۱۳۹۲ بهمن ۱۷, پنجشنبه

توافق نامه ژنو!



سلسله گفتگوهای دو جانبه با مدیریت تلویزیون هما

(نقد اظهارات حجت الاسلام نبویان)

پرسش: آقای یوسفی قبل از پرداختن به توافق نامه اتمی ژنو بین ایران و 1+5 ابتدا مالیم نظر شما را درباره تحولات نفتی منطقه در دهه آینده بپرسم.
اخیراً آقای حسین موسویان طی چند مصاحبه در مورد انرژی اتمی اظهار داشته اند در دهه آینده ایالات متحده تبدیل به بزرگ ترین تولید کننده نفت در جهان می شوند و بر همین اساس برای تغییر استراتژی های سیاسی ـ اقتصادی ایران در دهه آینده توصیه هائی کرده اند.
از آنجا که بالغ بر دو سال پیش ضمن گفتگوئی که با یکدیگر داشتیم (جدل و مثلث نفت) بخاطر دارم جنابعالی پیش از آقای موسویان و برای نخستین بار چنین ادعائی را مطرح کردید و گفتید:
ایالات متحده در دهه آینده با اتکای به تکنولوژی حفاری افقی و شکستگی هیدرولیکی به نخستین تولید کننده نفت در جهان مبدل خواهد شد و به همین دلیل میزان وابستگی اش به نوسانات قیمت نفت بر اساس تحولات خلیج فارس تقلیل یافته و دیگر نگرانی از افزایش قیمت نخواهد داشت بلکه بدنبال افزایش قیمت نفت هم خواهد بود لذا اهمیت خلیج فارس از حیث ژئو اکونومی و ژئو استراتژیک برای آمریکا کمرنگ می شود.
اما اکنون جای این پرسش باقی می ماند با توجه به ماهیت سرمایه داری حکومت در ایالات متحده و محوریت تجارت در این کشور لذا اهمیت خلیج فارس برای آمریکا تنها نفت نمی تواند باشد و در کنار آن این دلارهای نفتی است که از طریق فروش نفت خلیج فارس در این منطقه انباشت شده و آمریکا از طریق سیل صادرات کالاهای مصرفی و ایضاً جنگی اقدام به بازگرداندن تصاعدی همان دلارها به سیکل اقتصاد تجاری خود می کند!
بر این اساس تصور نمی کنید واشنگتن علی رغم آنکه بزودی بر تارک تولید کنندگان نفت قرار می گیرد لیکن بدلیل ماهیت نظام سرمایه داری اش کماکان مناطقی مانند خلیج فارس را برای خود حائز اهمیت (لااقل از حیث بازار مصرف) می داند و خواهد کوشید تجارت نفت در این مناطق را کماکان پر رونق نگاه دارد تا از آن طریق ضمن حفظ بازار تجارت خود در منطقه و حفظ قدرت خرید کشورهای منطقه، از این طریق سودهای نظام سرمایه داریش را تضمین شده نگاه دارد؟
پاسخ:
اولاٌ به عقیدۀ من جناب موسویان یکی از خوش فکر ترین دیپلمات های ایرانی است. من مصاحبه های اخیر ایشان را خواندم و بجز چند نکته با اکثر حرف های ایشان موافقم.
البته دربارۀ مسئلۀ افزایش تولید نفت و گاز در امریکا هر دو ما تنها بازگو کنندۀ گزارش های وزارت انرژی امریکا هستیم. هیچکدام از ما حرف تازه ای نزدیم. فقط احتمالاً من این گزارش ها را قبل از ایشان خوانده ام که این هیچ اهمیتی ندارد.
اما نتیجه گیری من و ایشان از این گزارش دو نتیجه گیری متفاوت بود. اگر من حف های ایشان را درست فهمیده باشم، ایشان بدون در نظر گرفتن تبعات افزایش تولید نفت و گاز در امریکا و بدون توجه به سرمایه گذاری دلارهای نفتی عربستان در زمینۀ گسترش تروریسم شیعه ستیز، موافق بهبود رابطه ایران با عربستان است.
در این زمینه من و ایشان 180 درجه اختلاف نظر داریم. من می گویم تمام انرژی ایران باید صرف سقوط خاندان سلطنتی عربستان شود و عربستان پیش از حتی اسرائیل باید بعنوان دشمن شماره یک ایران شناخته شود.
از این هم فراتر می روم و می گویم که، مشکلات ایران و امریکا در زمینه های هسته ای، تحریم ها، حمایت امریکا از تروریست های تکفیری، پذیرش حزب الله از سوی امریکا بعنوان یک گروه مشروع سیاسی- مردمی- دفاعی و .... وقتی از بین می روند که امریکا بپذیرد ایران را جایگزین عربستان امروزی و برعکس عربستان را جای گزین ایران امروزی در منطقه کند. ایران باید پیام آمادگی خود برای چنین جایگزینی را به امریکا ارسال کند. امریکا باید بداند که اگر این جایگزینی به وقوع بپیوندد و اسرائیل با سوریه و لبنان به صلح برسند ایران و اسرائیل می توانند دست از دشمنی با یکدیگر بردارند.
لازم نیست که ما دوست اسرائیل باشیم. ولی امریکا باید بداند که اسرائیل با پس دادن بلندی ها جولان به سوریه و امضای قرارداد صلح با سوریه و لبنان و پذیرش این دو کشور در محدودۀ منافع ملی ایران و پایان دادن دشمنی اسرائیل با ایران باعث خاتمۀ اسرائیل ستیزی ایران خواهد شد.
ایران باید این سیگنال را به امریکا بدهد که به خاطر خیانت حماس در جریان بحران سوریه و به شرط توافق ایران و امریکا، ایران آماده است که حمایت خود از مردم فلسطین را محدود به حمایت های انسان دوستانه می کند.
باید به امریکا گفت که حمایت حماس از تروریستهای تکفیری در سوریه، عملاً باعث این شد که آنهایی که بعد از انتخابات 88 لشگرکشی خیابانی کردند و ضرر بزرگی به منافع ایران زدند، امروز مدعی آن هستند که حداقل 50 درصد شعار «نه غزه نه لبنان» درست از آب در آمد و این کار حماس حداقل در مفطع کنونی باعث شکل گیری این تفکر در ایران شده که جمهوری اسلامی نباید حامی خائنین باشد.
ایران هرگز دست از حمایت حزب الله برنخواهد داشت ولی این کار حماس، در افکار عمومی مردم ایران باعث نابودی تمامی دستاوردهای زحمات 35 سالۀ جمهوری اسلامی در حمایت از مردم مظلوم فلسطین شد. پس خیانت حماس ایشان، را از جایگاه یک دوست ایران به جایگاه ژتون معامله دیپلماسی ایران با امریکا تنزل داد.
پس، خلایق هر چه لایق!
لذا بهتر است امریکا هر چه زودتر با ایران به توافق برسد، زیرا که جنایت های اسرائیل بر علیه مردم فلسطین ممکن است باعث فراموشی خیانت حماس در میان مردم ایران شود.
از طرف دیگر امریکا به دنبال برقراری تنظیم قیمت و تنظیم میزان عرضۀ نفت و گاز در جهان است. امریکا می خواهد مطابق با منافعش عرضه و قیمت نفت و گاز را افزایش یا کاهش دهد.
اگر ایران و امریکا به این توافق برسند که ایران جایگزین عربستان و عربستان جایگزین ایران شود آن وقت، ایران و امریکا به یک دستاورد بزرگ ژئو پالیتیکی می رسند. و منافع طرفین در خاورمیانه تامین می شود.
همانطور که قبلاً در مقالۀ مثلث نفت گفتم، امریکا آماده است که عربستان را به عنوان حامی شمارۀ یک تروریسم در جهان و مسئول وقایع 11 سپتامبر معرفی کند تا از عربستان طلب غرامت کند و بدین وسیله بتواند سرمایه های عربستان در پهنۀ جهان را قفل کند. ولی پیش از آن باید خیالش از جانب ایران راحت باشد.
غرامت کارهای تروریستی عربستان، به مراتب بیشتر از واردات سالیانه آن از امریکا خواهد بود. این رقم وارداتی بر طبق آخرین آمار موجود که مربوط به سال 2011 میلادی می شود، فقط 14 ملیارد دلار بود.
از سوی دیگر واردات ایران از امریکا به راحتی می تواند جایگزین واردات عربستان از امریکا شود.
فراتر از آن من در مقالۀ مثلث نفت نشان دادم که در ازای هر یک دلار سقوط در قیمت نفت، منافع دلاری امریکایی-صهیونیستی حدود 10 ملیارد دلار کاهش می یابد.
پس از دیدگاه نظام سرمایه داری هیچ ضرری متوجه امریکا نخواهد شد.

