طی 24 ساعت گذشته مجادله ای اینترنتی بین بنده و مدیریت سایت فیلتر شده انتخاب (آقای مصطفی فقیهی) در فضای عمومی «فیس بوک» واقع شد که با توجه به حواشی مطرح شده در این مجادله، مطالعه متن کامل آن را برای علاقه مندان خالی از لطف نمی دانم.
ماجرا از آنجا آغاز شد که ابتدا و متعاقب کمپین مشترک برخی از سایت های خبری اصولگرا و اصلاح طلب جهت رفع فیلتر از این سایت ، اینجانب نیز ضمن حمایت از این کمپین، انتقادی هم به سنت ناصواب خبری این سایت در حمایت رسوا از جناب آقای هاشمی رفسنجانی ایراد کردم که دست بر قضا موجبات تکدر خاطر مدیریت این سایت را فراهم کرد و در ادامه بر خود لازم دانستند تا به اینجانب تذکراتی بدهند.
متعاقب این تذکرات بود که بین اینجانب و ایشان مجادله ای واقع شد که ذیلا متن کامل آن را جهت استحضار دوستان در این مکان بازنشر می نمایم.
ماجرا با تحریر پست «قلمداران هم قبیله اند» توسط اینجانب آغاز شد:
قلم داران، هم قبیله اند!
آنهائی که با خط النثر و پیشینه سیاسی ـ ژورنالیستی اینجانب آشنائی دارند می توانند شهادت دهند که همواره یکی از مخالفین و منتقدین جدی «مسعود بهنود» روزنامه نگار سکولار و پر مسئله و در عین حال صاحب سبک مقیم لندن بوده و هستم. علی رغم این 13 سال پیش که وی در ایران به زندان افتاد در مقام یکی از اعضاء کوچک خانواده مطبوعات ایران بر خود فرض دانستم تا با تحریر مقاله «قلم داران هم قبیله اند» به سهم خود از حقوق صنفی و مدنی ایشان دفاع کنم. (اینجا) امروز نیز که نامه جمعی از سایت های خبری در ایران به رئیس جمهور روحانی و تقاضای ایشان جهت رفع فیلتر از سایت «انتخاب» را ملاحظه کردم (اینجا) بیرون از نتیجه این نامه معتقدم باید به عنوان امری مستحسن و خجسته از چنین رویکردی در نامه نگاری هائی از این دست استقبال کرد.
خجستگی این امر بازگشت به این امر دارد که امضاء کنندگان این نامه از منتهی الیه اصولگرائی تا اصلاح طلبی را شامل می شوند که از حیث حمیت صنفی امری بایسته و شایسته است.
هر چند «انتخاب» علی رغم برخورداری از پیشینه ای قابل دفاع و استناد در سنت ژونالیسم بعد از شیفت نامتعارف اش به زمین ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام به ثمن بخس چوب حراج را بر همه اعتبار ژورنالیستی خود زد و خود را عملاً تا واحد روابط عمومی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام تقلیل دارد (!) علی رغم این و به سهم خود ضمن همراهی با کمپین رفع فیلتر از این سایت امیدوارم پس از مرتفع شدن مشکل و بازگشتش به دنیای رسانه، مسئولین این سایت فاز جدید فعالیت انتخاب را با یک تجدید نظر مبتنی بر الزامات و استانداردهای دنیای مطبوعات ابتنا و آغاز نماید!
ــــــــــــــــــــــــــــــ
واکنش جناب آقای فقیهی:
هم تشکر، هم نیم بند پاسخ!
برادر عزیزم جناب داریوش سجادی در مطلب اخیر خود، با اینجانب همنظر است که اقدام اخیر سایت های خبری با خط و ربط مختلف و متنوع سیاسی در «امضای نامه به رییس جمهور در مورد فیلترینگ انتخاب»، اقدامی خجسته و منحصر بفرد است. بجز بخش انتهایی مطلب ایشان در مورد "شیفت «انتخاب» به زمین ایت الله هاشمی" بقیه مباحث مطروحه، جای تشکر دارد.
انتخاب از دیرباز و بدو تاسیس، خود را حامی ستون ها و شالوده های نظام می پندارد ، چه آن «بزرگ» هاشمی باشد یا مرحوم مهدوی، اما در زمین کسی بازی نکرده و روابط عمومی هیچ فرد و جریانی هم نبوده و نخواهد بود و از قضا برخلاف رویه اخیر جناب سجادی عزیز، به چرخش و تغییر مکرر خط سیاسی اعتقاد ندارد و ترجیح می دهد بر عهد روز نخست، اصرار ورزد.
جناب سجادی حتماً تصدیق می فرمایند که اتفاقات ۸ سال اخیر، منجر به تشدید "اشتراکات" منتقدان متنوع احمدی نژاد شد و چنان شد که این گروه ها، اختلافات را بر طاقچه نهادند و همه بر یک چیز متمرکز شدند. «انتخاب» در آن 8 سال، حامی منتقدان درون نظامی «احمدی نژاد» بود و در این میان، آقای هاشمی «اول منتقدِ پایِ کارِ» همان بود که توانست نقشی حیاتی در پایان 8 ساله ی دولت او داشته باشد، چه کسی می تواند نقش او را در (بالاخص) دولت دهم انکار کند؟ یا بگوید او نقشی در نتیجه انتخابات 92 نداشت؟
هاشمی در این مسیر ، بیش از بقیه «مشت و لگد» نثارش شد و اینک نیز - شاید باور نکنید - منتقد تند و تیز دولت روحانی است که بنایش، فعلاً «نقد آشکارا» نیست و خود، مستقیماً به رییس جمهور و دیگر نزدیکانش انتقال می دهد ، آنهم با زبانی نیش دار و گزنده!
انتخاب همواره این مسیر را طی کرده و حامی افراد و جریانات تعقل گرا و اعتداگراست ، چه فرقی دارد هاشمی در این مسیر عاقلانه قدم بردارد ، یا حاج حسن خمینی ، لاریجانی، سید محمد خاتمی یا علمای صاحب فضلی چون غرویان؟!
