی یا رفع شبهه را به عهده مدعی قرار داده است.

نبوی در صدر نوشته خود و در اثبات حسادت آیت الله خامنه ای نسبت به میرحسین موسوی در سال هائی که ایشان ریاست جمهور بودند و مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر، متذکر شده اند:

«... این حسادت عجیب و ویرانگر، به نوعی دشمنی خامنه ای با موسوی که همواره او را (آیت الله خامنه ای را) در دوران ریاست جمهوری اش به پشیزی نمی گرفت و آیت الله خمینی که خامنه ای را موجودی ناتوان از اداره کشور می دید و اهمیت بیشتری برای موسوی قائل بود، دیده می شود»

ابراهیم نبوی علی رغم آنکه در پاراگراف فوق تصریح داشته خامنه ای نه از جانب موسوی به حساب می آمده و نه آیت الله خمینی ایشان را فردی توانا در اداره کشور می دانسته در انتهای مقاله خود و در اثبات بلاموضوعی مواخذه موسوی بخاطر کشتار 67 (اشاره به اعدام های زندانیان گروهکی سال 67) اظهار داشته:

«... در اینکه موسوی باید در مورد کشتار 67 توضیح بدهد هیچ دلیلی نمی توان یافت جز بیماری حسادتی که در میان ماست. اگر بنا بود بالاترین مقام اجرایی پاسخ بدهد، این خامنه ای بود که بالاترین مقام اجرایی بود ... در حالی که میرحسین موسوی در آن شرایط و آن روزها اصلا نقش تعیین کننده ای نداشت»

سید ابراهیم نبوی ـ سایت جرس ـ دوم بهمن 1389

http://www.rahesabz.net/story/31091

پرسش:

بالاخره اهرم قدرت و مسئولیت در سال 67 در اختیار مهندس موسوی بوده یا آیت الله خامنه ای؟

سید مصطفی تاج زاده عضو شاخص حزب اصلاح طلب «مشارکت» ذیل نامه ای خطاب به علی مطهری فرزند آیت الله مطهری و نماینده وابسته به جناح اصولگرا در مجلس شورای اسلامی نکاتی را مطرح کرده اند که مناقشه برانگیز است.

نخست آنکه تاجزاده در فرازی از این نامه با اشاره به سخنرانی افشا شده «سردار مشفق» که مشارالیه در آن سخنرانی با ذکر استناداتی مدعی توطئه بودن جنبش سبز شده بود، آورده است:

«...آن سند گویا و خودافشاگر (اظهارات سردار مشفق) نشان می‌دهد كه اتهاماتی از قبیل بی‌دینی یا وابستگی یاران و همراهان امام خمینی و دولت دفاع مقدس به اجانب، هرگز افتراهای جماعتی پراكنده و مستقل نیست كه از سر تصادف و ناآگاهی بر زبان‌ها جاری شود، بلكه چنین دروغ‌ها و تهمت‌های سخیف به نحو سیستماتیك و برنامه‌ریزی شده در لابراتوار جنگ روانی ستاد كودتا تولید و در رسانه‌ها و تربیون‌های رسمی نظام پخش می‌شود تا راه را برای حاكمیت تك‌صدایی و ساكت و سركوب كردن همه منتقدان هموار كند»

ادعای مصطفی تاجزاده مبنی بر آنکه «اتهامات منسوب به یاران و همراهان امام خمینی محصول لابراتوار جنگ روانی ستاد کودتاست» در حالی صورت گرفته که بعد از انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76 سعید حجاریان که در آن زمان اشتهار به تئوریسین اصلاحات در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی را داشت طی مصاحبه ای که عمادالدین باقی با وی انجام داد ضمن صحه گذاردن بر این تذکر عمادالدین باقی که محافظه کاران مدعی اند علت شکست کاندیدشان در انتخابات (حجت الاسلام ناطق نوری) آن بود که اصلاح طلبان با توسل به جنگ روانی نامزد ما را در افکار عمومی به دیوی تشبیه کردند که در صورت به قدرت رسیدن همه آزادی های اجتماعی و سیاسی را از مردم سلب می کند. سعید حجاریان در پاسخ ضمن تائید این مطلب اظهار داشت:

خوب شما هم (محافظه کاران) علیه نامزد انتخاباتی ما جنگ روانی می کردید!