پرسش:
در ادامه گفتگوی درباره پرونده انرژی اتمی و مذاکرات ژنو مایلم به مباحث مطرح شده در «سخنرانی آقای نبویان» بپردازیم.
اما قبل از ورود به جزئیات اظهارات آقای نبویان در خصوص تعهدات طرفین در توافقنامه ژنو، همان طور که می دانید ایشان در مجموع معتقدند این توافقنامه تامین کننده استراتژی بُرد ـ بُرد برای ایران نیست. جنابعالی در نگاه کلی اظهارات نبویان را برخوردار از دقت و صحت تلقی می کنید؟
پاسخ:
من سخنان و توضیحات ایشان را گوش کردم ولی نخست باید چند نکته را یادآور شوم و سپس پاسخ پرسش شما را خواهم داد.
همواره به یاد داشته باشید که:
1. بی ارزش ترین سند قانونی، موافقت نامه هایی است که یک طرف آن امریکاست. زیرا هر زمانی که امریکا اراده کند می تواند موافقت نامه را نقض کند و هیچ مرجع قانونی وجود ندارد تا بتواند امریکا را ملزم به اجرای تعهدات خود کند. پس امضای توافقنامه با امریکا ذاتاً بی ارزش است و تنها بوجود آورندۀ الزام برای طرف مقابل امریکاست.
2. اکثر سیاسیون امریکا وکیل حقوقی هستند و ایشان ذاتاً مانند «زنان تن فروش» عمل می کنند. یعنی هرشب برای پول به همبستر جدید خود می گویند که من در عمرم تنها عاشق تو بودم، هستم و خواهم بود.
3. فرهنگ امریکایی رو به سقوط است و در شرایط کنونی مایۀ پرورش شهروندان نادان و سیاسیون متکبر، احمق و خائن شده. زیرا که سیاسون امریکا علناً باید ارادت خود را به صهیونیست ها نشان دهند و نادانی شهروندان امریکایی به حدی است که به فکرشان نمی رسد تا بپرسند که مگر شما اسرائیلی هستید که همیشه منافع اسرائیل را به منافع امریکا ترجیح می دهید؟ از سوی دیگر، تکبر سیاسیون امریکایی مایۀ حماقت ایشان است. وگرنه، هرگز به عراق و افغانستان حمله نمی کردند.
4. یقین داشته باشید که هدف اصلی امریکا در تعامل با ایران، نخست جمع آوری اطلاعات است و نهایتاٌ فروپاشی نظام است.
حال بازگردیم به پاسخ پرسش شما.
در مجموع اکثر سخنان آقای نبویان درست است اما گویای همۀ حقایق نیست. اگر ایران بتواند از پروسه توافق موقت، برای فروپاشی تحریم اروپایی ها استفاده کند در آن صورت ایران برنده خواهد بود. یادتان باشد که تحریم امریکا به خودی خود تأثیر زیادی بر ایران ندارد. پیروی دیگر کشورها از تحریم های امریکا است که برای ما مشکل ساز شده.
اما زمانی این توافق نامه تبدیل به یک پروسۀ برد ـ برد می شود که همانطور که قبلاً گفتم، بتوانیم با تحریک ذات «بدکارگی» سیاسیون امریکا، ایشان را تشویق به قطع رابطه با عربستان جهت تصاحب پول و نقدینگی انباشته شده حکام ریاض کنیم.
پرسش:
آقای نبویان در اظهارات خود ضمن مقایسه تیم سیاسی پی گیر قطعنامه 598 با تیم فعلی که عموماً مشترکند معتقدند همان کسانی که جام زهر قطعنامه 598 را به امام خوراندند اینک و بار دیگر در حال تهیه جام زهری دیگر در پرونده اتمی هسند. آیا چنین تعبیری را می توان برای مسیر در حال اجرای پرونده اتمی به کار بُرد؟
پاسخ:
نخست اینکه همة کسانی که معتقدند بودند و یا معتقد هستند پذیرش قرار داد 598 مانند خوردن جام زهر بود، اشتباه می کردند و یا هنوز هم در اشتباه هستند و این شامل خود مرحوم آیت الله خمینی نیز می شود.
اجازه بدهید کمی توضیح بدم.
پذیرش قرارداد 598 تلخ بود ولی دارو بود و نه زهر. این دارو یک نمونه از هدایای الهی بود که خداوند از طریق نظام خلقتش برای همۀ انسان های پرهیزکار مهیا ساخته و هرآنگاه انسانی آزادگی را دریابد و بر نفس خود غلبه کند، شایستۀ دریافت چنین هدایایی می شود.
نیکان ما این قانونمندی نظام خلقت را «اشا» نامیدند که امروز در دانشگاه های سراسر دنیا بر پایۀ گروه بندی من، هفت بخش از «اشا» آموزش داده می شوند، این هفت بخش عبارتند از:
1. پژوهگان (علوم) چمآوندی (چمآوند=چم+آوند=معنی+استدلال)، مانند ریاضی و فلسفه. (Formal Sciences)
2. پژوهگان پدیدِمانی (پدیدِمان=عالم واقعیات) مانند علوم فیزیک و شیمی. (Natural Sciences)
3. پژوهگان زیستمانی مانند علوم زیست شناسی و کالبدشکافی (Life sciences)
4. پژوهگان مردمستانی، مانند علوم اجتماعی و اقتصاد (Social Sciences)
5. پژوهگان آدابی، مانند ادبیات و علوم دینی (Humanities)
6. پژوهگان کاربردی مانند مهندسی برق و ساختمان (Applied Sciences)
7. پژوهگان خویشمانی مانند علوم تحقیقاتی در بارۀ مغز انسان و آموزش های پرستشی (Cognitive Sciences)
(پرستیدن=پر+ستاندن=فرّ+ستاندن=گرفتن فرٌ ایزدی=Meditation)