من «هاشمی» دیروز را نمی شناسم و اساساً از نزدیک ارتباطی با وی نداشتم - گوآنکه با مطالعه دوران ریاست جمهور وی ، بیش از بقیه نقد متوجه وی می دانم - اما «آیت الله هاشمیِ امروز» منهای برخی حواشی مرتبط با خانواده اش، حقیقتاً جای دفاع دارد ، او دلسوز تام و تمام کشور و نظام است و تلاشش حل مشکلات آزاردهنده ملت است ، گوآنکه آنطور که انتظار بود تلاش مداومی برای حل مشکل «انتخاب» نداشتند و البته ، آقایان نیز دیگر چندان صحبت های ایشان را گوش نمی کنند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سجادی:
جناب فقیهی ـ ممنون از توضیحات تان فقط یک سوال دارم. آنجا که فرموده اید انتخاب برخلاف رویه اخیر جناب سجادی عزیز، به چرخش و تغییر مکرر خط سیاسی اعتقاد ندارد و ترجیح می دهد بر عهد روز نخست، اصرار ورزد. ممنون میشوم بفرمائید سجادی کی و کجا زیر علم حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی سینه زده که انتقادات امروزش بمعنای چرخش و تغییر مکرر خط سیاسی بنده افاده معنا می کند؟ پیشاپیش از توجه و توضیحات تان کمال امتنان را دارم.
فقیهی:
برادر عزیزم، مگر در این مورد خاص ، اساسا اشاره ای به آقای هاشمی کردم؟! مشکل اینجاست شما ظاهرا نه فقط در مطالبتان، که همه جا رد پای نامرئی هاشمی را می بینید!
لااقل بواسطه ی یک دهه اخیری که افتخار اشنایی با جنابعالی را دارم ، خیلی اسان می توان به مصادیق این ادعا اشاره کرد. من در این متن، خیلی کوتاه به ان اشاره کردم و گذشتم. از انجا که جداً به شما علاقمندم و نمی خواهم رابطه دوستی ام با شما مکدر شود ، بهتر است از مصادیق این ماجرا بگذریم. ارادتمند.
سجادی:
خیر هرگز از مصادیق نگذرید و این ربطی به دوستی یا دشمنی ندارد بنده نوجوان تازه وارد به دنیای سیاست نیستم و توان آن را داشته تا با حفظ مواضع و اعتقادات و انتقاداتم این مسائل را بیرون از مناسبات دوستانه ام با دوستان نگاه دارم. لذا بدون توجه به تکدر خاطر بنده تک تک چرخش ها و تغییر مکرر خط سیاسی ام را مستدعی است افشاگری فرمائید. با تشکر مجدد.
فقیهی:
مثلاً مواضعتان در مورد اتفاقات سال 88، نامه ای که آن ایام به زبانی تند و گزنده به شخصی نوشتید یا مثل یادداشتی با این عنوان «من متجاوزین کهریزک را می شناسم» که اگر کسی شما را از امروز بشناسد، باور نمی کند مطلب شماست. لینکش را نمی گذارم که مشکلی ایجاد نشود. اما خود بهتر می دانید کدام مطلب را می گویم، ضمن آنکه در مورد محتوا و ادبیاتش قضاوت نمی کنم.
اشاره بیشتر به تغییر رویکرد شما در مورد هاشمی نیز قابل اثبات است، کافیست به مقالات سالهای پیشین شما اشاره شود. کمی وقت گیر است اما اگر مصر باشید می توان بقیه انها را نیز پیداکرد، فقط کمی وقت لازم است که من این ایام به دلیل مشکلی که در جریانید، ندارم. می ماند برای هفته های آتی.
سجادی:
در مورد اتفاقات سال 88 افتخار بنده آنست که خوشبختانه هرگز تعلقی به سبزها نداشتم. آن زبان تند و گزنده هم اشاره تان به مقاله «امام آسوده نخواب» است که متوجه آیت الله خامنه ایی بود که ظاهرا محتوایش موجبات خرسندی «دوستان» شده اما قبلا هم در مورد آن توضیح دادم که آن مقاله در آن تاریخ (23 خرداد 88) قبل از اتفاقات و شهرآشوبی ها نوشته شد و دلیلش هم اعتماد به ادعای تقلب از جانب جناب کروبی بود که در آن مقطع بنده از ایشان در انتخابات حمایت می کردم و بعد با اثبات فتنه بودن ماجرا و بعد از خطبه نماز جمعه رهبری محکم از سرحدات نظام و انقلاب و اسلام و رهبری در حد بضاعت خود دفاع کردم و می کنم (هر چند نان برخی کماکان در مخالفت و عناد اعلام نشده با رهبری و دو دوزه بازی با ایشان است) به هر حال بنده قبلا هم گفته ام بر سر 4 چیز (خمینی و خامنه ای و نظام و انقلاب) بدون رودربایستی و خجالت و شرمندگی به احدی باج نمی دهم! در مورد مقاله «من متجاوزین کهریزک را می شناسم» نیز نمی دانم مشکل شما با آن مقاله چیست و از کجای آن مقاله فهم تغییر مواضع سیاسی کرده اید. تجاوز جنسی در کهریزک ادعائی بودکه متاسفانه آنهم بدون واقعیت از جانب جناب کروبی القا شد که بنده نیز با اعتمادی که به ایشان داشتم با فرض واقعیت داشتن آن اتفاق مقاله مزبور را نوشتم که کماکان به مفردات و محکمات آن معتقدم هر چند بعدها هم نشان دادم در آن ماجرا نیز رد پای شیطنت آمیز هاشمی رفسنجانی پیدا بود. (نگاه کنید به مقاله هاشمی با روتوش)
فقیهی:
من در مورد ماجراهای ۸۸ قضاوتی ندارم، اما با توچه به پاسخ تان، لطفا از این پس پیش از انتشار مطالبتان، منتظر بمانید صحت ان احراز شود تا مثل حوادثی چون فتنه، ادعای تقلب و کهریزک مجبور به چنین توجیهاتی نباشید. شما که ادعا می فرمایید بر سر رهبری با کسی شوخی ندارید، پس چطور سخنان اقای کروبی را باور کردید و ان نامه را نوشتید؟ بالاخره برای شما رهبری اولویت است یا اقای کروبی؟
با این روش و منش، هر کسی می تواند گذشته خود را توجیه کند! نگرانم فردا روز اتفاقات دیگری بیافتد و شما، سخنان امروز خود را تکذیب فرمایید! مانند یادداشت های احساسی و شاعرانه شما در ایام ۸۸ و مواضع متفاوت امروز شما ! هر دو برهه ، جنابعالی یا در کمند افراط بودید یا کمان تفریط!
