صادق زیبا کلام از معدود اشخاصی است که ثابت کرده از این استعداد برخوردار است تا با اتخاذ مواضعی شاذ می تواند جماعتی را با آسان ترین شکل ممکن از خود متنفر کند. این استعداد تا زمانی که جنبه شخصی داشته قابل تحمل است اما با توجه به اصرار وی در قرار دادن خود در خط مقدم دفاع از مواضع رئیس جمهور طبعاً خواسته یا ناخواسته هزینه های نفرت افزائی امثال ایشان گریبانگیر رئیس جمهور و بدنه همراه وی نیز خواهد شد.
استعداد نفرت آفرینی افرادی مانند زیباکلام بازگشت به لاقیدی و راحتی ایشان در «دروغگوئی» علی رغم اشتغال در کسوت قابل احترام استادی دانشگاه دارد.
زیبا کلام در جدیدترین مقاله منتشره خود در روزنامه شرق و در مقام توجیه بلااشکالی «بی سواد خطاب کردن منتقدان توافق نامه ژنو توسط رئیس جمهور» ضمن تعریف خود در اردوی اصلاح طلبان کوشیده با هوچیگری و کولی بازی و ردیف کردن مشتی اسامی بمنظور مرعوب کردن رقیب از طریق فاضل نمائی، بنوعی در مقام تحقیر «مخاطب خاص» خود در اردوی اصولگرایان برآید.
دروغ برجسته زیباکلام در مقاله مزبور همان انتصاب جمله معروفی است که شخصاً و نخستین بار و در مقام اصلاح طلبی که اینک «زیباکلام» هم خود را متصف به آن می کند در پائیز سال 88 علی رغم بودنم در جبهه مقابل احمدی نژاد در حد توان و بضاعت شخصی ام کوشیدم تا مانع از آن شوم که غوغائیان با توسل به چنان دروغی بر آتش افروزی های شهری شان بیش از آن نفت افشانی کنند! (جنبش فراگیر سبز)
زیباکلام در مقاله خود با بازتولید آن دروغ آورده:
«اصولگرایان به یکباره متوجه گوهر دموکراسی، ضرورت احترام به مخالف، وجود آزادی اندیشه و ایندست مفاهیم شدهاند. جالب است اصولگرایانی که وقتی جناب احمدینژاد چندین میلیون شهروند تهرانی را خسوخاشاک خطاب کرد یادشان رفته بود که چیزی به اسم حقوق مخالفان و ضرورت احترام به آنان وجود دارد و یک شبه جان لاک، جان استیوارت میل و مبلغ روحالقوانین مونتسکیو شدهاند»
هر چند زیباکلام هم خود بخوبی می داند گوهر کلام احمدی نژاد آنی نیست که وی مدعی شده و احمدی نژاد در روز 24 خرداد 88 در تجمع حامیانش و بعد از آنکه در 23 خرداد معترضین به نتیجه انتخابات در چند نقطه شهر اقدام به تجمع اعتراضی و آتش زدن سطل های زباله کردند اظهار داشت:
پیروز انتخابات 40 میلیون نفری بودند (مجموع آرای خود و میرحسین موسوی و 2 کاندیدای دیگر) که در انتخابات شرکت کردند و حالا یه عده خس و خاشاک گوشه و کنار اعتراض می کنند!
و هر چند «مدیران آشوب» در آن زمان بخوبی توانستند همانند امروز «زیباکلام» ازطریق «شانتاژ» القای شبهه کرده و بدینوسیله راهپیمائی 25 خرداد در تهران را تمهید کنند!
علی ایحال با پشت سر گذاشتن تجربه شکست اصلاحات در دوره خاتمی و بعد از شهرآشوبی های سال 88 بر کابینه «تدبیر و امید» فرض است تا با تنبـُه از تندروی های مسبوق به سابقه در جبهه خودی، تدبیر کرده و افرادی نظیر زیباکلام را در قامت افراطیونی فرض کنند که از طریق دروغگوئی و پمپ نفرت و عصبانیت به جبهه مقابل می توانند با جنگی کردن فضای سیاسی کشور، همان بلائی را بر سر «روحانی» بیآورند که پیشتر ساختارشکنان بر سر خاتمی و موسوی آوردند!
برائت از ایشان و امثال ایشان فرضی بدیهی بر ذمه کابینه «تدبیر و امید» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر