۱۳۹۲ بهمن ۲۸, دوشنبه

«نکته» دوم!


هنوز ده روز از انتشار مقاله «پت و مت ها در اردوی روحانی» نگذشته بود و پنج روز بعد از تبیین «سکولاریسم نقابدار» در جناح بندی نوین ایران بار دیگر «صادق زیبا کلام» از منتهی الیه همان اردوی سکولار مطمح نظر، جنجالی نوین بر پا کرد. این در حالیست که در مقاله 20 بهمن ماه (پت و متها در اردوی روحانی) صراحتاً این هشدار را دادم که افرادی مانند «زیباکلام» اگر توسط تیم حسن روحانی منزوی نشوند از این استعداد برخوردارند تا با ادبیات شاذ خود فضای سیاسی ایران را جنگی و رادیکالیزه کنند.
اظهارات اخیر «زیباکلام» در مناظره «تعامل انقلاب اسلامی با غرب» حکم آتش توپخانه سنگینی را دارد که در ذات خود از این استعداد برخوردار است تا بتواند با تحریک آستانه تحمل جناح رقیب فضای کشور را بسمت افراطگری بکشاند.
امهات اظهارت زیباکلام را می توان در 5 فراز خلاصه کرد:
ـ استکبار ستیزی انقلاب اسلامی محصول باور پذیری انقلابیون مسلمان از گرایشات مارکسیستی بوده!
ـ نظام جمهوری اسلامی متکی به اسلامی ایدئولوژیک است و همین ایدئولوژیزه بودن اسباب ناتوانی نظام در فهم و تعامل با غرب است!
ـ تشیع به اعتبار سابقه تاریخی از صفویه تا پهلوی و به اعتبار عملکرد علمای اسلام (!) دینی غیر سیاسی است!
ـ جمهوری اسلامی بدلیل بافت ایدئولوژیکش ناتوان از جذب نسل تحصیلکرده است!
ـ برسمیت شناختن اسرائیل بدلیل عضویت آن رژیم در سازمان ملل متحد!

نخستین ادعای «زیباکلام» نخستین و بدیهی ترین بینه در نحافت و فقد بضاعت ایشان و سکولارهای نقابدار از گوهر دینی است که ایشان و امثال ایشان کماکان و بصفت ظاهر خود را عامل به احکام آن می دانند.
مشکل «زیبا کلامان» آنست که بیش و پیش از تطور در مبانی دین خود، متاثر از مارکسیست و مبانی اعتقادی «امپریالیسم ستیزی» مارکسیست ها از رویکرد ضد استکباری انقلاب اسلامی شناخت و برداشت داشته اند.
اظهارات اخیر«دکتر مقتدائی» و ارجاعات صحیح ایشان به آیات متعدد قرآن که در آن مبارزه با طاغوت و نفی روحیه ستمگری و ستم پذیری و دوری از روحیات شیطانی و غیر دینی و نفی فساد در زمین از جمله آیات: دهم و هجدهم سوره فاطر، شصت و چهارم سوره مائده و صدها آیه در کنار صراحت قانون اساسی جمهوری اسلامی در بند 5 اصل سوم و بند 16 همان اصل و اصول 152 تا 155 از فصل دهم قانون اساسی جملگی مستندات و مویدات روحیه ضداستکباری و ظلم ستیزی ذاتی انقلاب اسلامی را عهده داری می کند.
مستنداتی که «سکولاریسم نقابدار» علی رغم بداهت و صراحت، متاثر از کاهل دینی خود مُصر در ندیدن آنهایند!
بر این مبنا «زیبا کلامآن» محروم از آن مانده اند تا متفطن به این واقعیت شوند کراهت و برائت از ظلم و ظالم و تکبر و استکبار «ذاتی انسان» است و مارکسیست ها با یک تاخر 14 قرنه به همان چیزی رسیده اند که پیغمبر اسلام در قرن 6 میلادی بدان ابرام داشت. لذا برخلاف باور «زیبا کلامان» اشغال سفارت آمریکا طرحی محاسبه شده بمنظور رُبایش پرچم استکبار ستیزی از دست مارکسیست ها نبود و آن «واکنش» به خودی خود حامل و برخوردار از ظرفیت روانی جهت شارژ و بازتولید روحیه استکبار ستیزی در کالبد انقلابیون مسلمان ایران بود تا به همان دلیل مورد اقبال قاطبه ایرانیان قرار گیرد.
این کمال بی توجهی است که «زیبا کلامان» انتقام خود از فقد بضاعت شان از مبانی دین را مصادره بمطلوب کرده و با کوبیدن بر تبعی بودن استکبار ستیزی دهه 50 در ایران اکنون مدعی شوند:
« در سال 58 چهره‌های متشخص انقلابی کسانی بودند که با امپریالیست آمریکا مبارزه می‌کردند و مانند الان نبود که پرستیژ انقلابی را افرادی مانند «نلسون ماندلا» داشته باشند که بعد از روی کار آمدنش یک نفر را هم اعدام نکرد»