سجادی:
جناب فقیهی ـ به هر حال درست یا غلط در 88 تعداد بی شماری قائل به تقلب بودند و بعدا و بمرور برخی به اصل فتنه تفطن یافتند و برخی کماکان مرغ شان یک پا دارد! حالا اگر امریه شما را نیز تبعیت کنم جای این پرسش است تکلیف شما چیست؟ بالاخره موضع تان با مقاله «امام آسوده نخواب» که گویا بالغ بر 5 سال است در چشم شما مانده چیست؟ اگر با محتوای آن مخالف بودید چرا نه آن روز و نه تاکنون از موضع دفاع از حق رهبری به دهان سجادی نکوبیدید و نمی کوبیدکه ای ملعون تو به رهبری افترا زده ای! اگر هم با محتوای آن مقاله موافقیدـ همه حرف بنده نیز همین است که این اصول فروشی است ! نمی توان از سوئی از رهبری متنفر بود و از سوی دیگر بندبازانه هم همنشین دشمن هم همپیاله با دوست بود! البته از نظر من مخالفت با رهبری حتی تنفر از ایشان هم بلااشکال است مشروط بر آنکه متنفرین و مخالفین بدون دو دوزه بازی بر سر مواضع خود صراحت و شفافیت بورزند. در ضمن موجب کمال امتنان است تا یکی از یادداشت های احساسی و شاعرانه بنده در ایام 88 را افشاگری بفرمائید. ممنون می شوم.
فقیهی:
آن ایام، روزانه افراد بسیار زیادی چون شما چنین رویکرد احساسی داشتید و قرار نبود من به یک یک انها پاسخ دهم، ضمن انکه ان ایام مطلب مذکور را برای من ایمیل کردید و من به دلیل فحوای غیرقابل قبول ان، از انتشارش سرباز زدم. در مورد مقالات قدیمی و فعلی شما که فاصله ان به سال نوریست ، نیز جواب خود را گرفتم. براساس استدلال شما، اگر فردی روزی حامی رژیم شاه بوده و اینک ادعا کند ان ایام به اصل دیکتاتوری و نامشروعی شاه تفطن نیافته بود و پس از استقرار جمهوری اسلامی متوجه شده، پس او راستگوست. این ادعا دقیقا استدلال برخی همفکران امروز (و نه دیروز) شماست که با تحریف سخن امام، می فرمایند ملاک، حال فعلی است! یا علی.
سجادی:
جناب فقیهی ـ قرار نیست به یک یک آن ایمیل ها و مقالات پاسخ دهید اما من الان و تنها در مورد یک مقاله از شما پرسش کرده ام که کماکان پاسخ شما می تواند راه گشا باشد؟ بالاخره شما با محتوای آن مقاله (امام آسوده نخواب) موافق بودید یا مخالف؟ اگر مخالف بودید هنوز هم دیر نشده و در راستای دفاع از مظلومیت رهبری به دهان نویسنده بکوبید و در غیر این صورت بنده که این محاسن را در آسیاب سفید نکرده ام و با دوستان و دشمنان خامنه ای غریبه نیستم!
فقیهی:
قطعا مخالف ان مقاله هستم اما اینکه با شما برخوردی نداشته ام به این دلیل است که دوستان دیگر ظاهرا کار خود را کرده اند و موجبات تغییر رویکرد جنابعالی را فراهم کرده اند. قطعا مواضع نادرست شما در ان ایام که مملو از احساسات شاعرانه بود - مانند همان مقاله - مورد تایید بنده و هیچ دلسوز ديگری نیست. من نگران آنم که مواضع به آسانی آب خوردن تغییری ریشه ای یابد و آب از آب تکان نخورد!
شما پاسخ مرا ندادید، اگر رهبری خط قرمز شما بود چرا ان ایام، "ادعای اقای کروبی" را باور فرموده و مقالاتی تند و غیرقابل قبول تحریر فرمودید؟ ایا براساس این استدلال، هیتلر نمی تواند اشتباهات خود را توجیه کند؟ البته جسارت نباشد، در مثل مناقشه نیست.
سجادی:
جناب فقیهی اولا اشاره به مقالاتی تند و غیر قابل قبول کرده اید جز مقاله «امام آسوده نخواب» اشاره تان به چه مقالات دیگری است؟ در ضمن فرموده اید اگر رهبری خط قرمزشماست چرا ادعای کروبی را باور کرده اید؟ طبیعی است از نظر بنده رهبری معصوم نیست و بر خود فرض می دانم در صورت اسقاط عدل ایشان به سهم خود و توان خود با ایشان مخالفت کنم لذا در آن مقطع با فرض صحت ادعای جناب کروبی مقاله مزبور را نوشتم و بعد از وقوفم به ماجرای فتنه و بندبازی های عزیز شما (هاشمی) موضع خود را صریحا اعلام کردم. اینجا مشکل با شماست که صراحت لازم در بیان واقعیت را ندارید اگر کماکان به تقلب معتقدید چرا رسما و علنا آن را اعلام نمی کنید و صراحتا نقض عدالت رهبری را اعلام نمی کنید و در پناه هاشمی خود را استتار می کنید؟ بنده شخصا امثال نوری زاد را ترجیح به کسانی می دهم که مایلند در میانه در بایستند و هم از توبره و هم از آخور هم زمان اطعام کنند. واالله قسم ایستادن بر موضع و داشتن صرافت و شجاعت ارزش اش از هر چیزی بیشتر است. بنده بقول شما «توسط دوستان (منظور سربازان گمنام امام زمان است) تغییر رویکرد داده ام» اما شما که در سرحدات شرافت و شجاعتید چه اشکالی دارد با شجاعت تقلب 88 را مانند نوری زاد و امثال وی ابراز دارید و سینه به سینه ای رهبری ناعادل و کودتاگر بایستید! مرگ یک بار شیون هم یک بار! فرض هم بگذارید 3 بار اعدام تان می کنند! اما تاسی به حسین ابن علی کنید که فرمود: نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین تا بتوان (مانند سجادی که توسط دوستان توجیه شده!) شرافت خود را بدان فروخت.
