نامه ای سرگشاده به ماشاالله شمس الواعظین
جناب آقای شمس الواعظین
فراخوان به مناظره جنابعالی از ریاست عدلیه کشور هر چند دلسوزانه بود اما عاری از مناقشه نیز نبود!
گوهر کلام جنابعالی در نامه مزبور را می توان استغاثه ای از سر درد به بهانه توقیف «روزنامه آسمان» تلقی کرد که به اقتفای فقد «نظر خطا پوش» در عدلیه نظام، دلسوزانه قاضی القضاة مملکت را مورد خطاب قرار داده اید که:
«چرا در کشور ما بی ثباتی نهادینه شده و هر از چندی به لبه خطر نزدیک می شود؟»
جناب آقای شمس الواعظین
هر چند در «نامه خود» و به «سهم خود» کوشیده اید «پرسش خود» را به اعتبار کسوت قلمداری خود و به قامت وسع بضاعت تان در این حرفه، پاسخگوئی کنید. که جهدی است ماجور و کلامتی است مسموع. اما جسارتاً معتقدم جنابعالی ناخواسته اقدام به ندیدن واقعیتی کرده اید که قهراً منجر به آن می شود تا در فهم و یابش چیستی ناشکیبائی عدلیه در برخورد با رسانه ها انگشت اشاره تان قبل از علت مُحدثه متوجه علل مُبقیه این تراژدی شود!
جناب آقای شمس الواعظین
بخوبی به یاد دارم تابستان سال 78 در کنار سواحل قبرس و در حاشیه اجلاس «اسلام سیاسی و غرب» فرصتی حاصل شد تا بحثی پیرامون وضعیت مطبوعات بعد از دوم خرداد 76 با یکدیگر داشته باشیم و باز بخوبی بیاد دارم که جنابعالی با شعف می فرمودید که توانسته اید از طریق نشریات تحت امرتان سطح روزنانه نگاری در ایران را با استاندارد نشریات حرفه ای و معتبر جهان هم تراز کنید.
هر چند چنان ادعائی را همان موقع نیز جسورانه می دانستم اما باز بخوبی بیاد دارم که برخلاف ادعای جنابعالی معروض داشتم:
«با فرض پذیرش چنین ادعائی هم جنابعالی نمی توانید بابت آن کارنامه به خود و عملکردتان ببالید. آن هم در موقعیتی که تا قبل از دوم خرداد اصحاب مطبوعات نحیفانه و میلیمتری توانسته بودند دایره انتقاد پذیری اصحاب قدرت را با هزینه های گزاف و قدم هائی لاک پشتی اما سنجیده گسترش دهند و اینک بیم آن می رود با این افسار گسیختگی موجود در قلم نوباوگان مطبوعات دوم خردادی هرآئینه غول نابُردباری را بار دیگر از بطری خارج کنید! گذشته از آن در موقعیتی که ظرفیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و حکومتی کشور جائی دیگر و در افق و سطحی دیگر و برخوردار از دغدغه هائی متفاوت با روزنامه نگاری حرفه ای است آیا کشاندن سقف روزنامه نگاری کشور به مرز حرفه ای گری، برخوردار از حاذقیت و تدبیر است؟»
این بمثابه هبه کردن یک مرسدس بنز لیموزین آخرین مدل به کشاورزانی است که بزرگ ترین آرزوی شان برخورداری از یک تراکتور جهت افزودن بر زمین زیر کشت شان است!
جناب آقای شمس الواعظین!
اصرار بر «نگاه لوموندانه» و تحمیل «نگاه لوموندانه» به مطبوعات جامعه ای که سنت رسانه ای اش برآمده بر مختصات متمایز و منحصر بفرد و بعضاً متفاوت با ژورنالیزم غربی است بمثابه «کـُلیه پیوندی» است که بدلیل نامناسبی محیط پیرامونی «پس می زند»!
نگاهی به لشکر روزنامه نگاران دوم خردادی رحل اقامت کرده در فرنگ بیاندازید. شوربختانه چنین لشکری نمی تواند اسباب بهجت یا افتخاری را برای مدعیان تربیت این نسل را فراهم کند.
از میانه ایشان حتی یک نفر هم نتوانست در قامت و قواره یک ژورنالیست حرفه ای در خارج از کشور بدرخشد و لااقل در اندازه های «کریستین امان پور» یا کمتر دل و دین رسانه های حرفه ای نظیر CNN یا ABC را برُبایند و جذب چنان مراکزی شوند و اگر نبود خاصه خرجی دولت های انگلستان و آمریکا در جذب و استخدام «کارمندانه» و اطعام مساکین ایشان در تریبون های دولتی BBC و VOA و رادیو فردا و یا چینش ایشان در امثال «خودنویس» های خریداری شده توسط گروهک مسعود رجوی (!) اینک می بایست ایشان را در همان خشکشوئی هائی پیدا می کردید که قبلاً آن «خودنویس فروش» مسبوق به سابقه خود را در آنجا یافته بود!