متاسفانه «زیبا کلامان» متوجه این بداهت نیستند که قهرمانان هر امتی برساخته بر قامت ایشان است و این «قهرمان خواهانند» که به قامت بضاعت و وجود خود «قهرمان» خود را برمی گزینند.
«زیبا کلامان» متوجه این بداهت نیستند در همان دنیائی که اینک امثال «نلسون ماندلا» بر سکوی قهرمانی ایشان نشسته! کسان دیگری هم در همین دنیا هستند که تا دیروز بالا برنده تصویر «چگوآرا» در مقام قهرمان خود بودند و اینک این تمثال «عماد مغنیه» و «حسن نصرالله» است که از بطن انقلاب خمینی زینت بخش آلبوم قهرمانان ایشان شده اند!

اتهام ایدئولوژیک بودن نظام جمهوری اسلامی نیز از جمله قرائنی است که اثبات کننده فقر دانش و بینش این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با واقعیات سیاست در نظام بین الملل است.
«زیبا کلامانی» که جمهوری اسلامی را متهم به ایدئولوژیک بودن می کنند خوبست به این پرسش پاسخ دهند کدام نظام حکومتی در دنیا پیدا می شود که ایدئولوژیک نباشند!؟
مگر همان لیبرال دمکراسی که آقای «زیباکلام» به صراحت خود را مُقید به آن می نامد! چیزی غیر از ایدئولوژی آهنین همان نظامات غربی است که در راس آن آمریکائیان اند که برای تسری وهژمونی آن «ایدئولوژی» جهانی را به آشوب کشانده و بمنظور حاکمیت جهانی آن دست به هر گونه عملی از جنگ گرفته تا کودتا و ترور و کشتار و انقلاب مخملین زده و می زنند!؟
خیر جناب زیباکلام!
اختلاف غرب با ایران بر سر ایدئولوژیک بودن نظام حاکم بر ایران نیست. دعوا بر سر آنست که در یک اقلیم دو پادشاه نگنـجد!
درست یا غلط از فردای انقلاب اسلامی، ایران تصمیم گرفت سهم و حق خود برای زیستنی مستقلانه و بیرون از ایدئولوژی لیبرال دمکراسی و ملتزم به ایدئولوژی اسلامی را مطالبه کند.
همه دعوا طی 35 سال گذشته ناظر بر این واقعیت است که طرف غربی متکبرانه و زیاده خواهانه و خیره سرانه اصرار دارد تا مانع از تکیدن هژمونی مسلط ایدئولوژی لیبرال دمکراسی توسط نظامی شود که مایل است از این به بعد قد رعنای خود را با مکیال لیبرال دمکراسی گز نکند!
دعوا، دعوای قدرت است نه ایدئولوژی! نظام غربی با تفوق در حوزه اقتصاد و تسلیحات می کوشد مانع از تکیدن ایدئولوژی خود توسط ایدئولوژی شود که تمام قد تمامیت آن ایدئولوژی را به چالش کشیده.
محل و موضوع مناقشه بر سر بایدها و نباید های ایدئولوژیک غیر اخلاقی لیبرال دمکراسی غرب با باید ها و نباید های اخلاقی تئوکراسی اسلامی است!
امثال «زیبا کلامان» ظاهراً در تمام 35 سال گذشته خواب بوده اند و متوجه نشدند تفاوت اسلام صفوی تا پهلوی، اسلام نجف و آیت الله خوئی با اسلام ناب محمدی که خمینی احیاگر آن شد تفاوت بین اسلام عمل و اسلام فشل است!
همان اسلامی که وقتی «خمینی» امت اش را برای حضور در جنگ فرا خواند به صراحت زیبا کلام «الله کرم» هایش گشاده رویانه برای دفاع از دین و میهن و ناموس کشور به ارتفاعات «بازی دراز» عزیمت کردند و هم زمان «زیبا کلامان» برای تحصیل(!) عازم لندن شدند(!)
جناب «زیباکلام» بدلیل همین بی بضاعتی در فهم مبانی دین است که اینک به این نقطه رسیده اند که جمهوری اسلامی در جذب تحصیلکرده ها ناتوان مانده. ادعائی که با پیشرفت های تکنولوژیک ایران توسط اقشار تحصیلکرده مقید به «اسلام عمل خمینی» منافات دارد.
آقای زیباکلام