فقیهی:
اشکال از من است برادر! پیغمبر فرموده است هیچ گاه دوران جاهلیت ایمان اورده را به رویش نیاوردید (نقل به مضمون) من همان ابتدا عرض کردم این ماجرا موجب تکدرتان می شود و گفتید "نه" و حتی ادعا کردید "نوجوان نیستید که تازه به فضای سیاسی وارد شده باشید" اما متاسفانه الان مباحث فرعی را مطرح می کنید و مبصر کلاس را خبر می کنید (اشاره به رمز گشایی غلط شما در مورد دوستانی که شما را توجیه کردند!)
سجادی:
عرائض بنده دال بر تکدر نیست. بنده روزانه با دوستان بسیار زیادی جر و بحث هائی از این دست و بمراتب تندتر از این هم داشته و دارم و این کمترین تکدری در اینجانب نسبت به دوستانم ایجاد نمی کند. لذا شما اگر مکدر نمی شوید بابت تکدر من نیز نگران نباشید و عرائض بنده را پاسخ بفرمائید! در ضمن اگر حدیث تان مورد وثوق تان است بالاخره مواضع آن موقع بنده جاهلیت بوده یا مواضع الانم ؟ با تشکر.
فقیهی:
همان طور که گفتم شما آن ایام در کمان افراط بودید و اینک، در کمند تفریط! هر دو مسیر، به زعم من غلط است. بالاخص انکه نوع تحلیل و ادبیاتتان در مورد هاشمی، بیش از انکه حکایت از "انتقاد دلسوزانه" داشته باشید، به کینه های صدر اسلام "بدریه و "حنینیه" می ماند.
سجادی:
چرا جناب فقیهی؟ همین دو مقاله آخر بنده را جنابعالی که معتقدید افراطی یا تفریطی هستم در مقام مدافع و دوستدار هاشمی و بجای جناب هاشمی و از موضع تعقل و تدبیر پاسخ بفرمائید:
چشم انتظار پاسخ غیر افراطی و تفریطی تان می مانم.
فقیهی:
همین بس که ۸۰ درصد مطالب اخیر شما حول محور هاشمی، انهم با ادبیاتی تحقیر امیز است، گویی نویسنده مترصد جواب و واکنش است! لابد جنابعالی در ایامی که فتنه بر شما احراز می شد، چنین کشفی را کردید که مشکل امروز مملکت، صرفا هاشمی است؟!! اشکال دیگری در کشور نیست؟! من حامی چشم بسته ی او نیستم و خود را در بسیاری حوزه منتقد وی می دانم،اما انصاف بد چیزی نیست! کاش کمی تامل کنید!
سجادی:
بنده که پذیرفتم افراطی تفریطی هستم و تنها از شما خواستم در صورت امکان افتخار دهید و به ابهامات و پرسش های مطرح در آن دو مقاله ابراز نظر بفرمائید تا انشاالله بنده از این حضیض جهل و افراط و تفریط خارج شوم.
فقیهی:
از انجا که بنده نه "فرصت خالی" ، نه "آسودگی خیال" و نه قدرت تحلیل شما که هیچ، در اولیات سواد خواندن ونوشتن درمانده ام، از نقد مقالات تحلیلی و موشکافانه جنابعالی عقب می نشینم. این یک قلم را فاکتور بفرمایید و مرا از نقد مطالب مشعشع، معاف فرمایید! فقط پاسخ دهید ایا جناب هیتلر هم می تواند براساس استدلال شما ، به سادگی از گذشته اش عبور کند؟
اگر فردی روزی حامی رژیم شاه بوده و اینک ادعا کند ان ایام به اصل دیکتاتوری و نامشروعی شاه تفطن نیافته بود و پس از استقرار جمهوری اسلامی متوجه شده، پس او راستگوست؟
لطفا به جای طرح سوالات نامرتبط، جواب این سوال را بدهید تا بیش ازصبح علی الطلوع آرامتان را مکدر نکنیم!
سجادی:
جناب فقیهی ـ یعنی می فرمائید همه معتقدین به تقلب در دو راهپیمائی 25 و 27 خرداد 88 کماکان به تقلب پایبندند و تنها سجادی بوده که ابتدا تقلب را باور کرده و بعد توسط «دوستان» !!! به راه راست هدایت شده؟ و هر کس دیگری مانند او این راه را برود مانند هیتلر است و اساسا نباید از موضع تقلب بازگشت و رهبری هم در خطبه 29 خرداد شعر سروده و ابراز ملاحت فرموده اند!؟ اگر این طور است و مرغ باید تا ابد یک پا داشته باشد من هم همین را به شما گفتم که با شجاعت و صراحت موضع خود علیه رهبری را ابراز کنید و دست از این دو دوزه بازی و پشت هاشمی پنهان شدن بردارید.
فقیهی:
یکم. بحث من "دیگر معترضان سابق و اسبق" نیست، من در مورد شما سخن می گویم! انهم به خاطر درخواستی که خودتان از من داشتید برای ارائه مصداق چرخش مواضع تان!
دوم. بد نیست یک نفر را مثل خودتان مثال بزنید که تا این اندازه چرخش موضع داشته؟
سوم. تلاش شما برای اتخاذ موضع من علیه نظام ستودنیست اما متاسفانه بنده نه اعتقادم انچنان است که قصد کشف و عیان سازی اش را دارید، و نه مانند جنابعالی هستم که با هر اتفاقی، احساسی دست به قلم گیرم و توصیه ام به جنابعالی این است که در چنین شرایطی، قلم بدست نشوید.
چهارم. چرا بحث را تا این اندازه منحرف می کنید؟ شما مدعی بودید چرخش در موضع گیری نداشتید و با شهامت تمام، از من مصداق خواستید! وقتی ارائه دادم بحث را منحرف فرمودید! لطفا صراحتا بفرمایید رویکرد سابق شما، نسبت به مواضع فعلی تان، چرخش محسوب می شود یا نه؟!
پنجم. خوشحالم که رسما در اخرین پاسخ خود به بنده، این "چرخش" را تایید فرموده و فقط اینبار گفته اید "مگر فقط من بودم که چنین چرخشی داشته ام"؟!
سجادی:
جناب فقیهی بنده نباید به شما این مطلب را آموزش دهم که معنای «چرخش موضع» با باور به تقلب در انتخابات تضاد و تفاوت معنائی و محتوائی دارد! فرض را بر این می گذارم که صاحب یک سایت خبری تا این اندازه با ابجدهای دنیای سیاست آشنایند!!! چرخش موضع در مقام تقریب به ذهن یعنی نوری زاد از منتهی الیه اصولگرائی تا به پابوسی بهائیان رفتن ! بنده که در اصل مواضعم در التفات به امام و انقلاب و نظام و رهبری تغییری نداده ام! از ابتدای خلقتم در سیاست تا کنون بر این مواضع بوده ام و اگر اختلافی بوده در موضع گیری های سیاسی جناحین بروز و ظهور داشته. آیا فهم این بدیهیات تا این اندازه سخت است که بی وقعی بنده به شهرآشوبی های 88 بر سر افسانه تقلب را چرخش موضع فهم می فرمائید!!!؟ اگر چرخش موضعی در آن اصول اربعه از بنده سراغ دارید ممنون خواهم شد بمنظور رسوا کردن بنده افشاگری بفرمائید.
جمله بنده را در همان کامنت آخری که مبتهجانه بدان رفرنس داده اید مجدد و درست بخوانید! (با زبان فارسی سلیس نوشته ام) . کجای آن جمله عبارت «مگر فقط من چرخش موضع داشته ام» وجود دارد!؟
بعد از عمری سیاسی نویسی اگر هم می خواهید از بنده مچ گیری بفرمائید کمی ظرافت و مهارت به خرج دهید!
فقیهی:
قبول جناب سجادی! شما چرخش باور داشتید نه چرخش موضع. همین کفایت می کند. با این اوصاف مخملباف هم که از توبه نصوح به سکس و فلسفه رسید هم چرخش باور داشت! چه باک؟ اعضای ساواک پای چوبه دار انقلاب هم، تغییر باور دادند، چه دنیایی شود با این "چرخش باورها"
به نظرم، توجیه قشنگی نیست. شما که الحمدلله خود را مشرف به اولیات و اخریات دنیای سیاست می دانید (البته نمی دانم براساس کدامین سابقه به این نتیجه رسیده اید، اگر ادعای دوستان و نزدیکان است، چندان جدی نگیرید) می توانستید توجیه دیگری مهیا فرمایید. درهرحال بابت این اعتراف ناخواسته از شما تشکر میکنم. جنابعالی با اشراف به اولیات ابجدهای دنبای سیاست ، اذعان فرمودید که طی چند سال اخیر، در حوزه های مختلف مانند حوادث ۸۸ ، کهریزک، و ...ً"چرخش باور" داشته اید! تمام این بحث، به همین تک جمله جنابتان می ارزد. ایام عزت مستدام.
سجادی:
جوان برومند ـ جناب آقای فقیهی من نمی دانم مشکل شما با آن مقاله چیست (امام آسوده نخواب) که تا این اندازه از محتوای آن رنجیده اید. آیا عصبانی هستید که سجادی علی رغم آنکه در آن مقاله نسبت به رهبری موضع گرفته چرا بر این موضع ابرام نورزید و علیه رهبری نماند و از ما جدا شد؟ یا آنکه کلا با چرخش موضع (بقول خودتان ) مشکل دارید؟
جوان برومند ـ شما سن تان قد نمی دهد اما از پدر بزرگوارتان چنانچه بپرسید به شما خواهند گفت در این مملکت چند سال پیش مردی بود بنام روح الله خمینی ـ ما به ایشان امام می گفتیم. ایشان 8 سال جنگ عراق با ایران را مدیریت کرد و فرمود اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستاده ایم علی رغم این در وقت مقتضی قطع نامه 598 را با تلخی پذیرفتند و در عین حال عزیزتر از قبل نزد امتش شدند . جوان برومند در فرهنگ و ترمینولوژی جنابعالی این را «چرخش موضع» و مذموم می نامند!؟
جوان برومند ـ نزد ما شیعیان فردی هست بنام «حُر ابن ریاحی» ایشان در جنگی معروف و نابرابر بنام و محلی در کربلا علیه فرزند رسول الله بنام حسین ابن علی در سپاه مقابل ایشان بودند اما در بزنگاهی شمایان را ترک و با بقول شما با «چرخش موضع» به فرزند رسول الله پیوستند و شهید شدند. در فرهنگ شما چند بار باید مزار ایشان را با تراکتور شخم زد تا «چرخش موضع» ایشان قابل بخشش شود!؟ امیدوارم نفرمائید شما را به این بزرگان چه؟ که ایشان اسوه حسنه برای امت شانند تا در بزنگاهائی مشابه به ایشان تاسی شود. زیاده جسارت است.
فقیهی:
ممنون پدر بزرگ عزیز. این مدل نوشتن بی ربط با موضوع، خلاف ادعای شیرین نخست تان را اثبات می کند که "نوجوان تازه ورود به دنیای سیاست نیستم". تجربه به ریش سپید و سن پدربزرگ ها نیست به چیزهای دیگری است ، سیاستمداری هم به نوشتن چهار مقاله و فارغ التحصیلی از فلان دانشگاه ازاد و تحلیل های خلق الساعه از ینگه دنیا نیست، کمی پوست کلفتی می طلبد و با ادا و اطوار سیاست بازانه، به سال نوری فاصله دارد.
ضمنا تلاش نفرمایید به دروغ بنده را همردیف رفقای حامی مقاله کذایی تان قرار دهید ، این روش های منسوخ متعلق به دوران نونهالیست تا مبصر را حساس کنند و پای ناظم را وسط بکشند. بد نیست کمی بزرگ شویم ! در شان جنابتان نیست.
سجادی:
شما سال نوری را رها فرموده و به مطلب توجه فرمائید! ظاهرا با توجه به پاسخ آخرتان مطلب را گرفته اید! (انشاالله) و تنها اذعانش سخت است. عجاتاً آنقدر نگران مبصر و آمدن ناظم نباشید. طوری زندگی کنید که از کسی نترسید!
در ضمن با باور به این که این مجادله مبتنی بر خواست آزادانه و باور و اعتقاد طرفین صورت گرفته با اجازه شما کل آن را جهت تنویر افکار عمومی (لااقل مشترکین خودم در فیس بوک و وبسایتم) منتشر خواهم کرد.
فقیهی:
اگر تصور می کنید پاسخ ندادن به سئوالاتم، با طرح مسائل بی ربط، حاکی از "پیچیدگی" شماست، سخت در اشتباهید! ضمنا ما که از مبصر و ناظم نمی ترسیم، چون در دل همین جامعه زندگی می کنیم که شما در اولین اخرین دیدارمان، ان را "ایران تان" خواندید! و مثل جنابتان هم در اسودگی خاطر این و ان را "فضیحت" نثار نمی کنیم و به خیال خود، "شهامت اضافه و ساختگی" نمی تراشیم.
بحث "ترس" هم کردید، یادم افتاد این آخرین بار که بازگشت افتخار امیزی به ایران داشتید، هنگام خروج کمی واهمه داشتید و مجبور به تعویق بازگشت به امریکا شدید. جالب است ان سوی اب ها نشستن، و از "شهامت" سخن گفتن! اگر "شهامتی هست، خوب است صرف پاسخ به این همه سئوال بی جوابم شود که به خیال خام خود، رندانه از کنارش گذر کردید و احتمالا بر این همه "هنرمندی" خود غبطه خوردید!
سجادی:
جوان برومند اولا بنده در آخرین سفرم به ایران در بازگشت مشکل «واهمه» نداشتم بلکه مشکل قانونی داشتم و بدلیل ممنوع الخروجی و توقیف گذرنامه ام مجبور به تعویق سفرم شدم. ثانیا نمی دانم هنگام خروج از کشور کی و کجا جنابعالی را زیارت کردم که از آن طریق متوجه واهمه بنده شده باشید!؟ تا آنجا که بیاد دارم ما تنها یک بار با یکدیگر ملاقات داشتیم آن هم در رستورانی در جاده چالوس به اتفاق دوستان بنده بود که همه وقت آن ضیافت هم صرف مباحث سیاسی شد (نه واهمه بنده جهت خروج از کشور) در مورد سوال تان هم فکر می کنم پاسخ را گرفتید اما مصلحت در نشنیدن پاسخ است. البته چنین رویکردی برای بنده قابل درک است اما به هر حال اصراری ندارم بنده را از خود بدانید که نه بودن بنده کنار شمایان مورد وثوق شمایان است و نه مورد افتخار بنده و جالب آنست برخلاف ادعایتان این شما هستید که از دادن پاسخ به سوال قبلی بنده به دلائلی قابل فهم طفره می روید!
تکرار سوال: من نمی دانم مشکل شما با آن مقاله چیست (امام آسوده نخواب) که تا این اندازه از محتوای آن رنجیده اید. آیا عصبانی هستید که سجادی علی رغم آنکه در آن مقاله نسبت به رهبری موضع گرفته چرا بر این موضع ابرام نورزید و علیه رهبری نماند و از ما جدا شد؟ یا آنکه کلا با چرخش موضع «بقول خودتان» مشکل دارید؟
فقیهی:
اینو یادم رفت بگویم تصور می کنید سرهم کردن کلمات با سرک کشیدن در دایره المعارف ها، نشان ازاشراف تان به دنیای سیاست است یا عالم به علم سیاست است؟ این روش متاسفانه مربوط به نو کیسگان و تازه واردهایی است که سعی دارند به هر شکل ممکن دیده شوند ، ولو با نفهمیدن عوام از محتوای این تحلیل های خلق الساعه ! حتی اکر مخاطبش ۴۰ نفر در فیس بوک باشد که دائم بلغور فرمایند "عجب سوادی، نفهمیدم!"
سجادی:
شما چه اصراری بر اثبات بی سوادی بنده دارید!؟ بنده جلوتر از شما اذعان می کنم سوادم در مقابل شما زیر صفر است. لذا ضمن پذیرش این بی سوادی ممنون خواهم شد به پرسش بی سوادانه بنده در صورت لطف پاسخ بفرمائید!؟
فقیهی:
زور نزنید بنده را در اردوگاه تذبذب خود قرار دهید، من مخالف ان یادداشت بوده و هستم، از چنین جماعتی که به تعبیر قران "مذبذبین بین الذلک" هستند ، احساس بدی دارم. هر سو که قدرت باشد به همان سو می چرخند! در بحبوحه حوادث ۸۸ ، به گمان خود، معترضان پیروزند، پس عقل سلیم جنابتان حکم می کرد انسو تحلیل ببافند ، وقتی قطعیت یافت که حاکمیت پیروز است نه تنها فورا خود را به این سو پرت می کند که از گزند مشکلات رهایی یابد، بل گذشته خود را تماما تکذیب می فرمایند! این است شهامت یک ایرانی وطن پرست امریکانشین که پیگر و خون دیگر مردان این سرزمین را سزاوار شهادت و هزار کرفتاری (از دفاع نقدس تاکنون) دانسته و خود در بهترین شرایط در امنیت تمام، تنها نگران جسم "اریایی" خود است و هی فحش و فضیحت امریکا را هم می دهد که "همه اش گنداب است"، یک وطن دوستی و دین دوستی به سبک جناب سجادی که باید در گینس ثبت شود!