جناب آقای شمس الواعظین
شوربختانه در داخل هم وضع بهتر از این نیست و بقایای روزنامه نگاران دوم خردادی در آرمانی ترین سطح جز معدودی انگشت شمار الباقی مشتی انشانویس هیجان زده و احساساتی اند که نشان داده اند راساً آن قدر استعداد دارند تا با بی مبالاتی های قلمی خود، فراهم کننده آتش تهیه جبهه مقابل علیه خود شوند!
جناب آقای شمس الواعظین
سالها پیش و در اوایل ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد وقتی آن «رفیق شفیق» تان که اینک ایشان را تا سقف «عبید زاکانی» بالا بُرده اید(!) وقتی دایره عفت کلام در هجو احمدی نژاد را تا مرز سخافت تقلیل داد! علی رغم عدم تعلق عاطفی و جناحی و سیاسی ام به رئیس جمهور جدید به این «هم تراز عبیدتان» گوشزد کردم:
«... ما مدعیان اصلاح طلبی یکی از گلایه هائی که در دوران آقای خاتمی داشتیم این بود که شخص آقای خاتمی توسط جناح محافظه کار تخریب می شدند و اهانت می شنیدند. ادعائی که غلط هم نبود و طی 8 سال رياست جمهوری آقای خاتمی توهين و ناسزاهای بسياری از جانب مطبوعات محافظه کار بر عليه ايشان صورت گرفت که هنوز هم ادامه دارد ... من هر چند با آقای احمدی نژاد اختلاف اصولی دارم ... اما انصاف و اعتدال به بنده این نکته را یاد آور می کند که حجم اهانت هائی که توسط روزنامه نگاران مذکور از جمله همين «عُبید زاکانی نوین»(!) البته از نوع خارج از کشوری اش به آقای احمدی نژاد شده و می شود، بشدت بيشتر و سخيف تر از اهانت هائی است که به آقای خاتمی می شد و می شود»(1)
جناب آقای شمس الواعظین
می دانید آن «عبید زاکانی تان» در پاسخ به بنده چگونه ابراز لحیه فرمودند!؟
(برای درک عمق فضیلت «عُبیدتان» به پانوشت 2 مراجعه فرمائید)
جناب آقای شمس الواعظین
اگر مدعی هستید در ماجرای بگیر و ببند های فله ای مطبوعات سال 78 این طرف مقابل بود که ژاژ خواهانه و بدسگالانه، هتاکی می کرد و می کند! ایشان را جای شماتتی نیست!
ایشان که ادعایی نداشتند و همواره نیز از جانب جبهه مقابل متهم به خشک سری و تحجر و عقب افتادگی و ساندیس خواری و املی و ارتجاع و بی سوادی و فاشیست بوده و هستند!
آنانی باید پاسخگو باشند که لنترانی های اولترا روشنفکرانه شان سقف فلک را می شکافت و می شکافد!
جناب آقای شمس الواعظین
گریزی ندارید تا ماجرای توقیف روزنامه آسمان را نیز با چنین درکی از واقعیت فهم و درک کنید!
امری اجتناب ناپذیر که شخصاً از فردای پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری هشدار آن را دادم.
جناب آقای شمس الواعظین
ناشکیبائی عدلیه در تحمل مطبوعات جبهه مقابل، دیالکتیک طبیعی دو قطبی کردن فضا در حد فاصل خشم و نفرت از جانب جبهه مقابل اصولگرایان است.
فقد «چشم خطاپوش» نزد قاضی القضاة نظام علت مُبقیه در جنگی کردن فضائی است که محدثین آن را باید در جبهه خودی بیابید!
جناب آقای شمس الواعظین
هنوز دو هفته از تصریح اینجانب خطاب به دکتر روحانی نگذشته بود که طی آن خیرخواهانه ایشان را نسبت به شاذگوئی برخی دلدادگانش هشدار دادم:
«با پشت سر گذاشتن تجربه شکست اصلاحات در دوره خاتمی و بعد از شهرآشوبی های سال 88 بر کابینه «تدبیر و امید» فرض است تا با تنبـُه از تندروی های مسبوق به سابقه در جبهه خودی، تدبیر کرده و «شاذگویان» را در قامت افراطیونی فرض کنند که از طریق دروغگوئی و پمپ نفرت و عصبانیت به جبهه مقابل می توانند با جنگی کردن فضای سیاسی کشور، همان بلائی را بر سر «روحانی» بیآورند که پیشتر ساختارشکنان بر سر خاتمی و موسوی آوردند»!(3)
هشداری که در کمتر از دو هفته اولین نشانه های قابل انتظار آن با توقیف «آسمان» هویدا شد!