پرسش:

آیا در رقابت سیاسی توسل به حربه ای که رقیب نیز روزی می تواند به آن متوسل شود عملی اخلاقی است و در صورت فتح چنین بابی، گلایه از مقابله بمثل رقیب، محلی از اعراب در روز واقعه دارد؟

آقای تاجزاده در فراز دیگری از نامه خود به علی مطهری و در مذمت حجاب اجباری نوشته اند:

« ... روشن است كه زنان مسلمان می‌دانند طبق فتاوای مشهور و نزدیك به اجماع فقهای شیعه و سنی، رعایت حجاب لازم است، اما بحث درباره این است كه آیا حكومت باید آن را اجباری كند یا نكند، همچنان كه دولت‌ها وظیفه خود را الزامی كردن نماز نمی‌دانند، از دخالت در این مسأله خودداری نموده و صرفاً به ترویج و تبیین ارزش‌ها و هنجارهای مطلوب اكثریت بپردازد؟»

پرسش:

آیا این یک مغلطه نیست؟ آیا می توان قانون ضرورت حجاب در عرصه علنی جامعه را که ناظر بر رفتاری اجتماعی است با مسئله نماز مقایسه کرد؟ همچنانکه حکومت شرب خمر در عرصه اجتماع را غیرقانونی اعلام کرده و ظاهراً شهروندان مشروب خوار مشکلی با این قانون نداشته و به شادی خواری خود در حریم خصوصی قناعت کرده همچنانکه حکومت نیز تا زمان فقد شاکی خصوصی دخالتی در بساط می گساری در خفای می گساران نمی کند.

مصطفی تاجزاده در بخش دیگری از نامه خود خطاب به علی مطهری آورده:

«... از شما می‌پرسم آیا تلقی و باور پدربزرگوارتان اجباری كردن حجاب توسط حكومت بود؟ آیا آیات كلام‌الله مجید بیانگر آن است كه مسلمانان در هر جامعه‌ای كه اكثریت داشته باشند، باید رعایت حجاب را الزامی و متخلفان را مجازات كنند؟ ... آیا ائمه معصومین شیعه معترض خلفای اموی و سپس عباسی شدند كه چرا در قلمرو سرزمین‌های اسلامی حجاب را اجباری نمی‌كنند؟

پرسش:

با توجه به اینکه پدیده بی حجابی و تن نمائی و جلوه گری سکشوال از پدیده های دوران مدرنیته است واساساً در دوران اموی و بنی عباس پدیده بدحجابی یا بی حجابی با مختصات کنونی وجود نداشته که اجباری کردن حجاب توسط حکام در قلمرو دولت اسلامی ضرورت پیدا کند و پوشش رائج زنان در آن دوران پوششی عموماً یکدست و حداکثری بوده، آیا چنین پرسشی نیز نوعی مغلطه محسوب نمی شود؟ در غیر این صورت چه ضرورتی داشته تا رضا شاه نهایتاً در هفدهم دی ماه 1314 برای نخستین بار بی حجابی را در ایران اجباری کند و یا قبل از آن طاهره قرةالعین جان خود را بر سر کشف حجاب بگذارد؟

لینک متن کامل نامه مصطفی تاجزاده به علی مطهری در سایت جرس

http://www.rahesabz.net/story/31129/

تاریخ انتشار: یکم بهمن 1389

توضیح آنکه شخصاً منتقد برخورد آمرانه با بدحجابی هستم و توضیحات در حد بضاعت را پیشتر و در جائی دیگر مطرح کرده ام:

مقاله «آسمان سیاه» و «از خاله سوسکه تا سیندرلا»

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

داریوش جان، بالاخره در ایران آینده که مطلوب شماست، حجاب اجباری باشد یا نباشد؟

داریوش سجّادی گفت...

چنانچه هر دو مقاله آسمان سیاه و از خاله سوسکه تا سیندرلا را می خواندید که ظاهراً نتوانسته اید متوجه بودید در هر ایرانی چه ایران حال یا آینده چنانچه حجاب اقناعی باشد اجباری بودنش فرع بر قضیه است

ناشناس گفت...

"چنانچه حجاب اقناعی باشد اجباری بودنش فرع بر قضیه است" واقعا معنای عمیق! گفته بالا چیست. سوال خیلی واضح تر از این هاست برادر من، داریوش سجادی اجباری بودن حجاب اسلامی ار تایید می کند یا نه؟
بحث طلبگی نیاز نیست فقط یک پاسخ مشخص آری یا نه اگر البته خوف نامحرمان ندارید!

ناشناس گفت...