فرمایش شما در ناتوانی جمهوری اسلامی در جذب تحصیلکرده ها آنجا مسموع است که متممی به ادعای خود افزون کنید و واقعیت آنست که اقشار برخواسته از بطن همان سکولاریسم نقابدار، اقشاری که دین کمترین محوریتی در مناسبات فردی و اجتماعی شان ندارد فاقد انگیزه در پیوستن به نظامی هستند که خود را متخلق به احکام دین کرده.
آقای «زیباکلام» بدلیل کم دانشی خود از معارف دین توجه به این واقعیت ندارند که تحصیل در اسلام برخوردار از ارزش ذاتی نیست! ارزش تحصیل در اسلام بالعرض است. مشروط بر آنکه چنان تحصیلی متضمن فضیلت و اخلاق و پارسائی در فرد شود.
متاسفانه آقای زیبا کلام و امثال ایشان از میانه کسانی هستند که برخوردار از کژتابی در تحصیل علم اند. این یک واقعیت است که در ایران مدرک گرائی مُبدل به یک سندروم شده و صرف برخوردار شدن از یک برگه فارغ التحصیلی را متضمن ارزش ذاتی می دانند!
جناب آقای زیباکلام
در اسلام ارزش ناظر بر تحصیل علم است نه تحصیل کرده ها!
تحصیل کرده زمانی برخوردار از ارزش می شود که از ناحیه علوم مکتسبه اش برخوردار از شعور و ادب و فضیلت و کمال و اخلاق و اندیشه ورزی و پارسائی نیز بشود.
چقدر آمار می خواهید تا نشان دهد سهم بالائی از بزهکاری ها و خلاف ها و جنایات و کژتابی ها و جنایات و فساد ها تعلق به برخورداران از تحصیلات عالیه است!؟
مگر مسلمانان، پیغمبرشان را از قلب دانشگاه های «هاروارد» و «کمبریج» و «ام آی تی» گزینش کردند!؟
مگر شیعیان، علی ابن ابیطالب شان را را به اعتبار تحصیلات آکادمیک در آکادمی های کوفه و نجف اقبال نموده اند!؟
مگر رسول الله و علی (ع) برخوردار از تحصیلات آکادمیک بودند که 1400 سال است پیروانش برایش پایمردی کرده و می کنند!؟
مگر همین آقای ماندلا که اینک مبدل به قهرمان آقای «زیباکلام» شده ردای قهرمانی خود را مدیون 4 ترم تحصیل دست و پا شکسته حقوق در دانشگاه UNISA است!؟
مگر همین آقای هاشمی رفسنجانی که آقای زیباکلام یک هاشمی می گوید ده تا از دهانش می ریزد و همواره بر کیاست و سیاست ایشان مهر تائید زده و می زند. برخوردار از تحصیلات عالیه در دانشگاه های معتبر جهانند!؟
و در پایان بی بنیه ترین احتجاج آقای «زیباکلام» برسمیت شناختن رژیم نامشروع اسرائیل توسط ایشان است که معلوم نیست ایشان چه جایگاه حقوقی در نظام بین الملل برای خود قائلند که برسمیت شناخته اسرائیل توسط خود را به حکام تل آویو بشارت می دهند!؟
جناب آقای زیباکلام
واقعیت آنست که در بهمن 57 انقلابی در ایران واقع شد که ترش یا شیرین کسری از انقلابیون بدون آگاهی از مبانی اعتقادی آن و جو زده از امواج انقلاب بدان پیوستند و اینک بدلیل هویدا شدن بی بضاعتی شان از مبانی آن انقلاب دینی «بُریده اند»!
جناب آقای زیباکلام
متاسفانه شواهد موید آنست که جنابعالی از میانه چنان جماعتی به انقلاب پیوسته اید. ملالی نیست! پیش از شما نیز دیگرانی بوده و احتمالاً خواهند بود که به این بُریدگی رسیده و خواهند رسید. اما این کمال ناجوانمردی است که ناتونی خود در همراهی با انقلاب را فرافکنی کنید! شرط انصاف آن است که ابتدا بپذیرید «بُریدید» و سپس مسئولیت این «بُریدن» را شخصا به عهده بگیرید و ناجوانمردانه آن را مصادره بمطلوب به دستآویزهائی چون ایدئولوژیک بودن نظام(!) و سیاسی نبودن تشیع(!) و بی سوادی حاملان انقلاب(!) نفرمائید!