جناب آقای شمس الواعظین
متاسفانه افتخار این پیشگوئی تلخ به اینجانب می رسد که در اوج تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری وقتی «شاذگویان» در جبهه روحانی با ادبیاتی افراطی و از طریق کوبیدن بر طبل خشونت، دست به هیولا سازی از چهره رقیب زدند (4) و وقتی در فردای پیروزی «دکتر روحانی» و به بهانه جشن ورود تیم ملی فوتبال ایران به رقابت های جام جهانی بی اخلاقانه در خیابان شعار زننده «بدون هیچ دلیلی ـ ... سر جلیلی» را نثار آن بازمانده و جانباز جنگ کردند به صراحت نوشتم:
«آقای روحانی به شما هشدار می دهم! بعد از این شعار سکوتی سرد و سنگین از جانب بدنه مردمی جبهه اصولگرایان بوضوح شنیده شد! سکوتی که در صورتی که جنابعالی حاذقانه نسبت به این شعار و شعارهای مشابه واکنش نشان ندهید استعداد آن را دارد تا آن سکوت ساکن را با قدرتی شگرف و سریع مبدل به نفرت و خشمی فعال کرده و برخلاف امیدهای موجود برای فردائی توام با هم دلی بار دیگر جامعه در عمق آتش نقار و نفاق و بددلی و درگیری فرو رود.
جناب روحانی ـ به آن بخش از حامیان افراطی و بد دهان تان گوشزد کنید رقابت های انتخاباتی را فراموش کنند اما یک چیز را هرگز فراموش نکنند و آن این که «جلیلی» و امثال جلیلی بازماندگان نسل جنگی هستند که الی الابد در مقام دردانه های کشور در کانون محبت و عشق و علاقه ایرانیان قرار دارند.
نگذارید نسل جنگ و بدنه اجتماعی اصولگرایان با چنین شعارهای سخیفی از آمدن شما احساس نارفیقی کنند»(5)
نگذارید نسل جنگ و بدنه اجتماعی اصولگرایان با چنین شعارهای سخیفی از آمدن شما احساس نارفیقی کنند»(5)
جناب آقای شمس الواعظین
من همان روز که آن «خال» بدیدم گفتم ـ بیم آن است بدین «دانه» که در دام افتم!
هر چند سالهاست از اسب افتاده ایم اما از اصل نیفتاده ایم!
هر چند اینجانب دیگر سالهاست در ایران نیستم و تصور می کنم دست تقدیر «مُقـَدّر» کرده نیمه دوم و پایانی عمر خود را محکوم به ماندن و تمام شدن در غربت باشم اما مگر می توان در غربت هم دغدغه مملکت نداشت؟
بر این محور برادرانه و خیرخواهانه گوشزدتان می کنم. بمنظور اجتناب از آزموده را آزمودن و قبل از تکرار تجربه نامیمون مطبوعات بدفرجام دوم خرداد، قبل از مناظره طلبی از جبهه مقابل اهتمام خود را صرف بر سر عقل آوردن یا طرد کردن آنانی از جبهه خودی کنید که با گفتار و رفتار نامتعارف و تحریک کننده خود موجبات عصبانیت و خشم جبهه مقابل و بالتبع انسدادی و انقباظی شدن فضای سیاسی کشور را فراهم می آورند.
عزت تان مستدام ـ داریوش سجادی
یکشنبه 4 اسفند 92
آمریکا
2ـ بخشی از افاضات ابراهیم نبوی خطاب به اینجانب (با پوزش از سخافت کلام موجود در متن):
من همین جا اعلام می کنم که اصولا برای داریوش سجادی در هر سال بیشتر از پنج ساعت وقت ندارم و فعلا وقت امسالم را هم پرکرده است. من در حال حاضر باید به جناب آقای رئیس جمهور بپردازم که بیچاره کلی وقت است نرسیده ام یک کار درست و حسابی برایش بکنم. البته داریوش سجادی هم وقت پیدا کرده و به بهانه جواب دادن به نبوی روزی یک بار تمام وجود مبارک را برای تشریف فرمایی به جناب رئیس جمهور خوشگل و خوش تیپ چرب می کند. امیدوارم در اندرون محمود خوش قدم به ایشان خوش بگذرد.
متن کامل در آدرس زیر:
۲ نظر:
MERSI KE HASTED VA BE in BE-SHAMHA drkoreh fahmeshan pasokhgo hasteh OSTADEH AZEZAM
dosetan daram va bara salamate shoma da-a go hastam
ممنون از لطف تان
ارسال یک نظر