سجادی:
جناب فقیهی ـ اگر مخالف آن یاداشت بوده و هستید پس دیگر چه مشکلی با بنده دارید که عرض کردم با وقوفم بر دروغ تقلب از آن اعراض کردم!؟ حالا این که می فرمائید بنده چرخنده به یه جانب قدرتم و ابتدا با تلقی پیروزی سبزها به آنها پیوسته بودم (!) و با مشخص شدن شکست شان به جانب حکومت رفته ام (!) این دیگر از استعدادها و توانمندی های «نیت خوانی» جنابعالی است که متاسفانه بنده نه تبحری در آن دارم و نه حرفی برای گفتن. اما تا آنجا که بیاد دارم اعراض بنده از دروغ تقلب در اوج شهرآشوبی و تصاحب خیابان ها توسط سبزها بود و در زمانی بود که در یک سفر کوتاه 4 هفته ای در تهران بودم و در آبان 88 ضمن مصاحبه یکی از شما سبزها با بنده (اینجا) صریحا نظر خود را گفتم که از آن تاریخ تاکنون از افتخار کسب قطار قطار ناسزاهای چارواداری جنبش سبز را برخوردار شده ام.
فقیهی:
اگر این می شود نیت خوانی، شما دیرزمانیست که براساس همین ویژگی چشمگیرتان، تحلیل های خلق الساعه ارائه می دهید! و سوگمندانه براساس همین تحلیل ها که خوشامد کیهان است، مشاور دروغین جناب کروبی هم شدید؟!
خب برادر عزیز، چرا عنوان دروغین مشاور کروبی که کیهان از فرط بی کسی، به شما اعطا کرد را تکذیب نمی کنید؟ شما کلاً در عمر شریفتان ایشان را دبده اید که مشاورش شده اید؟ لابد مشاور از راه دور! تا به حال، چه کسی به خاطر انتشار چند یادداشت در حمایت از اقای کروبی، انهم در گویانیوز مشاورش شده؟ چرا این عنوان دروغ را تکذیب نمی کنید؟ نکند از این عنوان دروغین لذت می برید که فرت و فرت، نامتان به همین عنوان در کیهان منتشر شود؟ با این هجمه، فردا روز خود جناب کروبی هم (اگر) از حصر، بدر شود و بگوید والا این اقا را نمی شناسد، کسی باور نمی کند که چون شمایی، عمری مشاور دروغینش شدید! این حق بر ضمه شماست برادر گرانقدرم!
تازه اگر عناوین دیگر کیهان مثل مدیر تلویزیون و روزنامه نگار و ... را باور کنیم! روزی کیهان شما را مجری هما نامید، بعد دبیر سیاسی تلویزیون شدید، بعد یکباره رییسش شدید و پس از ان، رندانه نام اقای یوسفی را بنیانگذار تلویزیون هما کردید تا نکند مخاطب کیهان، به شک بیافتد! یاللعجب!!
سجادی:
خوب تدریجا دارد اصل مشکل تان مشخص می شود و معلوم شد مسائل تان با بنده فرای آن مقاله است!!! اما در مورد جناب کروبی مناسب تر آنست در مقام مدیر یک سایت خبری دانسته های خود را بیشتر فرموده و بعد اظهار نظر فرمائید. جناب کروبی از زمانی که بنده در ایران بودم مورد وثوق بنده بودند و از آمریکا نیز تا قبل از جنبش سبزتان بارها تلفنی با ایشان صحبت داشته و در سفر شان در کسوت رئیس پارلمان به نیویورک توفیق داشتم در خدمت شان باشم و بعد از ماجراهای سال 88 بود که رابطه بنده با ایشان قطع شد علی رغم این آخرین بار در مقاله «ضجه های غربت» آخرین درد دل را با ایشان کردم. در مورد انتساب سخنگوئی جناب کروبی به بنده توسط روزنامه کیهان ظاهرا خیلی غیظ داشته و دارید تا جائی که نفرت از اینجانب تا آنجا جلوی چشمان تان را گرفته که نتوانسته اید تکذیبیه بنده را ملاحظه فرمائید. (اینجا) در مورد تلویزیون هما هم تا آنجا که می دانم و بارها نیز اعلام کرده ام بنده دبیر سرویس سیاسی آن بوده ام و آقای یوسفی بنیان گذار آن که این مطلب را اگر کسی نداند لااقل ابوی گرانقدر شما بخوبی می دانند که هم در تهران با ایشان (آقای یوسفی) ملاقات حضوری داشتند وهم با بنده بر سر ابتیاع تلویزیون هما تلفنی صحبت داشتند . ممنون از توضیحات تان اکنون مشکل تان با بنده در حال شفاف شدن است.
جناب فقیهی بنده با این دو چشم خود بارها عجائبی در دنیای سیاست دیده ام از جمله آنکه مدیریت سایت انتخابی که اکنون نافی سابقه روزنامه نگاری بنده شده اند و چندی پیش هم مقاله ای بدون امضا در سایت انتخاب قرار دادند تحت عنوان «ماجرای تولید مشاور برای سران فتنه» و بعد از ایمیل بنده ضمن عذرخواهی مدعی شدند بدلیل «عمل جراحی چشم» در جریان نبوده و آن مطلب را ازسایت شان خارج کردند (اینجا) ایشان مدیر همان سایتی است که آبان 85 اقدام به انتشار مصاحبه خبرنگار خود با اینجانب تحت عنوان «روزنامه نگار متعهد مقیم آمریکا» کردند و در غالب آن مصاحبه از بی اخلاقی دیگر روزنامه نگاران هجرت کرده شکوه کردند و از اینجانب در آن مقطع می پرسیدند: آقای سجادی ـ چرا عده ای پس از خروج از کشور می شوند مانند سجادی و به تعهد خود به کشورشان پایبندند و عده ای دیگر که مثالشان نیز فراوانند به راحتی در گرداب رسانه های مغرض غرق می شوند، این مهم را چگونه ارزیابی می کنید ؟ (اینجا)
دنیای شگفت انگیزی است دنیای سیاست! طرفه آنکه با این سوابق اکنون بنده متهم به تذبذب می شوم!!!
فقیهی:
برادر معزز. این هم از دسته نیت خوانی هایتان است. برای اثبات این ویژگی منحصربفردتان، گفتم مگر جناب کیهان نیت اقای کروبی در حصر را خوانش فرموده اند که جنابتان را مفتخر به مشاورت ایشان کرده اند؟! براین اساس، قوه ی مستعد کشفیه تان بار دیگر فعال شده، کاشف بعمل اورد که من مشکلم با شما فراتر از این حرفهاست!! اگر بر اساس چنین کشفیاتی به چنان تحلیل های مشعشعی می رسید که وای بر ان خواننده نگون بخت!