اما میزان دانش انسانها دربارۀ «اشا» در مقایسه با گسترۀ بی کران نادانی انسانها، تقریباً صفر است. ولی انسان های فرهیخته، به ویژه آنهایی که در آموزش های پرستشی پیشرو هستند، ناخودآگاه توانایی درک بخشی از این گسترۀ بیکران ناشناخته های اشا را دارند.
مرحوم آیت الله خمینی یکی از این انسانها بود.
با تکیه بر پاکی و فداکاری پهلوانان رزمندۀ ایرانی، مرحوم آیت الله خمینی بار سنگین تبعات پذیرش قطعنامۀ 598 سازمان ملل را بر دوش گرفت و این کار باعث شد که ایشان بتواند ناخودآگاهانه «تلخ داروی کامیابی» خود و مردم ایران را در گسترۀ بی کران ناشناخته های «اشا» بیابد.
آیا ایرانی غیر مغرضی وجود دارد که نتواند دریابد مرحوم آیت الله خمینی هر روز به خاطر کشته شدن رزمندگان عزیز ایرانی، سربازان مسلمان عراقی که به زور به میدان جنگ رفته بودند و ویرانی هر دو کشور رنج می کشید و خون دل می خورد؟ و این رنج و این خون دل ، در مقابل اهداف مقدس ایشان و رزمندگان ایرانی قرار داشت.
اهداف ایشان و رزمنگان ایرانی سه چیز بود:
1. آزادی شیعیان عراق از بند ستم های صدام و بعثی ها
2. آزاد سازی امکان مقدس شیعیان برای دسترسی زائران و عاشقان اهل بیت
3. سرنگونی صدام تا او دیگر نتواند به ستمگری خود ادامه دهد.
اکنون، آیا شما فکر می کنید که جنگی که با حمله عراق به ایران شروع شد، با قطعنامه 598 خاتمه یافت؟ خیر! این جنگ هنوز ادامه دارد فقط از درگیری نظامی به درگیری اقتصادی، سایبری و تروریستی تغییر شکل داده.
دلیل آغاز این جنگ نظام قانونمند الهی یعنی «اشا» است و به همین دلیل چگونگی پایان این جنگ را باید در چهاچوب «اشا» جستجو کرد.
انقلاب ایران اولین انقلابی بشریت بود که واقعاً سعی کرد، نظام «برابری و برادری» را در ایران ودر پهنۀ جهان پایه ریزی کند. به همین دلیل جنگ ایران و عراق آغازندۀ جنگ میان نگرشی استوار بر پایۀ «برابری و برادری» با نگرش های استوار بر پایۀ «خود برتر بینی» است. همان «خود برتر بینی» که شما (داریوش سجادی) پیشتر منشأ سمبلیک آن را در داستان قرانی سرپیچی شیطان باز گو کردید.
(اشاره به مقاله باشنده با شیطان ـ http://sokhand.blogspot.com/2012/04/blog-post_23.html)

برای این است که تحلیل در بارۀ پایان این جنگ را در چهارچوب «اشا» باید جستجو کرد.
در این 35 سال که از انقلاب ایران می گذرد، تنها در جبهۀ جنگ با عراق بود که «برابری و برادری» برقرار شد. برای همین کامیابی مرحوم آیت الله خمینی و رزمندگان برابر و برادر ایرانی بر پایۀ «اشا» قطعی بود. با پذیرش فداکارانه قرارداد 598 توسط مرحوم آیت الله خمینی که تا قبل از آن وعده ادامه جنگ را برای تحقق خواسته های بر حق مردم ایران را به رزمندگان داده بود ایشان عملاً بر برادری و برابری خود با رزمندگان مهر تائید زد و این امر منجر به آزاد شدن ظرفیت های اشای الهی و محقق شدن همه اهداف آیت الله خمینی در جنگ طی سالهای بعد شد.
اما تا زمانی که «برابری و برادری» در جبهه های اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، سیاسی و دیگر ساختار های مردمستان (اجتماع) ایرانی برقرار نشود، این جنگ ادامه خواهد یافت و مردم ایران در رنج خواهند بود.
پس از اثبات «برابری و برادری» مرحوم آیت الله خمینی، محبوبیت ایشان در دل ایرانیان و به ویژه رزمندگان سپاه، بسیج و ارتش افزایش یافت. و ایشان با عزت بیش از حد دار فانی را ترک کرد. اما این فقط آغاز معجزه الهی نهفته در «اشا» بود.
از سوی دیگر، پس از خاتمۀ مرحلۀ نظامی جنگ، صدام با یک ارتش بسیار گسترده ولی خسته و بدون روحیه و یک اقتصاد مقروض و ورشکسته روبرو شد. پس صدام نگران کودتای نظامی بر علیه خود بود. صدام عمدتاٌ برای بقای خود جنگ بر علیه کویت را آغاز کرد. نخستین نتیجه جنگ جدید صدام این بود که سران کویت و عربستان که پیشتر یکی از بزرگترین حامیان صدام بودند، چوب «اشای» خداوند را بر اندام پلید خویش احساس کردند. ایشان نه تنها نتوانستند طلب خود از عراق را پس بگیرند بلکه مجبور به پرداخت مبالغ سنگینی به امریکا برای دفاع از خود شدند. سپس صدام با خفت و خواری مجبور به تسلیم شد و ارتش صدام نیز تبدیل به یک نیروی فرسوده و خودباخته گردید. و نهایتاٌ قدرت ایران افزایش یافت و «اشای» خداوند ایران را به رسیدن به اهداف مرحوم آیت اله خمینی نزدیک کرد.
ولی، نیروی رها شده از اشای الهی هنوز در جریان بود.
اشای خداوند این بار بر جانشین مرحوم آیت الله خمینی آشکار شد. این آشکاری اشا، در چهارچوب صبوری و برنامه ریزی 12 سالۀ ایشان بود. در این 12 سال سپاه قدس فرصت یافت که با نظم دادن و حمایت از شیعیان عراقی خود را برای پردۀ دوم معجزۀ اشای الهی آماده سازد.
در پردۀ دوم، عدم شناخت اشای الهی باعث شد که تکبر سیاسیون امریکایی ایشان را مبتلا به حماقت برخاسته از غرور کند.
پس ایشان نیز با حمله به افغانستان و عراق، چوب تکبر را در تنبیه گاه سرپیچی از اشای پروردگار را بر اندام خود حس کردند.
ولی مهم تر از همه این بود که امریکا و همدستانش نا خودآگاهانه سر تسلیم به فرمایش ها و اهداف مرحوم آیت اله خمینی فرود آوردند.
مرحوم آیت الله خمینی آرزوی آزادی شیعیان را داشت.
پس اشای الهی، امریکا و همدستانش را مجبور کرد که این آرزو را برآورده سازند.
مرحوم آیت الله خمینی آرزوی آزادی اماکن مقدس در عراق را داشت.
پس اشای الهی، امریکا و همدستانش مجبور به آزادسازی این اماکن کرد.
ولی از همه مهمتر:
مرحوم آیت الله خمینی فرمود "صدام باید برود".
پس اشای الهی، امریکا و همدستانش را مجبور به فرود آوردن سر تسلیم به فرمایش ایشان کرد و صدام با خفت و خواری به دار آویخته شد.
حالا شما به من بگوید به چه استدلالی این مانند نوشیدن جام زهر است؟
اگر شما از این گونه جام های زهر سراغ دارید، لطف کنید و نشانی آن را برای من بفرستید تا منهم از آن جام بنوشم.
اما برگردیم به قسمت دوم این سؤال که می پرسید آیا چنین تعبیری (خوردن جام زهر) را می توان برای مسیر در حال اجرای پرونده اتمی به کار بُرد؟
پاسخ بنده این است که خیر، این دو شبیه یکدیگر نیستند. از بعد اقتصادی، هزینۀ جنگ ایران و عراق خیلی بیشتر از هزینۀ راه اندازی برنامۀ هسته ای ایران بود پس از لحاظ افتصادی قابل مقایسه نیستند. ولی از آن مهمتر این است که برنامۀ هسته ای ایران از بُعد هزینۀ انسانی شباهتی به دفاع مقدس ندارد زیرا که در دفاع مقدس، مردم ایران و مسئولین کشور دِین بزرگی به خانواده های صدها هزار شهید و جانباز و ملیون ها رزمنده داشتند ولی در برنامه هسته این دِین محدود به خانواده های انگشت شماری از شهدای هسته ای ایران است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لینک مصاحبه های حسین موسویان:

ـ http://bit.ly/1nZdckz

ـ http://bit.ly/1aBM9s2

ـ http://bit.ly/1g8Stp5

ـ http://bit.ly/LDqMe0

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام اقای سجادی: من یکی از خوانندگان مقالات شما هستم و معتقدم نظرات و تحلیلهای شما نسبت به وقایع پیرامون ایران به حقیقت تطابق بیشتری دارد اما متاسفانه باید عرض کنم که هر روز از خوانندگان مقالات شما کمتر و کمتر می شود و بنظرمیرسد تا یکی دو سال اینده تعداد معدودی نگاهی سطحی و گذرا به مقالات شما خواهند انداخت و از ادامه بررسی ان صرفنظر خواهند نمود. انهم به یک دلیل ساده و اشکار٬ استفاده شما از کلمات غیرقابل فهم عام و نثر پیچیده. همه تحصیلات خاص اکادمیک ندارند و تعداد زیادی از جمله اینجانب فاقد درک کلمات پیچیده با نثر اینچنینی هستند امیدوارم به این مطلب توجه فرمائید. علیرضا اصف سوئد


asef.alireza@ymail.com

داریوش سجّادی گفت...

با پوزش و تشکر بابت تذکرتان.
انشالله در آینده تلاش می کنم تا بین خود و مخاطب هم سطحی ایجاد کنم
موفق باشید