سخن آخر
زیباکلام را نباید در مقام یک تئوریسین یا اکتیویست سیاسی فهم کرد. وی صرفاً سربازی ساده اندیش از اردوی سکولارهای نقابدار است که ظاهراً ناخواسته و از طریق کف زدن ها و تشویق های «طراحان» ابزار یک بازی نچندان جدید شده تا از آن طریق سایه نشینان بتوانند ماهی مراد خود را ازطریق رادیکالیزه کردن فضا و بسیج افکار عمومی و یارگیری سیاسی، صید کنند.
این بازی قدیمی 24 سال پیش نخستین بار و بعد از روی کار آمدن دولت سازندگی با بازی دادن «کپی برابر اصل» امروزین «زیباکلام» کلید خورد.
24 سال پیش «سعیدی سیرجانی» مشابه امروز آقای «زیباکلام» بازی خورده بازی کسانی شد که در راستای افکار عمومی سازی کوشیدند با انتشار مقاله «نکته» بقلم «سیرجانی» ضمن شکستن تابوهای انقلاب اسلامی اقدام به بسترسازی برای تحقق خواسته های سردار سازندگی کنند.
بازی نافرجامی که هر چند توانست چند صباحی فضای سیاسی کشور را به آشوب بکشد اما نهایتاً ناکام ماند!
اکنون و همان طور که پیش تر هشدار آن را دادم (پت و مت ها در اردوی روحانی) بر شخص رئیس جمهور و مردانش فرض است اگر نمی خواهند بر روی فرشی راه بروند که توسط سربازان ساده اندیش «پیشوا» گسترده می شود و بموقع نیز می تواند از زیر پای ایشان کشیده شود (!) با برائت از چنین غوغائیانی فرصت رادیکالیزه شدن فضا را از ایشان سلب کنند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــ
کسانی که به آقای زیبا کلام دسترسی دارند به اطلاع ایشان برسانند شخصاً زمانی تمایل به مناظره با ایشان داشتم اما اکنون به دلیل شخصی از صرافت آن افتاده ام علی رغم این مدیریت تلویزیون و اندیشکده هما اعلام آمادگی کرده اند تا با ایشان در حوزه اقتصاد سیاسی و بین الملل در هر سطحی که ایشان مایلند وارد یک مناظره مکتوب یا صوتی یا تصویری شوند.

هیچ نظری موجود نیست: