در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و میتراشد.
اکنون نیز و به سنت «هدایت» می توان قهر ده روزه «محمود احمدی نژاد» طی فروردین ماه سال 90 را آن گونه توصیف کرد که:
در زندگی اشتباهاتی است غیر قابل جبران که نه امکان توجیه آن است و نه مفری برای گریزی از تبعات آن پیدا می شود!
احمدی نژاد هر اندازه در مصاف با هاشمی رفسنجانی از خود هوشمندی و زیرکی نشان داده بود اما ظاهراً این بار «شکارچی» خود اسیر تله اغواگر سیاست گردید و در یک بی مبالاتی محرز بزرگ ترین اشتباه سیاسی اش را مرتکب شد.
بلاتردید قهر ده روزه احمدی نژاد یکی از بزرگ ترین اشتباهات سیاسی و تاریخی وی بود که به طرفة العینی فروغ ستاره اقبال وی در آسمان سیاست را مواجه با غروبی زود رس کرد.
پیش تر متذکر این گوشزد شده بودم که:
احمدی نژاد و رفتارهایش بوضوح در تضادی آشکار با نظام و منافع ملی ایران قرار گرفته. بويژه بعد از قهر معنادارش بر سر تصریح رهبری نظام جهت ابقای وزیر اطلاعات، سکوت دو هفته ای وی و کابینه اش در قبال افزایش تصاعدی قیمت دلار و طلا در ایران، خطرناک ترین رفتاری بود که می شد از وی و وزرای تحت امرش انتظار داشت. (بخشی از مقاله بازی با منافع ملی)
همچنانکه بعد از آنی که احمدی نژاد با توهم «محبوبیت ذاتی اش نزد توده های جامعه» دست به اعتکاف ده روزه زد اما وقتی برخلاف توقع، خود را در کانون اقبال عمومی ندید تا مُریدانش میلیون میلیون در جستجوی رئیس جمهور محبوب شان خیابان نوردی کنند! بلافاصله سنسورهای سیاسی اش بفراست به ایشان فهماند که:
وضعیت وخیم است و در صورت ادامه این بازی مجبور خواهد شد حداقل ها را نیز از دست بدهد لذا هوشمندانه و با ژست تصنعی «سرباز ولایت» بار دیگر به ساختمان پاستور بازگشت اما در پس ذهنش اش افقی دور دست را به نظاره نشسته بود:
کافی است تا انتخابات مجلس تحمل کنم و با تصویری که با «قهر خود» در افکار عمومی ساختم (رئیس جمهوری که توان مخالفت با رهبری را دارد) و به برکت تجربه شیرین «توزیع سهام عدالت نزد اقشار فرودست» می توانم توامان صندلی های مجلس را بنفع سربازان خود فتح کرده و اقبال گسترده و میلیونی خود را به رُخ رقیب بکشانم! (بخشی از مقاله سرباز سرکش)
علی ایحال بعد از انتخابات مجلس نهم و ناکامی احمدی نژاد و عقبه سیاسی اش (جریان انحرافی) در فتح کرسی های مجلس، در کنار حذف غیر قابل کتمان وی از پرونده انرژی هسته ای و ناکامی در مدیریت موفق اقتصاد، همه شواهد و قرائن موید آن است که احمدی نژاد هوشمندانه اهتمام خود را طی یک سال باقیمانده از دوران ریاست جمهوری از طریق بازی کردن با کارت رهبری صرف باج گیری از نظام از طریق سرکشی و دهان کجی به نُرم های سیاسی حاکم بر مناسبات قدرت در ایران خواهد کرد.
علی الظاهر محور بازی احمدی نژاد طی یک سال آتی به گروگان گرفتن رهبری نظام خواهد بود! رفتارهای معنادار احمدی نژاد اعم از پاسخگوئی نامتعارف وی در قبال سوال مجلس از خود و به مضحکه و شوخی و استهزا کشاندن و دست انداختن پارلمان، تا انتصاب های مسئله دار و هزینه زای افراد ناخوشنامی مانند سعید مرتضوی و ملک زاده و صدور امریه ژاژخواهانه علیه مجلس به زیر مجموعه دولت مبنی بر استنکاف از قوانین پارلمان، جملگی می تواند حاکی از رفتار از سر سیری احمدی نژاد بمنظور عصبانی کردن حریف و ترغیب ایشان به «زدن وی» بعد از ناکامی در انتخابات مجلس نهم باشد.
استقبال احمدی نژاد از گزیده شدن، زخم برداشتن و حتی قربانی شدن توسط رقیب ناظر بر فراست وی در بازبینی خطبه های نماز جمعه آیت الله خامنه ای در 29 خرداد سال 88 است. با توجه به حمایت تمام قد و شاید لازم التصریح آیت الله خامنه ای از احمدی نژاد در آن مقطع و در آن نماز جمعه اکنون که ستاره اقبال وی کم فروغ شده ایشان هوشمندانه در مقام خرج کردن و نقد کردن آن سرمایه برآمده!
تحریک و تعمد احمدی نژاد در عصبانی کردن رقیب ناظر بر این برآیند است که به اعتبار صراحت رهبری در تائید وی در سال 88، هرگونه «زدن وی» در معادلات سیاسی بمعنای «زدن رهبری» نظام معنا خواهد شد.
احمدی نژاد هم به اندازه کافی شعور دارد که بداند سیستم برای تنبیه وی شاید تا مرز گوشمالی وی جلو برود اما به اعتبار نماز جمعه سال 88 و لزوم حفظ شان رهبری هرگز تن به جراحی رئیس جمهور از بدنه حکومت (در موقعیتی که مشارالیه مفتخر به تائید آنموقع آیت الله خامنه ای شده) نخواهد داد.