داریوش جان دو نوشته شما را خواندم نیازی به پاسخ نیست، عجالتا شما به همان بیزینس ژورنالیسم خود بپردازید و بررسی این گونه مفاهیم را به دانشمندان علوم اجتماعی واگذارید. نمونه ای از پیشنهادهای راهگشای برادر داریوش سجادی:

"چرا بجای چنين اعلانات بدون ضمانت اجرا و بلااثری مغازه داران خود را موظف نمی کنند تا بر سر در مغازه خود بنويسند:

«فروش برای بانوان خوش حجاب با تخفيف ويژه»"
یا
"کدام تبليغ از اين موثرتر که «حجاب» درعربستان سنت زنان اشراف ترجمه شده و بی حجابان در آن جامعه حداکثر اقبالشان در توفيق کسب کنيزی و نديمه گری آن بانوان خوش حجاب است."

برادر من طنز می نویسی یا واقعا به این ترهات باور داری؟

داریوش سجّادی گفت...

اگر طنز هم باشد لااقل شما را سر شوق آورده و تا همین حد هم باید شاکر بود

ناشناس گفت...

اهلا و سهلاً یا شیخ
چنانچه حجاب اقناعی باشد اجباری بودنش فرع بر قضیه است

من نمی‌دانستم بیابانهای آریزونا از ۱ خبرنگار آیت‌الله میسازد

یا شیخ ۱ استفتا

نظر خود را در مورد احمدی‌نژاد و کروبی و البته خاتمی و موسوی بفرمایید
dr phsycologic

ناشناس گفت...

یا شیخنا، مدتی بود که مریدان در تمنای کرامت بودند که به لطف خداوندگار حاصل شد و جملگی نعره برآوردیم.

قبلا هم گفته بودم از نیمی از مطالب شما متنفرم و نیم دیگر را ستایش می کنم. به نیم اول که امیدی نیست اما نظرم را برای از دست نرفتن نیم دوم ذکر می کنم:
نخست اینکه هر از چند گاهی ارجاعات و یا آمار های عجیبی را ارائه می دهید که تکرار آنها در مقالاتتان سندیت مقالاتتان را حداقل برای بنده از بین برده است . نمونه آن روش کشته شدن طاهره قرةالعین در همین مقاله می باشد. ایشان در پی سوء قصد نا فرجام به ناصرالدین شاه که کشتار گسترده بهاییان را منجرشد به قتل رسیدند (به علت بهایی بودن) و نه به خاطر کشف حجاب. مضافا بر این که تاریخ مرگ بر تاریخ کشف حجاب ایشان چندین سال تاخر زمانی دارد.

دوم اینکه همان طور که من و شما عدم تسلط عنایت فانی بر برنامه هایش و یا اطفارهای زشت و ژست های روشن فکرانه مریم عرفان بر دلمان نمی شیند باور کنید بیان منظور با لغات قلمبه و سلمبه شما نیز بر دل کسی نمینشیند که علاوه بر آن اگر خواننده را از خواندن ادامه مقاله منصرف نکند حتما او را به ظن جبران غنای علمی از طریق قلمبه گویی می اندازد . ( یادم نمی آید این چندمین باری است که خوانندگانتان این مورد را بر شما خرده می گیرند)

زبان تیز بنده را به زبان تند خودتان ببخشید.

ناشناس گفت...

ostad azez, meshavad az shoma khahesh konam? agar emkan darad barayeh shoma peshnahad medaham vaghti loghat arabi ra be kar mebared dr parantez mani farsi ya engelisi ra benivesed ,be man rahm koned barayeh man kheli sakht ast mani (arabi) ra peyda kardan bazi vaghth monsaref meshavam az donbal kardan matlab in ra ham begoyam man arabi ra khili dost daram monteh savadeh arabi o ast har chand farsi ham khob nest vali kheli behtar az arabi ast . agar shoma lotf koned in kar ra anjam bedahed be man va amsaleh man komak karded in kareh shma baes meshavad loghatha malakeh zehn shavd va zodtar loghatha ra yad begerem ba komakeh shoma.
peshapes az lotfeh shoa momnonam
dr zemn fra resedaneh mahe rmzan ra be shoma azez tabrek megoyam mofagh bashed. m

داریوش سجّادی گفت...

چشم
در ضمن به سهم خود نیز از خداوند توفیق پذیرش عبادات تان در ماه مبارک رمضان را مسئلت می نمایم

ناشناس گفت...

cheshmeh hagheghat jo shoma bebala