در ثانی، اگر مشاور شدن بزرگان، با عکس یادگاری و صحبت تلفنی است، من ادعا می کنم مشاور همه نظام هستم!!! از صدر تا ذیل!!! چون تقریبا با عمده حضرات، تلفنی که هیچ ساعتها مجادله و مباحثه داشته و اراده کنم، حضرات را ملاقات خواهم کرد!! افتخاری نیست چون برخلاف شما اساسا عکس یادگاری نمی گیرم!! این شد دلیل برادرم؟
ضمنا فرموده اید "اقای کروبی مورد وثوقم بوده اند" ، با این نوع ادبیات، احیاناً اقای کروبی مشاور شما نبوده اند؟!! جل الخالق!
با این اوصاف، با توجه به شدت وثوق حکه حضرات برای من دارند، ممکن است انان مشاور من باشند؟! اگر درست است بفرمایید حکم اقایان را صادر کنم!
در مورد فکت هایی که اشاره کردید مثل خبر تولید مشاور در سایت انتخاب، من از شما عذرخواهی نکردم و حتی به شما گفتم با محتوای خبر موافقم اما قائل به کوبیدن دوستان نیستم و فقط مطلب را حذف کردم و تلفنی هم به شما گفتم برای این ادعای کذب فکری کنید.
برای مصاحبه سال ۸۵، با وجودی که یادم نمی اید اما جنابعالی که سفت و سخت قائل به تئوری بی بدیل "چرخش باور" یا همان موضع هستید، طبعا نباید با این اتفاقات مشکل داشته باشید! براساس این تئوری، هر موقع مشکلی ایجاد شود چرخش باور" می دهیم ، مشکلات مرتفع که می شود هیچ، با اهل بیت و بزرگان تشیع هم مقایسه خواهید شد.
سجادی:
جناب آقای فقیهی ـ در مورد انتساب مشاورت جناب کروبی باز صادقانه باید خدمت تان معروض دارم که با توجه به آنکه در آخرین ایمیل تان فرمودید عمل جراحی چشم داشته اید لذا اکنون من جدا نگران سلامتی چشمان شما شده ام.
دوست گرامی تکذیبیه مهر ماه سال گذشته خود را تمام قد مقابل چشمان تان گذاشته ام اما مجدد بر یک پائی مرغ خود ابرام می ورزید!؟ ظاهرا متوجه نیستید این بحث را دیگران نیز دارند دنبال می کنند و مطالب را از جمله تکذیبیه مزبور را می توانند ببینند علی رغم این باز بر موضع خود ایستاده و ابراز وثوق بنده به جناب کروبی را دال بر اثبات ادعای «خود مشاور کروبی دانی» فهم می فرمائید!
ابراز وثوق مزبور در پاسخ به آن بخش از فرمایش جنابعالی بود که مدعی عدم شناخت و آشنائی و ملاقات از نزدیک سجادی با جناب کروبی شده بودید و به همین اعتبار خدمت تان معروض داشتم و معروض می دارم:
متاسفانه حتی قبل از آنکه جنابعالی در این دنیای فانی حضور به هم رسانده باشید بنده و امثال بنده خدمت جناب کروبی ارادت داشتیم. این ارادت هم نه به اعتبار قد رعنا و چشم شهلای ایشان بلکه به اقتفای حضور تمام قد ایشان در صف مقدم چپ های خط امامی بود و انشاالله هست.
جناب آقای فقیهی ـ صادقانه و خیراندیشانه به شما توصیه و پیشنهاد می کنم از ادامه این بحث انصراف دهید. لااقل اجازه دهید مشکل فیلترینگ انتخاب مرتفع شود و بعد ناخواسته زاویه داشتن خود با رهبری انقلاب را از طریق دفاع جان نثارانه از هاشمی و پنهان شدن پشت ایشان و شکلک در آوردن برای رهبری عیان فرمائید.
توجه داشته باشید هاشمی مدت هاست که گذشتن خود از رهبری را اثبات کرده اما به هر حال ایشان بالنسبه توان دفاع از سرحدات سیاسی خود را دارند اما متاسفانه تجربه نشان داده سنت سیاسی ایشان، دفاع از مقربین خود نیست. حال این مقربین چه دختر خود و تعطیلی روزنامه زن باشد یا کرباسچی و انعزالش از شهرداری تهران در مجموع سنسورهای دفاع ایشان از مقربین در چنین مواقعی دچار بی حسی می شوند. لذا انتخاب نیز جای خود را دارد و مطمئن باشید ایشان در چنین بزنگاه هائی دچار ثقل سامعه می شوند. البته و متاسفانه چنین ثقل سامعه ای هرگز از ناحیه تقید ایشان به قانون نبوده و نیست کمااین که نشان دادند وقتی نتیجه انتخابات مورد وثوق ایشان نیست زمین و زمان را به هم می زنند و برعکس در خط مقدم دمکراسی خواهی می ایستند.
البته همان طور که قبلا نیز عرض کردم از نظر بنده مخالفت با رهبری نیز بلااشکال است اما حداقل توقع آنست که مخالفین لااقل بر روی پای خود بایستند و صادقانه بر مواضع خود ابرام ورزند. مثال نوری زاد را نیز به همین دلیل زدم که گذشته از هذیان گوئی هایش لااقل تا آن اندازه شجاعت دارد تا بر روی پاهای خود بایستد. لازم به ذکر است اعتبار و احترام امثال بنده به رهبری نیز به اعتبار قد رعنا و چشم شهلای ایشان هم نیست و تا زمانی که مدیریت ایشان بر مدار عدل و شجاعت است اینجانبان نیز بر مدار حمایت از ایشانیم. همین توقع را نیز از جنابعالی داریم.
راستی یک سوال:
چرا طی 5 سال گذشته و از بعد از خطبه های نماز جمعه خرداد 88 سایت انتخاب حتی نیم پاراگراف مطلب در تائید مواضع رهبری منتشر نفرمودند؟