گذشته از آنکه بعد از ناکامی احمدی نژاد و عقبه اش در انتخابات مجلس نهم از آنجا که وی از نظر روانی خود را در فرآیند بازی قدرت در فردای پایان دوران ریاست جمهوریش، عنصری تمام شده می بیند لذا به «رفتارهای خودزنانه که منجر به اخراج اش از حاکمیت شود» نیز چندان بی تمایل نیست.
فی الواقع احمدی نژاد با زیرکی و باج خواهانه، سیستم را به یک دو راهی گریزناپذیر رسانده:
از طرفی به اعتبار تائید رهبری از خود، با رفتار و گفتار جسورانه سیستم را تحقیر و تسلیم به زیاده خواهی خود می کند همچنان که هم زمان بی تمایل نیست تا با گذراندن آستانه صبر سیستم و جراحی و حذفی «مظلوم نمایانه» خود را در قواره قهرمانی ملی که قربانی جنگ عدالت طلبانه اش با اغنیا شد در حافظه توده هائی که کماکان وی را «رابین هود» ضد اشراف فهم و اقبال کرده اند، تداعی معنا کند.
اما ظاهراً بازی احمدی نژاد برخوردار از شق سومی نیز هست و مشارالیه بر خلاف سنت سه سال گذشته که از حضور در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام استنکاف می ورزید، اینک و ناگهان همه خصومت ها و اشرافیت های رفتاری که پیش از این به هاشمی منسوب می کرد را به طاق نسیان کوبید و حاضر به شرکت در مجمع و نشستن خوش باشانه در کنار هاشمی شد!
این امر بدین معنا می تواند باشد که احمدی نژاد در بازی راند آخر خود، چندان هم بی تدبیر نیست و تصمیم گرفته در ژاژ خواهی مبارزه طلبانه اش با سیستم، جبهه هاشمی علیه خود را خاموش کند و شاید هم به اعتبار دل چرکینی هاشمی از خطبه های نماز جمعه خرداد 88 و از دست دادن استحکامات اش در نظام اکنون بتواند با این رقیب پیشین به یک وحدت ولو موقتی در نبرد با قدرت فائقه برسد.
وحدتی که معلوم نیست با اقبال هاشمی مواجه شود و در صورت اقبال هاشمی نیز معلوم نیست در فردای ظفرمندی مفروض در هنگامه تقسیم کیک قدرت باز این هاشمی باشد که مانند سال 84 و 88 به احمدی نژاد ببازد.
علی ایحال صرف نظر از اقبال یا عدم اقبال هاشمی به احمدی نژاد و با در نظر گرفتن این فرضیه که هاشمی نیز به اندازه کافی زیرک هست تا بتواند یا بخواهد با بازی کردن با کارت احمدی نژاد و ترساندن سیستم از «احتمال حصول چنان وحدتی بین خود و احمدی نژاد» امتیازهای مقتضی را از سیستم مطالبه کند اما در یک نکته نمی توان تردید کرد و آن این که تا اینجای کار احمدی نژاد موفق به تحمیل رویکرد باج خواهانه و متمردانه خود به سیستم شده و علی القاعده پایوران حکومت در ایران چاره ای ندارند تا یک سال باقیمانده دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد را بمنظور انتقال بدون هزینه و جراحی قدرت، خویشتن دارانه و از طریق ایزولاسیون احمدی نژاد، مشارالیه را تحمل کنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بازی با منافع ملی
۳ نظر:
استاذ! چه شده كه دوباره درهاي رحمت وبلاگ تان را به روي بدبخت بيجاره هاي وطني باز نموده ايد؟
تصادفي است آيا، يا اينكه پروژه قبلي تشريك افكار متعالي و تحليل هاي ناب تان با طبقه اليت و تملق گويان برگزيده تان به صرفه از آب درنيامد؟
سلام علیکم
انچه که مسلم است این اقای دکتر(که قیافه ایشان به مریض بیشتر است تا دکتر)در مدت این 8 سال ضربه های سیاسی اقتصادی که به مملکت و مردم وارد اورد نه از دست اسرائیل و نه از دست امریکا میتوانست نه از دست هنافقین میتوانست بر اید , این اقای متوهم به اصطلاح فدایی و سرباز امام زمان و دار و دسته متوهمش که مشرکانه امام زمان(ع) را میپرستند و جایگزین تمام مقدسات کردند با رفتار منافقانه اشان از همان اول ثابت کردند که برای انتقام گیری از امام راحل و اهل بیت واو یاران واقعی او به میدان امده اند و در این امر تحریکات امثال اقای مصباح و یاران زخم دیده دیگرش کم اثر نبودند هر چند که امروز به او به عنوان یک کارت سوخته بیش نمینگرند, انچه که جای نگرانی دارد اینست که او میرود اما "عقبه او" با هر ترفندی (اعتلاف با گزینه های نفوذی مخفی در فدرت) پوستین عوض کرده و باقی خواهند ماند. تا زمانی که پسمانده های حزب مشرک و منحله و ضاله حجتیه امثال الهام ها را در خدمت دارند و تحت نامهای دیگر زیست میکنند و در این نظام پخش و پلا هستند این مملکت روز خوش به خود نخواهد دید مگر اینکه این پسمانده ها شناسایی و کلا از قدرت پایین اورده و برای همیشه تصویه و حذف شوند که این هم به نظر کاری تقریبا غیر ممکن . وسلام
Afarin Aghaye Vahdat-Shoar
ارسال یک نظر